به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 16
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 03 شهریور 95 [ 10:58]
    تاریخ عضویت
    1394-2-20
    نوشته ها
    9
    امتیاز
    1,069
    سطح
    17
    Points: 1,069, Level: 17
    Level completed: 69%, Points required for next Level: 31
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 4 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array

    مشکل من با جاری ام

    سلام دوستان
    من واقعا احتیاج به همدردی دارم
    من 27 ساله و شوهرم 30 ساله هست... یکساله تقریبا عروسی کردیم... من در یک خانواده ی فوق العاده متعصب و مذهبی با وضع مالی متوسط بزرگ شدم... وقتی میگم فوق العاده متعصب یعنی عجیب غریب متعصب بودن پدر مادرم و منم بالاخره فرزند اونها هستم...ما در مهمونی ها زن و مرد رو کامل جدا میکردیم از هم... منم هرچقدر هم دانشگاه رفته باشم(البته در دانشگاهی درس خوندم که فقط خانم ها بودند) و با دوستان امروزی رفت و آمد کرده باشم باز هم دختر اون خانواده م... شوهرم از یک خانواده ی پولدار هست ... خانواده ش از نظر مذهبی در سطح معمولی هستند... اما خود شوهرم خیلی خیلی مذهبی تر از خانواده ش هست... مشکل من اینه که یه جاری دارم که خیلی به نسبت من راحت تر تو خونه مادرشوهرم رفتار میکنه... عشوه های زنانه ش خیلی زیاده... تیپ لباسهاش خیلی شاد وشنگوله... خیلی صدای خنده هاش بلنده.... البته رفتارش هم با من واقعا خواهرانه هست.... ولی من خیلی از رفتارش اذیت میشم....
    با تعریفی که از خودم کردم احتمالا حدس بتونید بزنید که من در خونه مادرشوهرم خیلی باحجاب و بسته و تیپ های سنگین و تیره دارم... صدای خنده م بلند نشه... دستم از مچ پیدا نشه... وضع وقتی بدتر میشه که شوهرم هم بدتر از خودمه.... یعنی همیشه میخواد تذکر بده که دستت پیدا نشه... چادرت کنار نره... البته با زبون خوش میگه... دعوا نمیکنه... اما رفتار جاری من بشدددددت رفته رو اعصابم.... از طرفی شوهرم حتی تو خونه هم حاضر نیست رفتار زن داداشش رو تقبیح کنه . اوایل عقد دوست داشت رابطه من با جاریم بیشتر باشه اما وقتی دید من خیلی مایل نیستم خودش قضیه رو گرفت و دیگه حرفی نزد...حالا با اینکه می بینه من چقد اذیت میشم اصلا چیزی علیه اون نمیگه.... حتی اینم بگم که جاری من همسر دوم برادر شوهرمه... اما زمان خواستگاری هیچ کس این رو به ما نگفت... شوهرم هم تا مدت ها نگفت.... تا اینکه من توی یه مجلس از یه خانمی شنیدم و بشددددت شوکه شدم... خیلی غصه میخورم از اینکه شوهرم انقد احترام به کسی میذاره که باعث آزار من میشه..حتی من اوایل عقد مثلا وسط حرفهام یه چیزهایی از جاریم میپرسیدم که از سوالم مشخص میشد من نمیدونم جاریم همسر دوم هست.... یاد این ماجراها که می افتم فکرای خیلی بدی به سرم میزنه... واقعا این چند روزه حس بدی نسبت به شوهرم دارم... من زمینه افسردگی دارم و تو مجردی یه مدت قرص مصرف کردم.... الان هم بشدت احساس افسردگی دارم... خوابم بشدت آَشفته س... خیلی هم دچار کابوس و بختک هستم.... چه کنم که دلم از شوهرم صاف بشه؟؟

  2. کاربر روبرو از پست مفید ماهتاب تشکرکرده است .

