عزیزم منم از همین میترسم خدا کنه در حق کس دیگه ای ظلم نکرده باشم.دوستان اینکه من بهش توهین کردم خیلی ناراحت بودم .کار بدی هست؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
تشکرشده 18 در 14 پست
عزیزم منم از همین میترسم خدا کنه در حق کس دیگه ای ظلم نکرده باشم.دوستان اینکه من بهش توهین کردم خیلی ناراحت بودم .کار بدی هست؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
تشکرشده 47 در 29 پست
تو معلومه خیی دختر ساده ای هستی
واقعا حرصم میگیره از صحبتات
دختر خوب اون نه تورو دیده نه میشناستت اول تورو به خودش وابسته کرده مرحله بعد میدونی چی بود؟خدارو شکر کن که این اتفاق افتاد و تو از اون جداشدی
خدا خیلی دوست داره
خیلی ساده ای دختر خوب سعی کن بیشتر اشنایی پیدا کنی با معضلات جامعه.
هوشیار تر باش
اصلا هم بد نیست بهش حرف زدی پسری که نشناخته با یه دخت میشنه بحث مسائل جنسی میکنه بیشتراز این حقشه
دیگه سمتش نرو
اون فهمیده تو چقد ساده ای،تحت فشارت گذاشته
- - - Updated - - -
برای تنهاییتم صبرداشته باش ،
به این فک کن تمام گوهر زندگیت ابروته اگه لکه دار بشه خدایی نکرده اونوقت تا اخر عمرت باید تنها بشی
پس صبر داشته باش بالاخره خدا از تنهایی در میاره
تنهاییتو با خدا پر کن
تشکرشده 18 در 14 پست
دوست خوبم مرسی از لطفت.
اره خودمم هم میدونم که خیلی حماقت میکنم این سادگی نیست خریت هست.اما مشکل من همینه نمیدونم چرا برام توی این مسایا انگار اصلا هنگ میشم .مصیبت هست برام .توی این سایت اره میگید اشتباه منم قبول دارم اما همه ی دور و برم پر هست از دختر پسرایی که با هم هستن و واقعا خوش میگذرونن.اره سختی دارن گریه دارن ولی خیلی وقتا هم شاد هستن..دختر سادهای بنظر نمیام ولی توی ارتباطم با جنس مخالف اخر سادگیم.
تشکرشده 935 در 360 پست
دخترخوب این چه حرفیه؟؟؟؟؟؟؟؟ازیه طرف میگی قبول دارم کاربدیه ازطرف دیگه دوروبرم پرازدختروپسرهایی است که خوش میگذرونند واقعاباچشم خودت دیدی
بخداقسم هیچ کدوم ازاین خوش گذرونی هابه دردنمیخوره یکی دوروزست بعدش دلشون پرازاشوبه خدایاچی میشه چیکارمیکنه شب وروزشون باگریه همراهه ولی وقتی به ادم میرسنداینطوری وانمودمیکنند بذاریه واقعیتی روکه باچشم خودم دیدم روبهت بگم توخوابگاه مایه دختری بودکه من همش میدیدم باتلفن حرف میزنه ازاونجایی که هم اتاقیش دوست من بود بهم گفته بودبایکی دوسته بالاخره بعدیکی دوماه من بااین خانم دوست شدم وباهم یه جایی رفتیم توماشین بودیم بهم گفت واقعیت امراینه که من بایکی به قصدازدواج اشناشدم وخواهراش برای کسب اجازه زنگ زدندوماباهم حرف میزنیم ولی شب وروزمون پرازبحث ودعواست چون جلونمیاددرحالیکه خانواده من همش منوسرزنش میکنند منی که پیش خودم میگفتم خوش بحالش ساعتهاباهم حرف میزنندخوش میگذرونندباهم هرجاخواستندمیرنددیدم همچین خبری نیست اونهاهمش خیال اطرافیان بوده که ذهن من روهم درگیرکرده بود
یاخودم باپسری اشناشدم برای اولین بارمنی که تاحالادوست پسرنداشتم وقتی پسرمیدیدم وقتی ازم سوالی پرسیده میشد خودم روجمع وجورمیکردم وقتی این اقاپسرروبرای اولین باردیدم میلرزیدم باورت نمیشه ولی پنجمین یاششمین بارکه میدیمشون ولی بازهم میلرزیدم انگاری دستهام روی ویبره بود درسته همون اول کاری باخانوادم صحبت کردپیش بابا اومد ولی ایابه خواستگاریم اومد؟همش سرزنش ،نصحیت ، به دردت نمیخوره و....ادم میشنوه درحالیکه اگربه دنبال زندگی وکارخودش باشه هیچ کس نیست نصحیتش کنه میدونی چقدرادم خوردمیشه چقدرکوچیک میشه وقتی حرفهای اطرافیان رومیشونه ارزوی مرگ میکنه
خواهرم قدرخودت روبدون واین همه هم به تنهایی فکرنکن چون هرچقدربیشترفکرکنی این باورجزوجودت میشه علاوه برکاروخونه توکلاسهای ورزشی شرکت کن ادم روحیه میگیره مخصوصاایروبیک وشنا واقعاارامش خاصی به ادم میده بعدبه خداتوکل کن وازخدابخواه ابروی همه جوونهاروحفظ کنه،همه روبه راه راست هدایت کنه ،بخت همه جوونهابازبشه وباکسی که دلشون میخواد(معیارهای مدنظرشون روداره)ازدواج کنند چون میگن وقتی برای بقیه دعامیکنی خدازودتردعات رومیشنوه واول ازهمه مشکل خودت روبرطرف میکنه
