به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 9 , از مجموع 9
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 23 بهمن 87 [ 01:55]
    تاریخ عضویت
    1387-5-25
    نوشته ها
    8
    امتیاز
    3,351
    سطح
    36
    Points: 3,351, Level: 36
    Level completed: 1%, Points required for next Level: 149
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    1
    تشکرشده 1 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array

    دست خودم نیست

    سلام
    ممنون میشم اگه منو راهنمایی کنید. حقیقتش من 22 سالمه و دختر نسبتا زیبایی هستم و همین موضوع باعث تمام تردید ها و دودلی های منه.به طوری که هر خواستگاری که برام میاد اول تو دلم قبول میکنم ولی به مجرد این که میرم جلوی اینه و خودمو میبینم با خودم میگم من حیفم ، باید یه همسر زیبا داشته باشم،چطور فلانی که اصلا زیبا نیست همسرش به اون زیباییه اون وقت من این جوری.باور کنید این حالت دست خودم نیست .البته بیشتر در مورد یکی از خواستگارهام مرددم چون واقعا پسر خوبیه و چهره نرمالی هم داره البته اضافه کنم پسر خالمه و این که دوستش دارم ولی این حالت تمام مدت منو زجر میده. با خودم فکر میکنم که من که زیبا هستم احتمالا موقعیت های بهتری خواهم داشت و این مانع میشه و هر وقت که میخوام جلو برم وقبول کنم غم عجیبی سراغم میاد. احساس میکنم این حق من نبوده همش فکر میکنم احتمالا یکی دیگه هست که من دوسش دارم. از این که در اینده همسرمو دوست نداشته باشم میترسم به شدت . میترسم نتونم بهش وفادار بمونم .البته باید اضافه کنم در من در همه کارها و تصمیم هام دودلم مثل انتخاب رشته و هرچی که مهم باشه .البته میدونم این تفکر درستی نیست ولی دست خودم نیست و نمیتونم مهارش کنم به طوری که وقتی که به مرحله عمل میرسم به شدت مضطرب و هیجان زده میشم. یکی از خواستگارانم رو هم بعد از ازمایش دادن و قول و قرار گذاشتن رد کردم ،به خاطر همون اضطراب.الان از این میترسم که اگه به این خواستگار جواب مثبت بدم نکنه باز هم اون اتفاق بیفته و یه دفه به دلم بزنه
    ممنون میشم اگه راهنمایی بفرمایید.

  2. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 28 بهمن 88 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1387-3-02
    نوشته ها
    60
    امتیاز
    3,598
    سطح
    37
    Points: 3,598, Level: 37
    Level completed: 66%, Points required for next Level: 52
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    48

    تشکرشده 48 در 26 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: دست خودم نیست

    سلام

    خوب فکر کن... یکی رو انتخاب کن که تو رو به خاطر زیباییت نخواد!! چون اگه زیباییت رو از دست بدی ، اونوقت دیگه تو رو دوست نداره... یکی رو قبول کن که تو رو با همه زشتی ها و زیبایی هات بخواد...تو نباید به خودت مغرور بشی و بگی من حیفم... هیچ فکر کردی اگه این زیبایی رو نداشتی ، بازم همچین فکری می کردی؟؟؟ یه لحظه با خودت فکر کن که اتفاق ناگواری برات افتاده و زیباییت رو از دست دادی! اونوقت خودتو توی آیینه ی دلت نگاه کن. اونوقت بازم اون حرف رو میزنی؟ هر چقدر هم زیبا باشی ، هیچ فکر کردی 40 سال دیگه چه شکلی میشی؟؟ کسی رو انتخاب کن که 40 سال دیگه هم تو رو همینقدر دوست داشته باشه.... اگه فکر میکنی پسر خاله ات همون کسیه که بیشتر به سیرتت نگاه میکنه نه صورتت ، حتما ً قبولش کن... هر بار همچین فکری کردی ، فوری فکرت رو عوض کن و بگو : نه... من وفادار میمونم ، چون دوسش دارم. اگر واقعا ً میخوای زیبایی رو برای خودت ملاک قرار بدی ، پس باید صبر کنی تا شخص ایده آلت به خواستگاریت بیاد. مطمئنم اونوقت هم دودل میشی و تردید میکنی که ایشون که اینقدر زیباست ، نکنه بی وفا باشه و همین باعث بشه یه روز پشیمون بشم!!! اگه زیبایی اینقدر برات مهم باشه ، همچین مشکلاتی هم پیش میاد....
    به جای زیبایی ، خوبی هاشون رو ببین...

