به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 21
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 03 دی 92 [ 23:27]
    تاریخ عضویت
    1392-4-12
    نوشته ها
    39
    امتیاز
    579
    سطح
    11
    Points: 579, Level: 11
    Level completed: 58%, Points required for next Level: 21
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    29

    تشکرشده 7 در 6 پست

    Rep Power
    0
    Array

    Sad چطور نامزدم رو به خودم وابسته کنم

    سلام دوستان. یساله عقدم. نامزدم خیلی خیلی به خونوادش وابستست. رابطه خونوادش با من خوب نیست. اونم به مرور زمان تحت تاثیر خونوادش شده و همونقدر که روزبروز به اونا تحت سیاست و مکر خونوادش داره وابسته تر میشه، از من دورتر میشه، طوری که ازم نمیخواد که خونشون یا بیرون برم باهاش ولی از اون طرف کل وقتشو با اینکه خسته از سرکار برمیگرده در خدمت خونوادشه، مثل انجام خریدشون یا رسوندنشون اینور اونور و حتی بذل و بخشش نابجای مالیش به اونا در عین خساست زیادش به من.
    ببینید من چند سال باهاش دوست بودم، اونموقع خیلی بهم نزدیک بود و دوسم داشت و باهام مهربون بود و من تنها محرم و پناهش بودم ولی بعد ازدواج بخاطر تاثیرمستقیم خونوادش و خصوصا مادرش که نمیخواد بخاطر احتیاجش و موقعیت شغلی که بعد ازدواج با من به دست آورده از دستش بده، بخاطر دهن بین بودنش ازمن دور شده و هیچ محبتی ازش دارم نمیبینمو اصلا انگار که مجردم و حتی از اونموقع هم تنهاترم.
    فقط میخوام راهکار عملی بدین (حرف زدن تاثیری رو رفتارش نداره)که چطور دوباره جذبش کنم و مهمتر از همه اینکه از خونوادش سردش کنم؟ فکر بد نکنید در موردم، بخدا هدفم بدی کردن به خونوادش نیست، به اینه که بفهمه زنی هم داره، اونم نیازایی داره و انتظاراتی از شوهرش.
    خیلی ناراحتم بابت این قضیه، بنظرتون بعد عروسی رفتارش بهتر میشه یا تغییری نمیکنه؟(میدونم که خونوادش اونوقت ازش متوقعتر هم میشن)

  2. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 12 شهریور 93 [ 23:29]
    تاریخ عضویت
    1392-1-11
    نوشته ها
    174
    امتیاز
    2,019
    سطح
    27
    Points: 2,019, Level: 27
    Level completed: 13%, Points required for next Level: 131
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    67

    تشکرشده 166 در 77 پست

    Rep Power
    29
    Array
    عزیزم منظورتون از نامزدی چیه ؟

    عقد کردید یا نه ؟

  3. کاربر روبرو از پست مفید دلپذیراد تشکرکرده است .

    shapoor (یکشنبه 13 مرداد 92)

  4. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 03 دی 92 [ 23:27]
    تاریخ عضویت
    1392-4-12
    نوشته ها
    39
    امتیاز
    579
    سطح
    11
    Points: 579, Level: 11
    Level completed: 58%, Points required for next Level: 21
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    29

    تشکرشده 7 در 6 پست

    Rep Power
    0
    Array
    بله. چند ماهه که عقد کردیم
    چرا بعد اینهمه مدت کسی بهم لطفی نداشته!!!!!!!!!!؟؟

  5. #4
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    سه شنبه 10 آذر 94 [ 23:23]
    تاریخ عضویت
    1392-3-07
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    312
    امتیاز
    3,323
    سطح
    35
    Points: 3,323, Level: 35
    Level completed: 82%, Points required for next Level: 27
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    1,117

    تشکرشده 633 در 254 پست

    Rep Power
    42
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط bita65 نمایش پست ها
    چرا بعد اینهمه مدت کسی بهم لطفی نداشته!!!!!!!!!!؟؟
    بیتا خانم عزیز

    من به شخصه چیزی به ذهنم نرسید که بتونم کمکتون کنم فقط خواستم بگم مشکلتون کمی متفاوته و راهکار دادن برای شما (به نظرم) کمی مشکله پس شاید واسه همینه که کسی چیزی ننوشته.