    هلیاجون (چهارشنبه 12 اسفند 94)

  3. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 15 تیر 98 [ 21:00]
    تاریخ عضویت
    1394-4-11
    نوشته ها
    156
    امتیاز
    7,418
    سطح
    57
    Points: 7,418, Level: 57
    Level completed: 34%, Points required for next Level: 132
    Overall activity: 66.0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    808

    تشکرشده 404 در 138 پست

    Rep Power
    44
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط ماهتاب نمایش پست ها
    سلام دوستان


    من واقعا احتیاج به همدردی دارم
    من 27 ساله و شوهرم 30 ساله هست... یکساله تقریبا عروسی کردیم... من در یک خانواده ی فوق العاده متعصب و مذهبی با وضع مالی متوسط بزرگ شدم... وقتی میگم فوق العاده متعصب یعنی عجیب غریب متعصب بودن پدر مادرم و منم بالاخره فرزند اونها هستم...ما در مهمونی ها زن و مرد رو کامل جدا میکردیم از هم... منم هرچقدر هم دانشگاه رفته باشم(البته در دانشگاهی درس خوندم که فقط خانم ها بودند) و با دوستان امروزی رفت و آمد کرده باشم باز هم دختر اون خانواده م... شوهرم از یک خانواده ی پولدار هست ... خانواده ش از نظر مذهبی در سطح معمولی هستند... اما خود شوهرم خیلی خیلی مذهبی تر از خانواده ش هست... مشکل من اینه که یه جاری دارم که خیلی به نسبت من راحت تر تو خونه مادرشوهرم رفتار میکنه... عشوه های زنانه ش خیلی زیاده... تیپ لباسهاش خیلی شاد وشنگوله... خیلی صدای خنده هاش بلنده.... البته رفتارش هم با من واقعا خواهرانه هست.... ولی من خیلی از رفتارش اذیت میشم....
    با تعریفی که از خودم کردم احتمالا حدس بتونید بزنید که من در خونه مادرشوهرم خیلی باحجاب و بسته و تیپ های سنگین و تیره دارم... صدای خنده م بلند نشه... دستم از مچ پیدا نشه... وضع وقتی بدتر میشه که شوهرم هم بدتر از خودمه.... یعنی همیشه میخواد تذکر بده که دستت پیدا نشه... چادرت کنار نره... البته با زبون خوش میگه... دعوا نمیکنه... اما رفتار جاری من بشدددددت رفته رو اعصابم.... از طرفی شوهرم حتی تو خونه هم حاضر نیست رفتار زن داداشش رو تقبیح کنه . اوایل عقد دوست داشت رابطه من با جاریم بیشتر باشه اما وقتی دید من خیلی مایل نیستم خودش قضیه رو گرفت و دیگه حرفی نزد...حالا با اینکه می بینه من چقد اذیت میشم اصلا چیزی علیه اون نمیگه.... حتی اینم بگم که جاری من همسر دوم برادر شوهرمه... اما زمان خواستگاری هیچ کس این رو به ما نگفت... شوهرم هم تا مدت ها نگفت.... تا اینکه من توی یه مجلس از یه خانمی شنیدم و بشددددت شوکه شدم... خیلی غصه میخورم از اینکه شوهرم انقد احترام به کسی میذاره که باعث آزار من میشه..حتی من اوایل عقد مثلا وسط حرفهام یه چیزهایی از جاریم میپرسیدم که از سوالم مشخص میشد من نمیدونم جاریم همسر دوم هست.... یاد این ماجراها که می افتم فکرای خیلی بدی به سرم میزنه... واقعا این چند روزه حس بدی نسبت به شوهرم دارم... من زمینه افسردگی دارم و تو مجردی یه مدت قرص مصرف کردم.... الان هم بشدت احساس افسردگی دارم... خوابم بشدت آَشفته س... خیلی هم دچار کابوس و بختک هستم.... چه کنم که دلم از شوهرم صاف بشه؟؟
    سلام به همه دوستان خوب همدردی

    و سلام به شما ماهتاب خانوم

    عزیزم چرا انقدر فکرتو درگیر کردی؟؟؟
    حیف نیست عمری ک عطیه خدای بزرگه بهمون به ناامیدیو افسردگی بگذرونیم؟؟؟

    ببخشید من درست متوجه نشدم یعنی چون جاریتون کارهایی میکنه ک شما نقطه مقابل اونو انجام میدید، ناراحتید؟؟؟یعنی میخوایید ایشونم مثل شما حجاب داشته باشه و...؟؟؟

