به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 3 نخستنخست 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 21
  1. #11
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 04 تیر 95 [ 19:12]
    تاریخ عضویت
    1395-1-01
    نوشته ها
    36
    امتیاز
    447
    سطح
    8
    Points: 447, Level: 8
    Level completed: 94%, Points required for next Level: 3
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    250 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 20 در 17 پست

    Rep Power
    0
    Array
    با بدان بد باش با نیکان نکو
    جای گل گل باش و جای خار خار
    در کل آدمی که آدم دیگر را به دلیل فقر مالی اش تحقیر کند موجود مشمئز کننده ای است چگونه می شود با چنین موجودی زندگی کرد و به او فرصت مادر شدن داد که فرزندانی چون خودش را تربیت کند.
    شاید ناراحت شوید ولی من امیدوارم چنین فرد وجود نداشته باشد

  2. کاربر روبرو از پست مفید ghasem.h تشکرکرده است .

    Gholamzadegan (سه شنبه 31 فروردین 95)

  3. #12
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    سه شنبه 10 اردیبهشت 98 [ 12:47]
    تاریخ عضویت
    1392-1-05
    محل سکونت
    خانه سبز
    نوشته ها
    1,631
    امتیاز
    24,877
    سطح
    95
    Points: 24,877, Level: 95
    Level completed: 53%, Points required for next Level: 473
    Overall activity: 30.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveSocial10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    5,037

    تشکرشده 6,499 در 1,515 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    267
    Array
    سلام
    دارین خیلی بچه گانه رفتار می کنید!!!

    با این کارتون حتی اگر کاملا حق با شما باشه لج و لجبازی راه می اندازین!!!

    شما باید یکم صبر می کردین!!!

    من متوجه نمی شم چرا بدون راهنمایی سریع عمل کردین. این طوری باعث شدین پرده های حرمت بشکنه!

    متاسفانه من الان وقت ندارم. راستش همین الان می خواستم یه سری نکات بگم برای روز مرد که انجام بدین و رابطتون را بهبود بدین ولی نمی دونم الان با توجه به حرکت محیرااعقولی که الان زدین چه می شه کرد!!!

    آخه واقعا نمی شد یه کم صبر کنید؟؟؟

    رفتار بالغانه باید انجام بدین!

    من تا آنجا که می تونم سر فرصت از اطلاعاتی که تو این مدت متاهلی کسب کردم بهتون می گم ولی اگر واقعا زندگیتون را دوست دارین در کنار این تاپیک حتما عضو انجمن آزاد بشین و آنجا هم یک تاپیک بزنید!!!

    خشت زندگیتون را دارید خیلی کج می ذارید!

    مهمترین نشونه اش هم درک نکردن روحیات یک زن در حالت هیجانی است که واقعا شما بلد نیستین اون موقع با رفتار بالغانه او را به سمت رفتار بالغانه بکشید! و باعث می شین از یه کاه کوه ساخته بشه.او بچه گانه عمل می کند( اصلا همه ما خانوما موقع احساسی شدن بعضی وقتا بچه می شیم) ولی شما به عنوان یک مرد که منطق براتون غلبه دارد می تونید او را به سمت رفتار بالغانه بکشانید!

    شما اولین اصل زندگی مشترک را عمل نکردین و سریع مسائل شخصیتون را به خانواده ها کشوندین! می شد تو همون جو دونفرتون حل بشه.

    متاسفانه وقت محدودی دارم ولی حتما سر می زنم.

    فعلا شما حتما عضو انجمن آزاد بشین.

    - - - Updated - - -

    گاهی بعضی رفتارهای خانم ها نشات از یک موضوع دیگه داره اصلا!

    هنر گفت و گو بین زن و مرد در موارد اختلاف (نه این دختر بلکه هر دختری باهاش ازدواج می کردین قطعا یک سری اصطکاک باهاش می داشتین) بسیار بسیار مهم هست.
    من بین شما گفتگوی دوستانه و با محبتی نمی بینم!

    کاش یه کم مطالعه می کردین. کلید زن را گوش بدین حتما! اصلا گوش دادین تا حالا؟

    امیدوارم همین اول زندگیتون را درست کنید وگرنه تا آخر پیش می ره.
    تو را خدا مسائل را بهرنج تر نکنید!
    عجول نباشید!
    اگر روزی ،محبت کردی بی منت، لذت بردی بی گناه ، بخشیدی بی شرط
    بدان آن روز را واقعا زندگی کرده ای


    یا ضامن بی ضامن ها...!!!

    حسرت کرب و بلا در دل من پنهانیست؛
    من ندانم که چه اندازه ز عمرم باقیست؛

    کربلا گر نشدم دعوت، از این بار گناه،
    ضامن من بشود ضامن آهو کافیست؟



    با توکل بر خدای متعال:محکم، با امید و با انگیزه

  4. 4 کاربر از پست مفید مصباح الهدی تشکرکرده اند .

