به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 2 نخستنخست 12
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 15 , از مجموع 15
  1. #11
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    یک چیزی این وسط مجهول و غیرطبیعی است.

    نمی شه که هر جمعه که شما می رید اونجا اون خانم گریه کنه و دعوا کنه و بره بالا و داد بزنه و ... کسی هم چیزی نگه و به روی خودش نیاره.
    اگر نزدیک 40 سالشون هست، احتمالا مدت زیادی هست که وارد خانواده شما شدند و می شناسیدشون.
    یه چیزی هست که این رفتار را ایشون و بقیه دارند.

    نه مادر پدر شما کاری می کنند و صحبتی
    نه برادرتون مایل به دخالت هست
    نه کسی به فکرش رسیده که به برادرتون و ایشون بگه اگر اینقدر با شما مشکل دارند روزی که شما هستید نیان پایین

    یعنی هیچ کس هیچ عکس العملی، راه حلی، ... نداره.
    فقط هر هفته شما می رید و دعوا و گریه می شه وتمام؟
    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا

  2. کاربر روبرو از پست مفید شیدا. تشکرکرده است .

    mehrnegar (شنبه 14 دی 92)

  3. #12
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 20 مهر 93 [ 00:49]
    تاریخ عضویت
    1391-8-22
    نوشته ها
    603
    امتیاز
    2,846
    سطح
    32
    Points: 2,846, Level: 32
    Level completed: 64%, Points required for next Level: 54
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    884

    تشکرشده 793 در 374 پست

    حالت من
    Shad
    Rep Power
    72
    Array
    سلام دوست عزیز. بابت بیماری مادرت واقعا ناراحت شدم. خدا خیلی زود شفاشون رو بده انشاءاله.

    اما در مورد مشکلت منم با دوستان موافقم. اولا اونجا قبل این خونه تو بوده و الانم هست و خواهد بود و زن داداش نمیتونه با هر رفتار ناشایستی شما رو مجبور به نرفتن به اونجا بکنه. برای همین شما برای رفتن به خونه ماردت و سر زدن و احوال پرسی به اون نباید بذاری رفتارای هیچ کس مانع رفتن تو بشه و در این مورد حتی هیچ تردیدی به خودت راه نده.

    دوم اینکه طبق گفته دوستان میتونی از برادرت بخوای با همسرش حرف بزنه و بهش بگو برادر گرامی من هفته ای یه روز میام اینجا و رفتار خانم تو نمیتونه به هیچ عنوان مانع این کار من بشه. پس برای اینکه بعد این دیگه ناراحتی بوجود نیاد به خانمت بگی جمعه ها پایین نیاد یا بره خونه مادرش.

    ولی اینو به برادرت بگو که نمیدونی ناراحتی اون به خار چیه و اگه از ماراسم آتلیه کینه به دل دارن این توئی که باید گله مند باشی نه اون و تو فکر میکردی که با روبوسی همه چی تموم شده ولی انگار خانم اون نمیخواد تموم کنه.

  4. 2 کاربر از پست مفید kamr تشکرکرده اند .

    mehrnegar (شنبه 14 دی 92), شیدا. (شنبه 14 دی 92)

  5. #13
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 21 بهمن 92 [ 23:11]
    تاریخ عضویت
    1392-10-12
    نوشته ها
    20
    امتیاز
    140
    سطح
    2
    Points: 140, Level: 2
    Level completed: 80%, Points required for next Level: 10
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class31 days registered100 Experience Points
    تشکرها
    22

    تشکرشده 18 در 11 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط شیدا. نمایش پست ها
    یک چیزی این وسط مجهول و غیرطبیعی است.

    نمی شه که هر جمعه که شما می رید اونجا اون خانم گریه کنه و دعوا کنه و بره بالا و داد بزنه و ... کسی هم چیزی نگه و به روی خودش نیاره.
    اگر نزدیک 40 سالشون هست، احتمالا مدت زیادی هست که وارد خانواده شما شدند و می شناسیدشون.
    یه چیزی هست که این رفتار را ایشون و بقیه دارند.

    نه مادر پدر شما کاری می کنند و صحبتی
    نه برادرتون مایل به دخالت هست
    نه کسی به فکرش رسیده که به برادرتون و ایشون بگه اگر اینقدر با شما مشکل دارند روزی که شما هستید نیان پایین

    یعنی هیچ کس هیچ عکس العملی، راه حلی، ... نداره.
    فقط هر هفته شما می رید و دعوا و گریه می شه وتمام؟

