به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 23
  1. #1
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 03 شهریور 94 [ 14:10]
    تاریخ عضویت
    1390-6-12
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    1,076
    امتیاز
    13,834
    سطح
    76
    Points: 13,834, Level: 76
    Level completed: 46%, Points required for next Level: 216
    Overall activity: 7.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialOverdrive1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    6,166

    تشکرشده 6,121 در 1,114 پست

    Rep Power
    122
    Array

    Drool پدر مادرم فکر می کنن من از همسرم خیلی سرترم....اعصابمو با حرفاشون بهم می ریزن...

    سلام به دوستان عزیزی که نوشته من رو می خونن
    خیلی وقته اینجا نمیام یعنی اصلا فرصتش نیست ولی همیشه یاد اینجا هستم یاد فرشته مهربون عزیز و همه دوستان خوبم ...بهار شادی بهار زندگی دختر مهربون فرهنگ بی نهایت چشمک بالهای صداقت...آسمونی.. محمد ابراهیمی . میشل ...مسافرزمان..کامروا...sci ,baby امید و کسایی اسمشون رو الان تو ذهن ندارم:(
    امیدوارم حال همتون خوب باشه اصلا نمیدونم هنوز اینجا میان یا نه؟

    خیلی بده که فقط زمان مشکلات می ام و استفاده می برم و استفاده ای برای شماها ندارم ولی واقعا شرایط زندگی اجازه نمیده مثل قبل باشم.

    نمیدونم از کجا بگم.مشکل خاصی ندارم یا شاید دارم سعی میکنم مشکل خاصی نداشته باشم.
    ولی بعضی از اطرافیانم، بیشتر پدر و مادرم بخصوص پدرم نمی زاره.

    همش این حس رو در من ایجاد میکنه که خیلی از همسرم سرتم و اون لایق من نیست
    جلوی خود همسرم بارها بارها این حرف رو زده.
    خیلی رو من حساسه بیش از حد.
    همش به همسرم تذکر میده که چرا فلان کارو نمیکنی چرا اینجوری چرا اونجوری!!! هی به من می گن این کارو نکن اون کارو نکن پروش نکن :(
    نمی دونم باید به حرفاشون عمل کنم یا نه
    البته لازمه بگم هر وقتم عمل میکنم ی دعوایی پیش میاد.

    همسرم در مقابل پدرم همیشه با احترام رفتار می کنه و هیچ وقت جواب بدی نمیده ولی من میدونم داره کوچیک میشه( فدات شم )

    بعد این چیزا رو سر من خالی میکنه به طور غیر مستقیم

    بعضی وقت ها فکر میکنم شاید واقعا من خیلی سرترم و اشتباه کردم .فکر میکنم شاید خیلی سازگارم و بدی های اونو نمی بینم و پدرم که عاقل تر و با تجربه تره داره می بینه.

    !
    نمی دونم حرفام واضح بود یا نه!
    مرا دوست بدار
    اندکی،ولی طولانی

  2. کاربر روبرو از پست مفید نازنین آریایی تشکرکرده است .

    کامران (چهارشنبه 15 خرداد 92)

  3. #2
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 01 اردیبهشت 97 [ 02:14]
    تاریخ عضویت
    1390-1-11
    نوشته ها
    1,700
    امتیاز
    16,289
    سطح
    81
    Points: 16,289, Level: 81
    Level completed: 88%, Points required for next Level: 61
    Overall activity: 16.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocialVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    4,578