    Gholamzadegan (سه شنبه 31 فروردین 95), فدایی یار (چهارشنبه 01 اردیبهشت 95), ستاره زیبا (پنجشنبه 02 اردیبهشت 95), شادی ظهوریان (سه شنبه 31 فروردین 95)

  5. #13
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 26 مرداد 95 [ 12:56]
    تاریخ عضویت
    1393-2-25
    نوشته ها
    52
    امتیاز
    2,272
    سطح
    28
    Points: 2,272, Level: 28
    Level completed: 82%, Points required for next Level: 28
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    92

    تشکرشده 38 در 21 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام
    خانم مصباح الهدی من همه چیز رو ننوشتم خانمم اون شب کلی چرت و پرت با پیامک به من گفته. فحش هم داده شما کجای کارین!!!

    پدرشون امشب زنگ زد دعوت کرد برای شب جمعه ولی مادرم قبول نکرده میگه به هیچ عنوان نباید بریم.
    ویرایش توسط Gholamzadegan : سه شنبه 31 فروردین 95 در ساعت 20:35

  6. #14
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 26 مرداد 95 [ 12:56]
    تاریخ عضویت
    1393-2-25
    نوشته ها
    52
    امتیاز
    2,272
    سطح
    28
    Points: 2,272, Level: 28
    Level completed: 82%, Points required for next Level: 28
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    92

    تشکرشده 38 در 21 پست

    Rep Power
    0
    Array
    اینا مهمونی دومم داداشش هست و فقط قصدشون تحقیر هست من خانواده زنم رو کامل میشناسم
    اگر یک درصد هم احتمال میدادم برای رفع اختلاف زنگ زدن میرفتم ولی فقط هدفشون تحقیر ما و بزرگ کردن خودشونه

  7. #15
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    سه شنبه 10 اردیبهشت 98 [ 12:47]
    تاریخ عضویت
    1392-1-05
    محل سکونت
    خانه سبز
    نوشته ها
    1,631
    امتیاز
    24,877
    سطح
    95
    Points: 24,877, Level: 95
    Level completed: 53%, Points required for next Level: 473
    Overall activity: 30.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveSocial10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    5,037

    تشکرشده 6,499 در 1,515 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    267
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط Gholamzadegan نمایش پست ها
    سلام
    خانم مصباح الهدی من همه چیز رو ننوشتم خانمم اون شب کلی چرت و پرت با پیامک به من گفته. فحش هم داده شما کجای کارین!!!

    پدرشون امشب زنگ زد دعوت کرد برای شب جمعه ولی مادرم قبول نکرده میگه به هیچ عنوان نباید بریم.

    سلام آقای غلامزادگان
    احساستون را درک می کنم. شما حس تحقیر بهتون دست داده.و برای مرد این حس خیلی دردناکه. اما لطفا برای درست کردن زندگیتون آرامشتون را حفظ کنید.خب شب میلاد امام علی پدرشون شما را دعوت کردند خب قبول می کردین!!!

    چرا قبول نکردین؟
    چرا به حرف مادرتون همش گوش می دین؟ مگه مادرتون روان شناسن؟ اصلا تا حالا یه کتاب روانشناسی خوندن؟

    برادر گرامی من می دونم رفتارشون خیلی خیلی اشتباهه! ولی شما هم با رفتارتون به یک لج بازی دامن می زنید!!!

    صحبت و گفت و گو را برای چی گذاشتن؟؟؟

    خب آنها شما را دعوت کردن برای شب عید! خب این یعنی چی؟ یعنی اینکه به شما احترام گذاشتن که شب عید برید منزلشون!
    میلاد امام علی بهترین موقعیت برای حل کردن خیلی از کدورت هاست!!!

    و برگشتن بسیاری از حرمت ها! همون پرده ای که پاره شده!!!
    خواهش می کنم همش گوش به فرمان مادرتون نباشید!

    چرا این قدر خانواده را درگیر می کنید! اصلا نباید خیلی از مسائل بین شما را خانواده ها هیچ بویی ببرن! آن هم مادر شما و پدر و مادر همسرتان که عواطف زیادی دارند! با هیجانات مادرانه و پدرانه زیاد و مسائل کش پیدا می کنه.
    شما اگر خیلی می خواهید از مشورت کسی بهره ببرید اون کس خانواده هاتون نیستند!!! اون کس یک مشاور هست!!! یک مشاور غریبه و امین!

    از اساس اشتباه راه را رفتین. وقتی توی لج لجبازی کار را بندازین کاملا قابل پیش بینیه که آنها هم در آینده رفتار صد برابر اشتباه را انجام خواهند داد! چرا؟
    چون متاسفانه و متاسفانه و باز هم متاسفانه و هزار بار باز هم متاسفانه ما ایرانیا شهامت پذیرش اشتباه را نداریم! و وقتی تو لجبازی هم میفتیم حاضریم با اشتباه بدتر راه را ادامه بدیم و وضع را بدتر کنیم ولی این وسط نگیم اشتباه کردیم اصلا این وسط دیگه منطق حکم فرما نیست!

