به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 6 از 6 نخستنخست 123456
نمایش نتایج: از شماره 51 تا 53 , از مجموع 53
  1. #51
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    جمعه 14 اردیبهشت 03 [ 00:17]
    تاریخ عضویت
    1392-4-02
    محل سکونت
    ایران
    نوشته ها
    1,969
    امتیاز
    33,488
    سطح
    100
    Points: 33,488, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 94.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    4,393

    تشکرشده 6,401 در 1,794 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نهایی،زمانی که این‏ تایپیک پست میخورد متوجه نشدم قبلا یه تایپیک بازکردی.بافرض صحبتهایی این تایپیک برات پست گذاشتم.اگه همچنان مسائلی که درتایپیک قبلیت بوده هنوزهست.این یه مشکل"جدی"است.وحتما باید یک روانشناس بالینی متبحر این مشکل شوهرتو درمان کنه ونظراو شرط خواهدبود.فقط تنها چیزی که میتونم بگم اینکه اجازه نده خاطرات شرایط خانوادت وشرایطی که الان هستی،ازتو یک انسان خجالتی وافسرده بسازد.الان به خودت کمک کن.

  2. #52
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 15 اردیبهشت 94 [ 11:20]
    تاریخ عضویت
    1391-8-27
    نوشته ها
    199
    امتیاز
    3,582
    سطح
    37
    Points: 3,582, Level: 37
    Level completed: 55%, Points required for next Level: 68
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    5

    تشکرشده 94 در 53 پست

    Rep Power
    31
    Array
    سلام دیروز دعوای شدید داشتیم حتی به کتک کاری هم رسید ...... دو روزی هست اصلا بالا نمیرم و غذا نیم برم ..... احساس میکنم و کمی مطمن هستم همسرم اصلاح نمیشه چون شرایزپط سختی داشته لذا تصمیم به جدایی دارم . میخوام به زمان قبل برگردم و یکم خودم بسازم همسر من با شرایطی که داره نمی تونه کار درستی پیدا کنه و باید به همون شغل مسافر کشی ادامه بده که اونم گذاشته فعلا کنار .... البته بیمه ماشینم هم تموم شده و نداره ببره چون هر چی پول داشته آورده خرید ملزومان الکی کرده برای تعمیرات خونه.... بهش میگم چرا به فکر نبودی میگه تو گفتی که من خونه تمیز کنم گفتم من کی به تو گفتم ...... میگه فلان روز میگم من نگفتم بری کارتو ولک نی بری دنبال این کارها گفتم ای کاش وضعمون خوب بود یکم خونه مرتب میکردیم .... چطور میگم به فکر بیمهت باش نمیشنوی .... میگم به فکر پس انداز باش نمیشنوی ......... همه میگن توکل به خدا باید کرد ولی من هم با توکل بر خدا میخوام اقدام به جدایی کنم و نه توکل برخداکنم که یه روز شوهرم درست بشه و یا کارش خوب بشه یا نشه ......
    دوست ندارم بدون هدف و بی انگیزه زندگی گنم

    برای طلاق هم فکر کردم .... در محل کارم که مشکلی ندارم فقط میمونه نارحاتی خانواده که اونا هم کم کم عادت میکنم

  3. #53
    سرپرست سایت

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    8,057
    امتیاز
    147,222
    سطح
    100
    Points: 147,222, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassCreated Blog entryVeteranOverdrive
    نوشته های وبلاگ
    4
    تشکرها
    27,670

    تشکرشده 36,012 در 7,405 پست

    Rep Power
    1093
    Array

    این تاپیک فول ظرفیت شده و تحت عنوان تاپیک با توجه به روند تنهایی در رابطه با برادر شوهرش می شود گفت که به نتیجه رسیده هست .



    تنهایی عزیز

    در خصوص همسرت و مسائلت با ایشان می توانی تاپیکی جداگانه باز کنی تا دوستان شما را یاری دهند .






 
صفحه 6 از 6 نخستنخست 123456

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 07:25 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.