به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 3 از 4 نخستنخست 1234 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 30 , از مجموع 39
  1. #21
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 30 فروردین 96 [ 11:56]
    تاریخ عضویت
    1392-6-10
    نوشته ها
    834
    امتیاز
    8,579
    سطح
    62
    Points: 8,579, Level: 62
    Level completed: 44%, Points required for next Level: 171
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    785

    تشکرشده 2,768 در 697 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    96
    Array
    من 24 سالمه، یه جورایی
    بچه مثبت
    ، کارمند یه اداره دولتی
    چند سال پیش تو یکی از انجمن های علمی(سایت) با یه دختری آشنا شدم. همشهری مون بود.
    زیاد بهش محل نمی زاشتم
    تا این اواخر که قرار با هم شماره رد و بدل کردیم و قرار گذاشتیم همدیگه رو دیدیم. ایشون یه جورایی فامیل دور ما هم به حساب میومد ((اینا رو بعد چند بار دیدار خودمون کشف کردیم).
    از همون ابتدا قرار بر این شد که نوع رابطه مون طوری باشه که بهم وابسته نشیم(یعنی یه جورایی به فکر ازدواج نباشیم البته دوستیمون صرفاً به قول خودمون دوستی اجتماعی باشه)
    تا این که بعد 2 ماه من خودم کم کم
    اس ام اس هام رو بردم به سمت روابط عاشقانه
    . اولش اون یه خورده با توجه به حرفایی که اول زده بودیم مخالفت کرد اما بعدش اون هم با من هم پا شد.
    تا این که اواخر احساس کردم بعضی وقتا داره بهم دروغ میگه.
    البته روک و مستقیم بهش نگفتم که داری بهم دروغ می گی اما حرف دلمو همش بهش میزدم و می گفتم که احساسم داره اینو بهم میگه(البته اولش گفته بودم بهش که اگه گفتم احساسم داره فلان چیز رو میگه شما بدون یه استدلالی پشتش هست). سرتونو درد نیارم. خلاصه
    من به ایشون علاقه پیدا کردم
    اما
    هنوز نمی تونستم تصمیم بگیرم که آیا واقعا زن زندگی من ایشون هست یا نه
    . خلاصه یه دفعه
    دیروز غروب اس داد گفت که دیگه نمی تونه با من باشه چون خواستگار داره منم خیلی روشنفکرانه جوابشو دادم و بهش تبریک گفتمو آرزوی زندگی خوب و خوش و خشبختی براش کردم و باهاش خداحافظی کردم.
    اما دلم مثل سیر و سرکه می جوشید، تا این که ساعت 9 شب بهش پیامک زدم که قلبم داره از سینم میزنه بیرون(واقعاً هم داشت می زد بیرون). این قضیه که گفتی جدی بود یا شوخی که گفت جدیه و کلی خرم کرد که تو پسر خوبی هستی و آدم پاک مثل تو تواین دورو زمونه کم پیدا میشه و از این جور حرفا.
    آدم خیلی جدی هستم طوری که وقتی شروع کردم به ابراز احساسات ایشون باورشون نمی شد منم که دارم اینجوری حرف می زنم.
    دیشب 2 بار از ته دلم گریه کردم
    امروز هم تو اداره طوری حالم گرفته بود که همه فهمیدن یه طوری شده.
    حالا من حداقل تا دو سال نمی تونم ازدواج کنم چون خونه خریدم ماهی یه تومن قسط می دم خرج دوره مجردیمو ندارمچه برسه به دوره متاهلی.
    حالا شما می گید من چی کار کنم؟
    فراموشش کنم؟ منم برم جلو؟(شرایطم اصلاً این اجازه رو بهم نمی ده)
    بهش بگم به پای من وایسته؟(می ترسم تا 2 سال با توجه به بدبینی هایی که بهش دارم
    نظرم برگرده
    و اون بیچاره فرصت هاشو از دست بده و نفرین های اون آینده رو هم از من بگیره)؟
    خلاصه موندم چی کار کنم
    کسی می تونه راهنماییم کنه. بد جور تو عذاب ام.
    آقا فرزاد من دقت نكردم شما هنوز به ايشون نگفتيد انتخابتون براي ازدواج هست؟؟؟؟؟؟؟
    پس اون خانوم حق داره نكنه توقع داشتيد سر حرف نگفته شما دو سال بمونه ؟؟؟
    شما يا اقدام رسمي كنيد و جوابتون رو از طريق خانواده بگيريد يا اگر انتخاب شما براي ازدواج نيست كلا بيخيال بشيد.
    تماس و پيامك و .... به جز اوضاع رو خراب تر كنه كاري نميكنه.
    ویرایش توسط صبوری : پنجشنبه 10 بهمن 92 در ساعت 19:16

