به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 12
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 14 اردیبهشت 94 [ 11:25]
    تاریخ عضویت
    1393-5-14
    نوشته ها
    48
    امتیاز
    1,125
    سطح
    18
    Points: 1,125, Level: 18
    Level completed: 25%, Points required for next Level: 75
    Overall activity: 7.0%
    دستاوردها:
    3 months registeredTagger First Class1000 Experience Points
    تشکرها
    196

    تشکرشده 79 در 29 پست

    Rep Power
    0
    Array

    Drool حساسیت زیاد همسرم روی خانوادش و پرخاشگری بخاطر آنها

    سلام
    من خانمی 27 ساله و همسرم 28 سالشه تقریبا 6 ماهه عروسی کردیم و 1 سال و 9 ماه هم عقد بودین و چون همسرم سرباز و بعدشم بیکار بود دیر عروسی کردیم و چون خانوادش یجورایی به حال خودش رهاش کردن عروسی هم نگرفتیم. چون کلا 15 ملیون تومان داده بودن برای عروسی و کرایه خانه در تهران دیگه خودتون حدس بزنید با این پول چکار میشه کرد
    همسرم بشدت حساسیت داره رو خانوادش مخصوصا پدر و مادرش . وقتی بهش میگم خانوادت کم کاری کردن میگه نه اونا وظیفه ای نداشتن و همینم دستشون درد نکنه و عصبانیت داد و تهدید.
    در حالت عادی خوبیم ولی تا دعوا میشه یهو میگه من همش دارم تورو تحمل میکنم و خسته شدم . ما شرایط مالی جالبی هم نداریم . من تو خانواده مرفهی بودم و کارمندم از وقتی ازدواج کردم در کل ماهی 100 نومان هم نمیتونم خرج خودم کنم . چون همسرم کم میاره و رو خانوادش هم اصلا حسابی نمیکنه .با اینکه وضعشون خوبه/ درکل مشکلم اینه اصلا بی احترامی نکردم به خانوادش ولی در باطن ازشون خوشم نمیاد چون با دروغایی که گفتن من راضی به ازدواج شدم بعدش زدن زیر حرفاشون و مارو رها کردن با دست خالی. کافیه بگم چرا مادرت شام دیر آماده کرد مثلا تا 12 شام آماده نبود من صبح باید برم سرکار . دیگه محشر کبراست. و موقع عصبانیتم میاد جلو انگار که بخواد دعوا بکنه تو صورتم نگاه میکنه و کم مونده دست روم بلند کنه و فقط داد میزنه و اینکه خفه شم و دیگه ادامه ندم . فقط وقتی راجعبه خونوادش حرف بزنیم اینجوری میشه . منم ازشون بدم اومده خوب بخاطر اونا بدترین حرفارو بهم میزنه و دلسردم میکنه . صبحشم انتظار داره اب از اب تکون نخورده باشه نمیدونم چکار کنم مشکلات مالی یه طرف حساسیت بیجاش یطرف. البته قبلا که پسر خونه بوده جاریم خیلی دعوا داشتن و این دیده اون دعواهارو با مامانشینا حالا حساس شده و انگار بترسه منم اونجوری شم تا اسم مامانشو بیارم جبهه میگیره منم از ترسم خمیشه انگار لالم.خونشونم میریم ساکتم . چکار کنم حساسیتش کم شه اولویتاش اول مادرش پدرش من
    راهنماییم کنید لطفا میترسم چند وقت دیگه دست روم بلند کنه

  2. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 22 آبان 98 [ 08:57]
    تاریخ عضویت
    1392-11-03
    نوشته ها
    432
    امتیاز
    10,650
    سطح
    68
    Points: 10,650, Level: 68
    Level completed: 50%, Points required for next Level: 200
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialOverdriveTagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    2,639

    تشکرشده 1,769 در 422 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    72
    Array
    سلام
    خوب طبیعیه که هر شخصی برای پدر مادرش با هر اخلاق و رفتاری که داشته باشن ارزش زیادی قائله
    آقایون هم معمولا رو خانواده هاشون از خانوم ها حساس ترند ... بخاطر گلایه های بیشتری که خانوما میکنن و ...
    شما هم خودت رو جای همسرت بذار .. ببین دوست داری همسرت راجع به خانواده ت این حرفا رو بزنه ؟

    ضمنا کار اشتباهیه که گلایه مادرشوهرت رو به همسرت میکنی و رابطه تون رو خراب میکنی
    هر کس ضامن رفتار خودشه نه رفتار دیگران ... مادرشوهرت غذا رو دیر اماده کرده که شوهرت مقصر نیست ... و ایشون که نباید جواب پس بده که چرا پدر یا مادرش فلان کار یا فلان کمک رو نکردن ...

