اسلام خدمت دوستان!!!!بااینکه داستان زندگی من طولانی هست بصورت مختصر خدمتتون عرض میکنم هرچند که مختصرش هم زیاده امیدوارم باحوصله بخوانید وراهنمایی کنید.
من درحال حاضر یک بازاری ویک تولید کننده صنایع دستی قالی ورنی گلیم باوضع مالی خوب که موجب اشتغال خیلی ها شده ام.از کلیه کارهای خلاف شرعی وقانونی ودود ودم ومضخرفات متنفرم وهرچی که تو ذهنتو ن خطور کنه که از دیدگاه هر مسلک واسلام وسایر ادیان ممنوعیت داشته باشه ازش ذاتا فراری والحمداله مرتکب نشده ام.
سال 78 بود سر یک خیابون یک دختر عشایری را دیدم دنبالش افتادم ادرس خونه شونو یاد گرفته وچون اونموقع دوران مجردی م من خونه وهمه امکاناتووداشتم وخودم هم چون متخصص فول صوتی تصویری وتعمیرات الکترونیک شهرت خوبی داشتم خواهان زیادداشتم ازبس که خوشگل وزیبا بودم هردختری برام چراغ سبز میداداما متانتم همیشه سرجاش ب.ود .اما در محل ما هیچ گاه به خواستگاری دختر نمیرند تو سط یک نفر واسطه مسله با مادر دختر وخانوادش بعضی موقع فقط با خوددختر درمیان گذاشته میشه وهمان روز غروب یا پسر یا فامیل پسر میره از جلو خانه دختر .دخترو برمیدارند ومیبرند منزل پسر وفورا چند نفررریش سفید بخونه دختر برا میانجیگری فرستاده میشه ودرسال 78 نرخ یه دختر 100 هزارتومان بود الان 1میلیون شده وبدون درگیری وباااستقبال خاص بتوافق میرسند وهرگز جهیزیه تو کار نیست!!
من هم طبق رسم محلمون با یه واسطه اقدام کردم که به توافق برادراش وپدرش ومادرش رسید وعمومو فرستادمدختررا برداشت اورد فورا 10 نفرریش سفید با 100 هزار تومان پول درسال 78 فرستادم وچون من مستقل بودم خیلی هااالتماس بروصلت بامن داشتند وپیشنهاد بی پول هم داده بودند وتو محل غرور خاص داشتم.خب اونها را فرستادم بر خلاف رسم محل خانواده همسرم به کتک زدن ریش سفیدان واختلاف باددادگاه کشید شد وابروریزی نموودند درحالیکه پدرزن من 6تادامادداشت که همه شون چوبان اون بودند .من هم تو محل از اسالت خانوادگی بالا واز اربابانی که قدیم 100 تاددهکده داشتند ازاینها بودیم .رفتیم دادگاه اونجا دختره گفت با اصرار پدرم من ترک خونه کردم وبااین پسر اومدم ودادگاه با 500 هزار تمان پول بصورت توافقی مارا سازش نمود درحالیکه من فقط 200 تومان داشتم وبقیه قرض کردم مراسم عروسی اجرا شد سه سال گذشت دستمون خیلی بند بود من هم تعمیر کار بودم کار کم بود خرج خونه رابازور پیدا میکردم بلاخره ازانموقع بر خلاف رسم محل با ما تردد نداشته واز گوشه وکنار بتحریک همسرم پرداختندوبلاخره روزی با زنم دعوامون بالا گرفتواقوام خانمم ریختند تو حیاط اونموقع پیکان عبور موقت گرفته بودم وخواستند منو بزنن رفتم تو ماشینو شکستندوله کردند وباماشین یه جوری دررفتم به کلانتری/زنم اومد گفت ماشینو من شکسته ام واقدام به طرفداری ازاقوامش نمود وپسر بچه دوساله شیر خواررا به دستم گذاشت ودررفت تو دادگاه هم چون هیچ کسی شاهد نشد نتونستم طرفین را محکوم کنم و اون زمان 2 میلیون هزینه هنگفتی بود وبعد از 4 ماه با زنم تودادگاه سازش نموده وچون ازادامه زندگی بااو در میان مردم شرمساربودم شهررا ترک واز یه شهر دیگه خونه گرفتم ومحل کارموواونجا تغییر دادم.بعد ازیه سال غروب اودم دیدم خانمم تو خونه نیست بعداز جستجو رفتم به کلانتری گزارش بدم دیدم جلو کلانتری .تو دستش هم یه پلاستیک پراز پول سند ماشین وسند خونه تلفن وغیره که میگفت مهریه مو مخوام.تر ک محل کردم بعد ازچندماه همه چیمو فروختم تمام مهریه شو دادم وطلاقش دادماخه سال 81ده میلیون پول زیاددبود وحدود ده میلیون هم خرج دادگاه وتو راهی علافی ها کردیم.
