به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 3 از 6 نخستنخست 123456 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 30 , از مجموع 59
  1. #21
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 22 مهر 98 [ 00:14]
    تاریخ عضویت
    1394-2-26
    نوشته ها
    78
    امتیاز
    4,249
    سطح
    41
    Points: 4,249, Level: 41
    Level completed: 50%, Points required for next Level: 101
    Overall activity: 13.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience PointsVeteranOverdrive
    تشکرها
    0

    تشکرشده 35 در 30 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سوده عزیزم ممنون از اینکه به تایپیک من سر زدید و ممنون از راهنماییتون. سوده عزیزم تمام این مدت من کارهای خودنو انجام میدادم خونه هم همیشه مرتب بود . مژده عشق عزیز و سوده عزیز بازهم به راهنماییتون تیاز دارم هفته پیش هنون دوستمون با همسرش اوندن خونمون همسر من در حضور اونا با نن هم حرف میزدمیخندید حتی محبتم میکرد از اون شب دیکه کم کم با من حرف میزنه ..تو تعطیلات من به همراه خانوادم رفتم مسافرت زمانی که ازش خداحافظی کردم منوبوسید گفت مواظب خودت باش حتی تو مسافرت زنگ زد ویا اس ام اسی حالمو میپرسید ولی هنوز مثل قبل نشده هنوز صمیمی نشده از شما میخوام بهم بگید الان تو این شرایط من چه طوری باهاش رفتار کنم بهش محبت کنم برم سمتش .یا من فعلا کاری نکنم واقعا نمیدونم چه جوری رفتار کنم اون پنج ماه زندگی منو جهنم کرد مادر من تو این مدت دوبار کارش به بیمارستان کشید بخاطر همه این رفتاراش تو این مدت اصلا دلم نمیخواد بهش محبت کنم شما بگین چیکار کنم. دیگه حرف جدایی نمیزنه. الان بیشتر از هروقتی به راهنماییتون نیاز دارم.

  2. #22
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 12 شهریور 96 [ 00:37]
    تاریخ عضویت
    1394-4-23
    نوشته ها
    641
    امتیاز
    12,858
    سطح
    74
    Points: 12,858, Level: 74
    Level completed: 2%, Points required for next Level: 392
    Overall activity: 26.0%
    دستاوردها:
    1 year registered10000 Experience Points
    تشکرها
    2,477

    تشکرشده 767 در 424 پست

    Rep Power
    111
    Array
    سلام عزیزم خیلی خوشحال شدم که دارین خوب میشین ببین شما اولین کاری که میکنی اینه که سخنرانیهای دکتر حبشی رو دانلود کن دا بفهمی چیکار کنی دعا و صلوات یادت نره هزار تا برا امام زمان فوق العادست ولی من فکر میکنم ریشه همه اینا تو مخالفت شوهرتون برا بچه هست شاید مشکلی داره که اینجوری واکنش داده من نمیدونم ولی اصلا راجع بهش فعلا حرف نزن چون ممکنه دوباره همون اش وهمون کاسه بشه
    ویرایش توسط ستاره زیبا : سه شنبه 30 تیر 94 در ساعت 01:24

  3. #23
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 22 مهر 98 [ 00:14]
    تاریخ عضویت
    1394-2-26
    نوشته ها
    78
    امتیاز
    4,249
    سطح
    41
    Points: 4,249, Level: 41
    Level completed: 50%, Points required for next Level: 101
    Overall activity: 13.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience PointsVeteranOverdrive
    تشکرها
    0