    و در اخر اینکه هر چی بیشتر از خانواده همسرت شکایت کنی همسرت بیشتر به سمت اونها میره ... مردها بیشتر به سمت زنی میرن که بهشون ارامش ببخشه
    پس پیش قدم شو و بیشتر از مادرش بهش آرامش بده تا به سمت شما بیاد
    آدمک آخر دنیاست بخند
    آدمک مرگ همین جاست بخند
    دست خطی که تورا عاشق کرد، شوخی کاغذی ماست بخند
    آن خدایی که بزرگش خواندی، به خدا مثل تو تنهاست بخند ...

  3. 6 کاربر از پست مفید terme00 تشکرکرده اند .

    marta (سه شنبه 14 مرداد 93), معاون کلانتر (سه شنبه 14 مرداد 93), zendegiye movafagh (پنجشنبه 16 مرداد 93), خیال تو (پنجشنبه 16 مرداد 93), دختر بیخیال (پنجشنبه 16 مرداد 93), شیدا. (سه شنبه 14 مرداد 93)

  4. #3
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 01 بهمن 93 [ 12:22]
    تاریخ عضویت
    1393-4-04
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    715
    امتیاز
    2,352
    سطح
    29
    Points: 2,352, Level: 29
    Level completed: 35%, Points required for next Level: 98
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points3 months registeredSocial
    تشکرها
    1,083

    تشکرشده 1,447 در 508 پست

    Rep Power
    110
    Array
    سلام عزیزم به همدردی خوش اومدی
    کاملا میتونم احساست رو درک کنم .... من یه همکار دارم که 8سال ازدواج کرده میگفت ما طبقه پایین مادرشوهرم اینا میشستیم و تا یه ذره صدامونو بالا میبردیم مادر شوهرم سریع میومد پایین شوهرمم ریز به ریز همه مسائل رو بهش میگفت یعنی یه جورایی مامانی و وابسته بود .... مامانشم برمیگشت بهش میگفت تو پسرمو بدبخت کردی یه اب خوش از گلوش نمیزاری پایین بره ناگفته نماند که این صحبت هاروهم با توجه به گفته های پسرش به همکارم میگفت خلاصه میگفت بعد 4سال تازه تونستم دم مادرشوهرمو قیچی کنم و کاری کنم که شوهرم انقدر بهشون اهمیت نده و به زندگیش برسه .... تازه شما 6 ماهه رفتی سر خونه زندگیت .... شاید اصلا اینطوری شوهرت بتونه بهتر روپای خودش وایسه تواین دوره زمونه از هیچکس حتی پدر مادر نباید دیگه انتظار داشت به قول گفتنی کس نخارد پشت من جز ناخن انگشت من
    به هرحال جز صبوری کردن و اهمیت ندادن به موضوع راه دیگه ای نداری نباید اصلا خودتو حساس نشون بدی سیاست داشته باش اصلا به روی خودت نیار که از این رفتارو حرفاش ناراحتی و با مادرشوهرت خیییییلی خوب رفتار کن حتی بر خلاف میلت برای اینکه افسار شوهرتو به دست بگیری باید از طریق مادرش بری جلو .... اگه بدونه با مادرش خوبی و بهش احترام میزاری اونم در مقابلت اروم میشه
    موفق باشی

  5. 2 کاربر از پست مفید maedeh120 تشکرکرده اند .

    marta (سه شنبه 14 مرداد 93), tabasom321 (سه شنبه 14 مرداد 93)

  6. #4
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 14 دی 02 [ 08:42]
    تاریخ عضویت
    1392-9-12
    نوشته ها
    69
    امتیاز
    8,452
    سطح
    62
    Points: 8,452, Level: 62
    Level completed: 1%, Points required for next Level: 298
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    70

