به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 8 , از مجموع 8
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 29 دی 97 [ 23:07]
    تاریخ عضویت
    1392-4-06
    نوشته ها
    57
    امتیاز
    4,770
    سطح
    44
    Points: 4,770, Level: 44
    Level completed: 10%, Points required for next Level: 180
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    315

    تشکرشده 78 در 33 پست

    Rep Power
    0
    Array

    با تهدیدای همکلاسیم چه کنم؟؟ فک میکرده من دوسش دارم و دوست دخترشم

    سلام دوستای گلم امیدوارم حال همتون خوب باشه و عید گذشتتونم مبارک
    یه بار دیگه اومدم ازتون کمک و راهنمایی بخوام چون این تالار بهم کمکه زیادی کرد چشممو روی حقایق باز کنم مشکل قبلیم خیلی بهتر شده همه حرفایی که تو دلش مونده بودو این چند وقته همشو به زبون آورد و از این بابت خوشحالم چون حس میکنم اینجوری یکم از دلخوریاش کم شده خلاصش اینکه هنوز مشکلم پا برجاست ولی دارم تلاش میکنم و مطمئنم که به امید خدا حل میشه اما یه مشکل دیگه ای که واسم پیش اومده از جانب یکی از همکلاسیامه این آقا از 5 6 ماه قبل از عقدم به خاطر وجه مشترکی که باهم داشتیم خودشو بهم نزدیک کرد با اینکه از اخلاقش به هیج وجه خوشم نمیومد ولی قیافشو دوس داشتم و از اونجایی که دوست اجتماعی زیاد داشتم و الانم دارم اشکالی ندیدم که با ایشون یکم صمیمی تر بشم ولی مثه اینکه ایشون برداشتای دیگه ای با خودش میکرد مثلا اگه متوجه میشد که با یکی از دوستای جنس مخالفم بیرون رفتم یا شوخی و خنده ای داشتم انگار که شوهرم باشه غیرتی میشد منم حس میکردم آدم حسودیه که اینجوری میکنه تا زمانی که من نامزد کردم و 2 هفته هم نامزد بودیم اینم بگم که از خواستگاری تا نامزدی اصلا حال خوبی نداشتم چون داشتم به ازدواج اجبار میشدم البته نمیتونم بگم اجبار کامل همین که مامانم میگفت اگه با این ازدواج نکنی نه من نه بابات تا آخر عمرمون ازت راضی نمیشیم و منم دوست نداشتم دلشون و به خصوص دل مامانم به خاطر من آزرده باشه رضایت دادم به ازدواج با وجودی که تو دوران خواستگاری سر لج با خونوادم هیچ گونه رابطه صمیمی با همسرم برقرار نکردم جدا از این بحثا هفته دوم نامزدیم هنوز هیشکی از نامزدیم خبر نداشت ایشون بهم ابراز علاقه کرد و منم صراحتا به ایشون گفتم قراره به همین زودی ازدواج کنم ایشونم با چهره کاملا منطقی قبول کرد و بابته کارش ازم عذر خواهی کرد خب منم هیچ علاقه ای به ایشون نداشتم و خیلی سخت نبود واسم بعد از عقدم به اشکال مختلف بهم اس میداد زنگ میزد و خلاصه خیلی ازم خبر میگرفت ولی سعی میکردم خیلی عادی باهاش برخورد کنم چون فک میکردم هرچند به نامزدم علاقه ای ندارم ولی دوسم ندارم بهش خیانت کنم ماهای اول عقدمون بدترین ساعتای عمرمو میگذرونم با علاقه ای که وجود نداشت و باید بهش تظاهر میکردم با نامزدی که فقط ازم متوقع بود و بهم فرصت نمیداد خوبیاشو ببینم و عاشقش بشم با همه ی تهدیدای