سلام
داداشم چند وقت پیش بم گفت می خواد منو با یک دختری آشنا کنه و می گفت این خواهر دوست دخترمه و .... . البته من از آبجی دوست دختر داداشم خوشم نیومد و باش دوست نشدم . چون می خواستم با یکی دوست بشم که بعدش بتونم باش ازدواج کنم اما از نظر ظاهری در حدی نبود که بخوام باش ازدواج کنم .
اما مساله ی مهم اینه که وقتی داداشم فکر کرد می خوام با خواهر دوستش رفیق بشم بم گفت حدود یک ساله که با این دختره دوست شده و می خواد باش ازدواج کنه و این دختره هم به داداشم گفته تشنج داره و الان داداشم داره این چیزا رو بم می گه .
اون دختره به داداشم گفته که دو ساله تشنج نشده و داره قرص می خوره و خوب می شه . اما من برای آینده داداشم خیلی می ترسم . بدحوری داداشم عاشق دختره شده . داداشم ازم کوچیک تره و فکر می کنم در مقابلش مسئولم اما بم گفته به کسی چیزی در این مورد نگم .
نمی دونم باید چکار کنم . داداشم ازم کوچیکتره و ۲۲ سالشه . درسش رو درست نمی خونه و سربازی هم نمی ره . کارم نمی کنه . این دختره وضع خانوادش خیلی خوبه و حتی به داداشم کمک مالی هم می کنه . نمی دونم چکار کنم .داداشم هیچی توی زندگیش درست نیست و اگه گیر یک دختر مریض هم بیفته که دیگه رسما بدبخت می شه ! کاری از دستم بر می یاد ؟
علاقه مندی ها (Bookmarks)