به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 3 از 6 نخستنخست 123456 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 30 , از مجموع 53
  1. #21
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    جمعه 14 اردیبهشت 03 [ 00:17]
    تاریخ عضویت
    1392-4-02
    محل سکونت
    ایران
    نوشته ها
    1,969
    امتیاز
    33,488
    سطح
    100
    Points: 33,488, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 94.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    4,393

    تشکرشده 6,401 در 1,794 پست

    Rep Power
    0
    Array
    این تاثیرگرفتن ازحرفها به خاطر وجدان آگاه وبیدارخودته. همه ما نیازبه کمک کردن وکمک گرفتن واحساس مسئولیت دربرابراطرافیان داریم.زندگی اوباپدرش باعث شده تا روی پای خودش بایسته وخیلی ازکارهایی که مردان باتنبلی از زنان میخواهنداو خودش انجام بدهد.اینجا بازهم او رو با شوهرت مقایسه نکن شرایطشون باوجود برادربودن یه مقدارفرق داشته.شماباشرایطی که الان خواهریامادری اونجا نیست طبیعتا مسئولیت بیشتری در رسیدن به اونا برات پیش میومد.ولی درحال حاضرکمتراین کار روانجام بده تا" تناسبهای ارتباطی"به حالت آرام خودش برگرده مطمئن باش اوازپس خودش برمیاد وازشماناراحت نمیشه به جاش ازخدا واسه آرامش وموفقیتش دعاکن .اگه در دعواهاوجروبحث های طبیعی که هر زن وشوهری دارندبخوای طوری رفتارکنی که برادرشوهرت دخالت کنه مث اینه که خودت میتونی راه بری یه عصا هم دستت بگیری وبلنگی.البته طبیعیه گاهی برادرانه درغیرحضورشما خودش بعضی وقتا ازبرادرش بخاد هوای تو روبیشتر داشته باشه ولی نه مث سابقی که اتفاق افتاده...................................... .................................................. .................................................. .........شما درآینده حتی پس ازازدواج او رابطه برادرخواهری صمیمانه ای خواهید داشت مطمئنابرای ازدواجش ازشما نظرمیخاد وحرفهای شما برای مسیر زندگی او تاثیرگزارخواهدبود.ازمطرح کردن این "حسی که گذراست"با نزدیکان مثلا دخترصمیمی همسایه ودیگران برای کمک یاهرنیتی خودداری کن.یا این تالاریا اگه خیلی نیازبه گفتنش داشتی(که بعید میدونم اینجوری باشه)به مشاورمراجعه کن.............................................. .................................................. .................................................. .......................این تالارموضوعات ونکته های ظریفی که شایدکمترمیدونستی درمورد روابط زن وشوهر ولذت بخش ترشدنش داره اگه مایل بودی اونها رو مطالعه کن.اختلاف شخصیت زن وشوهر باعث مکمل شدن زن وشوهرمیشه وزیباترشدن رابطه زناشویی میشه،این خواست ،اراده وحکمت زیبای خداست،مث یه زن حساس باشوهر بیخیال،یازن کم اشتها با شوهرشکمو یابرعکس،یازن عقلگراباشوهراحساسی یابرعکس، شایداوایل ناخوشایند به نظربرسه ولی به مرور زمان وبادرایت تعادل بین مزاجهاوشخصیتهابرقرارمیشه یاکلا با اخلاق هم کنارمیان.پس شوهر عزیزت روباهیچکس مقایسه نکن حتی اگه تمام دنیا تحصیلکرده ومشاغل خاص داشتندوشوهرت شغل آزاد.سعی کن واسه اوقات تنهاییت هم برنامه ریزی مثبت کنی.

  2. #22
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 30 مرداد 92 [ 13:58]
    تاریخ عضویت
    1388-5-24
    نوشته ها
    1,224
    امتیاز
    2,219
    سطح
    28
    Points: 2,219, Level: 28
    Level completed: 46%, Points required for next Level: 81
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranSocialTagger Second Class5000 Experience Points
    تشکرها
    7,577

    تشکرشده 8,600 در 1,498 پست

    Rep Power
    139
    Array
    سلام تنهایی




    قیاس زمانی معنا پیدا میکنه که شما دو چیز را در شرایط یکسان با هم بسنجید. چطور میشود مردی که در حد ملاحظات و تعارفات روزمره با من ارتباط داره و همه سعی اش رو میکنه که آبروش رو پیش من حفظ کنه و روی خوبش رو به من نشون بده، یا نهایتا اینکه در حد وظیفه آشنایی یا فامیلی به من لطفی کرده باشه، با همسرم مقایسه کنم؟ از این آدم من بیرونش را می بینم. و البته بیشتر از اینرا هم نباید و نمیتوانم جلوتر بروم.

