به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 41 از 70 نخستنخست ... 112131323334353637383940414243444546474849505161 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 401 تا 410 , از مجموع 691
  1. #401
    تمنای عشق
    مهمان
    سلام

    یه لحظه اومدم خبر از حال داغونم بدم و برم حال موندن ندارم

    تست بارداری ، بارداری کاذب مثبت نشون داد و آزمایش خون من منفی بود

    قبلا سابقه سقط داشتم حالا نازایی هم بهش اضافه شد حال روحیم خوب نیست تمام حالت های یه خانم باردارو داشتم اصلا باورم نمیشه

    همسرم دو ماه دارو مصرف کرد ، دیگه مصرف نمی کنه همین دو ماه هم بخاطر من مصرف کرده بود دیدم چقدر اذیت میشه ! و این یعنی برای همیشه باید همین یه دونه بچه رو داشته باشم...

    فرزندم بدون خواهر و برادر می مونه...

    وجود بچه برای روحیه و افسردگی که گاهی سراغم میاد لازمم بود اما دیگه نمیشه.

    تو خانواده همسرم تک فرزند فقط منم همه سه یا دو تا بچه دارند.

    چی میشه حکمت خدا با حاجت من یکی بشه؟

    اصلا حال و حوصله شنیدن نصیحت رو ندارم!!

    خداحافظ...

  2. 4 کاربر از پست مفید تمنای عشق تشکرکرده اند .

    Erica (جمعه 20 بهمن 96), paiize (جمعه 20 بهمن 96), باغبان (جمعه 20 بهمن 96), صبا_2009 (جمعه 20 بهمن 96)

  3. #402
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    سه شنبه 23 آذر 00 [ 07:11]
    تاریخ عضویت
    1388-1-20
    نوشته ها
    1,530
    امتیاز
    36,537
    سطح
    100
    Points: 36,537, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second ClassSocial25000 Experience Points
    تشکرها
    5,746

    تشکرشده 6,060 در 1,481 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    274
    Array
    از دوستانی که این مدت لطف کردن زحمت کشیدن خیلی دلسوزانه وقت گذاشتن و من رو راهنمایی و کمک کردن کمال تشکر رو دارم.

    دلم میخواست راهی بود میتونستم گوشه ای از این کمک هارو جبران کنم یا به شیوه مناسبتری حداقل تشکر میکردم. اگر زمانی ناخواسته حرفی زدم که باعث رنجش این دوستان محترم شده هم ازشون عذر میخوام.

    پیروز باشید.
    آقا امیر واکنش شما به بسته شدن تاپیکتون می دونید مثل چی می مونه؟

    رسیدین سر چهارراه چراغ قرمز شده و شما همچنان اصرار به ادامه مسیر دارید و پلیس مجبور میشع متوقفتون کنه!!
    بعد شما چیکار میکنید:
    کل سیستم راهنمایی رانندگی رو می برید زیر سوال!! و البته کل وجود خودتون رو !!

    در مرحله بعد دنبال خیابونی می گردیدین که چراغ راهنمایی نداشته باشه!!

    این وسط هم هی به خودتون و بقیه غر می زنید که من شرایطم نرمال نیست! من استرس دارم و ... و پلیس به جای اینکه با من هم حسی و هم دردی بکنه قوانینش رو به رخ میشکه!! و قوانینش مسخره هست و اگر بجای من یک زن اینجا بود اینجور باهاش برخورد نمیشد و ...

    در مرحله آخرم میگید اصلا من دیگه از ماشین استفاده نمیکنم سوار همون اسب قدیمیم میشم که نه نیاز به همدردی پلیس داشته باشم، نه چراغ راهنمایی جلوم رو بگیره و نه ....

    اگر یه نیش ترمز بزنید، نهایتاً چند دقیقه پشت چراغ قرمز توقف کنید، بعدش چراغ سبز میشه و خیلی عادی مثل همه شهروندها میتونید مسیرتون رو ادامه بدین.