نامزدم که اگه همینجوری باشی یه کاری میکنم پشیمون شی خلاصه از لحاظ عاطفی به شدت کمبود داشتم همه ازم توقع داشتن ولی یکی نبود بکه بابا توهم آدمی خلاصه ارتباطی که هم کلاسیم باهام داشت فقط باعث شد بهش وابسته بشم با اینکه اینو اصلا نمیخواستم ولی نمیدونم چجوری شد به خدا الانم میدونم اشتباه کردم توی این 10 ماهی که از عقدم میگذره ایشون باهام در ارتباط بوده با اینکه هر هفته ازش خواهش میکردم دیگه بهم اس نده چون نمیخوام گناه کنم ولی گوشش بدهکار نبود اگه هم جوابشو نمیدادم اینقد سریش میشد که کلافم میکرد تا اینکه خونوادم متوجه شدن منم با اینکه واقعا علاقه ی نداشتم بهش و فقط بهش وابسته بودم واسه لجبازی با خونوادمم شده گفتم من اینو دوست دارم و نامزدمو دوست ندارم ولی به این هم کلاسیمم میگفتم از زندگیم برو بیرون چون نمیخوام به خاطر تو از نامزدم جدا شم ولی مرغ اون فقط یه پا داشت قبول دارم خودمم کم مقصر نبودم ولی الان به شدت پشیمونم 5 6 ماهی که منو نامزدم از هم بی خبر بودیم ایشون شدیدا بهم نزدیک شده بود با اینکه واسه من فقط یه دوست بود ولی خودش تو ذهنش چیزه دیگه ای تصور میکرد توی این مدت نذاشت یه آب خوش از گلوم پایین بره به روشای مختلف ازم اخاذی کرد با روحو روانم بازی کرد بهم دروغ گفت با آبروم بازی کرد اعتمادی که خونوادم بهم داشتنو گرفت ازم ولی الان برگشته با کلی تهدید با کلی نفرین با اینکه زندگیتو نابود میکنم نمیذارم یه آب خوش از گلوت پایین بره آبروتو میبرم همینطور که منو به گریه انداختی اشک تو رو هم در میارم تو بهم دروغ گفتی تو با آبروم بازی کردی خلاصه خیلی حرفای بدتر دیگه ایشونو گذاشتک تو بلاک لیستم ولی هر بار با یه شماره دیگه تهدیدم میکنه پیش همکلاسیام ازم بدگویی میکنه میگه من یه دختر خرابم که با پسرا میرم تفریحو خوش گذرونی با اینکه نامزدم از این موضوع اطلاع داشت و هیچ مشکلیم از این نظر باهام نداشت چون همه دوستای جنس مخالفی که دارم دوست دختراشون دوستای صمیمیمن یعنی این دوستام فقط واسم دوستنو نه بیشتر میگه تو منو به تفریح با دوستات فروختی میگه بابات بهتر میدونست تو هرزه ای واسه همین زود شوهرت داد هر روز پیش یه نفر میره و منو خراب میکنه اینم بگم بابای من از افراد فوق العاده سرشناس شهره و ترس من از آبروی بابامه
    شرمنده دوستای گلم که اینقد پراکنده و طولانی نوشتم ذهنم خیلی درگیره این مسئلست و نخواستم چیزیم از قلم بندازم
    دو تا سوال دارم ازتون دوستای گلم
    1. با تهدیدای این آقا چیکار کنم میترسم بره و به نامزدم چیزی بگه که مطمئنم ازش بر میاد میترسم زندگیمو خراب کنه تو رو خدا بگین چیکار کنم باهاش؟؟
    2. این رابطه از نظر انسانی خیانت بوده به نامزدم خیلی خوب اینو میدونم اینقدم عذاب وجدانش رو دوشم سنگینی میکنه بعضی وقتا حالم از خودم بهم میخوره که چرا وارد رابطه هایی شدم که ازش بیزار بودم الانم خیلی خیلی پشیمونم یه جورایی خودمو نمیتونم ببخشم میخوام پاک بشم دوستان اما چجوری؟؟
    با تشگر از همه دوستای خوبم

