احتمالا مشکل سردی همسر شما هم سر همین استرس ها و فشارهای روحی زیادی هست که روش هست
شما سعی کنید پیش قدم باشید
در ضمن بیشتر از این نیازمند حضور شما در سایت تنظیم خانواده هست
tanzimekhanevadeh.com
تشکرشده 1,600 در 571 پست
احتمالا مشکل سردی همسر شما هم سر همین استرس ها و فشارهای روحی زیادی هست که روش هست
شما سعی کنید پیش قدم باشید
در ضمن بیشتر از این نیازمند حضور شما در سایت تنظیم خانواده هست
tanzimekhanevadeh.com
تشکرشده 345 در 153 پست
سلام
واقعیت اینه مردا خیلی بیشتر از اونی ک به نظر میاد حساسن . وقتی از نظر روحی و روانی تو شرایط خوبی نباشن کلا می رن تو خودشون و حوصله هیچ کاریو ندارن
m_eros (چهارشنبه 29 خرداد 92)
تشکرشده 9,663 در 1,930 پست
سلام
درسته که بچه ها بهت گفتن رفتار شوهرت غیرعادیه و تو عادی هستی اما هرگز نباید این حس رو به همسرت انتقال بدی که غیرعادیه.اینکار نه تنها اونو از تو سردتر و دورتر میکنه،حتی باعث میشه پیش خودش احساس ناراحتی و ناتوانی کنه.
گفتن با شوخی که بیشتر شبیه تیکه انداختن و متلک انداختنه یا تو دعوا که اونو متهم میکنی باعث میشه اون مقابلت گارد بگیره و بگه روابطتون از بقیه بدتر نیست و...
به نظر من با این فکر که من عادیم و شوهرم غیرعادیه باش صحبت نکن.اینجوری فکر کن که یه مشکل تو زندگی مشترکمون پیش اومده که باید باهم حلش کنیم.
یادت باشه خودت میگی بعد بدنیا اومدن فرزندت این اتفاق افتاده،پس شوهرت از اول اینجوری نبوده.
اولین قدم برای اینکه شوهرت بات راجب این موضوع حرف بزنه اعتمادسازیه.یعنی تو باهاش همدلی کنی و اون بهت اعتماد کنه.
مردونگیشم زیر سوال نبر که براشون خیلی مهمه.
موفق باشی
تشکرشده 36,012 در 7,405 پست
taraneh89 (جمعه 03 خرداد 92)
تشکرشده 2,912 در 637 پست
سلام
به نظر من غیر عادی نیست مشکلی هم نیست این که بعد از مدت طولانی همسرتون به رابطه تن میده شاید به خاطر مساله فکری باشه و نه مشکل دار بودن ایشون ! معمولاً حس جنسی مردها به دلایلی مثل فکر ها و فشارهای فکری و روحی کاهش پیدا میکنه . همسر شما مشکلی داره که شما ازش باخبر نیستین! مشکلی که فکر میکنم درگیری ذهنش رو به حدی رسونده که اصلاً رغبتی برای میل جنسی براش نمونده.
خواهر خوبم، وقتی یک مرد از لحاظ فکری بهم ریخته است به تنها چیزی که فکر نمیکنه و خیلی وقتا بدش هم میاد ارتباطه. آیا اوایل ازدواجتون هم ایشون همینطوری بودند؟
نمی دانم چه کرده ام
اما
می دانم به تو نیاز مندم
تشکرشده 12 در 7 پست
به توصیه شما دوستان تو یه فضای آروم موضوع رو مطرح کردم در حالی که بچه خواب بود شام خورده بودیم و کلا مانعی واسه صحبت وجود نداشت از این شروع کردم که چرا ما زیاد توزندگی شاد نیستیم و رسوندمش به مسئله رابطه و نتیجه ش یه خنده ی تمسخر آمیز بود که تا مغز استخونم رو سوزوند!!بهم خندید !!! من رو سطحی و احساسی میدونه!؟ ولی اگه موضوع برعکس بود هر آدم عاقلی بهش حق می داد که...به نیشخندش که فکر می کنم از خودم بی زار میشم ترجیح میدم تو خیال خودم دست به گناه بزنم اما واسه طبیعی ترین نیاز و البته حقم، تحقیر نشم ! از همه ی شما دوستان هم ممنون این تاپیک نتیجه ش رو گرفت و می تونه قفل بشه
تشکرشده 5,967 در 1,568 پست