    واکنش شما به یه قانون ساده تو این تالار تا این حد عجیــــــــــــــــــــب هست! و با اینکه دوستان تلاش کردن تعجبشون رو از واکنش شما به شکل های مختلف نشون بدن که شاید به خودتون بیایید باز هم مصرانه معتقدید که احساس و هیجان شما کاملا معقول و بجاست!!


    به نظر خودتون ریشه این همــــــه واکنش منفی و صرف انرژی برای چیزی مثل چراغ قرمز چیه؟؟؟ جناب باغبان هم گفتن اینجا لازمه شما چند تاپیک باز کنید و اول مسائل این چنینی رو که مختص شخص شماست و روابط عادی زندگی تون در برگیره برطرف کنید و بعد برید سراغ زندگی زناشویی!


    اگر میخواین تشکر کنید و جبران کنید، (هیچ کس اینجا نه بخاطر تشکر و نه بخاطر جبران!! کاری برای شما نکرده و من مطمئنم همه دوستان فقط از روی نوع دوستی تو تاپیک های شما و سایر تاپیک ها نظر میدن و البته توی تاپیک شما انگیزه شما برای تغییر و تلاشتون برای بکار بستن راهکارها باعث میشد اعضا ترغیب بشن که به شما راهنمایی بدن) کمی معقول تر و به دور از هیجان در برابر یک قانون ساده که بیشتر از همه برای خود شما سودمند هست برخورد کنید و طبق توصیه هایی که شد روال مشاوره رو ادامه بدید.

    موفق باشید
    ویرایش توسط صبا_2009 : جمعه 20 بهمن 96 در ساعت 13:14

  4. 7 کاربر از پست مفید صبا_2009 تشکرکرده اند .

    Amir A (یکشنبه 22 بهمن 96), Erica (جمعه 20 بهمن 96), paiize (جمعه 20 بهمن 96), گیسو کمند (شنبه 21 بهمن 96), بی نهایت (جمعه 20 بهمن 96), بالهای صداقت (یکشنبه 22 بهمن 96), باغبان (جمعه 20 بهمن 96)

  5. #403
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 29 بهمن 02 [ 14:38]
    تاریخ عضویت
    1390-2-14
    نوشته ها
    1,633
    امتیاز
    42,408
    سطح
    100
    Points: 42,408, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialOverdriveVeteranTagger First Class25000 Experience Points
    تشکرها
    5,992

    تشکرشده 8,207 در 1,574 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    367
    Array
    سلام

    یکی از تست های تالار رو زدم ، یکی از نتایجش این بود که در زمان مشکلات میل به گوشه گیری ام زیاد بوده و این برایم آسیب زاست.

    الان برام ملموس تره چرا یه مدته در مورد تالار فعالیتم کمتر شده .

    حتی تلفن هام به فامیل و دوستانم کمتر شده ، اما من تغییری حس نکرده بودم چون دوستانم و بستگانم اونقدر خوب هستند که چون از شرایطم اطلاع دارند همیشه آنها سراغ من رو می گیرند. ومن متوجه گوشه گیری خودم نشده بودم .

    وبدون اینکه من چیزی از اونها بخوام حتی خودشون دست به کار شده بودند که گره ای از مشکلات ما باز کنند.

    درصد نگرانی و اضطرابم بالاتر از حد نرمال است و مشکلات را بیشتر از آنچه هست ارزیابی می کنم.

    بر خلاف چیزی که همه دوستان از من می شناسند من آدم قوی نیستم ، و فقط نشون می دادم که قوی هستم بسیار حساس و شکننده هستم .

    مثل امروز صبح سر یه موضوعی که بارها و بارها در موردش مشاوره گرفته بودم نتونستم به حرف مشاور عمل کنم و اونقدر خود خوری کردم و عصبانی شدم که نمی تونستم بچه هام رو بپذیرم.