    ی قضیه دیگه هم اینکه میخواهید همسرتون به خاطر کار خانوم برادرش علیه اش حرف بزنه
    یا بیاد تو خونه غیبت ایشونو بکنه؟؟؟

    ی چیز دیگه هم اینکه چرا به شما نگفتن جاریتون همسر دومه؟؟؟

    اگه اجازه بدی نظرمو بگم:

    در مورد اول اینکه: عزیزم کسایی ک به اسلام و قران پایبندن اینم میدونن ک "لا اکراه فی الدین"
    خب اگر کسی عقایدش با ما متفاوته ما باید خودمون رو شکنجه بدیم ک چرا اون مثل من نیست؟؟؟
    خب حتما اون هم میگه چرا ماهتاب مثل من نیست؟؟؟
    خدا رو شکر کنید هزار بار شکر کنید ک همسرتون و خانوادتون عقایدشون همسو باشماست. جای من بودید چی؟ ...نه خانوادم مثل من فک میکنن نه همسری دارم ک ....
    اینکه میگید خواهرانه با شما رفتار میکنن ک جای سجده شکر داره . فک کنید اگه رابطه خوبی نداشتیدیا ایشون هم مثل شما رفتار میکرد اون وقت ناراحتیتون ده برابر نمیشد؟؟؟

    در مورد مسئله دوم هم همسرتون انسان شریف و ازاد اندیشی هستن همونطور ک شما رو نه مجبور کردن ک با خانوم برادرشون رابطه داشته باشید نه علی رغم اینکه از بچگی محجبه بودید باز هم بد برخورد نمیکنن ک چادرت رفت عقب و...لطفا جاهایی ک بولد کردم خوب نگاه کنید همه نکات مثبت زندگیتون هستن.
    میدونید ک شیطان وقتی رانده شد قسم خورد از چه چیز ادمها رو منحرف کنه؟؟؟
    ک دیگه نماز نخونن ؟؟؟دیگه زکات ندن؟؟؟حجاب نداشته باشن ؟یا...
    نه هیچ کدوم ...شیطان قسم خورد ک کاری کنه ادمها شکر خدا رو به جا نیارن.

    مورد سوم هم چه لزومی داره ک شما این ماجرا رو از قبل بدونید یا دیگران بفهمنن ک شما نمیدونستید ...ببینم گلم تاثیری تو خوشبختی زندگیتون داره؟؟؟زودتر دونستنش برای اون دنیا تون خیری داشته؟؟؟

    دوست خوب من جسارت میکنم نصیحتتون میکنم. ولی نمیتونم نگم .
    این فرصت زندگی و این جاری تصادفی نیست . فرصتی ک یاد بگیرید به عقاید دیگران احترام بذارید نه اینکه بین خودتونو و اونها فاصله ایجاد کنید .اون وقت با این رفتار شما فک نمیکنن این چه مسلمونییه؟ چه جبری؟؟؟چه انزوایی؟؟خود برتر بینی ک وای چقدر بده!!!
    اگرم هم خیلی نگران اون دنیای اونها هستید، شما انقدر مسلمون خوبی باشید ک اونها ببینن و کم کم شیفته شما و عقایدتون بشن. به نظرتون این طوری بهتر نیست؟؟؟ اینطوری به هدفتون نمیرسید؟؟

    ماهتاب خانوم اگه میخواهید دلتون با همسرتون صاف بشه دلتون رو با خدای همسرتون صاف کنید. چیزی ک هم سو با عقایدتونه. ببینید خدا خودش با بنده هاش چطوری تا میکنه ؟از ما چی میخواد؟

    هرگز نیکی و بدی یکسان نیست.بدی را با نیکی دفع کن. ناگاه خواهی دید همان کس ک میان تو و او دشمنی است، گویی دوستی گرم و صمیمی است.اما جز کسانی ک دارای صبر و استقامند به این مقام نمیرسند،و جز کسانی ک بهره عظیمی از ایمان و تقوا دارند به ان نایل نمیگردند. و هرگاه وسوسه هایی از شیطان متوجه تو گردد،از خدا پناه بخواه که او شنوا و داناست.