    بعد بیایم اینرا با همسری که همه زوایای پنهان وجودش اعم از خوب و بد را به من نشان داه مقایسه کنم. مردی که در خستگی و در غم و در شادی و در تک تک لحظه های زندگی او را دیده ام و حس کرده ام چطور میتوانم با لحظه های ظاهری شیک و پراز تعارف یک مرد نا محرم مقایسه کنم؟

    مردی که مرا برای زندگیش انتخاب کرده و حاضر شده همه لحظات عمرش را، دارایی اش را، سرنوست اش را و... با من شریک شود.

    آن سرکه نقد و حلالی که من دارم از همه حلواهای شرینی که ندارم و یا دستم بهشون نمیرسه، بسیار برای من گواراتر و شیرین تر است.

    پس شما میتونی توی ذهنت طوری تعریف کنی که این آدم نقش برادر همسر را برای من داره. و اینکه پرونده عشقی و علاقه رومانتیکی و... من با همسرم بسته شده. و اون حریم خصوصی دل که مربوط به این قسمت است را برای هیچکس باز نگذاری.

    کارهای مردانه در منزل را به همسرت بسپار و کمی حضور برادر شوهر را در خانه ات کمرنگ کن. بردن شام برای ایشون رو ضرورت ندارد.

    دیگه خودت فهمیدی که اینجای کار یک گیری داره و اینکه تاپیک زدی هم علتش همین است. اگر از همینجا رابطه ات رو با ایشون:

    ۱. محدود کنی
    ۲. از بار عاطفی خارج کنی (کمکی ازش دریافت نکنی، و دست از مادری و خواهری کردن براش برداری)
    ۳. راجع بهش خیال پردازی نکنی
    ۴. به حدی رابطه شسته رفته باشه که بتونی همه اتفاقاتی که بین تو و برادر شوهرت می افته و هر حسی که بهش داری را برای شوهرت تعریف کنی

    اونوقت چیزی باقی نخواهد ماند که تو را اذیت کند یا در آینده برایت دردسر ساز بشود.


    ============

    ویرایش توسط : فرشته مهربان >>> بخشهایی از متن بنا به رهنمودمدیر همدردی بخاطر عدم همخوانی با

    رسالت همدردی حذف و ویرایش شد

    بی دلی در همه احوال خدا با او بود
    او نمی دیدش و از دور خدایا میکرد

    ویرایش توسط فرشته مهربان : سه شنبه 25 تیر 92 در ساعت 10:40 دلیل: حذف و ویرایش بخشی از متن که ناهمخوان با همدردی بود

  3. 6 کاربر از پست مفید بی دل تشکرکرده اند .

    Aram_577 (دوشنبه 24 تیر 92), majid_k (دوشنبه 24 تیر 92), tasnime_elahi (چهارشنبه 26 تیر 92), ویدا@ (سه شنبه 25 تیر 92), بی نهایت (دوشنبه 24 تیر 92), داود.ت (دوشنبه 24 تیر 92)

  4. #23
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 09 مهر 02 [ 23:10]
    تاریخ عضویت
    1391-1-16
    محل سکونت
    همین نزدیکی
    نوشته ها
    174
    امتیاز
    11,959
    سطح
    71
    Points: 11,959, Level: 71
    Level completed: 78%, Points required for next Level: 91
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocialVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    825

    تشکرشده 868 در 166 پست

    Rep Power
    44
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط بی دل نمایش پست ها


    قیاس زمانی معنا پیدا میکنه که شما دو چیز را در شرایط یکسان با هم بسنجید. چطور میشود مردی که در حد ملاحظات و تعارفات روزمره با من ارتباط داره و همه سعی اش رو میکنه که آبروش رو پیش من حفظ کنه و روی خوبش رو به من نشون بده، یا نهایتا اینکه در حد وظیفه دوستی یا فامیلی به من لطفی کرده باشه، با همسرم مقایسه کنم؟ از این آدم من بیرونش را می بینم. و البته بیشتر از اینرا هم نباید و نمیتوانم جلوتر بروم.

    بعد بیایم اینرا با همسری که همه زوایای پنهان وجودش اعم از خوب و بد را به من نشان داه مقایسه کنم. مردی که در خستگی و در غم و در شادی و در تک تک لحظه های زندگی او را دیده ام و حس کرده ام چطور میتوانم با لحظه های ظاهری شیک و پراز تعارف یک مرد نا محرم مقایسه کنم؟

    مردی که مرا برای زندگیش انتخاب کرده و حاضر شده همه لحظات عمرش را، دارایی اش را، سرنوست اش را و... با من شریک شود.