  3. 4 کاربر از پست مفید romina تشکرکرده اند .

    romina (یکشنبه 27 مرداد 87)

  4. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 23 بهمن 87 [ 01:55]
    تاریخ عضویت
    1387-5-25
    نوشته ها
    8
    امتیاز
    3,351
    سطح
    36
    Points: 3,351, Level: 36
    Level completed: 1%, Points required for next Level: 149
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    1
    تشکرشده 1 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array

    RE: دست خودم نیست

    میدونید مشکل من این جاست که طرف مقابل برام مهم نیست این برام مهمه که خودم اونو دوست داشته باشم . در کل ادم مضطربی هستم و همش میترسم که نتونم اونو تحمل کنم و دیگه هم در اون شرایط راه برگشتی نیست چون من برخلاف خیلیها اگه مشکلی برام پیش بیاد به هیچ وجه توانایی مقابله با اون مشکل رو ندارم و زود خودمو میبازم .خیلی شرایط بدیه. باور کنید .توی ذهنم یه ادم ایده ال ساختم که میدونم هرگز پیدا نمیشه ولی نمیتونم اونو رها کنم .فکر میکنم اگه ازدواج کنم شانس ازدواج با مرد ایده الم رو از دست میدم.در ضمن مادرم هم دختر بسیار زیبایی بوده ولی پدرم یه فرد خیلی معمولی .من شاهد بودم که بارها مادرم گفته که حقش بیشتر از اینا بود و هیچ وقت علی رغم این که بابام خیلی دوسش داشت مادرم دلبستگی به زندگی نداشت.من به شدت میترسم . به خودم و به تصمیم هام اعتماد ندارم چون میدونم خیلی زود نظرم عوض میشه. درست مثل دفه قبل.نمیدونم تونستم منظورمو برسونم یا نه.ممنون

  5. #4
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 28 بهمن 88 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1387-3-02
    نوشته ها
    60
    امتیاز
    3,598
    سطح
    37
    Points: 3,598, Level: 37
    Level completed: 66%, Points required for next Level: 52
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    48

    تشکرشده 48 در 26 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: دست خودم نیست

    سلام

    حس می کردم مشکل شما باید ریشه در رفتارهای والدینتون داشته باشه! شما تک فرزند هستین؟ یا فرزند اول یا دوم خانواده هستین؟ من فکر می کنم شما از پشیمانی مادرتون رو دیدین و فکر کردین توی زندگی اشتباه کرده! به خاطر همین نمی خواین اشتباه مادرتون رو تکرار کنین. فکر می کنین این یه نوع تجربه است برای زندگی ِ بهتر! اکثر آدما همینطوری هستند. با دیدن ِ زندگی والدینشون می خوان اشتباه اونا رو تکرار نکنند. در حالی که ممکنه اشتباه خودشون خیلی بزرگتر از مادر و پدرشون باشه!
    ببین عزیزم تو مگه خودتو دوست نداری؟؟؟ مگه نمیگی حیفی؟؟؟ مگه همه ی از خودگذشتگی ها باید از طرفِ تو باشه؟؟ فقط تو دوسش داشته باشی ، کافیه؟؟ مطمئن باش اگه طرف مقابل تو رو دوست نداشته باشه و فقط به خاطر زیباییت باهات ازدواج کرده باشه ، مشکلی بزرگتر از پدر و مادرت پیدا میکنی... مادرت دلبستگی به زندگی نداشت. آیا تو هم میخوای دلبستگی به زندگی نداشته باشی؟؟؟ تو اختیارت دستِ خودته... اگه بخوای میتونی به زندگیت دلبستگی داشته باشی. اگر هم نخوای میتونی زندگیت رو با دستای خودت نابود کنی... هنوز که ازدواج نکردی. پس سعی کن افکار منفی رو از خودت دور کنی. اگر حس میکنی واقعا ً کسی رو دوست نداری ، بهتره باهاش ازدواج نکنی... چون هم عمر خودت رو تلف میکنی و هم عمر طرف مقابل رو...... همه ی آدما خوبی ها و بدی هایی دارند و گل بی خار خداست... پس نمی تونی کسی رو پیدا کنی که از همه نظر خوب باشه... پس سعی کن بین کسایی که به خواستگاریت میان ، بهترین رو انتخاب کنی... از نظر شخصیت... زیبایی رو هم در کنارش میتونی ملاک قرار بدی... ولی زیبایی ملاکِ برتری نیست. پس سعی کن اشتباه نکنی....