    یه مثال تابلو براتون می زنم!می دونید خیلی از قتل ها از یه دعوای معمولی شروع شده؟ از یه فحش ساده!
    بعد همون یه فحش شروع شده و به یک قتل رسیده! آیا به نظر شما قاتل فکر می کرده که کسی را بکشه؟ آیا نمی دونسته مجازات اعدام در پیش داره؟ آیا نمی دونسته هزاران دنگ و فنگ باید بکشه؟ پس با این همه دلیل چرا یکی را می کشه؟
    چون افتاده تو یه جو، یه جو احساسی و لجبازی!!! حاضره جواب طرف را بدتر بده ولی اون وسط کات نده!

    مثال لجبازی شما و خانموتون (که واقعا هم بچه است) همینه! شما توی وضعیتی که خانومتون احساسیه بهش می گین یا من را می خوای یا پول! اونم مثل اون دعوا بدتر می کنه و بهتون جواب بدتر را می ده و حرف از طلاق می زنه!
    اختلاف شما از یه دعوای بچه گانه شروع شده و متاسفانه اطرافتون هم آدم منطقی (غیر احساس محور)وجود نداره پادرمیونی کنه و شماها هم که اصلا هنر گفتگو ندارین حل کنید با هم و این میشه که مساله بیخ پیدا می کنه و همین مساله کوچیک به جاهای بزرگ مثل طلاق می رسه!

    شما بهتره موقتا آشتی کنید جلوی خانواده ها! صلح و صفا باشه و بعد از خانومتون بخواین برید پیش یک مشاوره و از نو زندگیتون را درست کنید! و از این به بعد هم به هم بگید که مسائل شخصیتون پیش هم بمونه و برای زندگیتون مطالعه کنید!

    یه شب فقط به خاطر نشکستن پرده های حرمت، کدورت ها را بذارین کنار! بذارید این شب ولادت امام علی علیه السلام پادرمیونی کنه.آشتی کنید!ان شالله به برکت این شب مشکلتون حل بشه!
    اشکال نداره می تونید ذکر کنید که به برکت این روز خجسته نمی خواین کدورتی باشه ولی به خانومتون بگید(خواهشا بدون حالت لجبازی و با محبت بگید) که دلتون می خواد این روز آغاز گر یه زندگی نو برای شما و ایشون باشه!
    بگید دلتون می خواد زندگی با عشق و محبتی را مثل امام علی و حضرت فاطمه داشته باشین.
    بگید برای همچین زندگی من فکر می کنم حضور یه مشاور خوب لازمه. هم من و هم تو جوونیم! من که خودم بیشتر باید مطالعه کنم. بیا هردومون با هم شروع کنیم. (خودتون را هم قاطی قضیه کنید! بگید با هم! بگید خودتون هم خیلی مسائل را در مورد زندگی زناشویی بلد نیستین)
    بگید من تو را از امام رضا گرفتم! به خاطر امام رضا بیا با هم روی زندگیمون حساب شده کار کنیم!

    آقای غلامزادگان مشکل اولیتون مثل همون فحش توی اون دعواهه هست! داره کم کم بزرگ میشه. همون اول باید در نطفه به صورت منطقی درست می کردین که نکردین.خانواده ها هم قطعا بدتر می کنند! دیگه نذارید بیشتر بیخ پیدا کنه!!!
    یه زیارت امام رضا برید! دو دقیقه غرورتون را بذارید کنار و به حرفای بد خانومتون اصلا فکر نکنید!. بگید یادش به خیر مادرم اینجا تو را برام انتخاب کرد و یکم فضا را تلطیف کنید و شروع به صحبت کردن کنید به همه جملاتتون یه "عزیز دلم" اضافه کنید و با لطافت و آرامش حرفاتون را به خانومتون بزنید! مثلا اون خواست جواب بد بده شما لجبازیش را تندتر نکنید! مثلا بگید فدات شم الهی من کی منظورم این بود؟ من دارم می گم فلان...
    تو صحبتهاش اگر صد تا حرف غیر منطقی بود و یه دونه حرف منطقی بود؛ اول اون یه دونه حرف منطقیش را تایید کنید! بذارید این طوری اعتمادش جلب شه این طوری بیشتر توجهش به حرفای بعدیتون جلب میشه.بعد برید سراغ حرفای دیگه اش و با آرامش حرف بزنید.

    مثلا داره داد و قال راه می اندازه من فلان چیز گرون را می خوام مثلا. مثلا می گه تلویزیون فلان را می خوام.
    ولی شما توان پرداخت ندارین. خب دو راه دارین برای گفتگو با همسرتون!
    راه اول و مخرب و لجبازی راه انداز: تو چرا منو درک نمی کنی؟ من ندارم همچین تلویزیونی بخرم! این طوری خودتون را پیشش ذلیل کنید و اقتدارتون را کاهش می دین و نشون می دین که ن م ی ت و ا ن ی د! و او هم میگه عجب تکیه گاه ضعیفی... و نسبت بهتون دافعه پیدا می کنه!