  2. #2
    Banned
    آخرین بازدید
    چهارشنبه 01 آبان 92 [ 09:48]
    تاریخ عضویت
    1392-5-19
    نوشته ها
    134
    امتیاز
    597
    سطح
    11
    Points: 597, Level: 11
    Level completed: 94%, Points required for next Level: 3
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassOverdrive31 days registered500 Experience Points
    تشکرها
    14

    تشکرشده 194 در 88 پست

    Rep Power
    0
    Array
    2-شما خودتون میدونید چیکار کردین و دارین میکنین ولی فقط چون در حال حاظر عیان شده و مشکلساز میخواید هر جوری شده روش سرپوش بزارید
    میگید فقط یه رابطه دوستی معمولی بوده که حتی از نوع رابطه های شما نامزدتون خبر داشته ولی بعدا میگید میدونید اشتباه و خیانت و گناه کردین
    پس مشخصه توی حرفتون بی صداقتی موج میزنه و اگر اینطور این اقا براتون مشکلساز نمیشد اصلا هیچ ایرادی در این نوع رابطه ندیدین و نمیبینین و خودتون رو توجیه میکنید

    اول بهتره با دیگران و خودتون صادق باشید و واقعا بپزیرید که اشتباه و خیانت کردین و فقط با حرف گفتن چیزی درست نمیشه وقتی در عمل خودتون و کارهاتون رو توجیه میکنید
    و بعد با صداقت به همه چیز اعتراف کنید و در صدد جبران بر بیاید و راه و روش زندگیتون رو اصلاح کنید
    بودن در محیط با جنس مخالف و روابط تحصیلی و کاری و اجتماعی اصلا ایرادی نداره و کاملا معقول و مورد پذیرش هست
    خنده و شوخی و تفریح هم به صورت گروهی با جنس مخالف رفتن هیچ ایرادی نداره
    ولی اینکه تلفن و اس بازی و بیرون رفتن و .... مشخصا منظور چی بوده و هست نمیتونید بگید اونطرف برای خودش خیالات میکرده و شما معمولی و عادی بودین

    پس اول ببینید میخواید با صداقت جلو برین و عمل کنین یا فقط میخواید شر این اقا که مشکلساز شده رو از سرتون کم کنید

    1-هیچکس نمیتونه بگه انسان تحت شرایط ممکنه چه عملی ازش سر بزنه و فقط با شناخت روحیات و افکار طرف و همینطور نوع گفتار و بروز حالاتش میشه احتمال داد که چه کاری ممکنه ازش سر بزنه
    ممکنه فقط برای تهدید و دادن ترس و عذاب باشه حرفاش، ممکنه بهشون عمل کنه
    همونطور که گفتم باید ببیند میخواید با خودتون و دیگران صادق باشید یا فقط این اقا از خودتون دور کنید
    در این دو حالت کارهایی که میتونید بکنید متفاوته
    ویرایش توسط Estaf : سه شنبه 29 مرداد 92 در ساعت 20:30

  3. #3
    در انتظار تایید ایمیل ثبت نام
    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 93 [ 11:18]
    تاریخ عضویت
    1392-3-26
    نوشته ها
    1,155
    امتیاز
    3,537
    سطح
    37
    Points: 3,537, Level: 37
    Level completed: 25%, Points required for next Level: 113
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Overdrive1000 Experience PointsTagger First Class1 year registered
    تشکرها
    153

    تشکرشده 2,575 در 920 پست

    Rep Power
    0
    Array
    عزیزم به نظر من شما در ارتباط خودت با مردان دچار مشکل هستی. حالا این مرد نامزدت باشد ، همکلاسی ات باشد یا حتی پدرت باشد. من قصد بی احترامی به هیچ کس را ندارم. اما شما نباید اجازه بدهید مردانی که در زندگی تان حضور دارند ( محرم یا نامحرم ) این قدر روی شما تسلط داشته باشند. عزیز من شما نباید در مقابل مردان منفعل باشید. حتی اگر خانواده شما باشند ، حتی اگر همکلاسی شما باشند و حتی اگر نیازهای شما را برطرف کنند. در عوض باید هنجارهای رفتاری را در مقابل هر مرد ( متناسب با شرایطش ) رعایت کنی و برای آنها و از همه مهمتر خودت حدود مشخصی بگذاری.

    مثال می زنم : شما باید به پدرتان احترام بگذارید و دوستش داشته باشید. اما رابطه خود و پدر را اصلا مدیریت نکرده اید. شما برای ازدواج کردن که مهمترین تصمیم زندگی است و باید شخصا مسئولیت آن را قبول کنید ، به اجبار پدر تن داده اید. در حالی که می توانستید با پدرتان با احترام و قاطعیت صحبت کنید. ملاک های همسر خود را بگویید و متذکر شوید ازدواج اجباری در این دوره زمانه دیگر معنا ندارد.
    احترام به پدر معنایش تعهد به کیان خانواده و کسب رضایت پدر است. بنابراین به جای ازدواج اجباری می توانستید برای احترام به پدر خودتان از ارتباط های دوستی و تفریحی با مردان دیگر صرف نظر کنید و بنای اعتماد بین خودتان و پدر را با این کار محکم کنید. شما می توانستید با مشورت پدرتان به جای صمیمیت و دوستی و تفریح با مردان دیگر ، یک ارتباط مبتنی بر کارهای جدی و مفید برای پیشرفت با مردان دیگر داشته باشید. مثلا در انجمن عضو شوید و روی یک موضوع خاص کار کنید ، ارتباط شغلی داشته باشید یا ...