    تشکرشده 35 در 30 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ستاره زیبا عزیزم ممنون از اینکه پست منو خوندین و راهنمایی کردین من سخنرانیهای دکتر حبشی و رو گوش کردم ولی در حال حاضر نمیدونم با شوعرم چه طوری رفتار کنم بهتره .بعد از شش ماه مشکلاتی که با هم داشتیم یک هفتست کم کم داره حرف میزنه ولی اخم و عصبانیت و داره هر جیزی رو هم که میخواد بگه با دادوفریاد میگه. دیگهننیدونم چیکار کنم چی درسته چی غلطه فقط میدونم که به شدت خسته هستم هم از لحاظ جسمی هم روحی . دیگه صبرم داره تموم میشه دیگه احساس نیکنم هیچ حسی بهش ندارم اخه مردی که با تنفر به همسزش نگاه میکنه من جه جوری میتونم بهش اعتماد داسته باشم .احساس میکنم دجار افسردگی شدید شدم. من یه زنم نیاز دارم به مهر و محبت و توجه همسرم ولی شش ماه اصلا منو نمیبینه وقتی نگاهم میکنه با اخم وتنفر هنوز نفهمیدم مگه من چیکار کردم که دارم اینجوری مجازات میشم. از رفتلراش خسته شدم اصلا تعادل روحی نداره یه روز منو میبوسه یه روز واسه خرید لوازم خونه نقشه میکشه فرداش همه اونا یادش میره . بخدا دیگه دارم دیوونه میشم .

  4. #24
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 12 شهریور 96 [ 00:37]
    تاریخ عضویت
    1394-4-23
    نوشته ها
    641
    امتیاز
    12,858
    سطح
    74
    Points: 12,858, Level: 74
    Level completed: 2%, Points required for next Level: 392
    Overall activity: 26.0%
    دستاوردها:
    1 year registered10000 Experience Points
    تشکرها
    2,477

    تشکرشده 767 در 424 پست

    Rep Power
    111
    Array
    سلام عزیزم ببین دو راه داری یکی اینکه جدا شی و هفت سال از عمرت هدر بشه و از صفر شروع کنی اونم معلوم نیست کی دوباره بیاد خاستگاریت حالا بماند حرفای اطرافیان راه دوم اینکه زندگیت خودت تنهایی بسازی چون نمیخای عمرت هدر رفته باشه و چون میتونی بسازی اول خونسردیت رو حفظ کن به خودت بگو طلاق که اصلا راه درستی نیست حالا که میخای بمونی دو راه هست یکی اینکه حرفای دکتر حبشی رو سعی کنی انجام بدی و بدونی که زمان میبره تا همه چهی عالی بشه پس باید صبر داشته باشی یا ینکه توخونش زندگی کنی ومثل همخونه ای باهاش باشی انگار طلاق گرفتی مگه اون موقع تنها نمیمونی حداقل خوبیش اینکه خانوم خودتی و سرکوفتای دیگران نیست البته من مطمینم یه مرد ویه زن هیچ وقت نمیتونن مثل یه هم خونه ای بی تفاوت به هم زندگی کنند من مطمینم این بی تفاوتیها مقطعی هست اگه اقاتون اینقدر ازت بیزاره خودش بره طلاقت بده ونگه توافقی جداشیم پس بدون مقطعی هست بازم تکرار میکنم سخنرانیهای دکتر حبشی همش رو هرچی تو نت هست و کارگاه دانشگاه مشهد که سخنرانیهای چندتا دکتر هست رو دانلود کن حتما تو میتونی هنر تو ساختنه مگه از اول زنهای زیادی نبوند اطراف شوهرت پس تو شما چیزی دیده که جذبت شده پس اعتماد به نفس داشته باش دوباره حتا اگه خلاف رفته باشه باز جذبش کن راستی سخنرانیهای دکتر ناظری هم عالیه در مورد خیانت هم داره یادت نره اگه شوهرت دست بزن نداره و یه مدته بداخلاق شده می ارزه براش تلاش بکنی بدون هیچ توقعی بهش خوبی کن که بدون در اصل داری به خودت کمک و خوبی میکنی بهش بها بده احترام بذار اگه اون داد زد تو قربون صدقه برو اگه اون پرت کرد تو با احترام بهش بده بگو تو مردمی تنها تکیه گاهمی بعد خدا اینا همون نقطه ضعفای مردها هست اینا رو خودم تجربه کردم که میگم منم تقریبا تو شرایط مثل تو بودم خودش اگه اول برو نیاره هرچقدر هم ناسپاس باشه تو خلوتش میفهمه نقطه ضعف مردا اینه که اونا رو مثل پادشاه بدونی حس اقتدار فکر کنند هر کاری میخای بکنی ازشون اجازه میگیری یعنی بهشون ارزش دادی طرفداری ازشون و حتا اگه نسبت به خونوادت بد گفت جبه نگیری طرف اون بگیر الکی از خونوادت بد نگو ولی جبه هم نگیر باهاش جدل نکن سکوت کن و طوری خودت نشون بده که داری به حرفاش گوش میکنی اون وقت خالی شدواروم میشه ولی یبعدا تو خوشیا بهش میگی از فلان چیز،ناراحت شدی که فعلا شما اینکار نکن فعلا فقط جذب کن اونم به موقع خودش نوبت شمام میرسه از خودت دفاع کنب اما با مهربونی بعدا وقتی با تنفر نگات میکنه الکی هم شده عاشقانه نگاش کن کم کم اثر میکنه از سنگ که بدتر نیست بلاخره هفت سال با شما بوده فقط باید صبر داشته باشی وقتی بهت توهین کرد هیچی نگو بدون که خدا داره میبینه پس بخاط خدا صبر کن یقین دارم بعد یه مدت زیر رو میشه ایشالله
    ویرایش توسط ستاره زیبا : جمعه 02 مرداد 94 در ساعت 01:10