    موارد دیگه ای هم بود که حتی خودم باورم نمی شه چه برسه بخوام به کسی بگم. البته وقتی خیلی دقت می کنم می بینم بیراه هم نگفته.

    خیلی به هم ریخته ام ، من واقعا آدم متظاهری هستم .

    توی همین محیط کوچیک متوجه شده بودم یک سری از کاربرا نسبت به پست هام موضع می گیرن و یا اینکه از من خوششون نمی یاد ، الان متوجه می شم چرا؟!!!!

    من آدم کسل کننده ای هستم. ولی فکر می کردم همه از بودن با من لذت می برند .

    الان می فهمم چرا نتونستم با زن برادر هام ارتباط صمیمی برقرار کنم.

    یا چرا توی محل کار همه با من رسمی بودند و نمی تونستم توی اکیپ هاشون دووم بیارم.

    یا اینکه چرا خانواده همسرم هیچ کدومشون من رو دوست ندارند.

    فکر می کردم چون از لحاظ اعتقادی کاملا با خانواده همسرم و همکارام متفاو ت هستیم این یه چیز طبیعیه.

    اینکه چرا همسرم ...

    نگو اشکال به کسل کنندگی من بر می گرده.

    از خودم خیلی نا امید شدم.

    خدانگهدار.
    ویرایش توسط بی نهایت : جمعه 20 بهمن 96 در ساعت 14:20

  6. 7 کاربر از پست مفید بی نهایت تشکرکرده اند .

    Eram (جمعه 20 بهمن 96), paiize (جمعه 20 بهمن 96), گیسو کمند (شنبه 21 بهمن 96), الهه زیبایی ها (شنبه 21 بهمن 96), باغبان (جمعه 20 بهمن 96), صبا_2009 (جمعه 20 بهمن 96)

  7. #404
    تمنای عشق
    مهمان
    توی همین محیط کوچیک متوجه شده بودم یک سری از کاربرا نسبت به پست هام موضع می گیرن و یا اینکه از من خوششون نمی یاد ،
    سلام عزیزم

    بخاطر مشکلاتت حساس شدی اصلا چنین نیست من به شخصه متوجه ام که از مدیران و اعضا خیلی شما رو دوست دارند
    من هم خیلی دوستت دارم

    شخصیتت رو هم دوست دارم

    حالا این خدانگهداری که گفتید معنیش چیه؟

    پست شما باعث شد ناراحتی خودم یادم بره! ان شاءالله که دلت آروم بگیره

  8. 8 کاربر از پست مفید تمنای عشق تشکرکرده اند .

    Eram (جمعه 20 بهمن 96), Erica (جمعه 20 بهمن 96), paiize (جمعه 20 بهمن 96), گیسو کمند (شنبه 21 بهمن 96), الهه زیبایی ها (شنبه 21 بهمن 96), بی نهایت (شنبه 21 بهمن 96), باغبان (جمعه 20 بهمن 96), صبا_2009 (جمعه 20 بهمن 96)

  9. #405
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    سه شنبه 23 آذر 00 [ 07:11]
    تاریخ عضویت
    1388-1-20
    نوشته ها
    1,530
    امتیاز
    36,537
    سطح
    100
    Points: 36,537, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second ClassSocial25000 Experience Points
    تشکرها
    5,746

    تشکرشده 6,060 در 1,481 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    274
    Array
    بی نهایت جان حسابی خودتخریبی کردی بانو، چه خبره؟

    یکی از تست های تالار رو زدم ، یکی از نتایجش این بود که در زمان مشکلات میل به گوشه گیری ام زیاد بوده و این برایم آسیب زاست.
    شما احیانا در زمان همون مشکلات تست رو انجام ندادید؟

    موارد دیگه ای هم بود که حتی خودم باورم نمی شه چه برسه بخوام به کسی بگم. البته وقتی خیلی دقت می کنم می بینم بیراه هم نگفته.