    تشکرشده 64 در 34 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام دوست گرامی.
    می تونم شما رو درک کنم. همسر شما خب داره اشتباه میکنه که انقد بین شما و خانواده اش داره فاصله میندازه. درسته مادر و پدرو ایشون کارهایی میکنن که باب طبع شما نیست اما باید واقع بین بود. واقعا هیچ پدر و مادری عهد نبسته که تا ابد خرج بچه هاش کنه. اگه عرف ما ایرانیا میگه که پدر و مادر داماد باید عروسی بگیرن و کمک مالی پسر باشن از سر لطف و محبته. اما اگر اینکارو نکن خطایی نکردن.
    شما نباید به این شکل و این لحن و الفاظ در باره پدر و مادر همسرت حرف بزنی.
    فکرکن که اونها پدر و مادر خودتن. اونها سالها از این همسر تو نگهداری کردن بزرگش کردن. حاللا که ازدواج کرده که دیگه نباید مدام نگران زندگیش باشن. دیگه وظایفشونو مطمئن باش انجام دادن.
    همسر تو خانواده شو دوست داره اونا از پوست و خونشن. شما نباید این رابطه خونی ور نادیده بگیری.
    در ضمن فراموش نکن همه دنیا بهم بریزه آخر سر شما میمونی و شوهرت.
    پس مراقبش باش. اونچه که اون دوست داره رو دوست داشته باش.
    اگه هم خطایی از طرف خونواده اش میبینی همونجوری رفتار کن که دوست داری با پدر و مادر خودت رفتار کن. با منطق با آرامش بدون طعنه زدن با حالت خوب برو اول چند تا خوبی ازشون بگو نشون بده که قدردان زحماتشون بودی بعد ناراحتی ها عنوان کن.
    جوری نباید رفتار کنی که انگار اونا غریبه ان. اونا فامیل بچه های تو میشن.
    یه چیز دیگه هم هست که باید شما از هر 10 تابدی که به شم میشه یکیشو ببینی از هر 1 خوبی 10 تا.
    باید توی زندگی از خود گذشتگی رو الگوی کارات کنی و اینو توی خونواده ای که ساختی پایه و اساس کنی.
    آرامش رو همیشه خودت برای خودت میاری.

  7. 2 کاربر از پست مفید رفتگر تشکرکرده اند .

    marta (سه شنبه 14 مرداد 93), شیدا. (سه شنبه 14 مرداد 93)

  8. #5
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 29 مرداد 93 [ 09:55]
    تاریخ عضویت
    1392-2-19
    نوشته ها
    92
    امتیاز
    1,339
    سطح
    20
    Points: 1,339, Level: 20
    Level completed: 39%, Points required for next Level: 61
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    101

    تشکرشده 64 در 37 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام دوست عزیز.من و شما 2 وجه اشتراک داریم.وعده های دروغ قبل از ازدواج و حساسیت شوهر روی خانواده اش.من حدود چهار سال از زندگیم میگذره و به یقین میتونم بگم حساسیت مرد روی خانواده اش و خصوصا پدر و مادرش کم نمیشه.این شما هستی که باید تمرکزت رو از روی حرفها و رفتارهاشون برداری وبه جاش روی خودت،روحیه ات ،سلامتیت،زیباییت و در آینده فرزندانت متمرکز بشی.بدترین کاری هم که میتونی بکنی گلایه از اونا پیش همسرته.اینطوری رابطه ات با همسرت خراب میشه و حتی ممکنه پرده های احترام بینتون پاره بشه که جبران نشدنیه.پس دست نگه دار و بدون که مردها رفتارهای نادرست خانوادشون رو در مقابل زنشون میبینن و دلیل واکنش شدیدشون اینه که از طرفی در مقابل واقعیت قرار میگیرند و از طرفی نمیتونن با خانوادشون مقابله کنند.مخصوصا اوایل ازدواج اصلا توقع نداشته باش که در مقابل گلایه های شما اعتراف کنه که حق با شماست.به مرور که اعتمادها بیشتر شد و بیشتر اخلاقاتون دستتون اومد و به شوهرتون ثابت کردید که قصد زیر سئوال بردن خانوادشو ندارید،میتونید کم کم اونم به عنوان درد دل گلایه هاتون رو مطرح کنید و اینم در نظر داشته باشید که شوهرتون مسئول اشتباهات دیگران نیست.
    موفق باشید

  9. 4 کاربر از پست مفید tabasom321 تشکرکرده اند .

    maedeh120 (سه شنبه 14 مرداد 93), marta (سه شنبه 14 مرداد 93), رفتگر (سه شنبه 14 مرداد 93), شیدا. (سه شنبه 14 مرداد 93)