  4. 2 کاربر از پست مفید هلیاجون تشکرکرده اند .

    mohamad.reza164 (پنجشنبه 13 اسفند 94), ستاره زیبا (شنبه 15 اسفند 94)

  5. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 03 شهریور 95 [ 10:58]
    تاریخ عضویت
    1394-2-20
    نوشته ها
    9
    امتیاز
    1,069
    سطح
    17
    Points: 1,069, Level: 17
    Level completed: 69%, Points required for next Level: 31
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 4 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ممنون عزیزم
    من وقتی قضیه جاریم رو فهمیدم به خانواده م هم نگفتم! دلیل اینکه شوکه شدم هم این بود که اون طرفی که این قضیه رو به من گفت اینطور گفت: عروس آقای x شدی؟ همون که پسرش دختر فلانی رو گرفت و بعد جدا شدن؟ من گفتم: پدر شوهرم همینی هست که میگی اما برادرشوهرم نه.... گفت: نکنه بهت نگفتن؟؟؟؟ و بعد از کمی توضیح فهمیدم که بله...
    من نمیگم جاری ام بیاد مث من باحجاب بشه... اما دوست ندارم با عشوه های بی حدش باعث بشه خدایی ناکرده دل شوهر من یه وقت بلرزه... اون خودش رو درست جمع و جور نمیکنه و من نگرانم شوهرم چیزهایی ببینه که....
    اگر من زودتر این قضیه رو میدونستم انقدر مثل احمق ها جلوی جاریم حرف هایی نمیزدم که باعث بشه همه بفهمن من از چیزی خبر ندارم.... تازه اینجور برای جاری و خانواده شوهرم هم بهتر بود.... انقد جلوی من مجبور نبودند ماست مالی کنن و دروغ بگن..که ماست مالی میکنن و دروغ رو هم میگن.. منم ناخواسته ممکنه اینجوری خیلی حرفها زده باشم که جاریم دلش سوخته باشه.... نمیخوام مثال بیارم... ولی واقعا یه وقتایی این کار رو کردم... یعنی چون بی خبر بودم یه سوالاتی کردم که ممکنه اون دلش سوخته باشه

  6. #4
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 03 شهریور 95 [ 10:58]
    تاریخ عضویت
    1394-2-20
    نوشته ها
    9
    امتیاز
    1,069
    سطح
    17
    Points: 1,069, Level: 17
    Level completed: 69%, Points required for next Level: 31
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 4 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ممنون از همدلی تون
    خواهش میکنم دوستان اگر پیشنهاد دیگه ای دارند راهنمایی کنند!
    آیا واقعا من زیادی حساسم؟

  7. #5
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 06 مهر 95 [ 19:38]
    تاریخ عضویت
    1394-10-19
    نوشته ها
    24
    امتیاز
    761
    سطح
    14
    Points: 761, Level: 14
    Level completed: 61%, Points required for next Level: 39
    Overall activity: 20.0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    15

    تشکرشده 22 در 11 پست

    Rep Power
    0
    Array
    با سلام
    باید بگم که من به شما حق میدم که ناراحت بشی.خوب وقتی همسرتون انقدر مواظبه که شما موازین دینی رو رعایت بکنی چطور خودش میتونه با یه خانم بی حجاب که طرز برخورد با نامحرم رو رعایت نمیکنه همسخن بشه؟در مورد حجاب جاریتون باید بگم که به خودش مربوطه و ما نمیتونیم مردم رو مجبور بکنیم که مثل ما باشن ولی روابطمون رو بر اساس رفتار و کردار بقیه باهاشون تنظیم میکنیم.