    راجع به دیگران هم همین طور.

    - - - Updated - - -

    پس شما باید این کارها را بکنید:

    - هنجارهای رفتاری ، وظایف و حقوق خودتان را در رابطه با مردان ( خانواده و غریبه ) مشخص کنید. خوشبختانه کار سختی نیست و اینها از قبل تا حد بسیار زیادی مشخص است و مفید بودن آن اثبات شده است.
    - روی رفتارها و ارتباط های خود فکر کنید و هر چیزی را که در تناقض با مورد 1 بود یک خط بطلان رویش بکشید و از همان لحظه تصمیم بگیرید کنارش بگذارید.
    - رفتار جرات مندانه و منفعل نبودن ( مقالاتش در این سایت هست ) را یاد بگیرید و بعد قاطعانه روی هنجارها و رفتارهای جدیدتان تاکید کنید و به هیچ عنوان عقب نشینی نکنید.

  4. کاربر روبرو از پست مفید نوروزیان. تشکرکرده است .

    paniz93 (سه شنبه 29 مرداد 92)

  5. #4
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    یکشنبه 11 بهمن 94 [ 04:40]
    تاریخ عضویت
    1389-3-25
    نوشته ها
    2,890
    امتیاز
    27,971
    سطح
    98
    Points: 27,971, Level: 98
    Level completed: 63%, Points required for next Level: 379
    Overall activity: 13.0%
    دستاوردها:
    VeteranSocial25000 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    15,041

    تشکرشده 10,678 در 2,786 پست

    حالت من
    Moteajeb
    Rep Power
    339
    Array
    تو جامعه ما مردها ظرفيت ارتباط اجتماعی با جنس مخالفو ندارن

    همشون بعد يه مدت احساس شوهری می کنن.

    اشتباه شما م داشتن همين نوع رابطه ست.


  6. 3 کاربر از پست مفید فرهنگ 27 تشکرکرده اند .

    paniz93 (سه شنبه 29 مرداد 92), sanjab (سه شنبه 29 مرداد 92), نیلا (چهارشنبه 30 مرداد 92)

  7. #5
    Banned
    آخرین بازدید
    چهارشنبه 01 آبان 92 [ 09:48]
    تاریخ عضویت
    1392-5-19
    نوشته ها
    134
    امتیاز
    597
    سطح
    11
    Points: 597, Level: 11
    Level completed: 94%, Points required for next Level: 3
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassOverdrive31 days registered500 Experience Points
    تشکرها
    14

    تشکرشده 194 در 88 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط فرهنگ 27 نمایش پست ها
    تو جامعه ما مردها ظرفيت ارتباط اجتماعی با جنس مخالفو ندارن

    همشون بعد يه مدت احساس شوهری می کنن.

    اشتباه شما م داشتن همين نوع رابطه ست.
    کاملا حرفتون درسته
    ولی ایا اینم قبول دارید خانومها هستن که خودشون این اجازه رو میدن اقایون خیلی راحت وارد زدگیشون بشن و باهاشون سرگرم میشم و بعد هم اسمش رو میزارن دوستی اجتماعی؟

    یه مثل هست در این نوع روابط هست که میگن تا خانومی خودش نخ نده هرگز مردی جرعت و میل اونو پیدا نمیکنه بره سمت خانومی
    خانومی که خیلی راحت همین نخ رو به همه میده و هرکس هم از راه میرسه این نخ رو میگیره و حالا به هر نیته خیر یا شر به خودش اجازه میده میاد سمت این خانوم و این خانوم هم بدون کوچکترین بروز مخالفتی خیلی راحت اجازه وارد شدن این اقا رو به حرمیش رو میده

    حالا اقایی که به طور مثال با نیت خیر وارد حریم خانوم شده وقتی بعد از مدتها مراوده و بگو و بخند و ارتباط داشتن از هر نوعی(معمولا فقط رابطه جنسی برقرار نمیشه ولی بقیه روابط برقرار میشه) میشنوه که فقط یک اسباب بازی برای وقت گذورونی و تفریح خانوم بوده چطور به روان و شخصیتش ضربه وارد نشه؟