  10. #6
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 14 اردیبهشت 94 [ 11:25]
    تاریخ عضویت
    1393-5-14
    نوشته ها
    48
    امتیاز
    1,125
    سطح
    18
    Points: 1,125, Level: 18
    Level completed: 25%, Points required for next Level: 75
    Overall activity: 7.0%
    دستاوردها:
    3 months registeredTagger First Class1000 Experience Points
    تشکرها
    196

    تشکرشده 79 در 29 پست

    Rep Power
    0
    Array

    ممنونم از راهنمایی همه دوستان. من خیلی صبر میکنم و خودخور ی. دیگه به لبم برسه حرف میزنم در مورد دیر اماده کردن شام هم گلایه اینجوری کردم که

    که تو پسر اون خونه ای و وقتی میبینی مامانت شامش امادست ولی میگه ما تا 11 گرسنمون نیست و میدونه فردا شنبست . خوب تو بگو من گرسنه ام مامان شام و بیار . این که بد نیست . ولی بازم جبهه میگیره و کلی داد و دعواااااااا
    اره من میدونم نباید از کسی توقع داشت ولی نه وقتی که بیان خواستگاریت بگن ما یه خونه داریم تو شهرستان گذاشتیمش واسه شما . بهد از عقد بزنن زیرش که سند نداره نمیشه فروختش فقط میتونید برید توش بشینید . کلا دروغ زندگی منو تحت تاثیر قرار داد و تا وقتی بمیرم یادم نمیره .
    بخاطر همین هیچ وقت دلم با هاشون صاف نمیشه و این طرفداریهای شوشو هم بدترش میکنه و با دعواهاش سر اونا بیشتر منو ازشون زده میکنه . امیدوارم بتونم صبرمو بیشتر کنم ولی اخرش از فرط خودخوری میمیرم بخدا از من گفتن بود


    ویرایش توسط marta : سه شنبه 14 مرداد 93 در ساعت 15:37

  11. #7
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    امروز [ 06:54]
    تاریخ عضویت
    1391-8-10
    محل سکونت
    جنوب
    نوشته ها
    1,571
    امتیاز
    44,952
    سطح
    100
    Points: 44,952, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    7,990

    تشکرشده 6,469 در 1,465 پست

    حالت من
    Ashegh
    Rep Power
    361
    Array
    سلام
    اگه میخوای شوهرت به تونزدیک بشه فقط فقط یه راه داری!!
    احترام به مادرش وپدرش وازشون تعریف کردن.ازخوبی ها ونقاط مثبتشون بگو.واسشون دلسوزی کن....اونوقت خودت نتیجه اشرومیبینی...
    درضمن اگه میخوای دستش روروی توبلندنکنه تودست روی دگمه حساسیتش نزار!!!به همین راحتی..
    عزیزم زندگی روسخت نگیر که سختترمیشه...وقتی عصبانیه دیگه باهاش کل کل نکن بزاروقتی آروم شدمثلا دوروزبعدش درمورد ناراحتیت خیلی مودبانه وشیک واگه لازم بودعشوه وعشق روچاشنیش کن وبهش بگو
    موفق باشی
    یادت نره خوبیهای اوناروبه شوهرت بگو...بخدانتیجه اش باورنکردنیه!!!
    عمر که بی عشق رفت

    هیچ حسابش مگیر...

  12. 3 کاربر از پست مفید paiize تشکرکرده اند .

    marta (دوشنبه 20 مرداد 93), معاون کلانتر (سه شنبه 14 مرداد 93), خیال تو (پنجشنبه 16 مرداد 93)

  13. #8
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 09 بهمن 94 [ 18:36]
    تاریخ عضویت
    1393-4-25
    نوشته ها
    20
    امتیاز
    1,186
    سطح
    18
    Points: 1,186, Level: 18
    Level completed: 86%, Points required for next Level: 14
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    41