  5. کاربر روبرو از پست مفید ستاره زیبا تشکرکرده است .

    نارجیس (جمعه 02 مرداد 94)

  6. #25
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 22 مهر 98 [ 00:14]
    تاریخ عضویت
    1394-2-26
    نوشته ها
    78
    امتیاز
    4,249
    سطح
    41
    Points: 4,249, Level: 41
    Level completed: 50%, Points required for next Level: 101
    Overall activity: 13.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience PointsVeteranOverdrive
    تشکرها
    0

    تشکرشده 35 در 30 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ستازه زیبا عزیزم ممنون از اینکه پستهای منو میخونی و راهنماییم میکنی
    حرفات بهم ارامش میده من همه سعیمو میکنم تا زندگیمو حفظ کنم و سعیمو میکنم تا بهش محبت کنم و توجه بیشتری نشون بدم دزسته اون به من بی توجه هست و انگار دیگه دوستم نداره ولی من با وحود بی توجهیاش بهش محبت میکنم .همه سخنرانیهای دکتر حبشی رو هم دانلود کردم . همسر من هیچوقت دست رو من بلند نکرد ولی از اول زندگیمون همیشه سر کوچکترین مسیله عصبانی میشد و داد و فریاد میکرد وخیلی بداخلاقه . من چیکار کنم دیگه زود عصبانی نشه فریااد نزنه. ستاره زیبا خواهر عزیزم بازهم منتظر راهنماییهای خوبت هستم و برام دعا کن تا زودتر این وضعیت تموم شه.

  7. #26
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 29 خرداد 01 [ 15:58]
    تاریخ عضویت
    1393-6-21
    نوشته ها
    88
    امتیاز
    6,971
    سطح
    55
    Points: 6,971, Level: 55
    Level completed: 11%, Points required for next Level: 179
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    5

    تشکرشده 73 در 45 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام دوست خوبم نمیخوام ناامیدت کنم ولی واقعیت اینه که این اخلاق شوهرت الان چند ساله که با اون هست و از محالات هست که درست بشه واین فقط تو هستی که باید کاری کنی عصبانی نشه ولی باز واقعیت اینه که هرچی هم تلاش کنی بلاخره باز عصبانی میشه مثل شوهر من که بعد از چهارده سال تازه دیروز میگه من از اخلاق و رفتارت حرصم میاد و میگه تو هیچ تلاشی برای بهتر شدن زتدگیمون نکردی و سر دیر آماده شدن شام کلی داد و بیداد کرد ازمن انتظار محبت و احترام داره ولی خودش دریغ از اینا.به هر حال گفتم که درسته که همیشه به صبر و تحمل دوستانم رو دعوت میکنم ولی واقعیتش اونموقع که بچه ای نداشتم خیلی خیلی بهتربود این زندگی رو تمام کنم ولی حالا خودم هم مجبورم به خاطر دخترهام به پای شوهرم هم بیافتم