    راه دوم و شرمنده ساز:عزیزماین تلویزیون را دوست داری؟ این تلویزیون چیه.. اصلا ای کاش پول داشتم برات سینمای خانوادگی فلان اینچ را تهیه می کردم. ولی فعلا الان اول زندگی نمیشه.چشم خانومم بذار یه کم اوضاع بهتر بشه اون وقت تو طی زندگی حتما برات می خرم. ای خدای بزرگ و مهربون چی میشه بهم یه عالمه پول بدی برای خانومم کل دنیا بخرم!
    خانومم من عاشقتم. اصلا من همه چیزم برای شماست ولی می بینی که و منم می دونم که شما دختر تحصیل کرده و عاقلی هستی الان اگر اول زندگیمون حواسمون به دخل و خرج نباشه خیلی سرعت رشد زندگیمون پایین میاد! منو درک می کنی؟
    بعد که خانومتون رفت تو فکر شما مثلا بگو الهی قربونت برم! مرسی منو درک می کنی. می خوام با هم زندگیمون را بسازیم. دوست دارم تو تو این راه کمکم کنی. همسرم باشی. هم دمم باشی همراهم باشی... رفیقم باشی نه رقیب!
    حتی اگر درک نکرد و یه جوابی داد شما با منطق و با آرامش جواب بدین. این طوری خانومتون تو لجبازی نمیفته و حرفاتون را درک می کنه. بذاریدش تو فاز آرامش
    تو هیجانات طرف مقابل را آرام کنید و هیجاناتش را تند تر نکنید!

    اگر می بینید هنوز نمی تونید هنر گفتگو را داشته باشین و اون موقع کنترل روی گفتارتون ندارین، می تونید برای خانومتون صحبتهاتون را در قالب یک متن زیبا بنویسید... و ازش بخواین روش فکر کنند!

    نوشتن نامه از این جهت که او فرصت فکر کردن دارد خیلی هم خوب هست... تو نامه می تونید خیلی صحبت ها را فکر شده بنویسید و چند بار بخونید و ویرایش کنید! و لحن مناسب را انتخاب کنید!
    اصلا با یه نامه اولیه با آرامش همسرتون را به یه جای خوب به مناسبت میلاد امام علی برای یه گفتگوی دوستانه دعوت کنید!
    خیلی هم عالیست!
    اگر روزی ،محبت کردی بی منت، لذت بردی بی گناه ، بخشیدی بی شرط
    بدان آن روز را واقعا زندگی کرده ای


    یا ضامن بی ضامن ها...!!!

    حسرت کرب و بلا در دل من پنهانیست؛
    من ندانم که چه اندازه ز عمرم باقیست؛

    کربلا گر نشدم دعوت، از این بار گناه،
    ضامن من بشود ضامن آهو کافیست؟



    با توکل بر خدای متعال:محکم، با امید و با انگیزه

  8. 4 کاربر از پست مفید مصباح الهدی تشکرکرده اند .

    Dr.Goebbels (پنجشنبه 02 اردیبهشت 95), Gholamzadegan (پنجشنبه 02 اردیبهشت 95), فدایی یار (چهارشنبه 01 اردیبهشت 95), ستاره زیبا (پنجشنبه 02 اردیبهشت 95)

  9. #16
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    سه شنبه 10 اردیبهشت 98 [ 12:47]
    تاریخ عضویت
    1392-1-05
    محل سکونت
    خانه سبز
    نوشته ها
    1,631
    امتیاز
    24,877
    سطح
    95
    Points: 24,877, Level: 95
    Level completed: 53%, Points required for next Level: 473
    Overall activity: 30.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveSocial10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    5,037

    تشکرشده 6,499 در 1,515 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    267
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط Gholamzadegan نمایش پست ها
    سلام
    خانم مصباح الهدی من همه چیز رو ننوشتم خانمم اون شب کلی چرت و پرت با پیامک به من گفته. فحش هم داده شما کجای کارین!!!

    پدرشون امشب زنگ زد دعوت کرد برای شب جمعه ولی مادرم قبول نکرده میگه به هیچ عنوان نباید بریم.
    آقای غلامزادگان با چه لحنی قبول نکردن؟ با چه بهانه ای و چه دیالوگی؟

    واقعا این جمله را از مادرتون خوندم نمی دونم باید چی بگم!

    کلا از این به بعد خواهشا مادرتون را در زندگیتون دخیل نکنید!
    اگر روزی ،محبت کردی بی منت، لذت بردی بی گناه ، بخشیدی بی شرط
    بدان آن روز را واقعا زندگی کرده ای


    یا ضامن بی ضامن ها...!!!

    حسرت کرب و بلا در دل من پنهانیست؛
    من ندانم که چه اندازه ز عمرم باقیست؛

    کربلا گر نشدم دعوت، از این بار گناه،
    ضامن من بشود ضامن آهو کافیست؟



    با توکل بر خدای متعال:محکم، با امید و با انگیزه

  10. 3 کاربر از پست مفید مصباح الهدی تشکرکرده اند .

