با سلام خدمت همه ی دوستانی که وقت گذاشتن و خوندن و برام پیام گذاشتن و خواستن کمک کنن
بخصوص محمد93
شرایط بدی داشتم حالا یا اشتباه بود یا نه - کاری ندارم من اومدم اینجا ببینم از الان چکار کنم وگرنه تمام کارام با برنامه پیش می بردم و سعی می کردم تسلیم احساسات نباشم
اون کمکی که می خواستم رو ففط محمد93 کرد - خدا خیرت بده
درسته من خدا رو دارم فقط خیلی داغون شده بودم به خاطر وابستگی که داشتیم - همه حرفات درست بود و به دلم نشست
مدیر همدردی
از کسی که حالش خرابه و پر غم انتظار داری با چه ادبیاتی بنویسه؟؟ ادبیات حماسی؟؟ ادبیات نمایشی؟؟ ادبیات ...؟
ولی بازم ممنون حتما قصدتون کمک بوده
--------------------------------------------
خودم شروع کردم و نخواستم بی نتیجه تموم شه :
این دو روز هم بد گذشت ولی خیلی پیگیر شدم و با گرفتن شماره های مختلف از اقوام و ... شماره و آدرس واقعی رو پیدا کردم ! و زنگ زدم - خودش بود ایمیلا رو خونده بود و به خونواده گفته بود - خیالم راحت شد
با پدرش صحبت کردم اول شرایطم گفتم و خوشبختانه برخورد خوبی داشتن و خونواده منم که کامل در جریانن
منم وابستگی به درس و دانشکاه ندارم اصلا بودنم اینجا سر کلاس اجباری نیست مثل خیلی از کلاسا ارشد دیگه -
تا اینجاش به خیر گذشت ایشالله بقیشم هر چی خیره پیش بیاد - می دونم سخته خیلی ام سخته ولی خونواده ها در جریانن با هم میریم جلو.
حداقلش حتی اگم نشد دیگه یه عمر حسرت این که هیچ کاری نکردم رو نمی خورم
محمد93 خیلی آقایی -خداخیریت بده
---------------------------------------------------------
مدیر اگه امکانش هست این تاپیک رو ببند - خداحافظ همه
علاقه مندی ها (Bookmarks)