  8. #6
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 99 [ 21:53]
    تاریخ عضویت
    1391-3-16
    محل سکونت
    گلستان
    نوشته ها
    3,933
    امتیاز
    52,145
    سطح
    100
    Points: 52,145, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 23.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    15,723

    تشکرشده 11,395 در 3,444 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط زمستان نمایش پست ها
    با سلام.
    باید بگم که من به شما حق میدم که ناراحت بشی .خوب وقتی همسر شما انقدر مواظبه که شما موازین دینی رو رعایت بکنی چطور خودش میتونه با یه خانم بی حجاب که طرز برخورد با یک نامحرم رو رعایت نمیکنه همسخن بشه؟اگر ادعای مومن بودن داره خودشم باید رعایت بکنه.ولی در مورد حجاب جاریتون،هر کس به خودش مربوطه و ما نمیتونیم به مردم بگیم باید فلان جورباشی.این ما هستیم که بر اساس رفتار بقیه روابطمون رو باهاشون تنظیم میکنیم.




    - - - Updated - - -

    با سلام.
    باید بگم که من به شما حق میدم که ناراحت بشی .خوب وقتی همسر شما انقدر مواظبه که شما موازین دینی رو رعایت بکنی چطور خودش میتونه با یه خانم بی حجاب که طرز برخورد با یک نامحرم رو رعایت نمیکنه همسخن بشه؟اگر ادعای مومن بودن داره خودشم باید رعایت بکنه.ولی در مورد حجاب جاریتون،هر کس به خودش مربوطه و ما نمیتونیم به مردم بگیم باید فلان جورباشی.این ما هستیم که بر اساس رفتار بقیه روابطمون رو باهاشون تنظیم میکنیم.



    لطفا به دیگران برچسب نزنید زمستان گرامی وقتی از چیزی اطلاع ندارید اینجا دادگاه نیست ما هم قاضی نیستیم که خیلی راحت دیگران را محکوم نمائیم.

    احکام اسلامی هم حد و حدود را مشخص کرده یعنی یک عروس حق نداره توی منزل پدرشوهر و مادر شوهرش که بهش محرم هستند بخنده؟یا لباس های شاد بپوشه؟کجای اسلام نوشته حجاب فقط چادره؟کجای اسلام نوشته فقط باید لباس مشکی بپوشی و رنگ سنگین یعنی مشکی؟

    یعنی یک داماد اگر با خواهر خانومش صحبت کنه یعنی الان خواهرهای من که با دامادهامون حرف مینزن مشکل دارن؟خانوم من با برادرام حرف میزنه مشکل داره با پسرعمه هاش یا با پسرعموهاش؟!!!!!!!!!!!!!

    اینکه حجاب یک زن باید چجوری باشه و نظر خانوم مهتاب اینه چون توی چنین خانواده ای بزرگ شده که حتی توی مهمانی ها هم زن و مرد جدا بودن!!!!!!! دلیلی نمیشه همه اینطوری رفتار بکنن.

    والا ماهم همه فامیل هامون محجبه و با حجاب چادر هستند دیگه تفکر اینجوریشو تا حالا ندیده بودیم!!
    دوتعریف جدید و جالب ﮐﻪ خوب است به عمقش فکر کنیم:
    ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺗﻨﺒﯿﻪ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﮐﯿﻨﻪ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺯﻫﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺸﺘﻦ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﻫﯿﭻ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﻧﻤﯽ ﺭﺳﺪ،
    ﻣﮕﺮ ﺁﻧﮑﻪ ﺩﻭ ﺑﺎﺭ ﺯﺍﺩﻩ ﺷﻮﺩ:
    ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﺍﺯ ﻣﺎﺩﺭ خویش
    ﻭ ﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ
    ﺍﺯ خویشتن ﺧﻮﯾش ،ﺗﺎ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺩﺭﻭﻧﺶ ،
    در زﺍﯾﺶ ﺩﻭﻡ، ﻫﻮﯾﺪﺍ ﺷﻮﺩ
    ﻭ ﺣﯿﺎﺕ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺍﻭ ﺁﻏﺎﺯ ﮔﺮﺩﺩ !
    ویرایش توسط khaleghezey : چهارشنبه 12 اسفند 94 در ساعت 12:02

  9. 3 کاربر از پست مفید khaleghezey تشکرکرده اند .

    sara 65 (چهارشنبه 12 اسفند 94), َAmir-Reza (چهارشنبه 12 اسفند 94), ستاره زیبا (شنبه 15 اسفند 94)