    Gholamzadegan (پنجشنبه 02 اردیبهشت 95), فدایی یار (چهارشنبه 01 اردیبهشت 95), ستاره زیبا (پنجشنبه 02 اردیبهشت 95)

  11. #17
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 26 مرداد 95 [ 12:56]
    تاریخ عضویت
    1393-2-25
    نوشته ها
    52
    امتیاز
    2,272
    سطح
    28
    Points: 2,272, Level: 28
    Level completed: 82%, Points required for next Level: 28
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    92

    تشکرشده 38 در 21 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام

    مادرم گفتن خیلی ممنون فقط همین!

    من از گوشی مادرم به خانمم و پدر خانمم پیام دادم چهارشنبه شب دعوتشون کردم به حل و فصل مطلب خانم پیام فرستاد قبول کرد.

    من چون خانمم توقعاتش در حد جیب من نیست دو یا سه هفته پیش بود بردمش بیرون هم یخچال و هم گاز و هم تلویزیون دیدیم ولی ایشون متاسفانه من میرفتم سمت تلویزیون ۴۰ اون میرفت سر ۶۵، من میرفتم سر یخچال معمولی اون میرفت سراغ ساید کلا نظرش با من متفاوت بود

    این سری که دعوامون شد جلوی پدر و مادرش گفت برای خرید وسایل فقط خودم و خودش من خیلی ناراحت شدم
    هر چند موقع خواستگاری ازم پرسید نظر خانمت تو خرید وسایل برات مهم گفتم بله ولی آخه نه مادرم و نه خواهرام هیچکس نگفته منم میام و منم نگفتم اونا میان و این حرکت رو بارها از خانمم دیدم تا حالا و فوق العاده بی احترامی به خانوادم میدونم این کارش رو

    منم ۲۸ فروردین رفتم بازار با مادر هم نظر خانمم رو در نظر گرفتم هم نظر مادرم و یخچال و گازم رو خریدم البته با خانمم قهر بودم ولی چون همه خانواده خانمم بعلاوه خود خانمم و خانواده خودم سلیقه من رو توی همه چیز قبول دارن رفتم با نظر خودم خریدم و تو بودجه خودم بروزترین و بهترین رو خریدم

    دیشب آمدن ولی پدر خانمم نبود خانمم خیلی با غرور و بی ادبانه وارد خونه شد و به من سلامم نکرد رفت نشست هر چی آوردم تعارف زدم برنداشت خلاصه سر حرف شروع شد و مادرم شروع کرد و حرف زدیم ولی متاسفانه خانمم قصد آشتی نداشت و خیلی لجبازی می کرد اصلا نمیدونم اینا چرا آمدن بالاخره چون من در اتاق رو باز گذاشته بودم وسایل رو دیده بود منم از قصد باز نزاشته بودم یادم رفته بود ببندم ولی می خواستم امشب بگم تا فیصله پیدا بکنه که خودشون دیدن
    مادرم اشتباه کرد وسط حرفش گفت محمد گاز و یخچال خریده و خانمم شروع کرد
    گفت چون من رو نبرده باید ببره پس بده من نمی خوام منم در جواب گفتم به درک که نمی خوای من خیلی اعصابم خورد بود با غرور بلند شده آمده خونه ما خجالتم نمیکشن بلند شد رفت دم در گفت مادر بریم منم گفتم خدا حافظ شما من با شما زندگیم نمیشه مادرم رفت جلو نمیدونم چی گفت و در رو بست

    خانوادم خیلی ناراحتن میگن تو با این زندگیت نمیشه باید کم محلی شدید بکنی یک ماه نری خونشون تا بیان التماس کنن

    خلاصه فردا شب مجلس دعوتی هفته پیش عروس جدیدشون دعوت کردن به خاطر پیامی که خانمم داده بود و رفتارهاش نرفتم و پنجشنبه شب مجلسی که اینا عروسشون رو دعوت کردن و خیلی براشون مهم من برم چون اولی رو نبودم احتمالا آبروشون کامل میره

    من امشب به پدرشون هم زنگ زدم باهش دهن به دهن شدم و خیلی باهش حرف زدم البته فحش نه منظور اون یه چیزی میگفت منم جواب میدادم خلاصه به پدرش گفتم من تا حالا بهترین خرج رو کردم و بهترین وسایل رو خریدم و نظر خانمم کامل در نظر گرفتم حالا اگر بهتر می خواد پول دارین برین براش بخرین

    سیمکارت خانمم دو طرفه قطع کردم

    کلا قاط زدم نمیدونم چیکار کنم امشب برم یا صبر کنم

    من فکر میکنم حتی اگر امشب برم باز هم زنم محل نخواهد گذاشت و چون مجبورم شب هم اونجا بخوابم خیلی تحملش برام سخته

    و از طرفی فکر میکنم اگر آبروشون بره برای منم خیلی بد میشه

    - - - Updated - - -

    نمیدونم فکرم درست یا نه

    ولی می خوام امشب زنگ بزنم ساعت مجلس رو از پدرشون اگر برداشت بپرسم و برم شب بخوابم و صبح زود هم بیام خونه

    مادرم میگه با خودته اگر بلدی راه ملایمت بهتره ولی اگر بلد نیستی با کم محلی هم جواب میده