    سلام شيدا جان.نه خيلي مدت نميشه كه عروس ما هستند و قبلا ازدواج كرده بودند و برادر من همسر دوم ايشون هست و نه به اين صورت نيست كه بره بالا و داد بكشه . قهر ميكنه و ميره بالا و بعد يك خورده صداي بحث مياد و ديگه هم برادرم پايين نمياد .من فكر ميكنم از من كينه به دل داره آخه توي همون قضيه اتليه كه براتون گفتم با برادرم بحثش شده بود و منو مصوب بحثشون ميدونست در صورتي كه من خودم كلي از بابت كارش بهم ريخته بودم.
    --------------------------------------------------------
    من فكر ميكنم كه جمعه ها اين كارو ميكنه كه من همون يك روزم نرم اونجا و از اينكه برادرم با من خوبه ناراحت ميشه .شايد بعد اون قضيه از برادرم توقع داره كه با من سرد باشه و چون برادرم اين كارو نميكنه ناراحت ميشه و ميره بالا.
    به خدا من نه اصلا باهاش كاري دارم نه اهل دعوا و حاشيه با كسي هستم سرم توي زندگي خودمه و اونقدر بابت مادر نازم ناراحت هستم كه نخوام و نتونم به چيز ديگه اي فكر كنم
    اتفاقا به فكر خودمم رسيد كه بگم نياد پايين اما پدرم گفت كه اينو نگو خودش اگه بفهمه نمياد .مامانمم حالي نداره كه بخواد همون يك ذره انرژي هم كه داره واسه اون آدم بي فكر بذاره يعني هيچ كس در واقع ازش توقع نداره و اگر تاپيكمو با دقت بخونين گفتم كه به خاطر حال مادرمه كه همه سكوت ميكنن.
    اگر كسي راه حل داشت من به اينجا نميومدم مشكل من اينجاست كه تنهام و همفكري ندارم همسرم هم كه اين كارا رو خاله زنك بازي ميدونه .البته منم كشش نميدم و غير اين خودمم بعد رفتن از خونه مادرم يه دنيا غمو با خودم ميبرم خونه خودم.ديگه نميدونم چي بگم.فكر كنم كافي باشه
    بازم ازتون ممنونم شيدا جان

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط kamr نمایش پست ها
    سلام دوست عزیز. بابت بیماری مادرت واقعا ناراحت شدم. خدا خیلی زود شفاشون رو بده انشاءاله.

    اما در مورد مشکلت منم با دوستان موافقم. اولا اونجا قبل این خونه تو بوده و الانم هست و خواهد بود و زن داداش نمیتونه با هر رفتار ناشایستی شما رو مجبور به نرفتن به اونجا بکنه. برای همین شما برای رفتن به خونه ماردت و سر زدن و احوال پرسی به اون نباید بذاری رفتارای هیچ کس مانع رفتن تو بشه و در این مورد حتی هیچ تردیدی به خودت راه نده.

    دوم اینکه طبق گفته دوستان میتونی از برادرت بخوای با همسرش حرف بزنه و بهش بگو برادر گرامی من هفته ای یه روز میام اینجا و رفتار خانم تو نمیتونه به هیچ عنوان مانع این کار من بشه. پس برای اینکه بعد این دیگه ناراحتی بوجود نیاد به خانمت بگی جمعه ها پایین نیاد یا بره خونه مادرش.

    ولی اینو به برادرت بگو که نمیدونی ناراحتی اون به خار چیه و اگه از ماراسم آتلیه کینه به دل دارن این توئی که باید گله مند باشی نه اون و تو فکر میکردی که با روبوسی همه چی تموم شده ولی انگار خانم اون نمیخواد تموم کنه.
    سلا دوست عزيز واقعا از دعاي خوبت ممنون نميدونين چقدر خوشحال ميشم وقتي كسي اين دعا رو داره و اين روزا خودم ديگه هيچ خواسته اي جز اين از خدا ندارم نه تنها واسه مادرم براي همه مريضها.بازم خيلي خيلي ممنونم

    باور نميكنيد برادرم خيلي خوبه خيلي مهربونه اصلا دلم نمdاد كسي اذيتش كنه يا اون خانوم فكر كنه من دوست دارم خواهر شوهر بازي در بيارم .پيشنهادت خيلي خوب بود و سعي دارم با برادرم توي يه فرصت مناسب حرف بزنم
    ویرایش توسط mehrnegar : شنبه 14 دی 92 در ساعت 11:39

  6. کاربر روبرو از پست مفید mehrnegar تشکرکرده است .

    مهربونی... (شنبه 14 دی 92)

  7. #14
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 10 فروردین 98 [ 11:48]
    تاریخ عضویت
    1392-1-18
    نوشته ها
    96
    امتیاز
    5,259
    سطح
    46
    Points: 5,259, Level: 46
    Level completed: 55%, Points required for next Level: 91
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger First Class5000 Experience Points
    تشکرها
    1,092