  10. #7
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 06 مهر 95 [ 19:38]
    تاریخ عضویت
    1394-10-19
    نوشته ها
    24
    امتیاز
    761
    سطح
    14
    Points: 761, Level: 14
    Level completed: 61%, Points required for next Level: 39
    Overall activity: 20.0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    15

    تشکرشده 22 در 11 پست

    Rep Power
    0
    Array
    شرمنه که متنم جابجا شد آخه من زیاد پست نذاشتم به همین خاطر زیاد وارد نیستم.
    فکر نکنم.چیزی که باعث حساسیت شما میشه نه طرز پوشش و خنده های جاریتون،بلکه رفتار همسرتون با اون هستش.اگر همسر شما تو برخوردهاشون با ایشون یکم سرد برخورد بکنه اونوقت میفهمه که رفتارش مورد تأیید نیست و تا حدی خودش رو جمع و جور میکنه اگر هم نکرد لاأاقل دیگه شما اعصابت خورد نمیشه.

  11. 2 کاربر از پست مفید زمستان تشکرکرده اند .

    مدیرهمدردی (چهارشنبه 12 اسفند 94), بارن (پنجشنبه 13 اسفند 94)

  12. #8
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    سه شنبه 09 خرداد 02 [ 03:26]
    تاریخ عضویت
    1390-6-22
    نوشته ها
    697
    امتیاز
    27,600
    سطح
    98
    Points: 27,600, Level: 98
    Level completed: 25%, Points required for next Level: 750
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteranSocial25000 Experience Points
    تشکرها
    3,274

    تشکرشده 2,351 در 551 پست

    Rep Power
    162
    Array
    سلام مهتاب جان بهتري خانم؟
    من وقتي پستتون رو خوندم دو تا برداشت از علت ناراحتي شما كردم اول اينكه همسرتون با جاريتون بگو بخند دارن و چون باهم راحتن شما اذيتي و پوشش جاريت هم مزيد بر علت شده
    دوم اينكه اونا اصلا باهم حرف روزمره نميزنن اما جاريت كلا جلب توجه ميكنه با حركات و حرفها و پوشش
    كه فكر ميكنم مورد دوم صحيح باشه درسته؟ من حرفام بر اساس مورد دومه

    ببين عزيزم من دقيقا مورد دوم شمارو جاريم داره با همه مردا ميگه ميخنده عشوه خيلي مياد همش تو جمعا داره خودشو نشون ميده خيلي ارايش ميكنه لاكاي خيلي جذاب ميزنه... اما برعكس من تو جمعي كه آقايون نامحرم هستن اصلا جلب توجه نميكنمو فقط با خانما صحبت ميكنم اما در كنارش شيك پوشم البته با رعايت حدود ، گرچه ميدونم همسرم كسي مثه جاريمو بيشتر ميپسنده

    اينجا من سعي ميكنم تو خونه شوخ باشم حرف زياد بزنم همون ستي كه مثلا جاريم رنگ لباس يا رژشو با لاكش ميكنه من تو خونه انجام ميدم، بخندم از شوهرم تعريف كنم تا همسرم احساس كمبود نكنه. جاري من توجمعها حتي جلو آقايون قربون صدقه شوهرش ميره حرفايي ميزنه كه واقعا به دور از حياست اما من فقط دلم براش ميسوزه كه كاش قرق بين محيط خصوصي با عمومي رو بيشتر درك ميكرد

    من راستش اصلا با رفتار جاريم مشكل ندارم چون من به اعتقاد خودم پايبندم و افتخار ميكنم كه رفتار و ظاهرم جوري نيست كه يه خانم متاهل نگران همسرش بشه و به من حساس بشه. پس شما چرا ناراحت باشي؟ از اينكه نكنه جاريت توجه شوهرتو جلب كنه؟
    تو جامعه ما كمن مگه از اين خانما؟جاريت اينطور نبود تو فاميل تو محيط كار اصن تو خيابون پرن ازين افراد حالا شما بايد چه كني؟