    کلا یک نفرت شدید نسبت به خانمم و خانوادش پیدا کردم امشب واقعا حالم دیگه ازشون بهم می خوره میترسم برم دغوامون بشه بدتر بشه ماجرا مخصوصا مثل اینکه پدرش بدش نمیاد دعوا بکنه
    ویرایش توسط Gholamzadegan : پنجشنبه 02 اردیبهشت 95 در ساعت 01:46

  12. #18
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 26 مرداد 95 [ 12:56]
    تاریخ عضویت
    1393-2-25
    نوشته ها
    52
    امتیاز
    2,272
    سطح
    28
    Points: 2,272, Level: 28
    Level completed: 82%, Points required for next Level: 28
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    92

    تشکرشده 38 در 21 پست

    Rep Power
    0
    Array
    من این پیام رو برای خانمم فرستادم اگر قبول بکنه میرم
    سلام عزیزم
    من بخاطر این روز، روز ولادت امام علی (ع) نمی خوام این ناراحتی ها ادامه پیدا بکنه.
    من دوست داشتم و دارم و خواهم داشت.
    این ماجرا باید تموم بشه و از بزرگترها بیرون کشیده بشه و بین خودمون دو نفر حل بشه.
    به برکت این روز بزرگ بیا باهم بریم حرم امام رضا (ع) زیارت کنیم و بین خودمون حل کنیم.
    من پیشنهادم برای نماز ظهر هست بریم.
    دوست دارم.
    قربانت م ج

  13. کاربر روبرو از پست مفید Gholamzadegan تشکرکرده است .

    مصباح الهدی (پنجشنبه 02 اردیبهشت 95)

  14. #19
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    سه شنبه 10 اردیبهشت 98 [ 12:47]
    تاریخ عضویت
    1392-1-05
    محل سکونت
    خانه سبز
    نوشته ها
    1,631
    امتیاز
    24,877
    سطح
    95
    Points: 24,877, Level: 95
    Level completed: 53%, Points required for next Level: 473
    Overall activity: 30.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveSocial10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    5,037

    تشکرشده 6,499 در 1,515 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    267
    Array
    سلام آقای غلامزادگان پیامتون خوب بود و کمی صبر کنید. ان شاالله مشکلتون حل بشه.

    حقیقتش مسالتون واقعا مثل همون یه دعوای خیلی کوچیکه که با یه فحش شروع شده و حالا ادامه پیدا کرده است!
    این جور مسائل باور کنید بین همه زن و شوهرها هست.
    من اول پیشنهاد می کنم حتما کلید زن را همین امروز گوش کنید تا بهتر بتونید روحیه زنها را درک کنید.

    و فعلا هم منزل پدر همسرتون نرید چون گویا آنها فعلا عصبانی هستند و اگر برید ممکنه وضع بدتر بشه! فقط اگر ازتون خواستند برین.ولی باز هم شرایط را بسنجید اگر می بینید نرفتنتون بعدا باعث میشه وضع بدتر بشه با حفظ خونسردی برین حتما. بازم شما بهتر می تونید وضع را بسنجین.

    برادر گرامی بعضی مسائل برای خانم ها مهمه که برای آقایون درکش سخته که چرا مهمه.
    طبیعی هم هست چون از روحیات هم خبر ندارن.
    من را که می شناسید اصلا مادی نیستم. ولی باور می کنید من خودم برای خریدن یه قسمت از جهیزیه ام که مادرم ازم سلیقه ام را نپرسید و خودش خرید یه هفته ناراحت بودم؟!!!
    حتی اوقات تلخی هم کردم. چون یه لحظه تمام اون تصوراتی که برای طراحی منزلم کشیده بودم به هم ریخت! و مثلا برام خیلی مهم بود فلان چیز با فلان چسز ست باشه!
    باور کنید بیشتر خانم ها همین طورین! تازه من سنم بالاست و این جوری اوقات تلخی کردم.خانم شما که کم سن و سال هم هست.

    یا باور می کنید سر انتخاب تالار من همسرم به یه اختلاف نظری خوردیم.و اگر هنر گفتگو بلد نبودیم مطمئنا خیلی از دست هم دلخور می شدیم و من هم بیشتر...
    چون من یه چیزی را درک نمی کردم راجع بهش... من مثلا تو خانواده ایم دو میلیون اختلاف خیلی تفاوت نداره و من ناراحت شدم از همسرم که چرا تالار خوشگل تره را نمی گیره و تازه یه کم هم غر زدم! گفتم مگه من برات اهمیت ندارم که به سلیقه ام اهمیت نمی دی و فلان... این قدر اختلاف پولیه که نظرم من برات مهم نیست... بعد دلخور شدم...
    حالا شما شاید تعجب کنید از من!و بعید بدونید از من!ولی باورکنید ناراحت شده بودم و کلی هم غر زدم. چون یه سری مسائل هست برای خانمها بولده. حتی تو گفتن هم بگن مهم نیست در مقام عمل یه هو خودشون هم غافل گیر می شن که چقدر براشون مهم بوده! مثل من!