    آن سرکه نقد و حلالی که من دارم از همه حلواهای شرینی که ندارم و یا دستم بهشون نمیرسه، بسیار برای من گواراتر و شیرین تر است.

    بالاخره یکی از جماعت نسوان اومد در این مورد لب کلام رو گفت و ما رو راحت کرد ، دیگه داشتم یواش یواش خودم رو آماده میکردم که یک پست در حد بیانیه سازمان ملل بزنم در مورد این عشق و علایق بند رختی!! امیدوارم که این مراجع و امثال ایشان دیگه این عواطف کاذب دخترکانه 14 ساله رو مدیریتش کنند.
    گر در طلب منزل جانی ، جانی / گر در طلب لقمه نانی ، نانی
    این نکته رمز اگر بدانی ، دانی / هر چیز که در جستن آنی ، آنی
    مولانا
    ویرایش توسط Aram_577 : دوشنبه 24 تیر 92 در ساعت 15:15

  5. 2 کاربر از پست مفید Aram_577 تشکرکرده اند .

    ویدا@ (سه شنبه 25 تیر 92), بی دل (دوشنبه 24 تیر 92)

  6. #24
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    جمعه 14 اردیبهشت 03 [ 00:17]
    تاریخ عضویت
    1392-4-02
    محل سکونت
    ایران
    نوشته ها
    1,969
    امتیاز
    33,488
    سطح
    100
    Points: 33,488, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 94.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    4,393

    تشکرشده 6,401 در 1,794 پست

    Rep Power
    0
    Array
    دوستان عزیزلطفا عجله نکنید.من اول ازخانم بی دل تشکر میکنم به خاطراطلاعات مفیدوبه موقع وبیان دلپذیرشون برای یه همنوع مث خودش. به این صحبتها از زبان یک خانم متاهل دراین پست واقعا نیازبود.ولی ما نمیتونیم قبل از دیدن واکنشهای بعدی مراجع بگیم لپ مطلب روگفتیم وپرونده تایپیک روببندیم قبل اینکه خودش چیزی گفته باشه .همه راهکارهای ما، چه من چه خانم بیدل میتونه "کلی وموقت باشه،" مقایسه دیگران باشوهر"میتونه یه متغیرواسطه ای باشه نه جزو متغیرهای اصلی. هنوز مشخص نشده شخصیت خودش وابسته است یاخیر تاییدجو وکمال طلب است یاخیر؟اگه مقایسه کرده به خاطراینه که فکرمیکنه ازجانب شوهرش دیده نشده یادربیان احساساتش مشکل بوده؟یاتوی خونه جدید که ظاهراهیچ زنی نیست فکرمیکنه به جای خانواده خودش یامادرشوهروخواهرشوهرنیازب ه یک حامی داره؟یا اینکه بار اول که خواسته غذابرای کسی غیرازشوهرش درست کنه بایک "چرا"مواجه شده چرابایدغذاببرم واسه کسی که شوهرم نیست؟آیادست به توجیه واسه کمک زده؟اینکه من بایدکسی رودوس داشته باشم تابتونم بهش غذابدم وکمکش کنم؟اونوقت برچه مبنایی دوست داشته باشم؟چون مث خودمه روپای خودش وایساده،حسابداره یه خوبیهایی داره که شوهرخودم نداره که علاوه برشوهرم میتونم واسه اونم غذا ببرم؟آیاتکرارهر روزه این کمک باعث ایجاداین حس سردرگمی شده؟هنوزنمیدونیم چراخواهرشوهرومادرشوهر دراین خونه غایبند آیا فقط مادر داشته وازدست رفته واین اول یک حس ترحم وکمک به برادرشوهربوده که به وجودشون نیاز داشته . یا اتفاقای دیگه افتاده که اونا نیستن؟...................................... .................................................. .................................................. .................................................. ....................................برادرشو هربقال سرکوچه نیست یه آدم نیست که هر روزاونو باکت وکراوات وبوی عطر دیدباکلی تعارفات؟جزئی ازخانوادشه که اونوبا لباس راحتی میبینه با کم ترین تعارفات.البته طبیعی یه جاهایی نرمخوترازشوهرش باشه چون دغدغه ونگرانی ها وتعهدات شوهرشو نداره سعی میکنه برادرشوهری مهربان ودلسوزباشه،اینم میتونه درایجاد مقایسه موثر بوده باشد.یه دختر۱۴ساله نیست یه همسرباشعوروانسان وآگاهه که سعی درشناخت صحیح احساسات خودش و وفاداری به شوهرش داره به همین خاطر به این سایت پناه آورده.من خودم رومیگم نمیتونم ادعاکنم راهکارهای کلی وموقت من کلیدحل مشکلشه واونم بواسطه اعتمادبه من حرفای منو باخوداجباری وتلقین به عنوان دلیل اصلی،به خودش بقبولاند.هرچندامیدوارم مساله این خواهرعزیز با"اصل عدم مقایسه شوهربادیگران "کلا حل بشود