    تشکرشده 5,967 در 1,568 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    201
    Array
    عزیزم میشه سر تر بودن رو برای ما تعریف کنی. در چه زمینه ای؟ همچنین اگر ممکنه بگو این زیاد کار برای همسر کردن که می گی چیه؟ دوم اینکه زمانی حق انتخاب داشتی. و انتخابت همسرت بود . الان وقت انتخاب نیست، بلکه زمان حمایت از انتخابت هست. آیا به انتخاب خودت احترام میذاری؟ آیا هنوز هم به دنبال راضی کردن همه اطرافیانت هستی؟ آیا اگر خودت بدون تاثیر حرفهای اطرافیان بشینی فکر کنی، نظرت در مورد خودت و همسرت چیه؟ اینها رو جواب بده تا بتونیم بگیم مشکل کجاست و چطور حل میشه.
    هر آنچه را برای خود می پسندی برای دیگران هم بپسند
    و هر آنچه را برای خود نمی پسندی برای دیگران هم نپسند

  4. 6 کاربر از پست مفید deljoo_deltang تشکرکرده اند .

    del (پنجشنبه 11 مهر 92), saraamini (چهارشنبه 15 خرداد 92), tamanaye man (چهارشنبه 15 خرداد 92), کامران (چهارشنبه 15 خرداد 92), نازنین آریایی (چهارشنبه 15 خرداد 92), راحیل خانوم (پنجشنبه 16 خرداد 92)

  5. #3
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 20 خرداد 97 [ 07:57]
    تاریخ عضویت
    1391-2-16
    نوشته ها
    863
    امتیاز
    11,692
    سطح
    71
    Points: 11,692, Level: 71
    Level completed: 11%, Points required for next Level: 358
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    3,836

    تشکرشده 2,440 در 754 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام. خوبید؟ چه عجب! میگفتید گاوی ! گوسفندی قربونی میکردیم@

    فقط به عنوان یه مرد متاهل اینو به عنوان هشدار میگم: اگه من بشخصه تو شرایط همسر شما قرار میگرفتم خیلی به زندگی مشترکم باهاتون دلسرد و مایوس میشدم. اگه یهو نمیشدم اما آهسته آهسته فقط نفرت برام بجا میموند و یکی از چیزایی که عشقمو سرکوب میتونست بکنه همین مورد بود!
    پدر شما روز اول که با مادر شما ازدواج کرد امکانتش چی بود؟ چند سال مادرتون به پاش راه اومد تا رسید به جاییکه الان هست!؟! شما و امیر هم تازه اول راهید! مگه نه؟ قراره با هم زندگیو بسازید و پیش ببرید! درسته؟

    مهم نیست پدر شما درست میگه یا نه! مهم اینه که دیگه شما و همسرتون یکی هستید و زیر یک سقف زندگی میکنید! حالا پدرتون بیاد اونو دلسرد کنه و دعوا راه بندازه و بره....! خوب فکر کن ببین کی ضرر میکنه! آزامش و دلخوشی را چقدر باید دوباره زحمت بکشید که برگردونید! این موارد مثل سر بودن و ... قبل از گفتن "بله" باید دیده میشد و حالا که همسرتون تونسته پاس کنه اون خان رو دیگه مطرح کردنش به نظر من هیچ کمکی نمیکنه که هیچ! باعث فاصله و دلسردی بینتون میشه!
    من نظرمو صریح میگم:
    با پدرتون 100% مخالفم! شما از شرایطتون راضی هستید و این یعنی مهم ترین فاکتور! بیخود خرابش نکنید!

    موفق باشی! بیشتر بیا همدردی! جات خالیه!
    *به جادوی چشم تو شیدا شدم*
    *ز خود گم شدم در تو پیدا شدم*
    *من آن قطره بودم که با موج عشق*
    *در آغوش مهر تو دریا شدم
    *
    ویرایش توسط کامران : چهارشنبه 15 خرداد 92 در ساعت 02:18

  6. 4 کاربر از پست مفید کامران تشکرکرده اند .