    بعد همسر من خوشبختانه خودش خیلی اهل مطالعه و ایناست و من می دونم از همون دوران خواستگاری مطالعه های خاص خودش را شروع کرده.
    باور کنید اصلا جوابم را نداد... صحبتش را با درک کردن من شروع کرد که چقدر دوست داره بهترین ها را برام تهیه کنه.و چقدر نظر و سلیقم براش تو جای جای زندگیش مهمه. بعد بهم توضیح داد که واقعا تو چه شرایطی بود که اون تصمیم را گرفته و گفت قصدی نداشته.و بعد هم گفت اگر دوست داری می تونیم با هم بریم جاهای دیگه را هم ببینیم و یه جای بهتر انتخاب کنیم.ولی موقعیت اونم در نظر بگیریم.
    تو همین مدت کم باور کنید چند بار من احساس محور با همسرم برخورد کردم (چون واقعا دوران عقد دوران پر تلاطمی برای منه از نظر روحی...و شرایط منزلمون هم خاصه )ولی همسرم خیلی منطقی و بالغانه برخورد کرد باهام. طوری که من خیلی از رفتارم پیشش شرمنده شدم و همش سعی کردم جبران کنم و تو مسائل بعدی بیشتر درکش کنم.

    حالا این ها یه طرف، بابای من را که می دونید خیلی سخت گیره؟ الان تو دوران عقد هم همین سخت گیری ادامه داره و یه شرایط به خصوصی ما کلا داریم. اما با هم نشستیم برنامه ریزی کردیم که نه سیخ بسوزه و نه کباب.
    جلوی پدرم در ظاهر همونی هستیم که او می خواد ولی در باطن داریم عملا کار خودمون را می کنیم.
    و قرار هم گذاشتیم که از مسائل شخصیمون هیچ کس چیزی نفهمه و حتی اگر خدای نکرده با هم دعوامون شد جلوی بقیه و خانواده هامون اوضاع را گل و بل بل نشون بدیم.

    ما خیلی با هم صحبت کردیم و خیلی روحیات هم را برای هم توضیح دادیم. حتی روحیات خانواده هامون را که سوء تفاهم پیش نیاد.مثلا من گفتم بابای من کلا خیلی با دیسیبلینه و فقط با شما این طوری نیست! و ذاتا این جوریه و اینم به خاطر کارش هست و فلان.

    مثلا من روی بعضی مسائل حساسم و شاید خیلی هم منطقی نباشه ولی هستم. این ها را نشستم برای همسرم توضیح دادم و اونم درک کرد و مواظبه. و یا روحیاتم این طوریه که وقتی غصه دارم دوست دارم فلان کار را بکنم و... این ها را از قبل گفتیم که طرف در جریان باشه و تو اون موقعیت که مثلا من شرایطم منطقی نیستم او درجریان باشه و مثلا وضع بدتر نشه.
    خیلی روحیات خاص هم همسرم داره او هم نشست برام توضیح داد که وقتی مثلا خسته است فلان طوره و منظور بدی نداره و یه کم برام توضیح داد و دیگه من برام سوء تفاهم پیش نیومد. و یه چند تا اخلاق خاص دیگه.
    چند بار هم سوء تفاهم پیش اومد که قرار گذاشتیم با هم که اصلا پیش داوری نکنیم و اگر از یه مساله ای ناراحت شدیم همون موقع "علت" ناراحتیمون را به هم بگیم و بذاریم طرف مقابل توضیح بده و چند بار هم که پیش اومد واقعا دیدیم چقدر اشتباه فکر می کردیم در مورد هم!
    و ما دو تا آدم متفاوت هستیم که تو دو تا خانواده مختلف بزرگ شدیم و اینکه دو جنس مختلفیم و کاملا طبیعیه اوایل زندگی بسیاری از مطالب از طرف مقابل برامون گنگ باشه.
    باید خیلی به هم کمک کنیم تا همدیگر را بهتر بشناسیم و بهم کمک کنیم که نقص هامون حل بشه.

    صحبت کردن و مذاکره کردن بهترین راهه.
    اگر روزی ،محبت کردی بی منت، لذت بردی بی گناه ، بخشیدی بی شرط
    بدان آن روز را واقعا زندگی کرده ای


    یا ضامن بی ضامن ها...!!!

    حسرت کرب و بلا در دل من پنهانیست؛
    من ندانم که چه اندازه ز عمرم باقیست؛

    کربلا گر نشدم دعوت، از این بار گناه،
    ضامن من بشود ضامن آهو کافیست؟



    با توکل بر خدای متعال:محکم، با امید و با انگیزه
    ویرایش توسط مصباح الهدی : پنجشنبه 02 اردیبهشت 95 در ساعت 09:59

  15. 2 کاربر از پست مفید مصباح الهدی تشکرکرده اند .