  8. #27
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 18 مرداد 94 [ 17:02]
    تاریخ عضویت
    1394-5-04
    نوشته ها
    1
    امتیاز
    14
    سطح
    1
    Points: 14, Level: 1
    Level completed: 27%, Points required for next Level: 36
    Overall activity: 2.0%
    تشکرها
    2

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام عزیزم
    من از اول در جریان تاپيکت بودم فقط نام کاربری مو عوض کردم خیلی خوشحالم که داری نتیجه می گیری
    اینهایی رو که نوشتی نتایج خوبی ن فقط با صبوری ادامه بده
    وظایف خود تو انجام بده و محبت بدون چشم داشت داشته باش ودوباره با کارایی که تو تاپيک قبلی بهت گفتیم میتونی شوهرتو عاشق خودت کنی جوری که دیگه خودت از محبتاش خسته میشی عزیزم شوهرت دچار یه بحران شده که باکمک تو داره اونو پشت سر ميزاره
    پس قوی باش و صبور
    منتظر خبراي خوبتم
    در پناه حق موفق باشی

  9. #28
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 12 شهریور 96 [ 00:37]
    تاریخ عضویت
    1394-4-23
    نوشته ها
    641
    امتیاز
    12,858
    سطح
    74
    Points: 12,858, Level: 74
    Level completed: 2%, Points required for next Level: 392
    Overall activity: 26.0%
    دستاوردها:
    1 year registered10000 Experience Points
    تشکرها
    2,477

    تشکرشده 767 در 424 پست

    Rep Power
    111
    Array
    سلام عزیزم خواهس میکنم شمام برا من دعا کن شوهر شماانصافا که همیشه عصبی نیست یه موقع هم باهات میگفته میخندیده ولی الان اینطور شده سعی کن فعلا در حال حاضر هیچ کاری نکنی که اوضاع بدتر شه مطمئن باش بلاخره اونروز میاد کهمحبتایشما باعث نرمیش بشه و اونموقع شما میتونی بگی از فلان کارت ناراحت شدم یا دوست دارم فلان کار و بکنی البته الان زمانش نیست الان فقط نوبت شماست که محبت کنی اگه داد زد گفت فلان چیزو بیار شما باارومی و کمال مهربونی براش ببر تو دلش کلی شرمنده میشه حتی ممکنه از خودش عصبی بشه وبیشتر داد بزنه ولی بدون این دادش به شما نیستبلکه از خودش عصبیه ولی وقتی ببینه سما به عصبیتش بی تفاوتی و همچنان مهربونی مطمئن باش اونم کم میاره

  10. #29
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 22 مهر 98 [ 00:14]
    تاریخ عضویت
    1394-2-26
    نوشته ها
    78
    امتیاز
    4,249
    سطح
    41
    Points: 4,249, Level: 41
    Level completed: 50%, Points required for next Level: 101
    Overall activity: 13.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience PointsVeteranOverdrive
    تشکرها
    0