  2. 6 کاربر از پست مفید صبوری تشکرکرده اند .

    farzad122 (پنجشنبه 10 بهمن 92), reza 12 (پنجشنبه 10 بهمن 92), فرهنگ 27 (پنجشنبه 10 بهمن 92), دختر بیخیال (پنجشنبه 10 بهمن 92), ستیلا (پنجشنبه 10 بهمن 92), شیدا. (جمعه 11 بهمن 92)

  3. #22
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 23 مرداد 93 [ 13:30]
    تاریخ عضویت
    1392-11-09
    نوشته ها
    20
    امتیاز
    480
    سطح
    9
    Points: 480, Level: 9
    Level completed: 60%, Points required for next Level: 20
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered250 Experience Points
    تشکرها
    25

    تشکرشده 4 در 4 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط صبوري نمایش پست ها
    آقا فرزاد من هنوز دقت نكردم شما به ايشون نگفتيد انتخابتون براي ازدواج هست؟؟؟؟؟؟؟
    پس اون خانوم حق داره نكنه توقع داشتيد سر حرف نگفته شما دو سال بمونه ؟؟؟

    - - - Updated - - -


    آقا فرزاد من هنوز دقت نكردم شما به ايشون نگفتيد انتخابتون براي ازدواج هست؟؟؟؟؟؟؟
    پس اون خانوم حق داره نكنه توقع داشتيد سر حرف نگفته شما دو سال بمونه ؟؟؟
    حق با شماست
    البته بحث ازدواج پیش نیومده بود. اما تو این مدت ابراز علاقه که کرده بودم. اما بازم میگم در این رابطه حق باشماست.
    امشب اگه خدا بخواد می خوام باهاش یه جورایی سنگامو وابکنم ببینم خونه آخر نظرش چیه.

  4. کاربر روبرو از پست مفید farzad122 تشکرکرده است .

    دختر بیخیال (پنجشنبه 10 بهمن 92)

  5. #23
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 30 فروردین 96 [ 11:56]
    تاریخ عضویت
    1392-6-10
    نوشته ها
    834
    امتیاز
    8,579
    سطح
    62
    Points: 8,579, Level: 62
    Level completed: 44%, Points required for next Level: 171
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    785

    تشکرشده 2,768 در 697 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    96
    Array
    اما تو این مدت ابراز علاقه که کرده بودم.
    خيلي ها ابراز علاقه ميكنند ولي مرد عمل ميخواد.هستي بسم الله.
    امشب لزومي به وا كندن سنگا نيست فقط يك جمله بهش بگو.
    ميتونيم از خانوادتون اجازه بگيريم براي اقدام رسمي؟؟؟؟؟؟؟؟؟
    مطمعن باش هر حرفي به جز اين امشب بزني فقط توجيه براي آروم كردن خودت.

  6. 6 کاربر از پست مفید صبوری تشکرکرده اند .

    ayda86 (جمعه 11 بهمن 92), farzad122 (پنجشنبه 10 بهمن 92), reza 12 (پنجشنبه 10 بهمن 92), دختر بیخیال (پنجشنبه 10 بهمن 92), ستیلا (پنجشنبه 10 بهمن 92), شیدا. (جمعه 11 بهمن 92)

  7. #24
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 23 مرداد 93 [ 13:30]
    تاریخ عضویت
    1392-11-09
    نوشته ها
    20
    امتیاز
    480
    سطح
    9
    Points: 480, Level: 9
    Level completed: 60%, Points required for next Level: 20
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered250 Experience Points
    تشکرها
    25

    تشکرشده 4 در 4 پست

    Rep Power
    0
    Array
    البته دلیلی که دارم واسه مطرح نکردن بحث ازدواج (به قول دوستم لقمت یه خورده بزرگتر از دهنته)
    از نظر سطح فرهنگی خانواده ها به هم می خوریم. از نظر سطح سواد پدر مادر هم تقریباً تو یه رنجیم. سطح مالی خانواده ها هم یه جورایی نزدیکه. نه بچه مایه ایم نه بی چیز در حد متوسط
    اما
    مثلاً داداش اون آزرا سوار میشه من پراید( اون هم هنوز اقساطش تموم نشده).
    خفن ترین ماشین فک و فامیل ما پرشیاست شایدم glx مال اونا (اسمشو نمی دونم).
    مثلا داداشش مدیر کل یه سازمانه(اگه اسمشو بگم احتمالا میشناسید حتی اگه نشناسید اسم سازمان رو تو گوگل سرچ کنید تابلوه طرف کیه) این طرف من یه کارمند معمولی.
    البته من هیچ وقت خودمو دست کم نگرفتم. هر چیز که تو زندگیم دارم خودم با زحمت خودم خریدم. به خودم و خدام اعتماد دارم اما خوب از این هم می ترسم (شما بهتر می دونید یه دفعه خوب خانومم بخواد خودشو با زن داداشش مقایسه کنه که دیگه من سه شیفت هم کار کنم نمی تونم پایه حقوق داداششو داشته باشم چه برسه به .........) خلاصه اینا هم بوده. نه این که بی خود و بی جهت نشسته باشم و منتظر باشم.