عزیزم کجا با این عجله؟واقعا انتظار داشتی که با یک گفتگو تمام مسائل همسرت در این 4 سال حل بشه؟ببین به نظر من شما همسرت رو درک نمی کنی البته ایشون هم شما رو. من هم شرایطی مشابه شما رو تجربه کردم. و البته خیلی تلاش کردم و مشکلم تا حدود زیادی حل شده. اول از همه باید بخوای و مطمئن باش اگر بخوای اینقدر راه ها رو می ری تا جواب رو پیدا کنی. منم از تجربیاتم برات می گم . امیدوارم کمکت کنه. 1- اینو باید بپذیری که بعضی مردها روحیه حساستری دارند و همسر شما هم یکی از اونهاست. پس اینکه وقتی روحش اروم نیست نمی تونه رابطه داشته باشه یا تمایل نداره چیز عجیبی نیست.2- سعی کنی با همسرت دوست باشی و اونو منبعی برای رفع نیازت نبینی.3- وقتی همسرت خونه است به همسرت کمک کنی دغدغه های ذهنیش کم بشه. هر زنی اگر بخواد می تونه به بر گشتن ارامش و دور شدن استرس از مردش کمک کنه. ببین همسرت چطور اروم میشه و چطور می تونی از فشارهایی که روش هست کم کنی. شاید فقط کمی قناعت بیشتر، همفکری و همصحبتی و همدلی کردن به وقت درد و دل تمام کاری باشه که باید انجام بدی.4- مدیریت روابط زناشوییت رو بعهده بگیر. فکر نکن غرورت شکسته میشه. این باعث میشه همسرت راحتتر تن به رابطه بده چون میدونه که لازم نیست تلاش زیادی برای خودش و شما انجام بده و شما مقدار زیادی از کار رو بر عهده می گیری. و همسرت بیشتر به رابطه مشتاق میشه چون براش مثل یک زنگ تفریح می مونه.5- غذاهای گرم برای همسرت تهیه کن .6- تنوع رو وارد روابطتون کن. 7-شاید لازم باشه به تنهایی پیش مشاور بالینی مراجعه کنی تا روشهایی ( و حتی تنوع )که می تونه همسرت رو به روابط بر گردونه رو یاد بگیری. و البته اونها رو به کار ببندی.8- زود نا امید نشو و یک راه رو برای مدت طولانی برو تا مطمئن بشی جواب نمیده نه اینکه دوبار یا سه بار که رفتی و دیدی جواب نمیده کنارش بذاری.موفق باشی. اگر سوالی داشتی بپرس منم سعی می کنم بیشتر فکر کنم ببینم دیگه چه کارهایی انجام دادم.راستی یک سایت دیگه هم هست که جواب این سوالهارو میده . پیداش کردم برات اینجا می ذارم.
هر آنچه را برای خود می پسندی برای دیگران هم بپسند
و هر آنچه را برای خود نمی پسندی برای دیگران هم نپسند
asemani (شنبه 04 خرداد 92), del (شنبه 04 خرداد 92), shabe niloofari (شنبه 04 خرداد 92),tamanaye man(یکشنبه 05 خرداد 92), کامران (شنبه 04 خرداد 92), مسافر تنها (چهارشنبه 27 شهریور 92)
تشکرشده 30 در 23 پست
خانم سعی کن علاوه بر مسایلی که دوستان بهش اشاره داشتن به این مطلب حتما توجه کنی که غرور و مردانگی شوهرتو با حرفات و عملکردت و نحوه صحبتت زیر سوال نبری.فشار کار اونم تو این مملکت که کسی امیدی به فرداش نداره+فشار درس+ بار مسئولیت زندگی واقعا روان آدمو تجزیه میکنه. شوهرت تنها امیدش واسه آرامش تویی. سعی کن این برهه را با سیهست مدیریت کن مطمئن باشید همه چی حل میشه
gisooo (یکشنبه 05 خرداد 92), کامران (یکشنبه 05 خرداد 92), مسافر تنها (چهارشنبه 27 شهریور 92)
تشکرشده 100 در 40 پست
گیسو جان خیلی ناراحت شدم یاد خواهرم افتادم همسرش ناتوانی جنسی داشت ولی به خواهر بیچاره من القا کرده بود که اون ناتوانی جنسی داره!!!!!!!!!!!
خواهرم الان از همسرش جدا شده تو 5 ماهی که با هم زندگی کردن کلا فکر کنم 5-6 بار رابطه داشتن تازه اونم ناقص.
همسرت از ضعفشه که تو رو مسخره میکنه خودشم میدونه ناتوانه و چون غرورش اجازه نمیده در موردش حرف بزنه تو رو مسخره میکنه.
خجالت نکش رسما بهش بگو اگه ناتوانی داره میتونین برین دکتر. کاری بکن که اون اذیت بشه نه تو چون مشکل از اونه نه تو
کامران (یکشنبه 05 خرداد 92)
تشکرشده 2,440 در 754 پست
آبان دخت (یکشنبه 05 خرداد 92)
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)