    شاید بگید خانوم تعهدی نداره یا هیح حرفی زنده و فقط در حد تلفن و اس و سر کلاس و پارک و تفریح رفتن بوده ولی مگر یه رابطه عاطفی دخترپسری چی دیگه لازم داره؟

    پس بله تفکر و کار اقایی که نقش شوهری میگره غلط هست ولی بدتر از اون نقش خانوم هست که اجازه بوجود اودن این احساس رو میده

    همین انجمن رو بخونید میبیند چقدر خانومها هستن یا اصلا کسی سمتشون نرفتن یا معدود افرادی رفتن سمتشون، چرا؟چون خوده خانومها هستن که با ابزاری مثل نگاه و رفتار میفهمونن که میخوان چه کسی طرفشون بیاد و چه کسی نیاد و اقایون تا این نگاه و رفتار رو نبینن هرگز نه شجایت این کارو پیدا میکنن نه حاظر میشن به این راحتی غروروشون رو زیر پا بزارن و سمت کسی برن.

  8. 2 کاربر از پست مفید Estaf تشکرکرده اند .

    mohammad6599 (شنبه 02 شهریور 92), فرهنگ 27 (سه شنبه 29 مرداد 92)

  9. #6
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 29 دی 97 [ 23:07]
    تاریخ عضویت
    1392-4-06
    نوشته ها
    57
    امتیاز
    4,770
    سطح
    44
    Points: 4,770, Level: 44
    Level completed: 10%, Points required for next Level: 180
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    315

    تشکرشده 78 در 33 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط Estaf نمایش پست ها
    2-شما خودتون میدونید چیکار کردین و دارین میکنین ولی فقط چون در حال حاظر عیان شده و مشکلساز میخواید هر جوری شده روش سرپوش بزارید
    میگید فقط یه رابطه دوستی معمولی بوده که حتی از نوع رابطه های شما نامزدتون خبر داشته ولی بعدا میگید میدونید اشتباه و خیانت و گناه کردین
    پس مشخصه توی حرفتون بی صداقتی موج میزنه و اگر اینطور این اقا براتون مشکلساز نمیشد اصلا هیچ ایرادی در این نوع رابطه ندیدین و نمیبینین و خودتون رو توجیه میکنید

    اول بهتره با دیگران و خودتون صادق باشید و واقعا بپزیرید که اشتباه و خیانت کردین و فقط با حرف گفتن چیزی درست نمیشه وقتی در عمل خودتون و کارهاتون رو توجیه میکنید
    و بعد با صداقت به همه چیز اعتراف کنید و در صدد جبران بر بیاید و راه و روش زندگیتون رو اصلاح کنید
    بودن در محیط با جنس مخالف و روابط تحصیلی و کاری و اجتماعی اصلا ایرادی نداره و کاملا معقول و مورد پذیرش هست
    خنده و شوخی و تفریح هم به صورت گروهی با جنس مخالف رفتن هیچ ایرادی نداره
    ولی اینکه تلفن و اس بازی و بیرون رفتن و .... مشخصا منظور چی بوده و هست نمیتونید بگید اونطرف برای خودش خیالات میکرده و شما معمولی و عادی بودین

    پس اول ببینید میخواید با صداقت جلو برین و عمل کنین یا فقط میخواید شر این اقا که مشکلساز شده رو از سرتون کم کنید

    1-هیچکس نمیتونه بگه انسان تحت شرایط ممکنه چه عملی ازش سر بزنه و فقط با شناخت روحیات و افکار طرف و همینطور نوع گفتار و بروز حالاتش میشه احتمال داد که چه کاری ممکنه ازش سر بزنه
    ممکنه فقط برای تهدید و دادن ترس و عذاب باشه حرفاش، ممکنه بهشون عمل کنه
    همونطور که گفتم باید ببیند میخواید با خودتون و دیگران صادق باشید یا فقط این اقا از خودتون دور کنید
    در این دو حالت کارهایی که میتونید بکنید متفاوته
    estaf عزیز من به هیچ وجه سرپوش نزاشتم من گفتم نامزدم اطلاع داره از ایشون نه از باقی دوستای اجتماعیم شما متن منو به دقت نخوندین پس خواهشن این صریح قضاوت نکنین اگه من کارمو توجیح میکردم دیگه اینجا نبودم به کارم ادامه میدادم ضمنا این همکلاسیه من حدود 3 ماهی هست ازش خبری نداشتم که یهو سر و کلش پیدا شد من با خودم کاملا صادقم میدونم اشتباه کردم و اینو مکررا تو متن تایپیک گفتم و از شما هم درخواست سرزنش و توهین نداشتم من گفتم از همون اول هم به ایشون گفتم نمیتونه به چشمی بیشتر از دوست اجتماعی بهم نگاه کنه چون بزودی قرار بود ازدواج کنم ولی ایشون گوشش بدهکار نبود بارها به ایشون متذکر شدم من نسبتی با شما ندارم که منو امرو نهی میکنی بارها ارتباطمو قطع کردم ولی با خط های مختلف دوباره میومد سراغم