    خیلی به هم ریخته ام ، من واقعا آدم متظاهری هستم .
    این تست ها برای این هستند که ما خودمون رو بهتر بشناسیم دیگه! یعنی چی من خیلی آدم متظاهری هستم؟!! درکی که ما از خودمون داریم همیشه از درکی که دیگران از ما دارند یکسان نیست؛ کسی تو خودشناسی موفق هست که بتونه دید درونی خودش و دید بیرونی (و البته نه هر بیرونی!!) رو به هم نزدیک کنه.

    فرض میکنیم شما در شرایط روحی نرمال تست ها رو زدین؛ شاید الان نتیجه تست ها واستون سنگین باشه! ولی سرنوشت مختوم شما نیست و قراره بهتون کمک کنه که نقاط ضعف رو بشناسید و در جهت برطرف کردنشون گام بردارین.

    شما مادر سه تا دسته گلید؛ حتی اگر هم بخواین حق ندارید به این زودی ناامید بشید.

    کمی با خودتون هم حسی کنید و بعدش شروع کنید به بررسی نتایج تست. هر چند اگر اشتباه نکنم تفسیر اولیه تست قابل اتکا نیست و نیاز به کمک کارشناسانه و روانشناس هست تا بشه به صورت صحیح تفسیرش کرد.

    منتظر فعالیت بیشترتون توی تالار با شور و نشاط سابق هستیم.

  10. 7 کاربر از پست مفید صبا_2009 تشکرکرده اند .

    Erica (جمعه 20 بهمن 96), paiize (جمعه 20 بهمن 96), گیسو کمند (شنبه 21 بهمن 96), الهه زیبایی ها (شنبه 21 بهمن 96), بی نهایت (شنبه 21 بهمن 96), باغبان (جمعه 20 بهمن 96)

  11. #406
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    امروز [ 15:02]
    تاریخ عضویت
    1391-7-15
    محل سکونت
    زیر باران
    نوشته ها
    777
    امتیاز
    24,300
    سطح
    94
    Points: 24,300, Level: 94
    Level completed: 95%, Points required for next Level: 50
    Overall activity: 67.0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger First Class10000 Experience PointsOverdriveSocial
    تشکرها
    2,324

    تشکرشده 1,636 در 592 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام دوستای گلم

    امیدوارم حالتون خوب باشه.

    در ناراحتی و ناامیدی بودم که اومدم و به این تاپیک سرزدم و پست بی نهایت عزیز رو خوندم. بی نهایت تو خیلییییی خوبی و من خیلی از شخصیتت خوشم میاد

    پستی که گذاشتی خیلی منو به فکر فروبرد، انگار از زبون من بود، دقیقا ایراداتی هست که من در خودم میبینم.

    فکر میکنم معمولا حساس و شکننده ام . فکر میکنم کمی هم متظاهر هستم انگار احساسات منفی ام رو سانسور میکنم و بیشتر مثبت ها رو بروز میدم و بیان میکنم برای همین خشم و

    ناراحتیم از آدم ها در درونم انبار میشه و گاهی به تنفر بدل میشه. شاید آدم در چارچوب و نظام مندی باشم و از نظر دیگران(غیر بستگان نزدیکم) خشک اما در درونم احساسات زیاد و

    شدیدی دارم .

    من هم فکر میکنم خانواده همسرم منو دوست ندارن، اونقدر که در ارتباط باهاشون آهسته و محتاطانه عمل میکنم و ابراز هیجان ندارم.