    Hadi99g (دوشنبه 03 اسفند 94), mercedes62 (پنجشنبه 16 خرداد 92), نازنین آریایی (چهارشنبه 15 خرداد 92), راحیل خانوم (پنجشنبه 16 خرداد 92)

  7. #4
    Banned
    آخرین بازدید
    شنبه 19 دی 94 [ 18:27]
    تاریخ عضویت
    1390-10-12
    نوشته ها
    633
    امتیاز
    6,328
    سطح
    51
    Points: 6,328, Level: 51
    Level completed: 89%, Points required for next Level: 22
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    2,084

    تشکرشده 1,278 در 497 پست

    Rep Power
    0
    Array
    اصلا به فرض که سر تر باشی ، نمی خواد جوری رفتار کنی که پر رو نشه ، به نظرم هرچیزی که نرمالش هست انجام بده . یعنی چیزی که عرف و شرع میپسنده .
    میشه لطف کنید مثال بزنید که مثلا پدرتون از چی ایراد میگیرند ؟ که ببینیم ایراداشون واقعی هست یا نه .

  8. کاربر روبرو از پست مفید tamanaye man تشکرکرده است .

    نازنین آریایی (چهارشنبه 15 خرداد 92)

  9. #5
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 08 خرداد 99 [ 15:45]
    تاریخ عضویت
    1391-10-02
    نوشته ها
    399
    امتیاز
    8,219
    سطح
    61
    Points: 8,219, Level: 61
    Level completed: 23%, Points required for next Level: 231
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    14

    تشکرشده 833 در 318 پست

    Rep Power
    58
    Array
    واقعا که،این چیزایی که میگید اان براتون مشکل شده؟؟؟من از همسرم سرترم یعنی چی؟؟؟اگه نمیخواستیدش چرا اصلا انتخابش کردید،مگه اون چه گناهی کرده،به خدا یه سری از این دخترا اونقدر باید خونه پدر جونشون بمونند که موشاشون مثل دندونشون سفید شه،طرف شوهرش نه معتاده،نه اهل دوستیه،ادم کاری هستش و....هزار تا چیز خوب دیگه تو وجودش هست بعد خانم دیگه نمیدو.نه چی کنه و به قولی خوشی زیر دلش میزنه از زندگیش ناراضی هست،دلم به حال مردای شما میسوزه،چون اونها با خودشون فکر میکنند چقدر خوشبختن که همچین زنایی گیرشون اومده،اما زناشون .....به نظرم ادم تا به بلوغ فکری نرسیده نباید ازدواج کنه چون نتیجش این چیزایی هست که تو خیلی جاها میبینیم!!!!!!!

  10. 3 کاربر از پست مفید samanft تشکرکرده اند .

    ژپتو (پنجشنبه 16 خرداد 92), نازنین آریایی (چهارشنبه 15 خرداد 92), داود.ت (چهارشنبه 15 خرداد 92)

  11. #6
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 08 تیر 98 [ 05:40]
    تاریخ عضویت
    1389-9-30
    نوشته ها
    1,362
    امتیاز
    19,687
    سطح
    88
    Points: 19,687, Level: 88
    Level completed: 68%, Points required for next Level: 163
    Overall activity: 25.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger Second Class1000 Experience PointsVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    7,910

    تشکرشده 7,657 در 1,487 پست

    Rep Power
    151
    Array
    نازنین جان، تا به حال به پدر مادرت گفتی که این کارشون داره تاثیرات منفی توی زندگی مشترکتون میذاره؟
    از زندگی چه می خواهی که در خدایی ِخدا، آنرا نمیابی؟

  12. 3 کاربر از پست مفید دختر مهربون تشکرکرده اند .

    ژپتو (پنجشنبه 16 خرداد 92), نازنین آریایی (چهارشنبه 15 خرداد 92), راحیل خانوم (پنجشنبه 16 خرداد 92)

  13. #7
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 03 شهریور 94 [ 14:10]
    تاریخ عضویت
    1390-6-12
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    1,076
    امتیاز
    13,834
    سطح
    76
    Points: 13,834, Level: 76
    Level completed: 46%, Points required for next Level: 216
    Overall activity: 7.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialOverdrive1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    6,166