    پیشنهاد می کنم که زود زود به تاپیکتون سربزنید تا به روز بمونه . شما پست اولتونو یه هفته پیش گذاشتید یه هفته زیاده.

  6. #5
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 23 اردیبهشت 03 [ 16:00]
    تاریخ عضویت
    1391-7-15
    محل سکونت
    زیر باران
    نوشته ها
    777
    امتیاز
    24,293
    سطح
    94
    Points: 24,293, Level: 94
    Level completed: 95%, Points required for next Level: 57
    Overall activity: 99.1%
    دستاوردها:
    VeteranTagger First Class10000 Experience PointsOverdriveSocial
    تشکرها
    2,324

    تشکرشده 1,636 در 592 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام
    اطلاعاتی که دادی خیلی کلیه شاید به همین علت کمتر نظر میذارن.
    شما و همسرت چندسالتونه؟ ارتباط شما با خانواده شوهرتون چطوره؟ ارتباط همسرت با خانواده شماچطوره؟ و اینکه دلیل انتخابت چی بوده؟
    آیا تا به حال باهاش درمورد این مشکلت حرف زدی؟واکنش اون چی بوده؟

    - - - Updated - - -

    چرا خانواده همسرت باهات مشکل دارن؟ رفتار شما با اونا چطوریه؟

  7. #6
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 11 مرداد 96 [ 23:40]
    تاریخ عضویت
    1392-3-09
    محل سکونت
    گیلان
    نوشته ها
    294
    امتیاز
    4,808
    سطح
    44
    Points: 4,808, Level: 44
    Level completed: 29%, Points required for next Level: 142
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    1,335

    تشکرشده 839 در 268 پست

    حالت من
    Narahat
    Rep Power
    40
    Array
    سلام

    خیلی اوقات خیلی از افراد روابط عاطفی بین پدر و مادر و فرزند را وابستگی تلقی می کنن.وابستگی یعنی اینکه فرزند هیچ کاری را بی اذن پدر و مادر انجام نمی دهد.حتی در جزئی ترین مسائل نظرات انها را جویا میشود.قطعا شما با اگاهی ازاین موضوع ایشون رو وابسته قلمداد کردید.

    مشخصا شوهرتون بیش از حد به خونوادشون وابستن.نوع این وابستگی میتونه متفاوت باشه.

    مثلا در تصیم گیری به خونوادشون وابسته اند.در اینصورت شما میتونید تا حدی کمکشون کنید.وقتی شخصی در تصمیم گیریبه دیگران وابسته است یعنی اینکه اعتماد به نفس لازم رو نداره.شما میتونید با برجسته کردن رفتارهای خوبشون و تایید همراه با تشویق تصمیمات مهم و درستشون این حس رو در ایشون تقویت کنید.تا جایی که مرحله به مرحله اعتماد به نفسشون رو بازیابی کنن و به یقین برسن که بدون دخالت پدر و مادرشون هم میتونن تصمیمات بزرگ و درستی بگیرن.

    اما ممکنه وابستگی جنبه عاطفی داشته باشه.در این صورت قطعا ایشون یک کمبودی رو احساس می کنن که اون رو در خونه پدرشون جستجو می کنن.البته این دلیل نمی شه که بگیم حتما شما در این زمینه کم گذاشتید.اما همسرتان به دوز بیشتری محبت و صمیمیت از جانب شما نیاز دارد.پس شما می بایست با ایشون صمیمی تر شوید.بیشتر درد و دل کنید.با شناختی که از او دارید متقاعدش کنید تا بیشتر از خودش و درد و دل هایش بگوید.

    واقعا راه حل اصلی در کم کردن رفت و امد ایشون با خانواده خودش نیست.ایشون باید بر مشکل وابستگیشون غلبه کنن.قطعا این پروسه زمان بر خواهد بود و صبوری شما بسیار حائز اهمیت.

    حساسیت نشان دادن شما هم میتواند کار را خراب تر کند.

    امیدوارم کمکی هر چند ناچیز کرده باشم.

