سلام مصباح الهدی جان. من پست اولتو خوندم... روی موردی که گفتی مردی که مذهبی و با ایمان باشه پای یک سری مسائل رو به زندگیش راه نمیده یا توبه میکنه.... ولی دقیقا من خواستگاری داشتم که از لحاظ مذهبی بودن و با ایمان بودن تو شهرمون واقعا معروف بودن... یک خانواده ی به روز ولی مذهبی... هر هفته نماز جمعه و با یکی از علمای خیلی دانا و مورد اعتماد شهر رفت وآمد خانوادگی داشتن... وقتی زنگیدن میخوان برای من بیان به دلیل مذهبی بودنشون مامانم خیلی خوشحال بودو قبول کردیم بیان.... اون آقا تحصیل کرده ، شغل خوب، کار مناسب با درآمد خوب، خونه، ماشین، ظاهر و تیپ به روز، خلاصه از همه لحاظ بابه دل من بودش... ولی قرار گذاشتیم خانواده ها با هم بیشتر رفت و آمد کنن توی چند ماهی ما هم زیر نظر اونا رابطه داشته باشیم برای شناخت بیشتر از هم.... توی این مدت میدونید من به چه چیزایی پی بردم... اینکه این آقا به علت سنش که نیاز جنسی رو حس میکرده پیش روحانی رفته و برای رفع نیاز جنسیش با خانوم مطلقه ای صیغه میشده تا هم مثلا گناه نکرده باشه هم رفع نیاز کرده باشه.... جالب اینجاست منو خیلی دوست داشت ولی بازم همون زمانی که ما با هم در ارتباط بودیم (برای شناخت بیشتر) بازم هرهفته یکبار با اون خانوم بود!!!!! وای وقتی فهمیدم سرم داشت میترکید... اصلا باور نمیکردم یکی این طور باشه... حتی وقتی بهش اعتراض کردم و باهم بحثمون شد سر این مسئله بهم گفت پس خودت اجازه بده تا صیغه محرمیت خونده بشه بینمون اونم مخفیانه از خانواده!!! تا هم من شناخت پیدا کنم ازت در مسائل جنسی و هم اینکه دنبال کسی نرم....!!!! این حرفش انگار یک پارچ آب سرد خالی کردن روم... ما که همه کارامونو کرده بودیم حرفا قرار مدارای ازدواجو مراسمات زده شده بود قرار بود ماه بعدش روز عید مبعث جشن عقدمون باشه ... داشتیم خرید مجلسمونو میکردیم که من با اون حرفش با توجه به مسائلی که پیش اومده همه چیو بهم زدم...!!!
ولی در عوضش باز خواستگاری داشتم که همون روز اول بنده خدا گفت نماز میخونه روزه میگیره و به همه مسائل مذهبی اعتقاد داره ولی تا حدی... به خودش سخت نمیگیره... و یک مدت حتی کاهل نمازم شده و... این آقا با اینکه تنها هم مجبور بود تو شهر ما زندگی کنه چون اصالتا مال یک استان دیگه بود بخاطر کار اومده بود و شرایط مالی و مکانیشم داشت بخواد با دختری یا خانومی باشه... ولی یک سری اعتقادای جالبی داشت واسه خودش که توی سن 30 سالگیش حاضر نشده بود با کسی جز همسر شرعی و قانونیش رابطه ای داشته باشه... و حرف ناپسندی در مورد مسائلی هم نزد.... پس همه چیو با هم نسنجید...
و راجع به کار و تحصیل: باید بگم منم دقیقا عین خودتم دوست دارم از درسی که خوندم براش زحمت کشیدم استفاده کنم ولذت ببرم ولی هیچ وقت پافشاری نمیکنم... همیشه هم به همه خواستگارامم گفتم من شاید برم سرکار شاید نرم باید به خودم واگذار کنید این موضوع رو...!! نه بگین حتما دوست دارین همسرتون شاغل باشن چون من شاید نتونم هم زمان هم بیرون از خونه کار کنم به کارای خونه وهم همسرداری برسم تازه اگر فرزندیم بیاد که کار زن سخت تر هم میشه!!و خودم پیشنهاد بدم که دیگه سرکار نمیرم....ولی از طرفیم نه شاید کارم اینقدر خوب باشه و راضی باشم که هم کار کنم هم کار خونه و...! بستگی به شرایط داره پس.... فعلا فقط همین حرفو بزنید به خواستگاراتون!! بگین در این مورد دست شما رو باز بذارن که در آینده خودتون تصمیم بگیرین و قول هم بدین که اگر مشغول به کار شدین از وظایف دیگه تون که در اولویت هم هستن براتون نمی کاهید! همیشه هم بگین برای هر زنی اول همسرشو فرزندانش مهمتره بعد کار. اول آرامش خونه مهمتره بعد کار...
علاقه مندی ها (Bookmarks)