  7. #25
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 15 اردیبهشت 94 [ 11:20]
    تاریخ عضویت
    1391-8-27
    نوشته ها
    199
    امتیاز
    3,582
    سطح
    37
    Points: 3,582, Level: 37
    Level completed: 55%, Points required for next Level: 68
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    5

    تشکرشده 94 در 53 پست

    Rep Power
    31
    Array
    از خانم بی دل تشکر میکنم و از ammin.n هم همینطور به صورت ویژه


    در مورد یکی از مواردی که خانم بی دل که فرمودن من رابطه ام محدود کنم .....
    به من بگید من چطور میتونم در شرایطی که هستم این کار رو انجام بدم .. آیا اگر شما با میتونید به فردی که حوصله تنها غذا خوردن و تنها غذا درست کردن نداره بی تفاوت باشین و محدود برخورد کنید ..... برادر همسرم وقتی که پدرش هست اصلا باهاش حرف نمیزنه و بعضی مواقع هم باهاش غذا نمی خوره ... ولی وقتی من هستم با ذوق میاد سر سفره به من و همسرم در پهن کردن سفره کمک میکنه و با ذوق غذا میخوره میتونم محدود باشم ..... الان که پدرش که رفته مسافرت ( که چه عرض کنم البته از امروز به بعد رفتن .... بماند) اون حتی برای افطار هم هم حوصله خوردن نداره ولی وقتی من میرم بالا سفره پهن میکنه میاره میبره میشوره چطور این ذوق و شوقو ازش بگیرم هر چی هم بهش میگم بیا زن بگیریم قبول نمی کنه و میگه فعلا نمیخوام ... چطور میتونم محدود باشم البته الان دو روزه فقط غذا میبرم میذارم میام و نمی دونم میخوره نمی خوره ........ الان هم فکر میکنم دیگه غذا های منو نمیخ وره با حرفهایی که شوهرم در مورد آشپزی به من زده و من ناراحت شدم فکر میکنم برادر همسرم هم دیگه غذاهای منو نمی خوره .... ولی نمی دونید چه حالی دارم از یک طرف میگم اون تنهاست و جز من و برادرش کسی رو نداره که بهش محبت کنه .... از طرفی هم دیگه روم نمیشه با حرفهایی که شوهرم بهم زده چطور کنار بیام و برم طبقه بالا ... متاسفانه حرفهای همسرم مثل خنجر رفته توی قلبم و فکر میکنم جاش باقی میمونه اون حتی به خانواده ام هم توهین کرد و هر چی دلش خواسته به پدر و خانواده ام گفت ..... میدونم خیلی ناراحته ولی چه فایده آب رفته دیگه برنمی گرده .... الان حتی نمی دونم باید برم بالا به بردارش غذا ببرم یا بی تفاوت باشم... متاسفانه واجدانم هم قبول نمی کنه بی خیال کسی باشم که غذا نخوره وقتی من میتونم براش غذا بذارم .....

    خانم بی دل گفتن مادری و خواهری نکن .... چطور خواهری نکنم اگر برادر خودم خدای نکرده اینطور بود چی میکرد .....
    من میخوام سعی کنم حسم فقط خواهرانه باشه و همین

    - - - Updated - - -

    من اگر هر دو را باهم مقایسه میکنم .. می بینم شوهرم و برادرش هر دو در یک شرایط در یک موقعیت بودن ولی همسرم من اصلا استفاده نکرده ولی بردارش به نوبه خودش استفاده کرده .... هر دو درآمد ثابت داشتن یکی درسش خونده یکی نخونده .... هر دو با یک پدر مستبد بزرگ شدن یکی شده اون یکی شده همسر من .... من نگرانم اگر بردارش همسری اخیتار کنه آیا من حالم بدتر نمیشه .... که شوهر من هنوز اندر خم یک کوچه است ولی برادرش نه .....شوهر من هر دفعه با پدرش بحث داره ولی برادرش اصلا

    - - - Updated - - -

    اینم بگم شوهر من نسبت به پدرش مهربانتره ولی برادرش نه ..... شوهر من اصلا خودش کنترل نمیکنه ما الان در تهران به مشاوره میریم .......... امیدورام نتیجه بده

    درست من و خواهرهام قابل مقایسه نیستیم ولی به نسبت شرایطی که داشتیم همه در یک حد پیشرفت کردیم .... ولی شوهرم و بردارش اینطوری نیست شوهر من اصلا راه نرفته که پیشرفت کنه ...... ولی برادرش با وجود شرایط که مثل شوهر من راه رفته

  8. #26
    سرپرست سایت

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    8,057
    امتیاز
    147,222
    سطح
    100
    Points: 147,222, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassCreated Blog entryVeteranOverdrive
    نوشته های وبلاگ
    4
    تشکرها
    27,670

    تشکرشده 36,012 در 7,405 پست

    Rep Power
    1093
    Array

    خانم تنهایی

    شما هیچ وظیفه ای در برابر یک مرد نامحرم ندارید ولو این نامحرم برادر شوهرت باشه یا پسر دائی و پسر خاله و پسر عمه و ....