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط نوپو نمایش پست ها
    عزیزم به نظر من شما در ارتباط خودت با مردان دچار مشکل هستی. حالا این مرد نامزدت باشد ، همکلاسی ات باشد یا حتی پدرت باشد. من قصد بی احترامی به هیچ کس را ندارم. اما شما نباید اجازه بدهید مردانی که در زندگی تان حضور دارند ( محرم یا نامحرم ) این قدر روی شما تسلط داشته باشند. عزیز من شما نباید در مقابل مردان منفعل باشید. حتی اگر خانواده شما باشند ، حتی اگر همکلاسی شما باشند و حتی اگر نیازهای شما را برطرف کنند. در عوض باید هنجارهای رفتاری را در مقابل هر مرد ( متناسب با شرایطش ) رعایت کنی و برای آنها و از همه مهمتر خودت حدود مشخصی بگذاری.

    مثال می زنم : شما باید به پدرتان احترام بگذارید و دوستش داشته باشید. اما رابطه خود و پدر را اصلا مدیریت نکرده اید. شما برای ازدواج کردن که مهمترین تصمیم زندگی است و باید شخصا مسئولیت آن را قبول کنید ، به اجبار پدر تن داده اید. در حالی که می توانستید با پدرتان با احترام و قاطعیت صحبت کنید. ملاک های همسر خود را بگویید و متذکر شوید ازدواج اجباری در این دوره زمانه دیگر معنا ندارد.
    احترام به پدر معنایش تعهد به کیان خانواده و کسب رضایت پدر است. بنابراین به جای ازدواج اجباری می توانستید برای احترام به پدر خودتان از ارتباط های دوستی و تفریحی با مردان دیگر صرف نظر کنید و بنای اعتماد بین خودتان و پدر را با این کار محکم کنید. شما می توانستید با مشورت پدرتان به جای صمیمیت و دوستی و تفریح با مردان دیگر ، یک ارتباط مبتنی بر کارهای جدی و مفید برای پیشرفت با مردان دیگر داشته باشید. مثلا در انجمن عضو شوید و روی یک موضوع خاص کار کنید ، ارتباط شغلی داشته باشید یا ...

    راجع به دیگران هم همین طور.

    - - - Updated - - -

    پس شما باید این کارها را بکنید:

    - هنجارهای رفتاری ، وظایف و حقوق خودتان را در رابطه با مردان ( خانواده و غریبه ) مشخص کنید. خوشبختانه کار سختی نیست و اینها از قبل تا حد بسیار زیادی مشخص است و مفید بودن آن اثبات شده است.
    - روی رفتارها و ارتباط های خود فکر کنید و هر چیزی را که در تناقض با مورد 1 بود یک خط بطلان رویش بکشید و از همان لحظه تصمیم بگیرید کنارش بگذارید.
    - رفتار جرات مندانه و منفعل نبودن ( مقالاتش در این سایت هست ) را یاد بگیرید و بعد قاطعانه روی هنجارها و رفتارهای جدیدتان تاکید کنید و به هیچ عنوان عقب نشینی نکنید.
    مرسی نوپوی عزیز بابت راهنماییه خوبت میدونم نه تنها در ارتباط با آقایون بلکه در ارتباط با همه مشکل دارم قدرت تصمیم گیری به شدت ضعیفی دارم به همین خاطر بقیه به خودشون اجازه میدن واسه زندگیم تصمیم بگیرن ایشالا تو یه فرصت تایپیکایی که معرفی کردیو میخونم