    فقط خدا

  8. 2 کاربر از پست مفید faghat-KHODA تشکرکرده اند .

    bita65 (سه شنبه 15 مرداد 92), نارجیس (جمعه 10 مهر 94)

  9. #7
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 03 دی 92 [ 23:27]
    تاریخ عضویت
    1392-4-12
    نوشته ها
    39
    امتیاز
    579
    سطح
    11
    Points: 579, Level: 11
    Level completed: 58%, Points required for next Level: 21
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    29

    تشکرشده 7 در 6 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط Eram نمایش پست ها
    سلام
    اطلاعاتی که دادی خیلی کلیه شاید به همین علت کمتر نظر میذارن.
    شما و همسرت چندسالتونه؟ ارتباط شما با خانواده شوهرتون چطوره؟ ارتباط همسرت با خانواده شماچطوره؟ و اینکه دلیل انتخابت چی بوده؟
    آیا تا به حال باهاش درمورد این مشکلت حرف زدی؟واکنش اون چی بوده؟

    - - - Updated - - -

    چرا خانواده همسرت باهات مشکل دارن؟ رفتار شما با اونا چطوریه؟
    سلام
    من 27 شوهرم 30. ارتباط من در ظاهر با اونا خوبه ولی اونا نمیخوان ارتباط خوب باهم داشته باشیم. من اوایل زیاد زنگ و سر میزدم به مادرشوهر ولی اون زنگهای انگشت شمارشو کم کم قطع کرد و حتی یه تعارف و دعوت برا رفتن به خونشون نمیکرد و پسرش که بهشون میگفت من بابت این قضیه ناراحتم با سنگدلی جوابی که میدادن این بود زندگی اونه نه زندگی ما!!! البته الانم پسرش ناراحتی من براش اهمیتی نداره و شده مثه خودشون.
    اوایل ارتباط شوهرم با خونوادم خوب بود و خداییش خونوادم براش از از نظر احترام و محبت و پذیرایی سنگ تموم میذاشتن، کاملا برعکس خونوادش. ولی بخاطر اینکه رفتار خونوادش پررنگ نشه و من مقایسه و اعتراض نداشته باشم از کمکاری خونوادش، به بهونه های مختلف و توصیه خونوادش ارتباطشو با خونوادم خیلی کم کرده. تا جایی رسیده که میگه به تعداد دفعاتی که تو میای خونمون میام خونتون، اینم درصورتیه که جدیدا از من خیلی به ندرت میخواد که برم خونشون. وقتی هم که میرم با کم محلی و کنایه و خساستشون مواجه میشم.
    دلیل خونوادش برا مخالفت با من، حسادت به من و خونوادم، و از دست دادن پسرشون و خرج نکردن خودشون و پسرشون برای منه.چون شوهرم همه کاره ی خونشونه و مث یه خدمتکار در خدمت مادرشه. با اینکه عقدیم هیچ پولی بهم نمیده و با توصیه مادرش، انتظار داره بعدا هم خودم خرج خودمو درآرم و حتی هردرآمدی که داشته باشم دودستی تقدیمش کنم.
    با اینکه همه هم و غم شوهرم و خونوادش خساست و مسائل مادیه، میخوام بذونم چطور شوهرم رو بیشتر جذب خودم کنم تا وابستگیش از خونوادش کمتر شه و منو خواسته هام کمی براش مهم بشه.
    ویرایش توسط bita65 : سه شنبه 15 مرداد 92 در ساعت 03:01

  10. #8
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 03 دی 92 [ 23:27]
    تاریخ عضویت
    1392-4-12
    نوشته ها
    39
    امتیاز
    579
    سطح
    11
    Points: 579, Level: 11
    Level completed: 58%, Points required for next Level: 21
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    29

