21 ساله هستم و دانشجو.مدت 1 ساله که پسری از من خواستگاری کرده که خانواده هامون اطلاع دارند اما به دلیل درس ایشون هنوز به طور رسمی اقدام نکردن ولی هم پدر مادر ایشون هم مادر من موافق این وصلت هستند. من بخش تفاوت عشق و هوس را خوندم و قسمتی گفته شده یک عاشق هیچ وقت فکر نمیکنه که بدون معشوق میمیره و اگر اون نباشه دیگه زنده نیست یا در واقع خودشو وابسته نمیکنه نظرم را خیلی جلب کرد من نامزدم را خیلی دوست دارم ولی مثلا وقتی برای کاری به جایی میره که نتونیم همدیگه را ببینیم حتی برای یک ماه دلم براش تنگ میشه ولی به روابطم یا درس خوندنم یا کلاسایی که میرم یا برنامه های فوق برنمامم تغییری نمیکنه یا چطوری بگم احساس نمبکنم اگه نباشه منم دیگه نیستم یا نمیتونم ادامه بدم راستش قبلا فکر میکردم شاید دوست داشتنم واقعی نیست که وقتی نیست یا نمیبینمش خیلی دل تنگ نمیشم یا اشکی نمیریزم دلم تنگ میشه ولی نه به اون شکلی که در بعضی دوستام میبینم که عکس طرفشونو تو بغلشون میگیرن و های های اشک میریزن میخواستم از دوستای خوب بپرسم به نظر شما احساس من به خاطر دوست داشتن کم خدای نکرده یا میتونه نشونه ی عشق باشه؟ البته بعضی از مطلب که خوندم در من و نامزدم صدق میکرد بعضی هاشون هم نه.مثلا اینکه محور معشوق که برای من واقعا همین شکل دوست دارم اون شاد باشه یا کاری کنم که اون احساس خوشحالی کنه احساسات اون و در نظر دارم و از اینکه اون راضی و شاد باشه خیلی خیلی خوشحال میشم احساس ارامش میکنم..اگه میشه کمکم کنید.
علاقه مندی ها (Bookmarks)