دیگه نمیکشم میخوام ازش جدا شم بهش نگاه میکنم باورم نمیشه یه روزی دوسش داشتم یه روزی دلم واسش تنگ میشد نمیدونم چطور شد نمیدونم از کی دیگه نبودنش اذیتم نمیکنه فقط میدونم دیگه نمیخوام باهاش زندگی کنم دیشب باز دعوا کردیم گفت به جدایی راضیه میدونم چرت میگه فقط حرف میزنه حاضرم همه چیمو ببخشم بچه که ندارم مهریه مو ببخشم خونه به نام منه حقوقم هم بد نیس میتونم زندگیمو بچرخونم فقط 6ماه خوش بودیم دوساله دارم تحمل میکنم دوسال از اولین دعوامون میگذره کاش همونجا جدا میشدم میترسم از قلب بابام از آبروی خانواده م از محیط کارم آخه چرا وجهه طلاق انقد بده چرا یه زن باید تا آخر عمر بسوزه و بسازه از ترس اینکه مهر طلاق رو پیشونیش نباشه توی یه فیلمی دیدم زن و شوهری رفتن دادگاه پیش قاضی تا اجازه بگیرن تو دو تا خونه مجزا بدون اینکه طلاق بگیرن زندگی کنن به نظرم فعلا این از طلاق خیلی بهتره به هردومون فرصت میده کسی هم نمیفهمه کسی میدونه راهش چیه
علاقه مندی ها (Bookmarks)