    احساسات منفی ام زیاد شده و من حتی توی ایجاد پست توی این تالار هم نمیتونم خوب خودم رو ابراز کنم، شاید واقعا بلد نباشم! نمی دونم . مثلا همین پستی که دارم میذارم فکر میکنم

    که زیادی دارم از احساسات منفی ام میگم و اصلا برای دیگران چه اهمیتی داره؟ یه جوری ابراز خود برام سخته! چون حین ابراز خودم ،خودم رو از نگاه دیگران ارزیابی میکنم . همینقدری هم

    که پست میذارم و گاهی خودم رو ابراز میکنم از جو خوب همدردی یادگرفتم که همه حتی تازه واردها چقدر خوب خودشون رو ابراز میکنند و طلب کمک میکنن.

    حتی گاهی از پست هایی که میذارم بعدا پشیمون میشم چون احساسات منفی موقتی هم برام پیش میاد . که بعدش که پست هامو میخونم براش راه حل ارائه میدم و به نظرم خیلی

    پیش پا افتاده میاد.

    حالم اصلا خوب نیست . امروز یه دعوای سخت با همسرم داشتم. توی ماشین بودیم که با همسرم بحث کردم و به قول خودش سرش غر زدم بعدش که دیدم همسرم عصبانی شد و

    داد و بیداد راه انداخت و به من گفت دیگه حرف نزن و ساکت باش و من ساکت شدم. بعدش یه مدت گذشت دیدم همسرم ساکت نمیشه ازش خواستم بزنه بغل تا آروم بشه و بعد به

    رانندگی ادامه بده . اما قبول نکرد ،همین حین یه ماشینی از کنارمون رد شد و زد روی بوووق و به رانندگی همسرم اعتراض کرد. دیدم همسرم مثل پسربچه های نوجوون افتاده دنبالش و

    ماشینشو چسبونده بهش و هی بوق می زنه از کنارهم رد میشن و هی خط و نشون میکشن و بدوبیراه میگن. من هم گریه میکردم و جیغ میزدم که به خاطر من و بچه ی توشکمم اروم

    باشه و بیخیال بشه ! اما همسرم دست از کارش بر نداشت و هی ویراژ میدادن و به هم بدوبیراه میگفتن!! من گریه می کردم جیغ میزدم ،داشتم دیوونه میشدم..التماسش می کردم که کل

    کل نکنه و خیلی ترسیده بودم. می ترسیدم که تصادف کنیم و بلایی سر بچه ام بیاد. اگر خدای نکرده بلایی سر نی نی میومد دیگه تا اخر عمر همسرم رو نمیبخشیدم که انقدر بی فکر

    عمل کرد. درسته من هم اشتباه کردم که موقع رانندگی باهاش بحث کردم اما حرکت همسرم منو متحیر کرد و فکر نکنم حالا حالاها بتونم با این رفتارش کنار بیام. همسرم با این کار نشون

    داد که جون من و بچه ام براش مهم نیست . احساس تنهایی میکنم، احساس بدی دارم

  12. 8 کاربر از پست مفید Eram تشکرکرده اند .

    paiize (جمعه 20 بهمن 96), tavalode arezoo (شنبه 21 بهمن 96), گیسو کمند (شنبه 21 بهمن 96), الهه زیبایی ها (شنبه 21 بهمن 96), بی نهایت (شنبه 21 بهمن 96), باغبان (جمعه 20 بهمن 96), صبا_2009 (جمعه 20 بهمن 96)

  13. #407
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    دوشنبه 24 اردیبهشت 03 [ 06:54]
    تاریخ عضویت
    1391-8-10
    محل سکونت
    جنوب
    نوشته ها
    1,571
    امتیاز
    44,952
    سطح
    100
    Points: 44,952, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    7,990

