سلام به همه دوستان عزیز همدردی. موضوع من خنده داره ولی برای خودم شده مثل یه کابوس .از زمانیکه دبیرستان بودم و واسه دانشگاه میخوندم ارزوم همیشه این بود که راننگی رو یاد بگیرم.وقتی تنونستم به هدف اولیه ام که قبولی در یه دانشگاه خوب بود برسم تصمیم گرفتم ارزوی دوم ام رو براوده کنم.رفتم و گواهینامه رو گرفتم اما چه فایده اونقدر ترس داشتم که تنهایی نمینشستم و باید حتما پدرم و داداشم کنارم باشند.هرچند یکبار شبها خواب میبینم که راننده شدم و کلی توی خواب حال میکنم که پشت ماشین خودم نشستم.بعد از ارشد دیگه واقعا از خودم و اذیتهای داداشام خسته شدم و گفتم اینبار باید به خودم ثابت کنم و این ترسو بذارم کنار .به بابام گفتم ماشین بخره برای خودم و اونم یه ماشین برام خرید .اما چه فایده دوباره استرس اومد سراغم و در طول این یکماه امروز شروع کردم که به قول داداشم افتضاح بود.داداشم هم بهم پیشنهاد کرد چند جلسه ای برو کلاس رانندگی و امروز رفتم ثبت نام کردم .اما بازم میترسم .نمیدونم چرا ولی همیشه دوست داشتم رانندگی رو یاد بگیرم.اما به خودم اعتماد ندارم هنوز میترسم.(وقتی رانندگی خودمو میبینم یاد اون اقای میفتم که بهش گفتن بهترین صحنه خنده دار در زندگیت چی بوده .....اونم میگه پارک دوبل خانمها).حالا چکار کنم تا این ترس ازم دور بشه ؟؟؟
علاقه مندی ها (Bookmarks)