- - - Updated - - -
سلام میخام داستان زندگی مو بدنید شاید زیاد از ماجراها شنیده باشید اما این یکی واقعی حقیقیه من لمسش کردم تجربه کردم با تمام وجودم
1.طلاق پدر و مادرم
2.زندگی با پدرم
3. تجاوز پدر
4.اعتماد به ادمهایی پست تر از حیوان
5.ازدواج در سن کم
6. زندگی باترس از اینده
7. ...............................,,,,,,,,,,,,,,,,,,, ,,,,,
- - - Updated - - -
نمیدونم از کجاش بگم گذشته ام اینی بود که بالا هست یعنی کلیش اینه جزییاتش ازارم میده اما اگه کسی بتونه کمکم کنه سعی میکنم بگم
اما در کل احساس میکنم همه بدبختیام بخاطر مامانمه یعنی مامان کلمه مقدسیه که شامل کسی که منو بدنیا اورده نمیشه
- - - Updated - - -
میدونیئ مشکلم اینه که احساس پوچی و بی هویتی میکنم انگار کلا بی هدف دنیا امدم نمیدونم
- - - Updated - - -
اصلا اعتماد به نفس ندارم شوهرم ماهه اما احساس میکنم دلش برام سوخته خیلی دوسم داره اما من نمیتونم راحت زندگی کنم همش عذاب وجدان دارم یعنی دارم فقط بخاطر پسرم زندگی میکنم نمیخوام اونم سرنوشتش عین من باشه راستی با هیچکدوم از خانوادم رفت امد ندارم
علاقه مندی ها (Bookmarks)