من با یک اقا دوست بودم دختر خواهراشو برام پیشنهاددادد وتو محل اونها من یک نفر اشنادداشتم رفتم ازاونجا تحقیق کنم که اون نفر انها را تایید نکرد وخودش چندتا خواهرداشت بقصد سو استفاده نقشه شومشو اجرا کرد بارفت امدهای مکرر بلاخره دوست شدیم ومسله ازطرف انها پیشنهادداده شد وبادختر کوچک خانه موافقت کردم البته اون زمان اون دختر کوچک خواستگاریادی داشت ویک نفر هم شدیدا خواستگارش بود.من اومدم جلو همه رفتند کنار ومن دختره را گرفتم یادمه تو سال 84بود یک ماشین (زانتیا)اولین کادوی من به او بود.در شروع زندگی ازدختره پرسیدم که در گذشته باهرکی هر ارتباطی داشته بمن بگوید او اصرار کرد هیچ موردی نیست اما دراون زمانها یک پسر خیلی به دور برم میپلکید تو مغازه م میومد ومیرفت ویک بار از یک نفر پیغام فرستاد که به من بگوید که فلانی را نگیره باش ارتباط داشته واین پیغام در جمع دوستان بمن گفته شد زنگ زدم به دختر گفت اره راست میگوید دنیا رو سرم خراب شد پسره را کتکش زدیم باز افتادیم دادگاه پاسگاه ابرومون رفت (لازم به یاد اوری هست منو تو محلمون همه وهمه حتی در استانمون به اندازه یک نماینده مجلس مشهور وشهرت خوبی دارم/)وهمون روزها گریه میکردم به دختر یه برگ کاغذدادم وگفتم اتفاقات زندگیتو که قبیحه بنویس ودیدم نوشته فلان روز فلانی با موتور منو برد فلانی فلانجا سوارم کرد فلانی فلان پیغام داد وبه فلانی علاقه مند بودم وغیرههههههههههههههه.من دختره را گرفتم زندگی ارومی داشتیم مسافرتهای دوران نامزدی مون به شش ماهها ختم میشد واونها هم ازخانواده فقیر بودند البته الان پولدارشده ند.زندگی صادقانه وخوبی داشتیم سالی شاید یه بار این حرفها ازارم میداد وبعد همه کهنه شده بودند ولی خیلی خب صمیمانه زندگی میکردیم چون وضع مالیمون خب شده بود ماهی 15 میلیون سوددداشتم وبلاخره روزی داداش زنم خواهر اون پسری را که قبلا خواستگار زن من بودودرشهردیگه که 500 کیلومتر دورتره برا ازدواج توافق کرده بودند من روز عروسی او به زنم گفتم که فردا اگگه رفتیم باهم میرویم وگرنه بی من درهیچ شرایط چون نمخوام ترا درخانه اون پسره که قبلا خواستگارش بود تو انجا بری.وبه او گفتم در هیچ شرایط نباید بری بدون من اونجا//فرداش زنم بدون اینکه بمن بگوید به تنهایی رفت اونجاوخونه همون پسره ومن شدیدا ناراحت شدم ونخواستم مجلس عروسی را ترک کنم وصبح رفت باددادشش واخر شب اومد.دیدم لباسای تنگ ارایش غلط وغیرههههههههه.تو خونه بردم چندتا کتکش زدم ورفتم تو مجلس عروسی باز نشستم وپول خرج میکردیم .