    تشکرشده 35 در 30 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام ستاره عزیزم خواهر خوبم ممنون از اینکه تو این شرایط تنهام نمیزاری و منو با حرفات اروم میکنی. همسرم همچنان خیلی کم صحبت میکنه و سعی میکنه اصلا نگام نکنه در واقعه سرش تو کار خودشه منم سرم توکار خودمه . چندروز پیش بهش اس ام اس دادم که بیا اشتباهات گذشتمونو فراموش کنیم و از اول زندگیمونو دوباره بسازیم من سعی میکنم رفتارای اشتباهاتی که داشتم اصلاح کنم تو هم باید سعی کنی . بهش گفتم بیا واسه زندکیمون برنامه ریزی کنیم وا از این حرفا . جواب داد لطفا نمیتونی منودرک کنی و بفهمی حداقل اذیتم نکن . (خیلی حالم گرفته شد یعنی به نظر شنا من اشتباه کردم یه همچین اسی دادم؟از اون روز منم سرم تو تار خودمه . کارهای خونه رو انجام میدم غذا رو اماده میکنم ولی منم باهاش خیلی کم حرف میرنم چون اون دوستم نداره نمیخواد جوابنو بده اگه سوالی بپرسم یا کوتاه جواب میده یا با فریاد جواب میده . هر جایی بخوام برم تنهاییی میرم هیج جا با من نمیاد بعضی وقتا واقعا خسته میشم و کم میارم .با خودم میگم چقدر من صبورم خدایا کی تموم میشه. چندروز پیش به من اس داد من الان پریودم . گفتم کی این وضعیتت تموم میشه گفت نمیدونم. میخواستم یخ راهنمایی ازتون بگیرم من تو هفت سال زندگی دوسال اخر همیشه خرید میوه و سبزیجات و نون و... با من بود خودم تنهایی بدون ماشبن میخریدم(در صورتیکه من خودم ماشین دارم شش ساله که دارم بابتش قسطم میدم ولی تو این دوسال اصلا نمیزاره من استفاده کنم خیلی سخته خودت واسه ماشین کلی هزیته کنی حتی تا الان قسطشو بدی ولی نتونی ازش استفاده کنی و حتی خرید خونه رو خودم بدون ماشین با هزینه خودم باید انجام بدم همه به من میگن تو خیلی ساده ای باید از اول ازش میخواستی همسر من همیشه میگفت خودت شاغلی خودت هزینه خودتو بده . حالا که هفت سال من خرج خودمو زندگی و میدادم واخرسر همسرم باوجوداینکه من بیشتر واسه زندگی تلاش میکروم اون منو نخواست حالا میخوام یه کاری کنم اون بفهمه وظیفشه که خرج زنشو بده یا واسه خونه خرید کنه درواقع میخوام خودمو بکشم کنار . ولی نمیدونم چه جوری و چی کار کنم .همسرم چتدساله اینجوری عادت کرده حالا منو راهنمایی کنید چیکار کنم که درسته من شاغلم ولی اونم ور قبال من وظیفه داره. ممنون از دوستان اگه منو راهنمایی کنن.

  11. #30
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 12 شهریور 96 [ 00:37]
    تاریخ عضویت
    1394-4-23
    نوشته ها
    641
    امتیاز
    12,858
    سطح
    74
    Points: 12,858, Level: 74
    Level completed: 2%, Points required for next Level: 392
    Overall activity: 26.0%
    دستاوردها:
    1 year registered10000 Experience Points
    تشکرها
    2,477