    تشکرشده 40 در 19 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام بانو مارتا من بینا هستم
    اول در مورد این که والدین همسترون تونستن اول زندگی 15 م بهتون بدنباید بگم : شما یکی از خوشبخت ترین زوج ها هستید . همیشه میگن واسه این که بدونیکجا هستی باید از ارتفاع یا از روی قله به دامنه های کوه نگاه کنی ، همین بام تهرونفکر می کنی واسه چه این قدر طرفدار داره ؟ واسه این که مردم می تونن از اونجا خیلیجاها رو ببینن . اما نکته مهم اینجاست : اگه یه روز نتونستی بری روی قله و دامنهکوه زندگی تو نگاه کنی پس باید چیکار کرد ؟
    باید واسه خودت قله بسازی ! می پرسی چه جوری ؟! مطمئنباش همون جایی که ایستادی قله است به دامنه زندگی ات نگاه کن ! درست فهمیدین شما درست روی یک قله زیبا و بلند ایستادی ببین روی دامنههای زندگی تون منظورم آدمای دور وبرتون ، فامیلا ، همسایه ها ، دوستات چهانسانهایی هستن که آرزوی داشتن موقعیت شما رو دارند . این که اول زندگی 15 م داشتهباشند و یک خونه تو شهرستون در اختیار داشته باشند ! با این پول نمیشه آپارتمانبزرگ و در بالاشهر گرفت اما یه آپارتمان نقلی یا یه خونه قدیمی تمیز و نقلی طرفایشرق یا جنوب تهرون با اجاره ماهی 200 پیدا کرد . زندگی رو خونه و اسباب و اثاثیهنمی سازند ! چقدر خوب می گن : اسباب !! یعنی این چیزا همشون وسیله اند ،‌وسیله ایبرای زندگی ، به نظرم برای این که کمتر این مسائل خونه و .... بهتون فشار روحیبیارند باید دیدگاه تون رو نسبت به زندگی اصلاح کنید این ها همه فکر و تصورات مااز زندگی است اگه شما این تصورات رو اصلاح کنی و دور وبرتون رو بهتر ببینی خیلی ازاین مشکلات حل می شن و خیلی راحت می تونید پدر و مادر شوهرتون رو ببخشید و حتیازشون ممنون باشید همین که اونا به شما کمک کردن یعنی دوستتون دارند به فکر شماهستن اما اگه نتونستن بیشتر بدن حتما بیشتر از این وسع شون نمی رسه ،
    ( به خدا سراغ دارم کسی رو که اول زندگی پدر و مادرش بیشتر از 5 م نداشتن که بهش بدن واسه همون 5 تومن هم ماشین زیر پاشون رو فروختنحالا پسره درست بعد از عروسیش تعدیل کار شد و تا دو سال درآمدش حتی به ماهی 200هزار تومان هم نمی رسید در صورتی که تا قبل از تعدیل تا ماهی 1200 هم میگرفت حالافکر می کنی همچین آدمی که واسه ماهی 1 تا 1200 برنامه ریزی کرده چی بسرش میاد ؟همه قسطاش عقب موند ، چکاش برگشت خورد مغازه زد ورشکست شد و کلی آبروش تو محل وفامیلا و دوستاش رفت ، تا قبل از این که تعدیل بشه و سر کار بود و ماشین باباش زیرپاش بود روزی 50 تا رفیق دور وبرش رو میگرفتن اما از وقتی تعدیل شد و واسه عروسیماشین شون رو فروختند بعد هم از زور بی کاری و بی پولی حتی به نون شبش محتاج شد ،این که میگم نون شب فکر نکن منظورم روزی 10 هزار تومنه نه 300 تا یک تومانی ( 3000ریال وجه رایج مملکت ) از اون موقع تا همین امروز هم واسه پنج میلیون پنج هزار تاملاق زده اما هنوز که هنوزه دستش خالیه چون خیلی باهام صمیمیه کاملا از اوضاع واحوالش باخبرم طفلی روش نمی شد به زنش بگه پول خرید یه نون رو ندارم می اومد با منکه از قدیم خیلی باهاش صمیمی ام درد و دل می کرد منم تا جایی که تونستم بهش کمککردم اما اینقدر آدم با حجب و حیاییه که حتی پولی که بهش می دادم رو به سختی قبولمی کرد می گفت تو خودت احتیاج داری !!!! آره مارتا جون اگه به دور وبرت نگاه کنیاز این دسته آدما زیادن مطمئنم اگه این دوستم 15 م داشته باشه هیچ غمی تو دنیانداره ، طفلی این قدر عذاب کشیده تو این چند سال که نصف موهای سرش سفید شده ، خیلی از ماهاش هم ریخته داره یواش یواش کچل میشه به خداراست می گم کاملاداستان یه زندگی واقعی رو برات نوشتم حالا فکر می کنید شما خیلی مشکل دارید ؟؟؟