  10. #7
    Banned
    آخرین بازدید
    چهارشنبه 01 آبان 92 [ 09:48]
    تاریخ عضویت
    1392-5-19
    نوشته ها
    134
    امتیاز
    597
    سطح
    11
    Points: 597, Level: 11
    Level completed: 94%, Points required for next Level: 3
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassOverdrive31 days registered500 Experience Points
    تشکرها
    14

    تشکرشده 194 در 88 پست

    Rep Power
    0
    Array
    من قضاوتی نکردم و فقط دیدم رو بر اساس حرفای خودتون گفتم
    من اگر دقت کنید هر دوطرف قضیه رو دیدم و گفتم اگر صادق هستین باید چیکار کنین و اگر نمیخواید صادق باشید میتونین چیکار کنین، پس از هر دوجهت بررسی کردم چون با این اطلاعات نمیتونم قضاوتی داشته باشم

    ولی درباره گذشته، از حرفای خودتون و اعتراف به گناهکار بودن و حس خیانتی که هست مشخصه که وقتی خودتون قبول دارین این اشتباهات رو پس چیزی وجود داشته حالا چه سهوا و چه عمدا
    پس بیشتره حرف من درباره مطالب از گذشتتون بوده نه از این 3ماه که این اقا نبوده یا حالا که اومده و مشکلساز شده براتون

    پست دومم هم اصلا درباره شخص خاص شما نیست و کاملا کلیت داره و ممکنه بعضی مطالبش با شما همخوانی داشته باشه بعضی نه

    اگر واقعا میخواید با صداقت عمل کنید و هیچ کار اشتباه و غلطی هم انجام ندادین در مدتی با اون اقا یا هرکسی دیگه که در ارتباط بودین، برید هم با نامزدوتون صحبت کنید و هم با خانوادتون و بگید اینطور فردی هست که داستان شما باهاش اونطور بوده ولی ایشون برداشت دیگه داشته و حالا مزاحم شما میشه
    فکر میکنم خیلی راحت قابل حل باشه موضوع هرچند شاید قبولوندن حرفتون زمان ببره تلاش لازم داشته باشه

    ولی اگر کار اشتباهی انجام دادین در گذشته که از برملا شدن اون میترسین اونوقت ماجرا کاملا میتونه فرق کنه

  11. #8
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 29 دی 97 [ 23:07]
    تاریخ عضویت
    1392-4-06
    نوشته ها
    57
    امتیاز
    4,770
    سطح
    44
    Points: 4,770, Level: 44
    Level completed: 10%, Points required for next Level: 180
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    315

    تشکرشده 78 در 33 پست

    Rep Power
    0
    Array
    خانوادم اطلاع دارن از ایشون و یه گوش مالیم دادن ایشونو ولی نامزدم اطلاعی نداره و درست نمیدونم به ایشون بگم ولی اگه کارشناسا توصیه کنن این کارو حتما انجام میدم سوال من این بود که در مقابل این آققا الان باید چه جور رفتاریو داشته باشم سکوت کنم ( تا حالا که این کارو کردم ) یا برخوردی مثه خودش داشته باشم؟؟
    ضمنا من آدم گذشته نیستم از لحنتون اینجور برداشت کردم که فک میکنین هنوز روند قبلیو ادامه بدم و اضافه کنم شما فقط سرزنش کردین و هیچ گونه راهکاری ارائه ندادین


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. چرا احساس من نوسان دارد؟؟
    توسط مه و خورشيد 75 در انجمن طــــــــرح مشکلات خانواده: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 15
    آخرين نوشته: یکشنبه 13 فروردین 96, 13:49
  2. تظاهر به دوست داشتن شوهرم میکنم ولی دوسش ندارم
    توسط anyy در انجمن سایر سئوالات مربوط به ازدواج
    پاسخ ها: 8
    آخرين نوشته: سه شنبه 12 خرداد 94, 15:31
  3. چرا تالار عزیزمون اینقدر خشن شده ؟؟ انگار اینجا رو نمیشناسیم.
    توسط مهربونی... در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 5
    آخرين نوشته: جمعه 14 شهریور 93, 18:27
  4. نمی دونم دوسش دارم یانه!؟؟ و البته اونم منو دوست داره!؟؟
    توسط ramin_ad در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 12
    آخرين نوشته: سه شنبه 22 بهمن 92, 00:16
  5. بهش بگم دوسش دارم؟؟
    توسط mozhgan s در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 6
    آخرين نوشته: دوشنبه 03 مهر 91, 20:48

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 02:52 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.