    تشکرشده 767 در 424 پست

    Rep Power
    111
    Array
    سلام عزیزم این جملت متوجه نمی شم ه. چندروز پیش به من اس داد من الان پریودم . گفتم کی این وضعیتت تموم میشه گفت نمی دونم
    عزیزم من خودم تجربه کردم یه مدت رابطه جنسی من همسرم کم شد چون من رابطه جنسی رو به چشم عاطفه و احساس همسرم نگاه میکنم خیلی ازش دلخور شدم طوری که حتی به خودم گفتم این زندگی رو تمومش البته مسایل دیگه هم بود یه شب خیلی عصبی شدم داشتم به جدایی فکر میکردم ولی با خودم نشستم منطقی فکر کردم گفتم به فرض جداشم باید برم خونه مادرم اونجام باید طعنه بشنوم خاهرا عروس داداش هرکی یه تیکه بندازه بهترینحالت اینه که یه خونه مستقل داشته باشم و جداازشون زندگی کنم که امکانشبرام نیست و اون هم دردسرای خودش داره و از لحاظجنسی گرم هستم و میدونم بعد طلاق یه مدت باید مجرد باشم حداقلش یه سال دربهترین حالت در ازدواج مجدد پسر که نمیاد یه زن مطلقه رو بگیره دخترای مجرد هنوز موندن درنهایت کسی که خودشم طلاق گرفته میاد اونم حتما یه مشکلاتی داره که جدا شده معلموم نیست شاید خانوم باز باشه بداخلاق باشه یا ........بنابراین تو خونه خودم باشم هم مستقلم خانوم خودمم طعنه طلاقی بودن نمیشنوم هرازگاهی هم از لحاظ عاطفی تامین بشم حداقل اسم یه مرد رومه برا خودم باشم البته با احترام با همسرم زندگی کنم انگار همخونه ایمه باشادی خندهباهاش طی کنماین فکر جدا باعث شد دیگه چیزی از همسرم گدایی نکنم و مستقل هم از نظرخودم و هم از نظ همسرم باشم یعنی اگه عشق داد چه بهتر اگه ندادبازم من مستقلم و همین باعث شد تحملم بالا بره البته همراه شادی درونی نه غمگینی و اینبار همسرم جلو اومد البته هرگاه به دلایلی بکشه کنار من ناراحت نمیشم دوباره درخاست کننده اون میشه وکلا برنده منم ولی کلا من فکر کنم ریشه اختلافتون بچه دار شدنه شایدهمسرت مشکل خاصی داره و نمیخاد به شما بگه باهاش با ارومیمطرح کن زمانی که فکر میکنی مناسبه شاید نمیتونه بچهدار شه و چون میدونه شما عاشق بچه ای و شرمنده شماست این رفتارارو میکنه که ازش بدت بیاد وجداشی و فکر میکنه با کسی دیگه ازدواج کنی بچه دار میشی اگه تونستی حرفی ازیر زبونش بکشی فعلا هیچ عکس العملی نشوننده تا ببینیم چیکار کنیم اگه جوابنداد خیلی گیرنده عصبیبشه. رابطه جنسی چندوقته ندارین؟
    در موردخرید شما کم کم ازش بخاه مثلافعلا چندتا چیزو خودت بخر چندتارو نخر بگو مثلا عزیزملطفا داری میای ماست نداریماگه زحمت نمیشه بخر کم کم این باعث میشه خودش بخره شما دوساله خودت خرید میکنی و عادت کرده پس زمان میبره عادتش ترک بشه و در مورد ماشین خیلی نم نم خودت خاستی جایی بری وقتی ماشین خونست بردار برو حتی شده کاری نداری یهدور بزن اینا بایدکم کم پیش بریچون سالهاست که بد عادتش کردی
    ویرایش توسط ستاره زیبا : سه شنبه 13 مرداد 94 در ساعت 15:57

  12. کاربر روبرو از پست مفید ستاره زیبا تشکرکرده است .

    mercedes62 (یکشنبه 01 شهریور 94)


 
صفحه 3 از 6 نخستنخست 123456 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 7
    آخرين نوشته: دوشنبه 26 بهمن 94, 19:57
  2. کسایی که تجربه ی جدایی دارن کمکم کنن چطوری تونستید با شرایط جدید کنار بیاین؟میخوام به ارامش برسم
    توسط dooo در انجمن طـــــــــــرح مشکلات ازدواج: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 39
    آخرين نوشته: یکشنبه 10 آبان 94, 11:47
  3. راهنمایی درباره نامه برای تولد شوهرم
    توسط farnaz35 در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: یکشنبه 05 بهمن 93, 12:03
  4. پاسخ ها: 31
    آخرين نوشته: چهارشنبه 09 مرداد 92, 19:59
  5. +بعد از چند ماه به من گفت نمی تونه ازدواج کنه(لطفا مرا راهنمایی کنی
    توسط hamid2008 در انجمن سایر سئوالات مربوط به ازدواج
    پاسخ ها: 8
    آخرين نوشته: شنبه 02 آذر 87, 00:10

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 03:08 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.