    موفق باشی

  6. #5
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 10 تیر 90 [ 00:55]
    تاریخ عضویت
    1387-1-04
    نوشته ها
    122
    امتیاز
    4,361
    سطح
    42
    Points: 4,361, Level: 42
    Level completed: 6%, Points required for next Level: 189
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    89

    تشکرشده 89 در 52 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: دست خودم نیست

    سلام
    با مشکل شما یاد یه داستان افتادم دیدم خالی از لطف نیست که اینجا قرار ندم :
    مرد جوانی در آرزوی ازدواج با دختر زيبا روی کشاورزی بود.به نزد کشاورز رفت تا از او اجازه بگيرد. کشاورز به او گفت: پسر جان برو در آن قطعه زمين بايست. من سه گاو نر را يکی يکی آزاد ميکنم، اگر توانستی دم فقط يکی از اين گاو ها رو با دست بگيری و رها کنی ميتوانی با دخترم ازدواج کنی.
    مرد جوان در مرتع، به انتظار اولين گاو ايستاد. در باز شد و بزرگترين و خشمگين ترين گاوی که تاکنون ديده بود به بيرون دويد. با خود فکر کرد گاو بعدی شايد گزينه بهتری باشد، با اين فکر خود را کنار کشيد و گذاشت تا گاو رد شود....
    دوباره در باز شد، باور کردنی نبود! تا به حال در عمرش چيزی به اين درندگی و وحشيگری نديده بود. با سم به زمين می کوبيد و می غريد و جلو می آمد.نا خودآگاه کناررفت تا او نيز بگذرد، با خود گفت:انتخاب بعدی واقعا هر چه باشد از اين بهتر خواهد بود....
    برای بار سوم در باز شد. لبخند رضايت بر لبان مرد جوان نقش بست. يک گاو نحيف و لاغر آرام آرام پيش می آمد خود را به کنار گاو رساند و در يک لحظه به روی گاو پريد و دستش را دراز کرد....اما گاو دم نداشت ...!
    معمولا وقتی در اميد لحظه ها و فرصت های بهتر به فرصت فعلی مون اجازه ميديم رد بشه و بگذره اونوقت شايد ديگه فرصتی نمونده باشه.

  7. 3 کاربر از پست مفید hsh تشکرکرده اند .

    hsh (دوشنبه 28 مرداد 87)

  8. #6
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 23 بهمن 87 [ 01:55]
    تاریخ عضویت
    1387-5-25
    نوشته ها
    8
    امتیاز
    3,351
    سطح
    36
    Points: 3,351, Level: 36
    Level completed: 1%, Points required for next Level: 149
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    1
    تشکرشده 1 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array

    RE: دست خودم نیست

    سلام
    رومینا جان از این که اینقدر پیگیر مشکلم هستی صمیمانه ممنونم . من فرزند دوم و اخر خانواده هستم . یه برادر بزرگتر از خودم دارم . در ضمن اضافه کنم که توی خانواده به شدت مورده توجهم به طوری که این مسئله خودم رو هم عذاب میده.در هر حال ممنون از راهنماییتون .