    شما باید دلسوزیهاتون رو کنترل کنید .


    نه منطقی ، نه شرعی و نه انسانی این دلسوزیهای شما جایگاه ندارد و از احساس محوری شما بر می خیزد .

    روند شما با ایشون به خود شما آسیب زده و با وجود همسرت آتش عشق به غیر در وجودت شعله ور شده

    چه رسد به وی .


    اساساً ما در ارتباطاتمون با نامحرم موظف به حفظ حریمها هستیم چون هرگز نمی توانیم مطمئن باشیم اگر ما

    محکم هستیم و آسیب نمی پذیریم و جز یک انسان به طرف نگاه نمی کنیم ، او هم انیگونه باشد
    و ما را جز یک

    انسان خارج از جنسیت و جذابیتهای زنانه نبیند و احساسات عاطفی و جنسی اش تحریک نشود . این خوش خیالی

    هست اگر اینطور فکر کنیم .


    باز هم تأکید می کنم شما هیچ وظیفه ای برای غذا بردن ندارید حتی اگر ایشان از گرسنگی بمیرد که مطمئن

    باش نمی میرد

    و بالاخره به داد خودش می رسد . مگر او ناتوان جسمی هست که بدون غذا دادن یا سفره پهن کردن

    شما نتواند غذا بخورد . این زنگ خطر است این حالتی که شما در او دیده ای یعنی تحریک احساسات

    شده ، یعنی شما توجه او را به خود جلب کرده ای و این گناهی بس عظیم هست و آسیبی که شما

    زده ای و ذهن و روح یک نفر را آلوده کرده ای و تاوان دارد .


    از اینگونه احساس مسئولیتهای نابجا بیرون بیایید تا نه بخود آسیب بزنید و نه به دیگری و اتفاقاً بهتره

    مدتی به او ترش رویی هم داشته باشید تا زهر آسیبی که بهش زده ای از وجو.دش خارج شود .








  9. 5 کاربر از پست مفید فرشته مهربان تشکرکرده اند .

    taraneh89 (سه شنبه 25 تیر 92), tasnime_elahi (چهارشنبه 26 تیر 92), فکور (چهارشنبه 26 تیر 92), بهار.زندگی (سه شنبه 25 تیر 92), داود.ت (سه شنبه 25 تیر 92)

  10. #27
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 15 اردیبهشت 94 [ 11:20]
    تاریخ عضویت
    1391-8-27
    نوشته ها
    199
    امتیاز
    3,582
    سطح
    37
    Points: 3,582, Level: 37
    Level completed: 55%, Points required for next Level: 68
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    5

    تشکرشده 94 در 53 پست

    Rep Power
    31
    Array
    سلام به فرشته مهربان خیلی ممنونم که به من توجه کردید

    من مطمئنم اون هیچ حسی به من نداره اون خیلی بی تفاوت و عادی برخورد میکنه همون قدر که به بردارش محبت میکنه به همون اندازه به من .... اون حتی به شوهر و من میگه که چرا بچه نمیارید من خیلی دلم میخواد عمو بشم ..... و چندین بار این موضوعو تکرار کرده ..... اون حس برادری به من داره من با زنانه بودنم اینو فهمیدم ..... ولی خودم میخوام روی خودم کار کنم که اونو با همسرم مقایسه نکنم و یک حس خواهرانه بهش داشته باشم.... فقط همین .... میدونم از گرسنگی نمیمیره ولی انسانیتم کجا بذارم وجدانم کجا بذارم وقتی غذا درست میکنم بوی غذا کل راه پله رو بر میداره غذا نبرم بالا ...... این امکان داره .... من احساسی هستم و خیلی دلسوز ..... من میخوام اون بردار دوم من باشه

    - - - Updated - - -

    برادر شوهر من اصلا در خانه من حضور نداره الان سه سال که ازدواج کردیم اصلا به خانه من یعنی طبقه پایین نیامده فقط دو بار یک بار مهمون ویژه و مشترکی داشتیم ویکبار هم که چند روز پیش دعوا شده بین من و همسرم که چرا آشپزی کردم آمد پایین گفت چرا باهاش سر غذا دعوا میکنه اون با زباون روزه به خاطر تو و من آشپزی میکنه همین تو باید قدرشو بودن نه اینه دعوا و ...... کنی ......