خوشبخت وسربلندباشی
- - - Updated - - -
دخترخوب این چه حرفیه؟؟؟؟؟؟؟؟ازیه طرف میگی قبول دارم کاربدیه ازطرف دیگه دوروبرم پرازدختروپسرهایی است که خوش میگذرونند واقعاباچشم خودت دیدی
بخداقسم هیچ کدوم ازاین خوش گذرونی هابه دردنمیخوره یکی دوروزست بعدش دلشون پرازاشوبه خدایاچی میشه چیکارمیکنه شب وروزشون باگریه همراهه ولی وقتی به ادم میرسنداینطوری وانمودمیکنند بذاریه واقعیتی روکه باچشم خودم دیدم روبهت بگم توخوابگاه مایه دختری بودکه من همش میدیدم باتلفن حرف میزنه ازاونجایی که هم اتاقیش دوست من بود بهم گفته بودبایکی دوسته بالاخره بعدیکی دوماه من بااین خانم دوست شدم وباهم یه جایی رفتیم توماشین بودیم بهم گفت واقعیت امراینه که من بایکی به قصدازدواج اشناشدم وخواهراش برای کسب اجازه زنگ زدندوماباهم حرف میزنیم ولی شب وروزمون پرازبحث ودعواست چون جلونمیاددرحالیکه خانواده من همش منوسرزنش میکنند منی که پیش خودم میگفتم خوش بحالش ساعتهاباهم حرف میزنندخوش میگذرونندباهم هرجاخواستندمیرنددیدم همچین خبری نیست اونهاهمش خیال اطرافیان بوده که ذهن من روهم درگیرکرده بود
یاخودم باپسری اشناشدم برای اولین بارمنی که تاحالادوست پسرنداشتم وقتی پسرمیدیدم وقتی ازم سوالی پرسیده میشد خودم روجمع وجورمیکردم وقتی این اقاپسرروبرای اولین باردیدم میلرزیدم باورت نمیشه ولی پنجمین یاششمین بارکه میدیمشون ولی بازهم میلرزیدم انگاری دستهام روی ویبره بود درسته همون اول کاری باخانوادم صحبت کردپیش بابا اومد ولی ایابه خواستگاریم اومد؟همش سرزنش ،نصحیت ، به دردت نمیخوره و....ادم میشنوه درحالیکه اگربه دنبال زندگی وکارخودش باشه هیچ کس نیست نصحیتش کنه میدونی چقدرادم خوردمیشه چقدرکوچیک میشه وقتی حرفهای اطرافیان رومیشونه ارزوی مرگ میکنه
خواهرم قدرخودت روبدون واین همه هم به تنهایی فکرنکن چون هرچقدربیشترفکرکنی این باورجزوجودت میشه علاوه برکاروخونه توکلاسهای ورزشی شرکت کن ادم روحیه میگیره مخصوصاایروبیک وشنا واقعاارامش خاصی به ادم میده بعدبه خداتوکل کن وازخدابخواه ابروی همه جوونهاروحفظ کنه،همه روبه راه راست هدایت کنه ،بخت همه جوونهابازبشه وباکسی که دلشون میخواد(معیارهای مدنظرشون روداره)ازدواج کنند چون میگن وقتی برای بقیه دعامیکنی خدازودتردعات رومیشنوه واول ازهمه مشکل خودت روبرطرف میکنه
خوشبخت وسربلندباشی
تشکرشده 47 در 29 پست
سلام
خانومم فقط خوشی امروزشونو نبین بخدا همون پسرا وقتی یکی بهتر از اینی که الان کنارشونه پیدا می کنن بدون اینکه بفهمن چه بلایی ممکنه سر این دختر بیاد ولش میکنن و همه این خوشی ها میشه افسردگی و هزار مرض دیگه.در نهایت همه ضرراش برای دختره
تو کار دار یپس خیلی موقعیت ازدواج خوب نصیبت میشه ایشاله صبر داشته باش به حرف دیگرانم توجه نکن .خدا کنارت باشه بهتره تا اینکه ازت قهر کنه
نماز بخون فکرت ناخوداگاه از این چیزا بدش میاد.
حیفیییییییییییییییییییییی ییییییی
تو یه فرشته ای پس خودتو دست جماعت پسر نداز که خدارا بنده نیستن البته منظورم از پسرا عده ای هست که به فکر اوباشی هستن
تشکرشده 315 در 142 پست
سعی کن کلا خودتو بکشی کنار ، میدنی منظورم چیه یعنی این که اصلا در جهتش قرار نگیر چه منفی چه مثبت سعی کن فکراتو بزاری رو چیز دیگه ، در جهت فکر کردن بهش قرار نگیر مثلا اینکه فکر کنی چه پسر خوبی بودا حیف شد ای کاش خوب بود یا اینکه بگی عجب ادم عوضی بود جرات داره بیاد سراغم بعد برا خودت تو ذهنت دوباره داستان بسازی...
من خودم میدونم چطوریه که دارم میگم بهترین راه اینه که بی تفاوت باشی... در جهت فکر کردن بهش به هیچ وجهی قرار نگیر... نه تلفن نه اس ام اس نه پشت سرش حرف زدن و نه ...
حالا هم یه رنگ تازه بگیر حواست پرت بشه کتاب بخون فعالیت جدید شروع کن ورزش یا تفریح...
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)