    خودت رو ناراحت نکن اگه به این قضیه اینجوری نگاه کنی حتما مثل پدر ومادر خودت ازپدر و مادر شوهرتون قدردانی می کنی و اونا رو هم مثل پدر و مادر خودتمی دونی که اصلش هم همین طوره یعنی شمانباید فکر کنی که پدر و مادر اون ، نه ، تو زندگی مشترک من و اون نداریم ، هر چیکه هست " ما " است پدر و مادر " ما " وقتی دیدگاهت به اونا بهاین شکل باشه هیچ وقت از حرفی که بهت میزنن ناراحت نمی شی . رو این مسئله فکر کن واین روحیه رو تو خودت تقویت کن خیلی از مشکلاتی که با پدر و مادر دومت داری حل میشن ( قابل توجه همه اعضای انجمن که با خانوده همسرشون مشکل دارند واسه اونا همگفتم که هی نیان بگن آره ما هم همین مشکل رو با خانواده طرفمون داریم چون اصلزندگی مشترک همینه ،من به شخصه چون به زندگی این جوری نگاه می کنم هیچ وقت با خانواده همسرم نامهربونینکردم ، مشکلی نداشتم ، حتی اونا رو بیشتر از خانواده خودم دوست دارم . )
    قطعا اگه با این روش خودت رو اصلاح کنی رابطه ات با خاناوده دومت بهترمی شه اون وقت دیگه همسرت با نگاه یک غریبه در خانواده اش به تو نگاه نمی کنه تورو جزئی از خانواده خودش می بینه که هستی ،اگه اون رابطه تو نرو این طوری ببینه دیگه هرگز رو تون دست بلند نمی کنه که بایدرابطه ات طوری باشه که اگه روزی دست روت بلند کرد اولین کسی که به این حرکت اعتراضکنند پدر و مادر خودش باشند که چرا خانومت ، دخترمون رو می زنی !!!! این شدنیه اگهخودت بخوای
    اگه خواستی خود شیرینی کنی مواظب باش چاشنی شیرینی ات رو زیاد نکنیچون علاوه بر این که تصور اونا در مورد تو عوض می شه و میگن داره خود شیرینی میکنهاگه بهشون محبت و مهربانی از ته دل هم که باشه باور نمی کنند بعد این تو هستی که باز هم از اونما متنفر میشی که اگه دستمو عسل بگیرم بازم انگشتمو گازمیگیرن . [IMG]file:///C:\Users\SNA\AppData\Local\Temp\msohtmlclip1\01\cl ip_image003.gif[/IMG] با آرامش، با صبر و حوصله مثل ماهیگیری که قلاب رو انداخته تو برکه و داره حرکت ماهی رونگاه می کنه اما تا ماهی به قلاب نیفته به چوب ماهیگیریش دست نمی زنه و اونو تکوننمی ده باید خیلی با آرامش و اطمینان خاطر این کار رو انجام بدی ، به این حرفاییکه گفتم ایمان بیاری اون وقت می بینی که شدی سوگلی همسرت
    پیش همسرت از خوبیای پدر و مادرش تعریف کن ، اگه یه وقتی اون با پدر ومادر بد صحبت کرد ، یا حرکت اشتباهی انجام داد وقتی تنها شدین ( تاکید می کنم وقتیتنها بودین ) بهش گوشزد کن که اون باید احترام پدر و مادرش رو حفظ کنه اون وقت اونمی فهمه که تو از پدر و مادرش خوشت میاد و احساس خوبی به تو پیدا می کنه ، اگه یهروز اونا درمورد تو بد بگن شوهرت ازت طرفداری می کنه و می گه اون شما رو حتی بیشتراز من دوست داره ، این که گفتم تو تنهایی واسه اینه که به هر حال بین فرزند و مادریه رابطه ای است که اگهببینن عروسشون با پسرشون بد برخورد می کنه بهش بد بین میشن .
    برات آرزوی موفقیت می کنم . من بینا هستم به پست من حتما سر بزن ، یهسری از راه کارهایی که به سایر دوستان انجمن دادم می تونه تو ادامه راه زندگیواستون مفید باشه . اگهخوندی مفید بود واسم دعا کن سایر دوستان که این تاپیک رو می بینند هم می تونن به ما سر بزنند ازنظرتون در مورد نظریاتم خوشحال می شم حتی اگه نقد ، ناسزا ، تشکر و هر حرفی کهبتونه به من و دوستان کمک کنه