    اصلا هم در مهمانی که من و همسرم هستیم و یا بیرون میریم با ما حضور پیدا نمیکنه و من به صد مطمن هستم اون هیچ حسب به من نداره ...... اون حتی پیش من لباس آستین کوتاه نمی پوشه و همیشه پوشیده است ...... و منو زن داداش خطاب میکنه همیشه ........

  11. #28
    ((( مشاور خانواده )))

    آخرین بازدید
    یکشنبه 23 اردیبهشت 03 [ 12:40]
    تاریخ عضویت
    1386-6-25
    نوشته ها
    9,431
    امتیاز
    287,669
    سطح
    100
    Points: 287,669, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.4%
    دستاوردها:
    VeteranCreated Blog entryTagger First ClassSocial50000 Experience Points
    نوشته های وبلاگ
    7
    تشکرها
    23,602

    تشکرشده 37,101 در 7,011 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط tanhai نمایش پست ها
    من اگر هر دو را باهم مقایسه میکنم .. می بینم شوهرم و برادرش هر دو در یک شرایط در یک موقعیت بودن ولی همسرم من اصلا استفاده نکرده ولی بردارش به نوبه خودش استفاده کرده .... هر دو درآمد ثابت داشتن یکی درسش خونده یکی نخونده .... هر دو با یک پدر مستبد بزرگ شدن یکی شده اون یکی شده همسر من .... من نگرانم اگر بردارش همسری اخیتار کنه آیا من حالم بدتر نمیشه .... که شوهر من هنوز اندر خم یک کوچه است ولی برادرش نه .....شوهر من هر دفعه با پدرش بحث داره ولی برادرش اصلا

    با سلام و احترام به شما
    با تشکر ویژه از شما چون با وجود اینکه احتمال می دادید بقیه نسبت به این تمایلات شما در برابر شما بایستند و مقابله کنند ولی برای حل مشکلتون همه رو به جون خریدید تا زندگیتون را نجات دهید.
    اینکه شما در این تالار هستید و این تمایلات خود را به عنوان یک مشکل در انجمن مشکلات زناشویی مطرح کردید، می شود گفت که تقریبا اکثر راه را آمده اید و مشکل شما خوش خیم هست.
    اگر این تمایلات خود را رها نمی کردید و می خواستید دنبالش باشید. اصلا به اینجا سر نمی زدید و طرح مشکل نمی کردید.
    بنده هم به خاطر تشخیص عالی شما مبنی بر مشکل بودن این نوع علاقمندی و هم به جسارت شما در طرح مشکل و هم به خاطر پیگیر بودنتان در حل این مشکل ، شما را تحسین می کنم و دعا می کنم که با تلاشی که از خود نشان می دهید بتوانید به درستی از این بحران عبور کنید.

    من هم متاهلم. آیا همسر من نمره اش 20 هست؟!
    آیا قشنگ ترین همسر دنیاست؟
    آیا با سواد ترین هست؟
    آیا با فهم ترین هست؟
    آیا مودب ترین هست؟
    آیا مسئول ترین هست؟
    مسلم هست همانطور که من 20 نیستم و بهترین ها نیستم. همسرم هم مثل من، مثل بقیه یک نمره ای دارد و عالیترین نیست.
    خب اگر این را بپذیریم که 20 نیست، مثلا نمره 15 دارد، یا 17، یا 19
    هر نمره ای داشته باشد حتما فرد دیگری هست که از او نمره بیشتری داشته باشد.
    همسر من هر چقدر هوش داشته باشد از او باهوشتر هم هست!
    همسر من هر چقدر مسئول باشد از او مسئول تر هم هست؟
    همسرم هر چه خوب باشد از او خوبتر هم هست؟
    همسرم هر چه با من سازگار باشد، از او سازگارت هم هست؟
    خب با این توضیحات، تکلیف من چیست؟!
    آیا پیشنهاد می دهید یه خانم نمره بالاتر پیدا کنم و برم دنبال او؟!!!!!!
    فرض کنید من این کار را کردم. خب همین مسئله در مورد این خانم دومی هم صادق هست. یعنی باز از او بهتر در دنیا هست.
    آیا پیشنهاد می دهید مجددا دنبال یک همسر دیگر بروم؟!!!!
    فرض کنید باز هم حرف شنوی از شما داشتم و این کار را کردم!!! خب باز هم از او بهتر در دنیا هست؟
    تا کجا؟!

