با عرض سلام و خسته نباشید
پسری 20ساله هستم .دانشجوی رشته حقوق در دانشگاه بورسیه.من در خانواده و شهری زندگی میکنم که خیلی مذهبی و سنتی ان و بخاطر همین مسایل پدر من با ازدواج من مخالفت میکنه
من عاشق دختری شدم که دوسال از من بزرگتره و این مسعله خیلی برای خانواده ما غیر قابل باوره
و ی مشکل دیگه اینکه سه سال پیش پسر عموی من از همین دختر خاستگاری کرده و حدود 4ماه باهم رابطه داشتن بدون اینکه خانواده ها خبری داشته باشن و این قضیه لو میره و از قضا پدر من هم میفهمه و این خواستگاری بخاطر نداشتن پول و کار درست حسابی از طرف خانواده دختر رد میشه
و تا الان که سه ساله هیچ خبری از پسرعموی بنده نیست برای خواستگاری.
پدر من بخاطر مذهبی بودن و ترس از حرف مردم بدجور مخالفت میکنه.میگه ک زندگی شما پر از حرف مردمه و بخاطر علاقه ای ک اون دختر قبلا به پسرعموی من داشته زنگی من پر از شک و تردید ولی من با دختری ک میخوامش رابطه دارم و حس تنفر نسبت به پسر عموم رو صحبت هاش میبینم
و از ی طرف نمیخوام اون دختر رو تو خانواده و جمعی بیارم که به زور راضی شدن و نمیخوانش
و خیلی هم دوسش دارم و اون دختر هم خیلی دوسم داره
پدرم با حرف منطقی راضی نمیشه و فقط راه قهر و داد و بیداد میمونه.....بنظر شما ادامه بدم؟
و اگه ادامه ندم و از دستش بدم 100% تا اخر عمر پشیمونم
سر دوراهی گیر کردم ک بابام رو انتخاب کنم یا اونی که دوسش دارم
و با حرفایی که پدرم زده ک تو زندگی شما حرف مردم زیاده و خوشبخت نمیشید دودل ام کرده
خواهشا نظرتون رو بگید....خیی نیاز دارم
علاقه مندی ها (Bookmarks)