  14. 3 کاربر از پست مفید بینا تشکرکرده اند .

    maedeh120 (پنجشنبه 16 مرداد 93), marta (دوشنبه 20 مرداد 93), معاون کلانتر (پنجشنبه 16 مرداد 93)

  15. #9
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 12 دی 93 [ 13:59]
    تاریخ عضویت
    1393-2-11
    نوشته ها
    268
    امتیاز
    1,216
    سطح
    19
    Points: 1,216, Level: 19
    Level completed: 16%, Points required for next Level: 84
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registeredTagger Second Class1000 Experience Points
    تشکرها
    291

    تشکرشده 1,029 در 261 پست

    Rep Power
    39
    Array
    به نظرم این موضوع که برخی خانم ها همسرشون رو واردار میکنند که یا طرف مادرش باشه یا طرف اونها اصلا صحیح نیست

    اگر هر مشکلی دارید باید خودتون اقدام به رفعش کنید
    و به این مسئله توجه کنید که همسرتون نمیتونه بین همسرش که بهش علاقه داره و مادر و خواهرش که اونها رو هم دوست داره جانب داری کنه یا یکی رو انتخاب کنه برای همینه که همسر شما اقدام به پرخاش میکنه

    متاسفانه زنها انقدر با سیاست با هم دعوا میکنند که نمیشه یک نفر رو بعنوان مقصر انتخاب کرد

    و جنگ مادر شوهر و خواهر شوهر با عروس یکی از دعواهاییه که بصورت رسم و آیین ملی کشورمون دراومده و کمتر خانواده ای رو میتونید پیدا کنید که این مسائل اونجا نباشه و بهتر بگم اگر نباشه جای تعجب داره

    به نظرم پست های بیشتر اعضا شایسته تشکر و تقدیر بود ، من که لذت بردم از خوندن اونها

  16. کاربر روبرو از پست مفید معاون کلانتر تشکرکرده است .

    marta (دوشنبه 20 مرداد 93)

  17. #10
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 22 آبان 98 [ 08:57]
    تاریخ عضویت
    1392-11-03
    نوشته ها
    432
    امتیاز
    10,650
    سطح
    68
    Points: 10,650, Level: 68
    Level completed: 50%, Points required for next Level: 200
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialOverdriveTagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    2,639

    تشکرشده 1,769 در 422 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    72
    Array
    رفتار من در مقابل خانواده همسرم چگونه در جذب همسرم موثر خواهد بود؟ همراه باشم یا بی تفاوت


    شما از 2 نوع واكنش خود در قبال خانواده همسرت صحبت كرديد.

    يكي اينكه در اوايل سعي مي كرديد خيلي در قبال مشكلات مادر همسرتون واكنش نشان ندهيد.

    دوم اينكه بعدها تصميم گرفتيد واكنش مناسب نشان دهيد.


    اما مسئله اي كه مي توانست و مي تواند به شما كمك كند اينست كه با توجه به وابستگي احساسي كه همسرتان دارد، براي مدتي (حداكثر 6 ماه تا يكسال )، با همسرتان همراه شويد. اين بدين معني نيست كه براي هميشه با كارهايش كنار بياييد. به معني تاييد و تشويق و احترام او و احساسهايش با خانواده اش هست.

    فلسفه اين كار اينست كه شما بعد از ازدواج نتوانستيد يكي شويد، يك تيم واحد و همبسته.
    در واقع هميشه احساس رقابتي كه مادر ايشان با شما در رابطه با همسرتان داشته است، منجر شده است كه هميشه احساس شما در قبال «رفتار همسرت با خانواده اش » مثبت نباشد.

    پس اگر بتوانيد به نوعي همسرتان را در اين امور احساسي نسبت به مادرش پذيرا باشيد و در كنارش باشيد و او را به خاطر احساسات مثبتش تشويق و تائيد كنيد، كم كم تو را جزء خودش مي داند چون احساساتتان شبيه هم مي شود. در آن وقت مي تواند گلايه هاي خودش را نسبت به خانواده اش با شما در ميان بگذارد، يا حتي به شما جذب شود.
    اما اكنون احساس مي كند كه شما دو تيم متخاصم هستيد،‌و سعي مي كند تا جايي كه مي تواند مسائل احساسي كه نسبت به مادرش دارد با شما سانسور كند و از طرف ديگر احساساتش را نسبت به شما تا حدي با مادرش سانسور مي كند.