    تشکرشده 6,470 در 1,466 پست

    حالت من
    Ashegh
    Rep Power
    361
    Array
    سلاااام
    وای چه خبره دوستان عزیز؟؟؟؟؟
    کمی صبوری کمی کنترل احساس کمی تامل...
    تمنای عشق اگه خدابخوادهمه چی درست میشه اگه هم نخوادپس حکمتی داره!مطمئن باش اگه خدابخوادخودهمسرت هم به میل خودش دارواستفاده میکنه شایدهم چون به قول توبه خاطرتوواصرارت بود نشد بزارهمه چی درکمال آرامش وبه اراده خداباشه عزیزم.
    بی نهایییییییت دلم واست تنگ شده بود عزیزم.همش منتظربودم خودت بیای ویه خبری ازخودت بدی چون منم تقریبا متوجه شدم بعدازاون پیام خصوصی که دوست داری فعلا کناره گیری کنی گفتم حتما صلاح اینه...
    عزیزم تویکی ازدوستداشتنی ترین دوستانمی خودت میدونی دیگه.
    اینقدراحساس منفی نداشته باش یه استراحت به ذهنت بده.طبیعیه که آدم گاهی کم بیاره یاخطا کنه ماکه معصوم نیستیم امادلیل نمیشه خودتو ببری زیرسواااال!!!اگه موضوع قابل گفتن هست توی عمومی مطرح کن گاهی دلداری های دوستان اینجاازهرچی مشاوره ست بهترجواب میده.البته هرجورخودت میدونی.کی اینجاازتوخوشش نمیاااد.من که عاشقتم

    ارم جان اون کاری که توداشتی میکردی توی اون لحظه (جیغ ودادزدن)نه تنها کمکی به آروم کردن همسرت نمیکردبلکه بیشترعصبیش میکرد مخصوصا وقتی راجع به بچه بگی.همسرت اون موقع پرازعذاب وجدان میشد امانمیدونست چکارکنه وبیشتراوضاع روخراب میکرد بایدآروم مینشستی وفقط تماشامیکردی مطمئن باش زودترازاونچه که بود کل کلش بااون ماشین تموم میشد....اماخب گذشته الان خودت روآروم کن که این ناآرومی خطرناکتره واسه بچه.

    - - - Updated - - -

    - - - Updated - - -

    راستی آقاامیراگه فکرمکنیدواقعااینجابیایدعص بی میشید وبیشترازاونی که کمک کننده باشه مخرب هست پس نیایدبهتره چون مثل اینکه حس خوبی ندارید ازاینجا.
    ویه چیزی هم بگم به دوستانی که موجی روضدخانمهای تالارراه انداختید بهتره یه نگاهی به تاپیک های خانمهابزنیدخیلی صحبتهای تندتروخشن تری بهشون گفته میشه والا ماشنیده بودیم خانمها زودرنجن نه آقایون.
    دلیل اینکه هم خانمهابیشترهستن چون خیلی کم پیش میادآقایی اهل مشاوره باشه وبیشترخانمها اینجورهستن پس طبیعیه.
    امیدوارم چه آقایون وچه خانمهای این تالارهمگی مشکلاتشون حل بشه
    عمر که بی عشق رفت

    هیچ حسابش مگیر...
    ویرایش توسط paiize : جمعه 20 بهمن 96 در ساعت 18:51

  14. 9 کاربر از پست مفید paiize تشکرکرده اند .

    Eram (شنبه 21 بهمن 96), tavalode arezoo (شنبه 21 بهمن 96), گیسو کمند (شنبه 21 بهمن 96), الهه زیبایی ها (شنبه 21 بهمن 96), المای (شنبه 21 بهمن 96), بی نهایت (شنبه 21 بهمن 96), باغبان (جمعه 20 بهمن 96), صبا_2009 (جمعه 20 بهمن 96)

  15. #408
    تمنای عشق
    مهمان
    سلام مجدد

    دوستان عزیزم این تاپیک زیادی غمگین شده بیاین همگی فضای اینجا رو با ذکر صلوات معطر کنیم
    هر کی پست منو می بینه برای خشنودی قلب نازنین امام زمان (عج) و آرامش قلبی خودتون پنج صلوات بلند بفرستید

    اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

    «یه خاطره از صلوات بگم : وقتی بچه بودم می گفتند محمدی ها صلوات ! من فکر می کردم هر کی فامیلیش محمدی هست باید صلوات بفرسته میدیدم همه صلوات میفرستند تو دلم میگفتم اااَ این همه محمدی داریم!!