    من نظرم اينه هركسي وظيفه اي داره و بايد به خدا در كنارش توكل كنه وظيفه من اينه تو خلوت خودمو همسرم دلبر باشم و تلاشمو بكنم ، وقتي حونه مادرم و مادرشوهرم ميرم و از قبل اطلاع دازم كه مردي اونجا نيست لباس متفاوت ميپوشم لاك ميرنم ارايش بيشتري ميكنم و الان خداروشكر همسرم كاملا متوجه اين تفاوت ها هست و حتي خودش از مامانش ميپرسه كي اونجاس تا من بيشتر تيپ بزنم. اما بقيشو توكل ميكنم و اعتماد دارم همسرم شريفتر از اينه كه دلش با اين حركات بلرزه وهميشه هم تو نمازام براي بيشتر شدن علاقه خودمو همسرم دعا ميكنم و دلم گرمه كه خدا بهترين پشتيبانه...

    اگر من اشتباه متوجه دغدغه شما شدم بيشتر توضيح بدين

  13. 5 کاربر از پست مفید شمیم الزهرا تشکرکرده اند .

    khaleghezey (چهارشنبه 12 اسفند 94), sara 65 (چهارشنبه 12 اسفند 94), مدیرهمدردی (چهارشنبه 12 اسفند 94), بارن (پنجشنبه 13 اسفند 94), ستاره زیبا (شنبه 15 اسفند 94)

  14. #9
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 08 دی 95 [ 19:52]
    تاریخ عضویت
    1394-11-21
    نوشته ها
    112
    امتیاز
    2,480
    سطح
    30
    Points: 2,480, Level: 30
    Level completed: 20%, Points required for next Level: 120
    Overall activity: 7.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger Second Class3 months registered
    تشکرها
    111

    تشکرشده 224 در 94 پست

    Rep Power
    31
    Array
    من اگه جای شما بودم سعی میکردم خودم هم در ارتباط با جاری ام پیشقدم بشم و با حفظ حجابی که بهش معتقدم بازم ارتباطم رو با افرادی که حجابشون مثل من نیست رو حفظ کنم.

    این خودخوری شما نشانه ضعف شماست. به نظرم خونه مادر همسرتون که میرید همیشه چهره گشاده و بشاشی داشته باشید. اتفاقا وقتی که همسرتون ببینند که شما چقدر با این مسئله حجاب روشنفکرانه برخورد میکنید بیشتر براش عزیز میشید.

    در واقعیت هم همینه، بیرون از جامعه هزاران خانم رنگارنگ وجود داره شما که نمی تونید دائم حرص بخورید یا نمی تونید همسرتون رو ایزوله نگه دارید.

    در ضمن اون مسئله ازدواج مجدد برادر همسرتون هم یک مسئله شخصی است و اصلا نیاز نبوده که شما به عنوان نوعروس این مسئله رو بدونید.

  15. 3 کاربر از پست مفید مهرآیین تشکرکرده اند .

    khaleghezey (چهارشنبه 12 اسفند 94), مدیرهمدردی (چهارشنبه 12 اسفند 94), ستاره زیبا (شنبه 15 اسفند 94)

  16. #10
    ((( مشاور خانواده )))

    آخرین بازدید
    دیروز [ 11:18]
    تاریخ عضویت
    1386-6-25
    نوشته ها
    9,423
    امتیاز
    287,366
    سطح
    100
    Points: 287,366, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.4%
    دستاوردها:
    VeteranCreated Blog entryTagger First ClassSocial50000 Experience Points
    نوشته های وبلاگ
    7
    تشکرها
    23,585

    تشکرشده 37,089 در 7,005 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط ماهتاب نمایش پست ها
    ممنون از همدلی تون
    خواهش میکنم دوستان اگر پیشنهاد دیگه ای دارند راهنمایی کنند!
    آیا واقعا من زیادی حساسم؟
    بله خیلی خیلی زیاد حساس هستید

    البته راهکارهای کمک کننده برای کم شدن حساسیت شما هست. اما شرطش اینست که اول مسئله خود را ، نوع دیگر تعریف کنید و قویا قبول داشته باشید که مسئله شما اینست:
    ================================================== ====
    شرط ضروری
    اما باز تعریف مسئله شما و مشکل شما به این صورت هست:

    علیرغم اینکه من و همسرم افراد معتقد و اخلاقی هستیم و زندگی خوبی داریم، اما حساسیت فوق العاده من در بعضی زمینه ها منجر به این می شود که : مرتب روی اعصاب شوهرم بروم و نگران هستم کم کم شوهرم نسبت به من دل چرکین شود و از من فاصله بگیرد.

