اسكارلت عزيز
اين حرفتو قبول دارم . ولي بين همه كسايي كه اومدن ايشون تمام معيارهاي منو داشته . از يك طرف قبولش دارم از طرف ديگه ترس
واقعا موندم چه كار كنم .
تشکرشده 15 در 10 پست
اسكارلت عزيز
اين حرفتو قبول دارم . ولي بين همه كسايي كه اومدن ايشون تمام معيارهاي منو داشته . از يك طرف قبولش دارم از طرف ديگه ترس
واقعا موندم چه كار كنم .
اسکارلت (سه شنبه 02 مهر 92)
تشکرشده 2,575 در 920 پست
ببین خانومی مذهب و اعتقادات چیزی نیست که کسی از شما بخواهد آن را انجام بدهید تا او خشنود باشد حتی شوهر. ببین یک سوال از شما می پرسم : آیا شما به دین اسلام ایمان دارید یا یک منتقد به اسلام هستید؟
آقای احمد که چند پست برایتان گذاشت می دانید مشکلش چه بود؟ او به خاطر جذابیتی که دخترخانم داشت ( احتمالا اول جذابیت ظاهری ) دیگر نمی خواست چیزی را ببیند. اما واقعیت این بود که دختر خانم نمازش را دوست داشت ، چادرش را دوست داشت ، از دعا کردن احساس خوبی داشت ، به زیارت ائمه اعتقاد داشت و ... که همه جزو دین اسلام است. حالا واجب یا مستحب. اما همان طور که دیدید این آقا اصل این دین هنوز برایش جانیفتاده است که هیچ حتی همان طور که گفت یک کار ساده مثل نماز برایش آزار دهنده است : حالا چرایش را کاری ندارم. واقعیت این است.
شما هم با خودت صادق باش : آیا دین اسلام و دستورات آن را قبول داری حداقل در حد واجباتی مانند (نماز ، روزه ، حجاب ، خمس ، زکات ، حج ، ) و معتقدی انسانی که به اسلام اعتقاد دارد باید واجباتش را انجام دهد یا نه؟
اگر جوابت بله باشد می توانی به ازدواج با یک خانواده مذهبی و با آدمی که دوست دارد همسرش نماز و حجاب داشته باشد فکر کنی. و به خاطر اعتقاد مذهبی خودت و خدایی که این دستورات را داده است حجابت را رعایت کنی.
اما اگر جوابت به این سوال منفی است این ازدواج ریسک زیادی دارد.
ویرایش توسط نوروزیان. : سه شنبه 02 مهر 92 در ساعت 17:32
deljoo_deltang (سه شنبه 02 مهر 92), majid_k (سه شنبه 02 مهر 92)
تشکرشده 139 در 73 پست
فرهنگ 27 (سه شنبه 02 مهر 92)
تشکرشده 15 در 10 پست
ممنون از راهنماييتون
نوپو عزيز: من به همه اينهايي كه گفتي اعتقاد دارم ولي در انجامشون تا الان و تا اين سن كوتاهي كردم(انجام ندادم جز روزه ). من ترسم
1- اينه مي خوام جلوي ديگران مخصوصا شوهر خواهرم روسري سر كنم البته بگم شوهر خواهر من 56 سالشونه و جاي پدر من هستن و منو ايشون بزرگ كردن .
2- خانواده تصميم گرفتن كه اگر همه چي اوكي شد تو يك جلسه خانواده ايشونو دعوت كنن ودرباره خانواده و طرز پوششمون توضيح بدن تا فردا تو مهمانيها و مراسم مشكلي پيش نياد . من مي ترسم فردا نه رفتار خودش بلكه رفتار خانوادش روم اثر بذاره يعني ايراد گير باشن كه روي پسر خودشون تاثير خواهد گذاشت ؟
اسكارلت عزيز: منم خيلي به حرف شما فكر مي كردم يعني اين فكر خود منم بوده و هست ايشون از اخلاق و رفتار و متانت من خوششون اومده ولي ظاهر نه كه مي گن حجاب مشكل دارن .
از نظر ولايت فقيه و سياست مملكت هم عين خودمون هستن ايرادي نيست فقط و فقط مثل خانواده مادري من حجاب و نامحرمي توشون زياده
موندم واقعا توكل كردم به خدا
اسکارلت (چهارشنبه 03 مهر 92)
تشکرشده 139 در 73 پست
عزیزم,میشه لطفا" بگید که خودتون چقدر به این آقا کشش و علاقه دارید؟
احساس میکنم یجورایی فکر میکنید مردها این حق رو دارند که در مورد پوشش همسرشون دستور بدن بی چون و چرا,به هر حال....در نهایت اینطور که معلومه شما همه مسائل و جوانب رو میدونید .......