    خب پست مثبت این تاپیکو من میذارم بعد از من کسی پست غمگین نذاره این یک دستوره

    آخه منم مثل بعضیا مدیر مخفی ام

    این پست من :

    الهی رضاً برضاک تسليماً لأمرک صبراً علی قضائک يا ربّ، لا معبود سواک يا غياث المستغيثين

    پروردگارا! من راضی به رضای تو و تسليم امر تو هستم. در مقابل قضای تو صبر خواهم نمود. ای خدايی كه جز تو معبودی نيست! ای پناه بی پناهان.

  16. 8 کاربر از پست مفید تمنای عشق تشکرکرده اند .

    Eram (شنبه 21 بهمن 96), paiize (شنبه 21 بهمن 96), گیسو کمند (شنبه 21 بهمن 96), الهه زیبایی ها (شنبه 21 بهمن 96), المای (شنبه 21 بهمن 96), بی نهایت (شنبه 21 بهمن 96), باغبان (جمعه 20 بهمن 96), صبا_2009 (شنبه 21 بهمن 96)

  17. #409
    ((( مشاور خانواده ))) آغازکننده

    آخرین بازدید
    امروز [ 12:00]
    تاریخ عضویت
    1386-6-25
    نوشته ها
    9,433
    امتیاز
    287,788
    سطح
    100
    Points: 287,788, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.4%
    دستاوردها:
    VeteranCreated Blog entryTagger First ClassSocial50000 Experience Points
    نوشته های وبلاگ
    7
    تشکرها
    23,603

    تشکرشده 37,102 در 7,012 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط بی نهایت نمایش پست ها
    یا اینکه چرا خانواده همسرم هیچ کدومشون من رو دوست ندارند.
    با سلام
    طبیعی هست گاهی تحت فشار دچار خطاهای شناختی شویم. نا امید شویم و همه و هیچ را محور تفکر واحساسمون قرار دهیم.
    اما بینش می توانیم داشته باشیم که این همه و هیچ کردن ها را اصلاح کنیم.
    لینک مرتبط»
    خطاهای شناختی و مشکلات ما


    غلام همت آنم که زیر چرخ کبـــود
    زهرچه رنگ تعلق پذیرد آزاد است

    http://www.hamdardi.com
    دسترسی سریع به همدردی و مدیر همدردی با عضویت در کانال همدردی در ایتا

  18. 6 کاربر از پست مفید مدیرهمدردی تشکرکرده اند .

    paiize (شنبه 21 بهمن 96), گیسو کمند (شنبه 21 بهمن 96), الهه زیبایی ها (شنبه 21 بهمن 96), المای (شنبه 21 بهمن 96), بی نهایت (شنبه 21 بهمن 96), باغبان (شنبه 21 بهمن 96)

  19. #410
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    دوشنبه 04 مهر 01 [ 02:59]
    تاریخ عضویت
    1393-11-15
    نوشته ها
    823
    امتیاز
    34,196
    سطح
    100
    Points: 34,196, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    3,683

    تشکرشده 2,882 در 761 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    235
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط بی نهایت نمایش پست ها
    بر خلاف چیزی که همه دوستان از من می شناسند من آدم قوی نیستم
    من آدم کسل کننده ای هستم. ولی فکر می کردم همه از بودن با من لذت می برند .
    یا چرا توی محل کار همه با من رسمی بودند و نمی تونستم توی اکیپ هاشون دووم بیارم.
    بی نهایت قوی بودن یعنی چی ؟ تعریفت واسش چیه ؟
    قوی بودن یعنی ما در مشکلات شکوه نکنیم ، غر نزنیم ، کفر نگیم ، استرس نگیریم ، غصه نخوریم ، گریه نکنیم و... هیچ واکنش بیولوژیک و طبیعی در مغز ما رخ نده جز ساختن !

