با سلام و عرض ادب و احترام خدمت شما
واقعیتش را بخواهید بنده مدتی است که علاقمند به دختری شده ام که به هیچ عنوان از فکرم بیرون نمی رود باید عرض کنم خدمتتان که بنده یک خدمات کامپیوتری دارم که مغازه اش مال خودمان است ولی از شانس بد من داخل کوچه و محله قرار دارد و مدت دو سال است که در این شغل مشغولم ولی درآمد چندان جالبی ندارم و به شغلم هم علاقمندم چون معتقدم که از پس آن بر می آیم حدوداً بهمن ماه بود که یکی از مشتریانم به من مراجعه نمود که در همین محله و نزدیک به مغازه ما زندگی می کنند ولی پس از رفتن ایشان احوالات بنده بسیار دگرگون شد به طوری که دیگر قادر نیستم حتی یک دقیقه هم بدون ایشان سپری کنم این موضوع(علاقمندی من به این خانم) را ابتدا با خاله ام در میان گذاشتم و از ایشان خواستم که به منزل این خانم تماس بگیرند و کمی از اوضاع و احوال ( آیا دخترشان ازدواج نموده یا نه) با خبر شوند که خاله بنده از این امر امتناع نمودند و جریان را با خانواده بنده در میان گذاشتند و مادر و پدر این جانب به من گفتند که تا زمانی که درآمدت بهبود نیابد این امر میسر نمی گردد و حتی خود بنده پا فشاری نمودم که خیلی ازافرادی را میشناسم که ابتدای زندگی درآمد جالبی نداشته اند ولی بعد از مدتی همه چیز در روال خود قرار گرفته که مادر بنده با خانواده ایشان تماس گرفتند بدون اینکه حتی نامی از من در میان باشد چون در این صورت برای من خیلی بد می شد که ایشان هم گفتند که پسر شما در آمدش جالب نیست ما نمی توانیم دخترمان را بدهیم حتی مادر من گفتند که ما آپارتمانی داریم که می توانند در آن زندگی کنند ولی فعلاً مشکل بنده همچنان باقی مانده و من در حسرت ایشان هستم مشکل مسکن بنده تا حدودی حل می شود چون آپارتمانی داریم که حتی شاید بتوان آن را فروخت و در شهر خودمان آپارتمان دیگری تهیه نماییم مشکل اساسی بنده در آمد کم می باشد ضمناً باید بگویم که بنده هر وقت که به محل کارم می آیم در مسیر رفت و آمد هر روز انتظار آن را می کشم که حتی یک لحظه هم که شده ایشان را ببینم و هر وقت که ایشان را می بینم خودم را به کلّی گم می کنم و نمی دانم چه بکنم زمانی بود که هر وقت صحبت از ازدواج می شد می گفتم که ازدواج نخواهم کرد و اصلاً علاقه ای به ازدواج نداشتم به هیچ وجه ولی بعد از این جریان و برخورد بنده با ایشان به کُلی احوالات بنده عوض شده شماره همراه ایشان را هم دارم ولی جرأت نمی کنم حتی یک اس ام اس یا تلفن هم به ایشان بزنم و ایشان را در جریان این موضوع قرار دهم بسیار پریشانم و غمگین از دوری او هم اکنون هم دچار افسردگی شده ام و قادر به تحمل دوری ایشان نیستم می خواستم بدانم که چگونه این امر میسر می شود لازم به ذکر است که این خنم تحصیلاتشان در شهریور ماه به پایان می رسد و هر آن امکان دارد که ازدواج نمایند
خلاصه از وقتی که این اتفاق افتاده کار من شده عاشقانه نوشتن هر کس هم که متن های منو می خونه به من میگه چیه عاشق شدی بگو کیه که مشکلت رو حل کنیم حداقل مارو اینقدر نگریون مثل این:
ثانیه ها هم غمگین اند
از نبودن تو
از حس نکردن عطر وجود تو
چگونه باید به تو رسید
چگونه باید در کنارت بود
و تو را حس کرد
با تمام وجود
من اکنون حال غریبی دارم
در نبودن تو در کنارم
می سوزم
می سوزم از فراغت
و این سوزیست که
بعد از رفتن تو در وجودم فتاده است
تو نباشی
انگار
انگار که من هیچم
و گلها یم پژمرده گشته
چون تو را کم دارم
و عکس تو را همیشه
در قلبم دارم
تو را کم دارم
تو را کم دارم در کنارم
من لحظه به لحظه خود را
با تو احساس می کنم
با تو ای زیباترین احساس من
انگار که پیشم نشسته ای
و مرا نوازشم می کنی
ولی حیف که باید
با غم نبودنت سر کنم
و دیگر هیچ .......
ضمناً من خواستم با خود ایشون صحبت کنم ولی نتونستم چون یا یک نفر همراهشون بود که نمیشد صحبت کرد و یا اینکه ترسیدم یه وقت به من بدو بیرا بگن بهمین دلیل یک اس ام اس نوشتم و میخام حد اقل از این طریق در جریانشون بزارم که بدونن که جریان چیه
متن اس ام اس من اینه:
سلام ..... خانم خیلی باید منو ببخشید ولی چاره ای نداشتم باید باهاتون صحبت کنم چند ماهه که میخام باهاتون صادقانه صحبت کنم ولی نمیتونم هر وقت هم که شما رو میبینم دیگه حال خودمو نمیفهمم من مدتیه که دلم پیشتون گیر کرده به خدا شب و روز ندارم همش تو فکر شما هستم توی درد بزرگی گیر کردم شاید خیال کنید که شوخی می کنم باهاتون ولی شوخی نیست جدی میگم دلم پیشتونه تو رو خدا کمکم کنید اگه ممکنه میخام از نزدیک باهاتون صحبت کنم
به نظرتون این اس ام اس چطوره صلاح می دونید که اینطوری بهشون اطلاع بدم حد اقل می فهمن که یک نفر در فکر ایشونه به خدا شب و روز ندارم فقط غم و غصه هست که به من رو آورده کمکم کنید چاره ای ندارم باید این اس ام اس رو براشون بفرستم حالم خیلی بده
علاقه مندی ها (Bookmarks)