سلام یکساله ازدواج کردیم شروع زندگی مون با شرایط سختی همراه بود همسرم مشکلات مالی زیادی داشت تو این مدت من خیلی از لحاظ مالی حمایتش کردم که تا حدودی مشکلات کمتر شد . الان دیگه نمی تونم جایگاهم رو تو زندگی ام پیدا کنم او همچنان از من توقعات زیاد مالی داره حتی اگر بدونه پولی ندارم به خاطر اعتبار و خوش حسابی که بین فامیل و دوستام دارم و می دونه راحت می تونم پولی را قرض بگیرم شدیدا برای هر مساله ای از من می خواد پول جور کنم . مثل عوض کردن ماشینش .وسایل مورد نیازش و مسافرت و پاس کردن چک ماشین و .... خودش سرکار می ره و تمام حقوقش هم صرف اقساطمون می شه من هم سرکار می رم و به همان صورت حقوقم صرف مخارج خانه و ... می شه به طوری که نمی تونم حتی یه لباس برای خودم بخرم . وقتی بند می کنه که پول جور کنم و من این کار رو نکنم مدام لجبازی می کنه بد دهنی می کنه به من و خانواده ام و زمین و زمان بد و بیراه می گه و کارمون می شه یکی بدو کردن اون می گه من می گم .و همینطور ادامه پیدا می کنه یه هفته قهر می کنیم من دست به هیچ کاری نمی زنم و کلا ارتباطمون با هم قطع می شه دوباره که آشتی می کنیم موضوع را پیش می کشه و دوباره با هم درگیری لفظی و باز هم دوباره قهر .نمی دونم چیکار کنم چه طور نقش مالی خودم رو از زندگی ام حذف کنم .با وجودی که تا حالا همیشه این کار رو کردم زندگیمون شده یه میدون جنگ واقعی .وقتی با هم ازدواج کردیم اون هیچی نداشت بیکار بی پول بدهکار .من سرمایه واسه کارش جور کردم یه ماشین چکی خردیدیم و الانم تو خونه بابای من زندگی می کنیم بدون اینکه کوچکترین خریدی بکنیم و یا جشنی بگیریم . همه چی براش مهیا و آماده کردم الان با نهایت پر رویی همیشه می گه چه گهی خوردم ازدواج کردم چه خریتی کردم که ازدواج کردم کلا یادش رفته که چه روزگار بی سرو سامون و افتضاحی داشت موندم چیکار کنم
علاقه مندی ها (Bookmarks)