  9. #7
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 23 بهمن 87 [ 01:55]
    تاریخ عضویت
    1387-5-25
    نوشته ها
    8
    امتیاز
    3,351
    سطح
    36
    Points: 3,351, Level: 36
    Level completed: 1%, Points required for next Level: 149
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    1
    تشکرشده 1 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array

    RE: دست خودم نیست

    دوستان عزیزم اگه لطف کنید و باز هم اگر کسی راه حلی و یا نظری برای حل مشکل من ارائه بده ممنون میشم . در ضمن باید تکرار کنم که این افکار از اختیار من خارج هستن . منظورم اینه که دنبال راه حلی هستم برای این که این افکار رو از ذهنم دور کنم.
    ممنون میشم کمک کنید.

  10. #8
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 13 بهمن 91 [ 23:57]
    تاریخ عضویت
    1387-2-21
    نوشته ها
    582
    امتیاز
    6,583
    سطح
    53
    Points: 6,583, Level: 53
    Level completed: 17%, Points required for next Level: 167
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    564

    تشکرشده 574 در 212 پست

    Rep Power
    75
    Array

    RE: دست خودم نیست

    سلام مريم جان!
    بامطالبي كه تو تاپيكت قرار دادي و مطالبي كه از دوستان اينجا ديدي به نظر من بهتره كه با يك مشاور به طور حضوري ملاقات كني و طي چندين جلسه و به طور حضوري مطلب را بررسي كني.چون اينطور كه من فهميدم اين مشكل به طرز عجيبي تو وجودت ريشه دوانده و نهادينه شده و امكان هر گونه تصميم گيري را به طور وسواس گونه اي از تو ميگيره . پس به قول دوستمون قبل از اينكه به موقعيتي برسي كه به گاو بيدم برسي (البته شوخي ميكنم)!يه فكر اساسي براي هميشه واسه اين مشكل بكني. موفق باشي!

  11. کاربر روبرو از پست مفید niloofar 25 تشکرکرده است .

    niloofar 25 (دوشنبه 28 مرداد 87)

  12. #9
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 23 بهمن 87 [ 01:55]
    تاریخ عضویت
    1387-5-25
    نوشته ها
    8
    امتیاز
    3,351
    سطح
    36
    Points: 3,351, Level: 36
    Level completed: 1%, Points required for next Level: 149
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    1
    تشکرشده 1 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array

    RE: دست خودم نیست

    نیلوفر جان ممنون از توجهت
    ولی باید بگم من توی شهر خودم که اهواز باشه مشاوری نیست که باهاش مشورت نکرده باشم(البته اینم اغراقه)ولی باور کن در تمام مدت همه اونا باعث تردید بیشتر من شدن.یکی میگه تو وسواس فکری داری.یکی میگه تو مغروری و بعضی هام که راهنمایی های سر دستی میکنن . خلا صه من این وسط موندم با یه مشکل حل نشده . در ضمن قلبا دوست دارم زودتر ازدواج کنم چون حقیقتش از اون جایی که زیاد فیلمای سکسی میبینم یه کم نا ارام شدم و یه چند باری نزدیک بوده کار دست خودم بدم(چون دور وبرم ادم زیاد میاد و میره).البته ببخشید که این موضوع رو مطرح کردم.ولی به هر حال من موندم و تردید و دو دلی و علاف کردن مردم به طوری که نمیتونم حتی تکلیف خواستگارایی که برام میان روشن کنم.بازم ممنون


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. دلم از دست پدر و مادرم خونه.یکی باهام حرف بزنه.حالم خوب نیست...
    توسط yalda1993 در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 6
    آخرين نوشته: چهارشنبه 10 اردیبهشت 93, 11:20
  2. پاسخ ها: 15
    آخرين نوشته: چهارشنبه 07 اسفند 92, 17:33
  3. خانواده ام در معرض نابودیست ان هم بدست مادرم.چه کنم؟
    توسط setareh 1390 در انجمن سایر مشکلات خانواده
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: جمعه 06 دی 92, 20:29
  4. دارم خدامو از دست میدم.دارم نهیلیست میشم کمک کنید
    توسط دیو مهربان در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 42
    آخرين نوشته: پنجشنبه 03 مرداد 92, 09:36
  5. پاسخ ها: 14
    آخرين نوشته: سه شنبه 28 شهریور 91, 23:34

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 14:27 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.