    تشکرشده 7 در 6 پست

    Rep Power
    0
    Array
    هرچه به شوهرم محبت میکنم، اصلا به چشمش نمیاد و هیچ تشکری هم نمیکنه و انگار طلبکارتر میشه. انگار خوبی کردن وظیفه منه و بدی و بی توجهی وظیفه اون. دیگه خسته شدم هر بدی ناخواسته یا کاری خلاف میلش کنم باهام بده و تا مدتها یادآوری و تلافی میکنه و به همه میگه ، خوبی هم کنم به چشمش نمیاد و نه تشکر میکنه نه جبران میکنه.تو مهمونی از همه خوشگلتر و خوشتیپتر بودم و همه تحسینم میکردن، هیچ تعریفی ازم نکرد و فقط دنبال چیز منفی ازم بود، مثلا چرا دامنت چاک داره و یذره پاهات معلومه. ازش میپرسم اینجا کی از همه زیباتره، میگه تو میگم پس چرا چیزی نمیگی بهم، ساکت موند، آخه پس چرا براش محاسنم مهم نیست اصلا؟سر شام همه شوهرا بفکر همسرشونن و همه چی اول برا زنشون میکشن بعد خودشون ولی شوهر من فقط بفکر خودشه و من باید همش بفکرش باشم. مثلا برنج و سالاد رو فقط برا خودش کشید، بدون اینکه بمن تعارفی کنه. بااینکه میدونستم حواسشم هست گوشزدم کردم باز به خودش زحمت نداد.خیلی تو جمع فامیلمون به خودش و کارش مغروره و مینازه، با هیچکی گرم نمیگرفت و فکر میکنه از دماغ فیل افتاده. درصورتی که از نظر کاری که سطحش پایین بود تازه شده یه آدم معمولی تو خونواده ما ولی تو توهماتش تو اوجه!!!خسته شدم از خودخواهیش. انگار رقیبمه نه شوهرم. واقعا نمیدونم باید باهاش چه رفتاری کنم؟تو رو خدا بگید چطور باید با یه تازه به دوران رسیده به عنوان همسر رفتار کنم که بجا توجه به خودش و خونوادش به منم از همه نظر اهمیت بده، حداقل قد خونوادش وابستم شه؟؟؟؟
    ویرایش توسط bita65 : چهارشنبه 16 مرداد 92 در ساعت 15:38

  11. #9
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 10 خرداد 95 [ 10:11]
    تاریخ عضویت
    1392-3-18
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    105
    امتیاز
    4,008
    سطح
    40
    Points: 4,008, Level: 40
    Level completed: 29%, Points required for next Level: 142
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    250

    تشکرشده 193 در 52 پست

    Rep Power
    24
    Array
    بیتا جان سعی کن به شوهرت محبت کنی حتی بیشتر از قبل و این محبت بدون چشمشداشت باشه همیشه گفتن محبت با خودش محبت میاره(از محبت خارها گل میشود)شاید زمان ببره این محبت اثر خودشو بذاره ولی تو دست بردار نباش شاید شوهرت از اون دسته آدمایی باشه که دیر یخش باز میشه برای ابراز محبت بعدیه مدت که ازت محبت دید عادت میکنه ویاد میگیره اگه یه روز محبت نبینه خودش میاد سمتت مطمئن باش اینکه بهت بی توجهی میکنه به روی خودت نیار و به طور مستقیم بهش نگو چون جملات منفی رو که به مردا بطور مستقیم میگی عکس العمل نشون میدن و ما نتیجه عکس میگیریم توی مهمونی پیش شوهرت بشین و ازش بخواه تو کشیدن خوراکی ها کمک کنه مثلا بگو میشه لطف کنی برنج رو بدی یا لطفا برام سالاد بکش از کلمات کلیدی و مودبانه استفاده کن تاثیرش بیشتره متاسفانه مردهای ما بایذ ازشئن بخوای کاری رو انجام بدن حتی اگه خودشونم بدونن انجام نمیدن باید بگی ،سعی کن اعتماد به نفستو ببری بالا وبا سیاست از خونوادت و خودت تعریف کن و اونا رو بالا ببر که اون توهم که از تو و خونوادت بالاتره کم بشه به قول خودت خوشگل و خوش پوشی پس درعین محبت و دوست داشتنی که به شوهرت نشون میدی مغرور باش نذار با این رفتارهایی که به قول معروف کلاس گذاشتنه کم بیاری جلوی شوهرت خودت و خونوادت رو دست بالا بگیر تا هم جایگاه خودت مشخص بشه هم شوهرت بفهمه کجا قرار داده و حد خودش رو بدونه یادت باشه با کلمات محبت آمیز جلو برو و حرفتو بزن مستقیم چیزی رو نگو
    موفق باشی عزیزم

  12. 2 کاربر از پست مفید sara503 تشکرکرده اند .

    bita65 (چهارشنبه 16 مرداد 92), فرانک بانو (پنجشنبه 17 مرداد 92)