    لذا من به شما نمی گویم که اصلا قیاس شما اشتباه هست. و هر کس مثل اثر انگشتش از دیگری متفاوت هست.
    بلکه به شما می گویم اگر برادر شوهر شما نمره بیشتری از شوهر شما دارد. حتی اگر او شوهر شما بود، باز آقایی حتما می دیدید که در یک یا چند صفت از این آقا هم سر بود؟
    پس اینگونه فریب دل را خوردن، سر از تباهی در می آورد.

    راهکار شما اینه که به قول دوستان . وظیفه همسری خود را نیکو به جای آورید.
    شوهر شما از برادرش سر هست. که مسئولیت ازدواج را پذیرفته و تشکیل زندگی داده است. برادر شوهر شما هم انشاء الله یه روزی این ضعف مسئولیت پذیری اش را حل می کند و زندگی تشکیل خواهد داد.
    همچنین شوهر شما از راه درست با انتخاب همسر به شما محبت می کند. اما متاسفانه برادر شوهر شما اینطور نیست و به نامحرم لبخند می زند. انشاء الله برادر شوهر شما هم مثل شوهرتان این ضعف اخلاقی اش را برطرف می کند.
    شما هم انشاء الله یاد می گیرید که محبت و دلسوزیت را متوجه کانون آن یعنی همسرت بکنید.

    نکته کاربردی:
    با توجه به موقعیت خاص شما، توصیه اکید دارم دلسوزی خود را معطوف به همسر کنید. و هیچ مسئولیتی نسبت به برادر شوهرتان ندارید. و کلا از ملاقات با او اجتناب کنید با هر بهانه ای.
    البته شوهر شما اگر تمایل داشت خودش می تواند غذایی برای او ببرد یا نبرد. شما حتی نباید پیشنهاد بدهید.
    از این وسوسه ها و بهانه ها و دلایل گمراه کننده که شما او خود را خواهر او بدانی اجتناب کنید. انسانیت خود را به همه چند میلیارد جمیعت جهان ابراز کن به غیر از یک نفر (برادر شوهرت). چرا که عامل محرک سقوط شما اکنون در او متبلور شده است. این توصیه ها برای نجات شماست و بعد نجات او.


    به هر حال اگر باز برای خود بهانه آوردید و خواستید برای او کاری کنید. ابتدا طلاق خود را بگیرید. این از آبرو ریزی ناشی از عاطفه ورزی بی مورد شما که به .... ختم می شود، بهتر هست.
    چون مثل دمینو، وقتی اولین حرکت انجام شد، تا نهایت آبرو ریزی اینجور کارها پیش می رود. ترس دوستان و مقابله کردن آنها با شما صرفا به خاطر اینکه از بیرون گود شما را می بینند که در حال سقوط هستید.
    همه این اعضاء شما را دوست دارند و هشدارهایشان را جدی بگیرید.



    نقل قول نوشته اصلی توسط tanhai نمایش پست ها
    من میخوام اون بردار دوم من باشه
    ببین برادر می تونه آدمو ببوسه. حال چه برادر اول ، چه برادر دوم.
    ولی اینجا اگر اینگونه حس های محرمیت ادامه پیدا کنه به بوسه هم خاتمه نمی یابد....






    خلاصه:
    اگر توانستی پرینتی از این تاپیک بگیری و به همسرت، والدینت ، خواهر و برادرانت و تمام اقوام و دوستانت بدهی، آن وقت برای برادر شوهرت غذا ببر و ارتباطت را حفظ کن.
    خودت می بینی با اینکه با اسمی جعلی در فضایی مجازی که شما را نمی شناسند، مطلب نوشتی ، اما کسی به شما نمی گوید به همین راه و روش برو.
    شما هم حتما اینجا نیامده ای که کارهای قبلی ات را بکنی.
    آمدی که بگویی تا راهنمایی بگیری
    ما همه هم راهنمایی کردیم و متحد قطع رابطه ات را خواستیم.
    زندگی برای توست. هر کارش می خواهی بکن.
    ما حتی نمی بینیم که غصه ات را بخوریم
    ولی برایت دعا می کنیم در این ماه رمضان نجات یابی

    غلام همت آنم که زیر چرخ کبـــود
    زهرچه رنگ تعلق پذیرد آزاد است

    http://www.hamdardi.com
    دسترسی سریع به همدردی و مدیر همدردی با عضویت در کانال همدردی در ایتا

  12. 12 کاربر از پست مفید مدیرهمدردی تشکرکرده اند .

    aysu (سه شنبه 25 تیر 92), baran.68 (چهارشنبه 26 تیر 92), mari1 (شنبه 10 آبان 93), rozaneh (سه شنبه 25 تیر 92), setareh (سه شنبه 25 تیر 92), taraneh89 (سه شنبه 25 تیر 92), tasnime_elahi (چهارشنبه 26 تیر 92), فرشته مهربان (سه شنبه 25 تیر 92), بی نهایت (سه شنبه 25 تیر 92), بهار.زندگی (سه شنبه 25 تیر 92), داود.ت (سه شنبه 25 تیر 92), عشق آفرین (سه شنبه 15 تیر 95)