خانواده همسرم ازاین مسله دلخور شدند وبرای احداث که کارخونه 1میلیار دوام مخواستند بردارند که ازمن برای ضامن شدن تقاضا کردند وچون ادم اقتصادی نبودند وسابقه تاخیر 50 تاوام عقب مونده داشتند من رد کردم وگفتند (ما دراختیارت یک جان گذاشته ایم تو چند برگ کاغذو امضا نمیکنی)وحرفمون شد ودخترشونو بازور بردند وفرداش مهریه اجرا گذاشتند تودادگاه خیلی تلاش کردم چندین باربخونه شون رفتم ونفرات متشخص فرستادم قبول نکردندوزن را بخاطر ارتباط نامشروع با پسر عموش محکوم کردم وکوتاه اومدند وحدودا 50 میلیون مهریه دادم ورفت وحالا کجا رفت؟؟؟؟؟؟؟؟
اونجایی که گفته بودم نرو .../رفت پیش خواستگار قبلی ش وزن او شد حالا اونها دررفاه کامل من در عذاب تلخ طلاق اونهم دومین بار!!!
هرکسی از راه میرسه میگه اخه یکی بد بود دیگری چشه؟؟؟
الان حدودا 500 نفر خانم تو تولیدی مشغول کارند ولی بهیجچ کدامشون حسی ندارم اخه منو میبینند میکند چند هزار سکههههههههههه!!مهریه!!
درحالیکه یک نفر لات بی پول میره هزار سکه را قبول میکنه وفردا هر خلافشو انجام میده وبه زن یک ریال مهریه نمیده نداره بدهد ولی منی که میلیاردددارم چرا باید بخاطر یک مشکل جزیی اونقدرمهریه داده ام وباز بدم؟ازیه طرف هم طلاق مجدد بدبینی .واصرارر بر مهریه کلان موجب شده!!
مونده ام چی کار کنم !!!چند تای ی هستند پیشنهاددازدواج میدن اونها هم مورددارند دحالیکه من 37 سالمه وخودم مغازه وخیلی چیزهاییی....دارم ولی حیف که دخترا نیومده میگن اینقد مهریه!!!
خودمم اسلامی تبار هستم یکی میگه فقط بشرط بدون چادر زنت میشم اخه من مشهورم چطور یه زن بی بند وبار بیحجاب را هم محفل خودقرار دهم!؟!
یکی میگخ خواهرمو خرجیشو بده ارشد شو تمام کنه بااین شرایط زنت میشم
بلاخره همه چشم طمع پول دارند اخه چی کار کنم؟؟
من ازمهریه طلبی زنها میترسم واونها از مهریه دهی من که زود زنشو طلاق میده!!
در حالیکه خدا گواه هست شاید بین مردان زمانه معصوم ترینش خودم باشم .
خودمم مایلم هر تضمینی رااازبابت عدم طلاق درصورت عدم تخلف اخلاقی بدهم ولی مونده ام چی کنم؟لطفا منو راهنمایی کنید
مهریه چند صد میلیونی را اونهم دخترای خوب با مردوبار طلاق گرفته که ازدواج نمیکنند انهاییکه تجربه بددارند درسرراهم سبز میشوند ایا مهریه کلان را قبول کنم یا اصلا بساط ازدواجو ببندیم وگناهمونو بیندازیم به گردن مسولان مرتبط که از شیوع طلاق خودشونو کنار کشیده اند وبا مهریه زیاد مردها را گوشه زندان وخانمها را مطلقه وخیابان پرور نموده اند.
به امیدروزی که زندگی بشرط صداقت باشه .نه طلاق وزندگی بلکه یامرگ یازندگی..اخه طلاق چند قدمتر اونور مرگه .که مردن باشرفتره.
علاقه مندی ها (Bookmarks)