    عزیزم قوی کسی هست که 1- قدرت پذیرش داره : وقتی مشکلی به وجود میاد این مشکل رو میپذیره یعنی دیگه کفر نمیگه دنبال مقصر نیست مرثیه سرایی نمیکنه
    2- در این شرایط وظایف خودش رو به درستی انجام میده : اگه مادر هست مراقب بچه ها باشه ، اگه خانه داره سر زندگیش باشه و به کارها برسه و احترام ها محفوظ باشه و ..
    3- گاهی این مرحله هم نیازه : اینکه دنبال راه حل باشه .

    خوب اینکه کسی در خلوت خودش دوز گریه هاش بیشتر بشه یا یکمی توی خودش باشه یا هر واکنش طبیعی دیگه ، ربطی به قوی بودن نداره .
    مثال : شما روزه میگیری و بیش از 12 ساعت گرسنه و تشنه میمونی ، اما راضی هستی ، سرکار میری یا کارهای خونه رو انجام میدی پس قوی هستی
    ممکنه پای چشمات گود بشه ، وزن کم کنی یا وزن اضافه کنی ، رنگ رخساره تغییر کنه ، اینا دلیل بر قوی نبودن نیست.

    در مورد رابطه ات با دیگرانم ، میتونی تاپیک بزنی ، ما هم نظراتمون رو میگیم ، نمیگم اشتباه میکنی چنین چیزی نیست ولی نوع نگاهت اشتباهه .
    نقل قول نوشته اصلی توسط Eram نمایش پست ها
    انگار احساسات منفی ام رو سانسور میکنم و بیشتر مثبت ها رو بروز میدم و بیان میکنم
    برای همین خشم و ناراحتیم از آدم ها در درونم انبار میشه و گاهی به تنفر بدل میشه.
    ارم جان به خاطر کوچولوی توی دلت نیست ؟
    توکه چند ساله اینجایی حتما مهارت های ارتباطی رو یاد گرفتی ، گاهی باید مشقامونو تکرار کنیم حتی اگه فصل امتحانات تموم شده .
    تمنای عشق :
    بهتر نیست متین باشم؟! شوخ و شنگ بودن خوبه برای یک خانم؟!
    تمنا من که توی این سایت ازت شوخی زننده ای ندیدم .
    خاطره هم که تعریف میکنی لوس و بی مزه نیست، تازه مثل اسامی که انتخاب میکنی برای کاربریت خیلی لطیف اند ،
    ولی در کل برای سوالت : البته که خانم باید متین باشه ، آقایونم همینطور .
    اما شنیدی میگن ورزشکار نیستیم ولی ورزشکارا رو دوست داریم ،
    یا دیدی یکی شاعر نیست ولی عاشق شعره . اما امون ازونی که به شعر خوندن راضی نمیشه هی زور میزنه شعر بگه :) (بقیشو میدونی)
    طنازی در وجود انسانهاست ولی باید به همون میزانی بروز کنه که در ذات هر کسی هست .
    ای خواجه درد نیست... وگرنه طبیب هست

    ای بی خبر.. از خورشیدِ پشتِ ابر !



  20. 10 کاربر از پست مفید گیسو کمند تشکرکرده اند .

    Eram (شنبه 21 بهمن 96), paiize (شنبه 21 بهمن 96), مدیرهمدردی (شنبه 21 بهمن 96), الهه زیبایی ها (شنبه 21 بهمن 96), المای (شنبه 21 بهمن 96), بی نهایت (شنبه 21 بهمن 96), بالهای صداقت (یکشنبه 22 بهمن 96), باغبان (شنبه 21 بهمن 96), صبا_2009 (شنبه 21 بهمن 96)


 
صفحه 41 از 70 نخستنخست ... 112131323334353637383940414243444546474849505161 ... آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 18:23 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.