    تشکرشده 6,121 در 1,114 پست

    Rep Power
    122
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط deljoo_deltang نمایش پست ها
    عزیزم میشه سر تر بودن رو برای ما تعریف کنی. در چه زمینه ای؟ همچنین اگر ممکنه بگو این زیاد کار برای همسر کردن که می گی چیه؟ دوم اینکه زمانی حق انتخاب داشتی. و انتخابت همسرت بود . الان وقت انتخاب نیست، بلکه زمان حمایت از انتخابت هست. آیا به انتخاب خودت احترام میذاری؟ آیا هنوز هم به دنبال راضی کردن همه اطرافیانت هستی؟ آیا اگر خودت بدون تاثیر حرفهای اطرافیان بشینی فکر کنی، نظرت در مورد خودت و همسرت چیه؟ اینها رو جواب بده تا بتونیم بگیم مشکل کجاست و چطور حل میشه.
    سلام دلتنگ دلجوی عزیزم خوبی؟
    از نظر من سر تر بودن تعریفش چیه!! خوب ی تعاریفی داره

    بله به انتخاب خودم خیلی احترام می زارم خیلی. نمی خوام همه رو راضی نگه دارم .

    ولی خودم بدون نظر اطرافیانم وقتی در موردش فکر می کنم شاید از ی جهاتی سر باشم ولی در کل هیچ وقت حس نمی کنم ازش سر تر باشم البته از نظر ظاهری اکثرا دوستام و همکارام هم می گفتن.... و لی خودم انتخابش کردم بعضی وقت هاهم برعکس فکر میکنم اون از من سر رتره...خیلی وقتها این ذهنیت بهم دست میده و فکر میکنم می تونست با افراد بهتری و شرایط بهتری ازدواج کنه
    از واژه سر بودن خوشم نمیاد و درگیر این حرفا نیستم واقعا حرف دیگران روم تاثیر نمی زاره.

    مثلا دلتنگ جان ما چند هفته پیش مسافرت بودیم و وقتی برگشتیم ساعت 11 شب رسیدیم من بیدار موندم که برای فرداش نهار درست کنم مادرم زنگ زد خونمون که بگه ی سری وسایل جا به جا شده ....فهمید دارم آشپزی می کنم ناراحت شد گفت چرا نخوابیدی؟حالا ی روز نهار نبره چیزی نمی شه چرا این کارارو می کنی؟تو مگه زن خانه دار حرفه ای هستی ....کسی ازت انتظار نداره بد عادت نده و .....

    یا خونه پدرم اینا که هستیم امیر اصلا دست به هیچی نمی زنه هر چی می خواد به من میگه...مثلا میگه آب بیار.یا تلفن بیار من ی زنگ بزنم.این کارو که می کنم یعنی براش آب می برم ...می ببینم پدرم خوشش نمیاد و بهش میگه تو چرا خودت پا نمی شی چرا به نازنین می گی؟البته این عادت رو تو خونه خودمون هم داره یعنی کلا وقتی میاد خونه هر کار داره به من می گه مثلا آب بخواد میوه بخواد چایی بخواد یا تلفن زنگ بزنه پا نمیشه...

    دیگه اینکه ی روز هوای خیلی بارونی بود من از سرکار اومدم خونه پدرم امیرم زودتر از من رسیده بود اونجا خوابیده بود تو اتاق.من تو راه بودم پدرم زنگ زد گفت کجایی من میام دنبالت...هرچی گفتم نمیخواد قبول نکرد.پدرم رانندگی براش ممنوعه ولی پاشد اومد دنبالم که من زیر بارون خیس نشم.
    تو راه بهم گفت امیر اومده خونه خوابیده.می بینه چه بارونی داره میاد.می دونه زنش تو خیابون مونده ولی پا نشد!!!! نازنین اون باید خیلی به تو احترام بزاره خیلی باید هوای تو رو داشته باشه. من پشیمونم چرا گذاشتم ازدواج کنی.نه اینکه اون پسر بدی باشه ولی تو لیاقتت خیلی بالاتره. تو کم دختری نیستی.برای تو پسر خوب زیاد بود ولی برای اون دختری مثل تو نبود.
    انقدر هم با ناراحتی میگه که انگارواقعا دلش برای سوخته باشه.

