نوشته اصلی توسط
setare_000
باورم نميشه!!!!!!
شما اصلا بفرمايين احتمال برنده شدن يك نفر به ازاي هر دو نفر شركت كننده باشه! يعني چي كه زندگيتون رو همپاي يك قمار قرار دادين؟! شما طلاق دادن يا ندادن همسرتون رو مشروط به قبولي در يك بازي قماري مي كنين؟!!! اونم چه بازي! يه طوري از لاتاري صحبت مي كنين انگار بعدش فرش قرمز رو از ايران تا امريكا براتون پهن مي كنن!! كسي كه برنده ميشه و مهاجرت ميكنه بايد اونجا زندگيش رو از حد بسيار كمتر از اينجا، از سر بگيره! شما بدون اينكه هيچ برنامه درسي يا شغلي يا درآمدي براي اون كشور داشته باشين، ميگين اگه اين قمارو بردم، زنم رو ول مي كنم؟؟؟؟؟
اصلا متوجه رفتارتون نميشم! من بهتون توصيه مي كنم برين دست و پاي همسرتون رو ببوسين چون هييييييچ زني توانايي زندگي با شما رو نداره و ايشون بسيار صبور هستن!
يه لطفي هم بكنين تشريف نبرين اين مملكت بيشتر به شما نياز دارن!
موضوع مهاجرت فعلا منتفیه ، در ضمن قبلا هم گفتم اگر فقط میخواست زندگی کنه هیچ جا نمیرفتم و او هم از جریان مهاجرت خبر نداشت
نمیدونم چجوری تصور کردید که هيچ برنامه درسي يا شغلي يا درآمدي براي اون كشور ندارم !!!!!!!!!!!!!!!!!!!
اون موضوع فعلا منتفیه ، شما در وضعیت من نیستید که هرقدر محبت کنید طرف مقابل بهتون بگه چون پولدار نیستی دوست ندارم و نمیخوام و از ازدواج پشیمونک
براش گل بخرید بکوبونه توی صورتتون
بهش بگی موبایل را بزار کنار و تا با هم کمی صحبت کنیم فحش حرومز*** بهتون بده
و خیلی از موارد دیگه
با همه این اوصاف من همسرم را دوست دارم و بازم تلاش میکنم
نمیدونم شما اگه هر روز بدون استثنا با شوهرتون قهر بودید و تمکین نمیکردید ، شوهرتون بخاطر راحتی شما و بهتر شدن اوضاع عاطفی کار و موقعیت خودش را ترک میکرد و مستحق حقوق ماهیانه میشد ، تا حتی شوهرتون نمیتونست توی خونه با خانوادش صحبت کنه ، همیشه سرد مزاجی میکردید ، همیشه خانواده خودتون را در کارهای زندگی دخالت میدادین ، پدرتون بره شوهرتون را کتک بزنه و شوهرتون بخاطر مواردی که قبلا اشاره کردم کاری نکنه ، شوهرتون را ببرین توی شهر دیگه تنها رهاش کنید ، بگید فقط طلاق میخوام ، حرف هیچ بزرگتر یا مشاوری را هم گوش نمیکنم و فقط زمانی پیش مشاور میام که تجویز به طلاق بکنه ، دائم با تصمیمات اشتباه زندگی را به چالش بکشید ، ذره ای برای ادامه زندگی به شوهرتون امید ندید و همیشه در مقابلش باشید ، مخارج شوهرتون را اصلا درک نکنید و دائم ازش جواهرات و چیزهای مختلف بخواید ، اگه یکبار پول نداشت پیش همه ابروش را ببرید ، و خیلی پیزهای دیگخ
چقدر شوهرتون شما را تحمل میکنه
اینجا بیشتر خانم ها هستن و دائم از حق و حقوق خانم ها صحبت میکنن و منرا محکوم میکنن انگار من دارم چه جنایتی میکنم
من فقط میخوام زندگی کنیم و هیچ چیزی را به زندگی با محبت ترجیح نمیدم
قربانی هوس و خیال باطل شدم و دارم تلاش میکنم
نمیدونم چرا زنم را دوست دارم و چون به خدا توکل دارم تلاش میکنم اما یادم هم هست بعضی جاها باید منطقی بود
من منطق را اینجور بنا نهادم که تا زمانی مشخص برای زندگی همجور تلاش که به صلاح باشه انجام بدم تا بعدا شرمنده خودم نباشم
از طرفی خدا در قران صراحتا دوبار اشاره کردند که پس از سختی اسانی میاد برای همینم امید دارم که اسانی من در این زندگی باشه
امیدوارم منظورمو رسونده باشه
اهل خاله زنک بازی نیستم ، اینجا این چیزا را مینویسم تا راهنمایی بگیرم و راهنمایی های خوبی هم گرفتم از جمله مشاوره و کتاب هاو بعضی رفتارها
یکی از دلایل مهم دیگه هم که ادامه میدم و بیشتر تلاش میکنم اینه که چون سنم از همسرم بیشتره خودم را مقصر اصلی میدونم و نباید بدون شناخت از بنیان های روانی همسرم ازدواج میکردم و از عقلی که خدا بهم داده خوب استفاده نکردم ، از همسرم هم میخوام بعدا پشیمون نشه تا حتی اگه طلاق گرفت بعدا اعتماد بنفس داشته باشه که بهترین تصمیم را گرفته ، مسئولیت خودم را خیلی بیشتر حس میکنم بخاطر همینم میگم خیلی از ناملایمات حق منه و اگه دانش کافی داشتم پیش نمی امد ، شما شاید با دقت نوشته ها را نخوندین چون من برای ارامش فکری همسرم فقط یکبار در چندماه قبل بهش گفتم خارج میای اونم گفت نه و دیگه نگفتم و رفتارهای همسرم ربطی به خارج رفتن نداره
رفتارهای من و همسرم مسائل پیچیده ای نیست و فقط تفاهم و گفتگو میخواد
، همونجور که خانم باربارا دائم اشاره میکنن در مورد هر موضوع لیستی تهیه کنید و با همسر خود صحبت کنید
جریان ما با صحبت منطقی حل میشه
این زندگی را حفظ میکنم و به همه اعضای این سایت و دوستان و فامیل ثابت میکنم که با منطق میشه کارها را پیش برد
اگه این زندگی را درست نکردم مرد نیستم این حرف هم با خارج رفتن تناقضی نداره
اگه یک روی خوش و امید برای زندگی ببینم همه دنیا را ازش میگذرم
سعی میکنم این امید را پدید بیارم و منتظر معجزه نیستم در خانه مترو اتوبوس دائم مطالعه میکنم
منکه خودم تا این سن رسیدم فقط کتاب های تخصصی رشته خودم را خوندم و یک کتاب در مورد خانواده نخوندم چطور میتونم از همسرم انتظار داشته باشم بخونه
البته کسی بمن پیشنهاد خوندنش را هم نداد اما همسرم ائضاعش بهتره و برای مطالعه و پیدا کردن راه درست مشوق داره و مشکل در تشخیص صلاحت موضوع از نظر همسرم هست
بقول جناب اقای دکتر حبشی ازدواج که بخواد بر پایه فردیت اداره بشه حتما به چالش کشیده میشه که دیگران تجربه هاش را کردن
من میخوام تا میتونم همسرم را درک کنم و مخلصشم هستم
علاقه مندی ها (Bookmarks)