  8. #25
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 30 فروردین 96 [ 11:56]
    تاریخ عضویت
    1392-6-10
    نوشته ها
    834
    امتیاز
    8,579
    سطح
    62
    Points: 8,579, Level: 62
    Level completed: 44%, Points required for next Level: 171
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    785

    تشکرشده 2,768 در 697 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    96
    Array
    برادر من بيخيال اين حرفا آخرش بگن نه تو نيت خودت رو به اون دختر ثابت كردي.
    مهم هم همين هست.
    اونوقت مشخص ميشه ابراز محبتت رو هوا نبوده.

  9. کاربر روبرو از پست مفید صبوری تشکرکرده است .

    farzad122 (پنجشنبه 10 بهمن 92)

  10. #26
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 23 مرداد 93 [ 13:30]
    تاریخ عضویت
    1392-11-09
    نوشته ها
    20
    امتیاز
    480
    سطح
    9
    Points: 480, Level: 9
    Level completed: 60%, Points required for next Level: 20
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered250 Experience Points
    تشکرها
    25

    تشکرشده 4 در 4 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط صبوري نمایش پست ها
    خيلي ها ابراز علاقه ميكنند ولي مرد عمل ميخواد.هستي بسم الله.
    امشب لزومي به وا كندن سنگا نيست فقط يك جمله بهش بگو.
    ميتونيم از خانوادتون اجازه بگيريم براي اقدام رسمي؟؟؟؟؟؟؟؟؟
    مطمعن باش هر حرفي به جز اين امشب بزني فقط توجيه براي آروم كردن خودت.
    دروغ چرا
    اینو امشب نمی تونم ازش بخوام.
    البته اونقدری حنام پیشش رنگ داره که ازش فرصت بگیرم(البته اینجوری فکر می کنم باشه)
    چون قبلش باید با مادرم صحبت کنم و.........
    کلا هر کاری اولین بار انجام دادنش سخته (یه دفعه اصلا نمی تونم)

  11. کاربر روبرو از پست مفید farzad122 تشکرکرده است .

    reza 12 (پنجشنبه 10 بهمن 92)

  12. #27
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 30 فروردین 96 [ 11:56]
    تاریخ عضویت
    1392-6-10
    نوشته ها
    834
    امتیاز
    8,579
    سطح
    62
    Points: 8,579, Level: 62
    Level completed: 44%, Points required for next Level: 171
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    785

    تشکرشده 2,768 در 697 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    96
    Array
    چون قبلش باید با مادرم صحبت کنم و.........
    آقا فرزاد شما چكار كرديد. من فكر ميكنم حالا حالا ها نيتتون نبوده اقدام رسمي كنيد.
    اگر مادرتون بگه نه؟؟؟
    شما تا از خودتون و خانوادتون مطمعن نشديد با اون دختر تماس نگيريد.
    چون ممكنه ايشون سر حرف شما آيندش تحت تاثير قرار بگيره.
    پس امشب هم دليلي براي تماس شما نيست همونطور كه گفتم توجيه براي آروم كردن خودتون.

  13. 4 کاربر از پست مفید صبوری تشکرکرده اند .

    farzad122 (پنجشنبه 10 بهمن 92), reza 12 (پنجشنبه 10 بهمن 92), ستیلا (پنجشنبه 10 بهمن 92), شیدا. (جمعه 11 بهمن 92)

  14. #28
    در انتظار تایید ایمیل ثبت نام
    آخرین بازدید
    چهارشنبه 29 مرداد 93 [ 02:40]
    تاریخ عضویت
    1392-10-02
    نوشته ها
    73
    دستاوردها:
    Tagger Second Class250 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    42

    تشکرشده 124 در 45 پست

    Rep Power
    0
    Array
    میگن یه کوچه ی باریک و بلندی بوده،یه بنده خدایی هم میخواسته رد بشه از اون کوچه ولی همش با خودش میگفته :از طرفی که سایه هست برم؟از طرفی که آفتابه برم؟اگه تو کوچه چند نفر زورگیر باشن چی؟اگه از یهو بارون بگیره چی؟اگه یه نفر یه سنگ پرت کنه از بالا بخوره تو سر من چی؟اگه اگه اگه اگه... آخرشم نرفت!!!!!!
    مهمترین مشکلت بی اراده بودنته .....خداکنه اون دختر نفهمیده باشه که چنین مشکلی داری وگرنه حتی اگر رئیس کمپانی سامسونگم باشی عمرا جواب مثبت بگیری ازش!!!!!