    تو مهمونی جایی باشیم هی میاد به مادرم می گه برای نازنین اسفند دود کن .برام طلا می خره به هر مناسبتی ....به امیر می گه چرا منو نمی بره خارج.آخه پدر شوهر و مادر شوهرم چند وقته رفتم از ایران پیش خواهر شوهرم. بهش میگه باید برای ماه عسل می رفتید خارج .... از این جور حرفا...

    عروسی ما خیلی ساده بود خیلی .در حد متوسط به پایین .از عروسی که برام گرفتن خیلی ناراضین.
    خیلی وقت ها بهش میگن که عروسی خوب نبود..من همیشه می گم به جهنم درک که خوب نبود .برای مهم نیست برای من خودش مهمه
    مهم اینکه خودم باهاش خوشبختم

    این چیزا برام مهم نیست اصلا قیافه هیچ وقت برام مهم نبود تازه خیلی دلم می خواست ظاهرم سر باشه یعنی به نظرم دختر باید سر باشه از نظر ظاهری....

    - - - Updated - - -

    الان که دیگه سر کار نمیرم خیلی ناراحت شدن می دونن به خاطر امیر نمیرم دیگه
    می گن حق نداره که تو رو محدود کنه مگه از اول نمی دونست شاغلی.
    همش می گن تو خیلی به حرف اون گوش میدی می گن اون تو خوابم نمی دیده با کسی مثل تو ازدواج کنه .....
    مرا دوست بدار
    اندکی،ولی طولانی

  14. کاربر روبرو از پست مفید نازنین آریایی تشکرکرده است .

    کامران (پنجشنبه 16 خرداد 92)

  15. #8
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    جمعه 19 تیر 94 [ 19:52]
    تاریخ عضویت
    1390-7-30
    نوشته ها
    1,886
    امتیاز
    17,095
    سطح
    83
    Points: 17,095, Level: 83
    Level completed: 49%, Points required for next Level: 255
    Overall activity: 61.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocial1000 Experience Points10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    9,194

    تشکرشده 9,663 در 1,930 پست

    Rep Power
    212
    Array
    سلام

    خیر الامور اوسطها.
    نازنین جان چون هرکاری در حد تعادلش خوبه.بهتره اینجا هم حد وسط رو نگه داری.نه بخاطر حرف پدرو مادرت.کلاً.
    مثلا لازم نیست حتماً همیشه تموم وسایل مورد نیاز شوهرتو بذاری کف دستش.حتی بد نیست اونم تو کارای خونه یه کمکی بهت کنه.باور کن غذایی که دونفره پخته بشه (جدا از شور یا بی نمک شدنش) یه لطف دیگه ای داره.خونه ای که دو نفری تمیز بشه هم زودتر انجام میشه و وقت آزادتون بیشتر میشه هم تو حین کار خوش میگذره.

    خیلی راحت در حد توانش اونو وارد کار خونه بکن و سعی کن از این لحظات هردو لذت ببرید.

    عروسی رو هم دیگه بیخیال...گذشت...به جاش میتونی برنامه چندتا عکس اسپرت تو کویر یا شمال بچینی.

    در مورد ظاهر هم منم بات موافقم.دختر باید خوشگلتر باشه.