    تشکرشده 246 در 78 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام خانم گلی
    به حق چیزای ندیده و نشنیده
    برم خودمو از یه جایی پرت کنم پایین ، راحت شم. والا.... این مدلیشو دیگه ندیده بودیم.
    mehrnegar ببین عزیزم نمیدونم منتظر چه پاسخی از طرف بچه های تالار هستی، همه دارن بهت راهکار میدن دیگه.
    1- تو باید هر جمعه به مامان و بابا سر بزنی. تو دخترشون هستی. باید به مامان تو کار خونه کمک کنی و این مسلمه و تو حق داری و نباید از حق خودت کوتاه بیای.
    2- جواب سلام نمیده، خب سلام نکن عزیزم (به نظر من البته ) . بعدا اگه پاش افتاد و گله کرد، بگو من چندمورد سلام کردم و شما جواب ندادید . پس لزومی ندیدم دوباره سلام کنم.
    3 - خیلی آروم و ریلکس باشید. با همسرتون عادی (نه رومانتیک ) رفتار کنید تا حسادت ریشه نگیره. شاید ون خانوم که ازدواج دومشه و گذشته سختی داشته در مقابل رفتارای مهرآمیز mehrnegar با همسرش حسادت میکنه و رنج میخوره.
    4- با برادرتون از یه در دیگه حرف بزنید. بهش بگید که مامان خیلی مریضه و ناراحتی تو و همسرت مریضیشو بد تر میکنه و روند درمانش کند میشه. ازش خواهش کنید به خاطر مامان کمی بیشتر مراقب رفتارشون باشن. (اصلا به روی خودتون نیارین که به خاطر شما ناراحتن آیا؟؟)
    داداش ممکنه بهت بگه که این کدورت به خاطر حضور شماست . اونوقت تو بگو چرا. منکه تو فلان روز شکلات گرفتم و روی همو بوسیدیم و تموم شده . مگه مشکل دیگه ای ام هست ؟ (طوری بپرسید که اون قضیه برای شما تموم شده است ) اگه مشکل دیگه ای بود و عنوان کردن ، جوابی ندید و بیاین اینجا مطرح کنید تا دوستان راهکار بدن.
    mehrnegar عزیزم امیدوارم مادرتون هرچه زودتر شا بگیرن . سایه بابا و مامان همیشه بالاسرتون باشه انشالله.

  8. کاربر روبرو از پست مفید مهربونی... تشکرکرده است .

    mehrnegar (شنبه 14 دی 92)

  9. #15
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 21 بهمن 92 [ 23:11]
    تاریخ عضویت
    1392-10-12
    نوشته ها
    20
    امتیاز
    140
    سطح
    2
    Points: 140, Level: 2
    Level completed: 80%, Points required for next Level: 10
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class31 days registered100 Experience Points
    تشکرها
    22

    تشکرشده 18 در 11 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط مهربونی... نمایش پست ها
    سلام خانم گلی
    به حق چیزای ندیده و نشنیده
    برم خودمو از یه جایی پرت کنم پایین ، راحت شم. والا.... این مدلیشو دیگه ندیده بودیم.
    mehrnegar ببین عزیزم نمیدونم منتظر چه پاسخی از طرف بچه های تالار هستی، همه دارن بهت راهکار میدن دیگه.
    1- تو باید هر جمعه به مامان و بابا سر بزنی. تو دخترشون هستی. باید به مامان تو کار خونه کمک کنی و این مسلمه و تو حق داری و نباید از حق خودت کوتاه بیای.
    2- جواب سلام نمیده، خب سلام نکن عزیزم (به نظر من البته ) . بعدا اگه پاش افتاد و گله کرد، بگو من چندمورد سلام کردم و شما جواب ندادید . پس لزومی ندیدم دوباره سلام کنم.
    3 - خیلی آروم و ریلکس باشید. با همسرتون عادی (نه رومانتیک ) رفتار کنید تا حسادت ریشه نگیره. شاید ون خانوم که ازدواج دومشه و گذشته سختی داشته در مقابل رفتارای مهرآمیز mehrnegar با همسرش حسادت میکنه و رنج میخوره.
    4- با برادرتون از یه در دیگه حرف بزنید. بهش بگید که مامان خیلی مریضه و ناراحتی تو و همسرت مریضیشو بد تر میکنه و روند درمانش کند میشه. ازش خواهش کنید به خاطر مامان کمی بیشتر مراقب رفتارشون باشن. (اصلا به روی خودتون نیارین که به خاطر شما ناراحتن آیا؟؟)
    داداش ممکنه بهت بگه که این کدورت به خاطر حضور شماست . اونوقت تو بگو چرا. منکه تو فلان روز شکلات گرفتم و روی همو بوسیدیم و تموم شده . مگه مشکل دیگه ای ام هست ؟ (طوری بپرسید که اون قضیه برای شما تموم شده است ) اگه مشکل دیگه ای بود و عنوان کردن ، جوابی ندید و بیاین اینجا مطرح کنید تا دوستان راهکار بدن.
    mehrnegar عزیزم امیدوارم مادرتون هرچه زودتر شا بگیرن . سایه بابا و مامان همیشه بالاسرتون باشه انشالله.
    سلام گلم خيلي حرفات خوب و منطقي بود به دم نشست .آره درست ميگين اين حق منه كه پيش مادرم باشم كه از غصه هاي پدرم كم كنم .
    با برادرم صحبت ميكنم و نتيجه حرفامو ميام توي تاپيكم ميگم .ازينكه براي مامانم دعا كردي يه دنيا ممنون.
    از راهنمايي و وقتي كه برام گذاشتي خيلي ممنونم
    از همه دوستام تشكر ميكنم


 
صفحه 2 از 2 نخستنخست 12

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 20:04 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.