    شوهرم مرد خوبی هست و مدارای زیادی با من دارد. اما من بهانه های مختلفی می توانم برای بر هم زدن آرامشش داشته باشم که حتما اگر در درازمدت اینگونه با شوهرم رفتار کنم، رابطه امان دچار مشکل می شود.

    به عنوان مثال یکی از حساسیت های من که فعلا پررنگ هست. حساسیت به جاری ام هست. مخصوصا از وقتی فهمیدم او همسر دوم برادر شوهرم هست این حالت تشدید شده است.

    چگونه این حس های اشتباه و این حساسیت های خود را تحت کنترل در بیاورم.

    با چه روشهایی می توانم به جای فشار به همسرم ، از زندگی ام لذت ببرم ؟

    چگونه مشکل پر توقعی از دیگران (مثل توقع نسبت به رفتار جاری)، را حل کنم و به جای آن مشکل خودم که حساسیت و سخت گیری بیش از حد هست را حل کنم؟
    ================================================== =============





    اگر این شرط اصلی بالا را پذیرفتید. یعنی به جای اینکه جاری خود را هدف قرار دهید و در مرحله دوم شوهرتان را هدف قرار دهید. تصمیم بگیرید حساسیت های خود را هدف دهید.

    حالا برای حل این حساسیت راهکارهای خوبی هست که می تواند به شما کمک کند.

    اول خودتون و حساسیت های خود را و ضعفهای خود را بشناسید.

    دوم ضعفهای خود را اولویت بندی کنید و آنکه درشت تر هست و بیشتر به شما آسیب می زند مشخص کنید.

    سوم در پی مطالعه، مشورت و فکر در این خصوص و پیدا کردن مراحل حل این مشکل باشید.

    چهارم تمرین های گام به گامی برای کاهش این حساسیت ها اجرا کنید.

    پنجم از همسر خودتون کمک طلب کنید. از او خواهش کنید که به شما کمک کند.
    مثلا از او تشکر کنید که با شما و احساسات تند و تیز شما مدارا می کند.
    همچنین به او بگویید چون تصمیم به بازسازی خود افزایش کنترل بر احساس خود دارید در این مراحل در کنار شما نقش حامی داشته باشد.



    مثلا در مورد همین جاری می توانید اینطور با او صحبت کنید:

    "عزیزم طی این چند وقته در باره جاری ام خیلی صحبت و بررسی کردم و متوجه شدم مشکل اصلی خودم و حساسیت هایم هست. لذا برنامه ریزی کردم که این حساسیت هایم را از بین ببرم. اما به کمک شما زیاد نیاز دارم. تا وقتی که این زخم التیام پیدا کند و من بهبود کامل یابم. خواهش می کنم کمکم کن. مثلا در ارتباط با جاری ام مقداری به خودت سخت گیری بیشتری داشته باش. تا موجب تحریک اضافه بر من نشود. اگر در این فاز که من آسیب پذیر هستم مداومت بیشتری بکنی تا من این آلرژی ام بهبود یابد. من هم قول می دهم که زودتر بهبود یابم و نسبت به این گونه مسائل نه فشاری بر شما داشته باشم نه توقعات اشتباه کنونی را از شما داشته باشم."

    غلام همت آنم که زیر چرخ کبـــود
    زهرچه رنگ تعلق پذیرد آزاد است

    http://www.hamdardi.com
    دسترسی سریع به همدردی و مدیر همدردی با عضویت در کانال همدردی در ایتا

  17. 4 کاربر از پست مفید مدیرهمدردی تشکرکرده اند .

    ammin (چهارشنبه 12 اسفند 94), ستاره زیبا (شنبه 15 اسفند 94), شمیم الزهرا (چهارشنبه 12 اسفند 94), عشق آفرین (پنجشنبه 18 خرداد 96)


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 05:46 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.