    راستی به امیر بگو دوماد مثه پسر خونوادس.دیگه مهمون نیست یه جا بشینه.:) صابخونس

    موفق باشی

  16. 4 کاربر از پست مفید بهار.زندگی تشکرکرده اند .

    gisooo (چهارشنبه 15 خرداد 92), کامران (پنجشنبه 16 خرداد 92), نازنین آریایی (چهارشنبه 15 خرداد 92), راحیل خانوم (پنجشنبه 16 خرداد 92)

  17. #9
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 02 مهر 95 [ 23:41]
    تاریخ عضویت
    1392-2-09
    نوشته ها
    153
    امتیاز
    3,832
    سطح
    39
    Points: 3,832, Level: 39
    Level completed: 22%, Points required for next Level: 118
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    128

    تشکرشده 312 در 128 پست

    Rep Power
    32
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط بهار.زندگی نمایش پست ها
    سلام

    راستی به امیر بگو دوماد مثه پسر خونوادس.دیگه مهمون نیست یه جا بشینه.:) صابخونس
    نازنین نوشته تو خونه خودشون هم همینطوری هست :

    "البته این عادت رو تو خونه خودمون هم داره یعنی کلا وقتی میاد خونه هر کار داره به من می گه مثلا آب بخواد میوه بخواد چایی بخواد یا تلفن زنگ بزنه پا نمیشه..."

  18. کاربر روبرو از پست مفید gisooo تشکرکرده است .

    نازنین آریایی (چهارشنبه 15 خرداد 92)

  19. #10
    Banned
    آخرین بازدید
    شنبه 19 دی 94 [ 18:27]
    تاریخ عضویت
    1390-10-12
    نوشته ها
    633
    امتیاز
    6,328
    سطح
    51
    Points: 6,328, Level: 51
    Level completed: 89%, Points required for next Level: 22
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    2,084

    تشکرشده 1,278 در 497 پست

    Rep Power
    0
    Array
    برای عروسی ، خوب پدر و مادر هستند شاید تو دلشون مونده ، ولی به نظرم بهشون بگو که وقتی شما در مورد عروسی این طوری میگید من ناراحتیم رو سر امیر خالی میکنم . عروسی دیگه گذشته و برام مهم نیست اصلا .حتما بهشون بگو که فکر نکنن خودت هم ناراحتی ولی ناراحتیت رو پنهون میکنی .

    ولی در کل خانوادت فکر میکنن که همسرت داره برات کم میزاره ، نمونه اینکه تو بارون نیومده دنبالت و خواب بوده . حالا بنده خدا شاید خواب مونده و متوجه نشده ، ولی اگر بی خیال باشه بحثش جداست . و به خانوادت حق میدم .
    ولی منم این مشکل رو دارم که همسرم میگه این و بیار اون رو ببر ، بعضی وقت ها کلافه میشم .
    نازنین جان من هم یک سری کارا رو که انجام دادم توی زندگی ولی الان دارم متوجه میشم که بدجور همسرم رو به بعضی کارا عادت دادم ، که اگر روزی انجام ندم به هر دلیلی پیش چشمش خیلی بزرگ به نظر میرسه .
    اگر با وجود خستگی راه وایمیسی غذا می پزی همسرت عادت میکنه ، اگر یک روز نپزی مدعی میشه که کارت رو انجام ندادی .

  20. کاربر روبرو از پست مفید tamanaye man تشکرکرده است .

    نازنین آریایی (چهارشنبه 15 خرداد 92)


 
صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 14
    آخرين نوشته: سه شنبه 05 فروردین 93, 08:09
  2. شوهرم شدیدا عصبی میشه.خودشو میزنه.واقعا مشکل از منه؟
    توسط reyhan در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 31
    آخرين نوشته: پنجشنبه 09 آبان 92, 19:42
  3. کمکم کنید بفهمم چِمه ؟ (عصبیم بی انگیزه ام ... هیچ هدفی ندارم)
    توسط خدیجه سلطان در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 5
    آخرين نوشته: سه شنبه 16 آبان 91, 14:31
  4. هرچی بیشتر میفهمم اعصابم بیشتر به هم میریزه
    توسط yekidota در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 6
    آخرين نوشته: یکشنبه 16 مهر 91, 12:09
  5. مردایی که می گن دختر باید ریزه میزه و کوچولو باشه ،دروغ می گن؟؟؟؟
    توسط نازنین آریایی در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 55
    آخرين نوشته: پنجشنبه 01 تیر 91, 16:44

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 00:53 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.