    Gholamzadegan (پنجشنبه 02 اردیبهشت 95), ستاره زیبا (پنجشنبه 02 اردیبهشت 95)

  16. #20
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    سه شنبه 10 اردیبهشت 98 [ 12:47]
    تاریخ عضویت
    1392-1-05
    محل سکونت
    خانه سبز
    نوشته ها
    1,631
    امتیاز
    24,877
    سطح
    95
    Points: 24,877, Level: 95
    Level completed: 53%, Points required for next Level: 473
    Overall activity: 30.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveSocial10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    5,037

    تشکرشده 6,499 در 1,515 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    267
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط مصباح الهدی نمایش پست ها
    با عرض سلام خدمت شما برادر گرامی
    به نظر من شما دو نفر مشکلتون از ندانستن شیوه انتقال پیام محبتتون نسبت به یک دیگر ناشی می شه.
    کاملامشخصه هر دوتون هم را دوست دارین ولی چون پیامتون به درستی منتقل نمی شه و یا برای هم جذاب نیست دچار سوء برداشتهای بسیاری شدین.

    من پیشنهاد می کنم شما کلید زن از دکتر حبشی را با دقت گوش بدین.و همچنین کلید مرد را هم به همسرتون بدین تا گوش بدن.
    kelidemard
    kelidezan
    مطمئن باشید بسیاری از مشکلاتتون حل میشه. حتما حتما حتما گوش بدین!!!! یعنی جزء واجباته!
    بسیاری از شیوه های ابراز محبت بستگی به خلاقیت داره تا تاثیر گذار باشه(وگرنه خیلی زود محبت عادی میشه و اثرش از بین می ره!). اگر بتوانید از کانال های مناسبی ایده بگیرید بسیار کمک کننده خواهد بود.در این راستا چند کانال در تلگرام بهتون معرفی می کنم. با همسرتون دنبال کنید.
    کانال همسران موفق: @hamsaraane
    خود این کانال یه سری مشتقات هم داره که مدام خودش تبلیغ می کنه که لطفا عضو آنها هم بشین. مثل کانال ایده فقط برای خانمهاست به خانومتون بدین و آرشیو همسران موفق که اعضا از تجربیات عملیشون اونجا می گن که چه نتایجی گرفتن....
    و اینکه خود کانال هم سخنرانی های مناسبی داره. مثل دکتر حبشی و دکتر فرهنگ وووو
    دو تا کانال هم هست که برای جنس مخالف دین شرعی دارد. یعنی کانال مختص خانمها را فقط خانم ها حق دارند به آن سر بزنند و کنالا مختص آقایون هم فقط آقایون. این طوری کلی ایده برای سورپرایز کردن هم دارین.
    کانال برای آقایون:@hamsedashoo
    کانال برای خانم ها:کانال ایده های ناب همسرانه: @masieeeee136482
    کانالهای بسیار جذابی هستند و مطمئن باشید با به کارگیری آنها هم خودتون و هم همسرتون حستون خیلی خوب میشه. و کلی هم نکته و سیاستهای زنانه و مردانه داره. خود همین کانال ها هم حتی مشتقاتی دارن.

    این طور که می بینم شما مشکلتون فقط از بی سیاستی و لجبازی هر دوتون ناشی میشه و با کمی منطق و سیاستهای درست و مشاوره کاملا حل میشه.
    اصلا نگران نباشید.فقط مطالبی که گفتم را پیگیری بفرمایید.چون تو همون کانال ها دیدم که خیلی ها گفتند زندگیشون متحول شده. فقط کافیه با هم تصمیم بگیرید که روی زندگیتون کار کنید.و اول هم از خودتون شروع کنید تا او هم سر ذوق بیاد.

    کاملا امیدوارم موفق می شید
    لطفا این پست را هم مطالعه کنید. و کلید زن را همین حالا گوش بدین!
    اگر روزی ،محبت کردی بی منت، لذت بردی بی گناه ، بخشیدی بی شرط
    بدان آن روز را واقعا زندگی کرده ای


    یا ضامن بی ضامن ها...!!!

    حسرت کرب و بلا در دل من پنهانیست؛
    من ندانم که چه اندازه ز عمرم باقیست؛

    کربلا گر نشدم دعوت، از این بار گناه،
    ضامن من بشود ضامن آهو کافیست؟



    با توکل بر خدای متعال:محکم، با امید و با انگیزه

  17. کاربر روبرو از پست مفید مصباح الهدی تشکرکرده است .

    Gholamzadegan (پنجشنبه 02 اردیبهشت 95)


 
صفحه 2 از 3 نخستنخست 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 4
    آخرين نوشته: دوشنبه 04 اردیبهشت 96, 00:33
  2. درخواست راهنمایی در خصوصی شدت بالای حساسیت بین فردیی (راه حل پرسشنامه کمالگرایی هیل)
    توسط آقای ام در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 2
    آخرين نوشته: پنجشنبه 13 خرداد 95, 19:05
  3. برای گرفتم تصمیم نهایی برای جدایی دور شدن کوتاه مدت مفید است یا مضر؟
    توسط فرخ رو در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 5
    آخرين نوشته: چهارشنبه 21 خرداد 93, 22:39
  4. تنهایی - 24 سالمه، نمی خواهم با کسی دوست بشم، تنهایی اذیتم می کنه
    توسط sara19 در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 30
    آخرين نوشته: پنجشنبه 23 آذر 91, 01:10

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 11:28 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.