امیدوارم هر طور به صلاحتونه همون بشه
تشکرشده 15 در 10 پست
اسكارلت عزيز من تاپيك شما رو خوندم شما هم مثل من دودل و مردد بودي و خداروشكر شما هنوز خودتو نشناخته بودي و معيارات مشخص نبود (البته من اين برداشتو كردم)
1- من كشش نداشتم به اين آقا ولي تو جلساتي كه مشاوره رفتيم و صحبت كرديم از همه چي 80% معيار هاي منو دارن والان اره من جذب اين آقا شدم
اون 20% هم مال پوشش هست كه مي خواستم آزاد باشم ولي الان دارم فكر مي كنم مي تونم براي داشتن خيلي چيزاي ديگه از اين صرف نظر كنم يا نه؟
2- من خدارو شكر الان خودمو شناختم البته نه كامل و لي نسبت به سالهاي قبل شناختم بيشتر شده با كمك اطرافيان و راهنماييشون عيب هامو برطرف كردم تقريبا چون من تا 2 سال پيش فوق العاده ادم تنوع طلبي بودم مي گفتم شوهر من كارش بايد طوري باشه فوقش 1 هفته پيشم باشه حوصلشو ندارم نمي تونم يه ادمو تا اخر زندگيم تحمل كنم ولي الان اصلا ادم احساساتي شدم ولي شكر خدا وابسته نه ولي الان به معيارهام مي خندم
3- خداروشكر توي خانواده من آزادي داشتم و مرد سالار نبوديم مثل الان خانواده اين آقا
من اميدم به اينه كه ايشون به من علاقه منده از صحبتهاش معلومه ومشاوره هم گفتن كه ايشون از نظر بلوغ فكري كاملا آمادگي ازدواجو داره كه بازم خداروشكر مي كنم كه تصميم بچه گانه اي در كار نيست
من سوالام اينه آيا وقتي دو نفر همديگرو دوست دارن مي تونن از پس اين موضوع بر بيان يا نه ؟
تشکرشده 139 در 73 پست
درسته:-) من معیار خیلی مشخصی نداشتم اما همیشه وقتی از درون احساس شادی نمیکنم یعنی یه جای کار مشکل داره ....
البته هر کسی یه جوره...منم اینجوری حرف دلم رو میفهمم.
منم طبق تست روانشناسی که توی کتاب پیدا کرده بودم 70% با اون خواستگارم تفاهم داشتم.
به هر حال من قصد ندارم دخالت کنم لاله جان
امیدوارم انتخاب درستی داشته باشی و تصمیم خوبی بگیری.
اما در هر صورت خواهش میکنم اگر صلاح در این بود که ازدواج کنید, به گرفتن حق تحصیل , کار , و حقوق مساوی توی عقد نامه فکر کن ....در عوض بخشیدن مهریه...حقوق مساوی رو بخواه
در مورد سوالت هم من با توجه به تجربه ای که داشتم همه ی عیوب عشق قدیمیم رو میتونستم تحمل کنم اما هیچوقت چیزی رو به عشقم تحمیل نکردم(من 10 کیلو بخاطر عاشق بودنم, از ناراحتی روحی کم کردم).....بعد از 5 سال فهمیدم که خیلی چیزا رو از دست دادم و یکیش هم آرامش درونیم بوده .
اما نمی تونم بگم که من دارم درست میگم. واضحه که تو خودت بهتر میتونی تصمیم بگیری چون بهتر از هر کسی خودت رو میشناسی
فرهنگ 27 (چهارشنبه 03 مهر 92)
تشکرشده 2,575 در 920 پست
ببین عزیزم اگر واقعا اعتقادی که می گی داری ، پس یک کاری بکن. مدتی از این آقا وقت بگیر و در این مدت ارتباطی نداشته باش و به ازدواج هم فکر نکن. شما انسان بالغی هستی و اگر اعتقادی داری حتما روی آن فکر کرده ای و آن را خوب و به صلاح خودت می دانی و فکر می کنی با این اعتقادات زندگی بهتری خواهی داشت. پس به خودت بگو می خواهم چیزی را که به آن اعتقاد دارم و آن را خوب می دانم به خاطر بهتر شدن زندگی ام به صورت عملی دربیاورم ( تاکید می کنم بدون فکر ازدواج و بدون اینکه به خاطر این آقا باشد ).بعد با این دید شروع کن کاری را که اعتقاد داری انجام بده. می توانی وبلاگ هایی که مربوط به اعتقادت است را هم بخوانی . مدتی به خودت فرصت بده و استرس نداشته باش و این کار را ترک نکن. اگر حس خوبی به تو دست داد و اگر به خودت افتخار می کردی و حس کردی در زندگی به افق جدیدی داری می رسی که خیلی خوب است. اگر هم حست برعکس این بود باید صادقانه به این آقا بگویی ...
تشکرشده 15 در 10 پست
سلام مجدد به هه دوستان
ببخشيد كه دير سر مي زنم . ما همچنان درگير اين موضوع هستيم هنوز كه هنوز چند بار مارو دعوت كردن خونشون ولي بنا بر دلايلي (فوت فاميل ، مهمون ..و....) موفق نشديم كه كه براي آشنايي بيشتر اقدام كنيم
انشاالا هرچي به صلاح و خير هست اتفاق بيفته . بازم از همه دوستاني كه به من راه حل دادند ممنون .
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)