    يك خانواده وقتي مرزهايش برجسته مي شود و مستقل مي شود و ديگران كمتر دخالت مي كنن كه نه در كلام بلكه در هم حسي قوي باشند و يكديگر را در آغوش احساسي بگيرند. يعني شما بايد همه انرژي خود را در تائيد و جذب احساسي همسرتان بگذاريد و كاري به خانواده اش نداشته باشيد. و حتي همان احساسي كه او با مادرش نشان مي دهد شما هم قويا همان احساس را نشان دهيد.


    شايد سئوال پيش بيايد كه اينگونه همسرم بيشتر به مادرش وابسته مي شود، این طور نیست؟
    بايد بگويم خير!

    معمولا افراد به طرف كساني كه با آنها همراهي و هم حسي مي كنند جذب مي شوند و با او يكي مي شوند. اگر شما با همسرتان در دراز مدت هم احساسي كنيد و او را بابت رفتار اشتباه مادرش مواخذه نكنيد، يا حتي بي تفاوت نباشيد و او را تائيد كنيد. او احساس مي كند درون خانواده گرما و جذابيت كافي وجود دارد. پس كم كم وابستگي اش به خانواده اش كاهش مي يابد.


    رفتار بي توجهي همسرتان به مشكلات مادرش در كنار روشي كه بنده پيشنهاد دادم مي تواند طي زمان كم كم مشكلات را حل كند.
    معمولا قهر، غرغر، مقابله به مثل، و بي توجهي به احساسات خاص همسر منجر به بدتر شدن اوضاع مي شود. كما اينكه تا كنون هم همين طور شده است.

    شما بايد ميزان حساسيت خود را نسبت به همسر و خانواده اش را در كوتاه مدت به شدت كاهش دهيد تا در درازمدت ارتباط عميقي بين شما و همسرتان ايجاد شود.
    هرگز نبايد همسرتان خود را در بين دو راهي احساسي شما و خانواده اش احساس كند. در چنين مواردي همسر شما مستاصل شده و تصميمات اشتباه مي گيرد.
    بهتر است كه شما يك راه را در ابتدا حذف كنيد. آن هم راه خودتان هست. و كاملا در كنار همسرتان قرار بگيرد. به مرور كه همسرتان از تعارض احساسي و دو راهي آزاد مي شود، متوجه مي شود كه شما در كنارش و با او يكي هستيد و اين همبستگي درون خانوادگي شما را افزايش مي دهد.



    خلاصه و نتيجه گيري:


    براي كوتاه مدت بين 6 ماه تا يكسال دقيقا همان منشي را در قبال خانواده همسرت در پيش بگير كه همسرت در پيش مي گيرد. و اينگونه همسرت را از تعارض خارج كن و مورد تائيد و تشويق قرار بده.

    اين باعث مي شود كه همسرت احساس مثبت و قوي نسبت به شما پيدا كند و با شما همراهي بيشتري داشته و حرفهايش را با شما در ميان بگذرد.

    به هيچ وجه از رفتارهاي تهاجمي، قهر، غرغر، محكوم كردن، بي تفاوتي، و احساسات منفي در اين ميان استفاده نكن كه نتيجه اش روز به روز بدتر مي شود.
    آدمک آخر دنیاست بخند
    آدمک مرگ همین جاست بخند
    دست خطی که تورا عاشق کرد، شوخی کاغذی ماست بخند
    آن خدایی که بزرگش خواندی، به خدا مثل تو تنهاست بخند ...
    ویرایش توسط terme00 : پنجشنبه 16 مرداد 93 در ساعت 11:27

  18. 2 کاربر از پست مفید terme00 تشکرکرده اند .

    marta (دوشنبه 20 مرداد 93), شقایق تنها (پنجشنبه 16 مرداد 93)


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 54
    آخرين نوشته: چهارشنبه 17 تیر 94, 18:47
  2. پاسخ ها: 6
    آخرين نوشته: چهارشنبه 07 آبان 93, 10:45
  3. حساسیت زیاد روی شوهرم
    توسط man+to در انجمن طــــــــرح مشکلات خانواده: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 10
    آخرين نوشته: شنبه 20 اردیبهشت 93, 17:16
  4. حساسیت بیش از اندازه شوهر و خانواده شوهرم روی من
    توسط elham red در انجمن طــــــــرح مشکلات خانواده: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 22
    آخرين نوشته: چهارشنبه 12 تیر 92, 10:59
  5. * حساسیت خانواده شوهرم روی ارتباط من و خانواده ام
    توسط مدیرهمدردی در انجمن اختلاف و دعوا با خانواده همسر
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: چهارشنبه 09 آذر 90, 23:17

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 15:20 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.