  13. #10
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 23 اردیبهشت 03 [ 16:00]
    تاریخ عضویت
    1391-7-15
    محل سکونت
    زیر باران
    نوشته ها
    777
    امتیاز
    24,293
    سطح
    94
    Points: 24,293, Level: 94
    Level completed: 95%, Points required for next Level: 57
    Overall activity: 99.1%
    دستاوردها:
    VeteranTagger First Class10000 Experience PointsOverdriveSocial
    تشکرها
    2,324

    تشکرشده 1,636 در 592 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام
    به نظرمن درقدم اول ارتباط کلامی و زبان بدنت رو با همسرت تقویت کن.چرا که به نظرم رسید شما تابه حال نتونستین خوب خواسته هاتونو با همسرتون بگین.یه کتاب از توی همین سایت خودم دانلود کردم خیلی قشنگه به شمام توصیه میکنم.اسمش مهارت گفتگو برای همسران هست.حتما بخونش.
    برای جذب همسرت بهتره اول ارتباط صحیح و موفق رو یادبگیری.اینکه چطوری از یه مسائل ساده که میتونه شروع بدترین دعواها باشه به نفع خودتون و برای تحکیم روابط استفاده کنی.
    معمولا خانوما دراین زمینه باهوش ترن.و همین چیزهاست که مردهارو جذب میکنه.برای مثال مهارت های کلامی ، زبان شیرین،احترام و تدبیر و گذشت و مهربانی که توی همه ی خانوما هست ولی یکم توی بعضی ها باید تقویت بشه خیلی آقایون رو جذب میکنه و براشون مهمه.
    وقتی مردا سعی میکنند مغرورباشند و ازچیزای کوچیک برای نشون دادنش استفاده میکنند باید به اعتماد به نفسشون شک کرد.شاید دارن خودشون رو به بقیه ثابت میکنند.
    همینکه شما میگی سطح خانوادتون ازش بالاتره میتونه عامل این باشه که بخواد یه جورای دیگه خودش و لیاقتش رو بهت ثابت کنه.بخواد جلوی همه نشون بده که این تویی که دنبال اون میدوی نه برعکس.
    به نظر من رفتارهای نامناسب آدما قالبا از یک نیاز سرچشمه میگیره که کشفش نه سخته نه آسون.پس نیازشو کشف کن.نیاز به تایید؟احترام و ...توی اقایون هست.
    نیازهاشئو بشناس و براش تلاش کن.
    به نظر میاد شما خودت هم تا حدی مغروری چون زیبایی نسبیه.به فرض هم که شما زیباترین خانوم جمع باشید ولی وقتی اینجوری به همسرتون میگین دراون لحظه خودتون رو مغرور و عجول نشون میدین.
    به نظرم تلاشتو کن تا خودتو بهش نشون بدی ولی اگه ندید خودتو با دوستای دیکه سرگرم کن.ولی توی مهمونی اصلا جای این حرفا نیست رفتی خونه میتونی باهاش صحبت کنی.ولی نه اینکه بهش بگی کی از همه خوشگل تربود؟(ببخشیدا به شوخی میگم یاد ملکه داستان سفیدبرفی افتادم که به آینه اینو میگفت!!!).اگرم برات مهمه یه جوری سوال نپرس که خودت کیش و مات شی!!! سوالی بپرس که توضیح بخواد بده یکم.مثلا وقتی دیدی ازت تعریف نکرده بگو امروز نظرت درمورد لباس و آرایش من چی بود؟خوشت اومد؟ اگه فقط به یه آره اکتفاکرد و قانع نشدی بگو نظرت برای من خیلی مهمه.دوست دارم توچشم تو خیلیییی خوشگل باشم.وقتی رفتین خونه کنارش بشین توی چشماش نگاه کن و باهاش این حرفارو بزن نه اینکه بگی کی ازهمه خوشگل تربود!!!همین؟؟؟!!!! به فرض هم بگه تو ولی آیا این تو قانعت میکنه؟؟احساس خوبی بهت میده؟؟ من که بعید میدونم پس خودتو ضربه فنی نکن با سوالات.
    یک خانوم با ظاهر معمولی ولی زبان شیرین و رفتار معقول و جذاب خیلی راحت تر میتونه همسرشو جذب کنه.ظاهر مهمه ولی بعد از رفتار.
    موفق باشی


 
صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 05:50 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.