  13. #29
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 15 اردیبهشت 94 [ 11:20]
    تاریخ عضویت
    1391-8-27
    نوشته ها
    199
    امتیاز
    3,582
    سطح
    37
    Points: 3,582, Level: 37
    Level completed: 55%, Points required for next Level: 68
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    5

    تشکرشده 94 در 53 پست

    Rep Power
    31
    Array
    امروز تنهاست و سعی میکنم بر خودم غلبه کنم و براش غذایی نبرم و خودش تنهایی افطار بخوره .....

    این قولو میدم که اینکارو بکنم هر چند برام سخته

    اگر همسرم اصرار داشت که بریم بالا غذا بخوریم چی اون موقع هم مقابله کنم .... چون فکر میکنم همسرم به خاطر حرفهایی که زده پشیمونه واحتمالا برای جبران کارش پیشنهاد میده بریم با برادرش غذا بخوریم اون موقع چه کار کنم ؟؟؟
    نرم ؟؟؟؟؟؟؟

    - - - Updated - - -

    از مدیر همدردی هم ممنونم که به من توجه کردن

  14. کاربر روبرو از پست مفید tanhai تشکرکرده است .

    فرشته مهربان (سه شنبه 25 تیر 92)

  15. #30
    ((( مشاور خانواده )))

    آخرین بازدید
    یکشنبه 23 اردیبهشت 03 [ 12:40]
    تاریخ عضویت
    1386-6-25
    نوشته ها
    9,431
    امتیاز
    287,669
    سطح
    100
    Points: 287,669, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.4%
    دستاوردها:
    VeteranCreated Blog entryTagger First ClassSocial50000 Experience Points
    نوشته های وبلاگ
    7
    تشکرها
    23,602

    تشکرشده 37,101 در 7,011 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط tanhai نمایش پست ها
    امروز تنهاست و سعی میکنم بر خودم غلبه کنم و براش غذایی نبرم و خودش تنهایی افطار بخوره .....

    این قولو میدم که اینکارو بکنم هر چند برام سخته


    احسنت به شما


    با سلام
    شاید باور نکنید ، میشه گفت از صد تا مراجع در این شرایط احساسی، یکی می تونه اینطور تصمیم های سخت رو بگیره.
    به خاطر همین هست که بنده به شما خوش بین هستم. و می گویم مشکلتون خوش خیم هست.
    پیشنهادم اینست که هر روز که روی این تصمیم قاطع ایستادید و هیچ ارتباطی با او برقرار نکردید اینجا برای ما پست بزنید تا ما را در موفقیت خود شاد کنید.

    من به شخصه ، بایت یک روز پافشاری مراجع روی چنین تصمیم سختی ، بیشتر از موفقیت تیم والیبال ایران خوشحال می شوم. و حتی از اینکه تیم فوتبال جام جهانی برود، مهمتر می دانم.
    ما همه منتظر اراده شما و نتیجه آن هستیم.


    همسرتون اگر پیشنهاد داد، تحویل نگیرید. اما اگر اصرار کرد با او درگیر نشوید. فقط قطع ارتباط سخت افزاری مهم نیست. باید نرم افزاری هم قطع بشه.
    نگاهش نکنید، توجه نکنید، قهر نکنید، بهش فکر نکنید و همسرتان را جایگزین کنید. و متمرکز روی بهبود روابطتون با همسرتون بشوید. وقت تنهایی خود را پر کنید. و خود را مشغول کنید.

    غلام همت آنم که زیر چرخ کبـــود
    زهرچه رنگ تعلق پذیرد آزاد است

    http://www.hamdardi.com
    دسترسی سریع به همدردی و مدیر همدردی با عضویت در کانال همدردی در ایتا

  16. 11 کاربر از پست مفید مدیرهمدردی تشکرکرده اند .

    baran.68 (چهارشنبه 26 تیر 92), majid_k (سه شنبه 25 تیر 92), rozaneh (سه شنبه 25 تیر 92), setareh (سه شنبه 25 تیر 92), taraneh89 (سه شنبه 25 تیر 92), tasnime_elahi (چهارشنبه 26 تیر 92), فرشته مهربان (سه شنبه 25 تیر 92), بی نهایت (سه شنبه 25 تیر 92), بهار.زندگی (سه شنبه 25 تیر 92), داود.ت (سه شنبه 25 تیر 92), عشق آفرین (سه شنبه 15 تیر 95)


 
صفحه 3 از 6 نخستنخست 123456 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 04:09 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.