  15. 3 کاربر از پست مفید reza 12 تشکرکرده اند .

    farzad122 (پنجشنبه 10 بهمن 92), ستیلا (پنجشنبه 10 بهمن 92), صبوری (پنجشنبه 10 بهمن 92)

  16. #29
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 23 خرداد 99 [ 20:21]
    تاریخ عضویت
    1392-7-21
    نوشته ها
    374
    امتیاز
    9,911
    سطح
    66
    Points: 9,911, Level: 66
    Level completed: 66%, Points required for next Level: 139
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    1,128

    تشکرشده 851 در 242 پست

    Rep Power
    50
    Array
    اقا فرزاد پس میخواید براش قصه هزار و یکشب تعریف کنید.اول تکلیف خودتون رو مشخص کنید .زنگ زدن شما بدون اون جمله ای که دوست عزیز صبوری جان اشاره کردن (ميتونيم از خانوادتون اجازه بگيريم براي اقدام رسمي؟؟؟؟؟؟؟؟؟)فقط جهت ارامش خودتون هست .عجبا....
    فرو افتادن در مقابلِ خدا ؛ تنها راه برخاستن است …

  17. 3 کاربر از پست مفید ستیلا تشکرکرده اند .

    reza 12 (پنجشنبه 10 بهمن 92), شیدا. (جمعه 11 بهمن 92), صبوری (پنجشنبه 10 بهمن 92)

  18. #30
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 23 مرداد 93 [ 13:30]
    تاریخ عضویت
    1392-11-09
    نوشته ها
    20
    امتیاز
    480
    سطح
    9
    Points: 480, Level: 9
    Level completed: 60%, Points required for next Level: 20
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered250 Experience Points
    تشکرها
    25

    تشکرشده 4 در 4 پست

    Rep Power
    0
    Array
    مشکل من اصلاً خانوادم نیست
    تنها مخالفت خانوادم (اگر هم باشه) همون بحث قرض و قوله منه. وگرنه این که میگم به مادرم بگم نه این که تاییدیه بگیرم ازش.
    چون خودش منو تربیت کرده و می دونه ملاکام واسه انتخاب همسر چی هست. و مطمئنم با انتخاب من کسی مخالفت نمی کنه. (این مثل روز روشنه واسم البته گفتم که بابت قرض و قوله شاید مخالف باشن اما مخالفتشون واسه انتخابم نخواهد بود صرفاً به خاطر وضع کنونی مالیم می تونه باشه)مشکل من فقط اون فرجه ای هست تا من بتونم یه خورده وضعیت مالی مو سرو سامون بدم و بحث بعدیش هم همو قضیه چشم و هم چشمی که نکنه در آینده زندگی ما رو داغون کنه


 
صفحه 3 از 4 نخستنخست 1234 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. دوسش دارم اما نمیدونم بهش بگم یا نه
    توسط jellybean در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 8
    آخرين نوشته: چهارشنبه 24 دی 93, 14:34
  2. 8 ماه تنهام همسرم وسایلشو برد مهریه ونفقه اجرا گذاشته
    توسط ali.amamverdi در انجمن طـــــــــــرح مشکلات ازدواج: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 7
    آخرين نوشته: شنبه 25 آذر 91, 01:44
  3. نمیدونم با گذشته ناپاک دختری که دوسش دارم چیکار کنم؟
    توسط esy در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 25
    آخرين نوشته: دوشنبه 21 آذر 90, 14:22
  4. مشكلات نو عروسان
    توسط گلسا شاملو در انجمن طـــــــــــرح مشکلات ازدواج: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 5
    آخرين نوشته: شنبه 05 شهریور 90, 14:06
  5. *يافتن وسایل ضد بارداري در وسايل شخصي اش(کاندوم؛مساله این است!)
    توسط sepideh در انجمن سوء ظن، تجسس و خیانت همسر
    پاسخ ها: 14
    آخرين نوشته: دوشنبه 12 اسفند 87, 15:09

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 09:45 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.