سلام،
خداروشکر که از زندگیت راضی هستی.
من فکر می کنم بهتره همسرت رو به سمتی سوق بدی که خودش مستقلا با خونوادت ارتباط برقرار کنه، و سعی کنه رابطه رو اونجوری که دوست داره، بسازه.
یه چنین مکالمه ای منظورمه: من وقتی بهت دقت می کنم، میبینم تو روابط اجتماعی خوبی داری، این نشون میده که مهارت های ارتباطیت خوبه، من معتقدم تو شخصیتی داری که قادره یه ارتباط خوب رو بسازه. و از این بابت خوشحالم. منظورم اینه که مسائلی که طبیعتا پیش میان رو میتونی به بهترین شکل حلشون کنی که احترام همه حفظ بشه.
شما، همسرتون، و خونواده هاتون به تازگی یه سری روابط رو کلید زدید (با ازدواجتون همه در معرض روابط جدیدی قرار گرفتید)، انتظار نمیره که از ابتدا، همه چی خوب باشه. طبیعیه که چالش هایی پیش بیان. و تازه بعد از اینکه همه با روحیات هم آشنا شدند، باز هم گه گاه یه دلخوری هایی پیش میاد، همونطور که بین همسرتون و خونواده خودش پیش خواهد آمد. اینها طبیعت روابط انسانی هستند، و همسرت باید بپذیره. شما میتونی بهش کمک کنی که بپذیره و کمال گرایی نکنه.
مثلا همین احساس بی احترامی، یه چیز عادیه، خیلی وقتا پیش میاد که حس می کنیم یه دوست یا همکار یا یکی از اعضای خونواده، بهمون بی احترامی کرده. و سعی می کنیم واکنش مناسب رو داشته باشیم تا مسئله برطرف بشه.
همسر شما هم بهتره وقتی به چنین مواردی برمیخوره، به جای اینکه صحبت کردن در مورد اون اتفاق، دست به عمل بزنه. و واکنش مناسب داشته باشه (حالا یا از نوع نادیده گرفتن یا هر واکنشی که مناسبه)
شما هم بهتره روی صحبت هاش زوم نکنید. اما چون کار سختیه که یکی در مورد خونوادمون نظر بده و ذهن ما درگیر نشه (حتی وقتی مثلا مادرمون در مورد خواهرمون حرف میزنه، چه رسه همسر در مورد خونواده) به نظرم بهتره از همسرت بخوای سعی کنه کمتر در این موارد با شما صحبت کنه و خودش مسئله رو حل کنه. اما اینو طوری نگو که احساس کنه حمایت شما رو نداره. در واقع تاجائیکه ظرفیتش رو داشتی، ازش حمایت عاطفی کن. اما چیزی رو به خونوادت انتقال نده.
امیدوارم بتونی در این مورد مستقل بارش بیاری، چون باعث میشه ریشه ی خیلی از مشکلات بعدی خشک بشه.
موفق باشید.
علاقه مندی ها (Bookmarks)