به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 7 , از مجموع 7

Threaded View

  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 21 مهر 94 [ 18:27]
    تاریخ عضویت
    1391-6-23
    نوشته ها
    9
    امتیاز
    1,928
    سطح
    26
    Points: 1,928, Level: 26
    Level completed: 28%, Points required for next Level: 72
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    2

    تشکرشده 8 در 5 پست

    Rep Power
    0
    Array

    رفتارهاي عجيب و خارق العاده ي مادر و پدرم

    سلام
    بالاخره بعد از كلي سختي و مشقت من و همسرم باهم ازدواج كرديم البته فعلا دوران عقديم
    روز خواستگاري هيچكدوم از برادراي بزرگترم حضور نداشتن يكيشون كه زندانه به جرم سرقت و مصرف شيشه و اون يكي هم اصلا خونه نيومد فقط دوتا برادر كوچكترم بودن
    پدرم اون شب آبروريزي راه انداخت كه بيا و ببين اصلا حرف نميزد و خودشو زده بود به ديونگي
    با هر آبروريزي و بدبختي كه شده نامزد شديم
    همسرم پسر كاملا مودب و دوست داشتني هست و كاملا پايبند به خانواده و مسئوليت شناس تنها كسيه كه تو اين سالها تونستم راحت بهش تكيه كنم و دوسش داشته باشم خونواده ي همسرم خيلي خوبن و منو خيلي دوست دارن وضعيت ماليشونم معموليه
    همسرم تو يه شركت مشغول به كاره و درآمدش طوري هست كه بتونيم يه زندگي آروم تو شهر كوچيك خودمون داشته باشيم
    مشكلي كه الان دارم اينه كه پدرم همه ش داره گريه ميكنه و ميگه دخترمونو بدبخت كرديم پسره پولدار نيست كسي ندونه فكر ميكنه خودش پول پارو ميكنه (وضعيت مالي خونواده م اصلا خوب نيست) هرچقدر براشون از مزايا و خوبيهاي همسرم ميگم انگار كه با ديوار حرف ميزنم همه ش ميگن پول نداره داماد فلاني فلان ماشينو برا پدر زنش گرفته!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!111
    اگه يه روز ناهار يا شام همسرم بياد خونه ي ما بايد خرج ناهار و شامشو خودم بدم وگرنه مادرم همسرمو از خونه بيرون ميكنه
    تمام هزينه هاي خريد حلقه ي داماد و حتي كادوهاي پدر و مادر و برادرام كه بايد سر سفره ي عقد بهم ميدادند رو خودم پرداخت كردم انگار نه انگار پدر و مادري دارم
    مادرم مدام همسرم و خانواده ش رو مسخره ميكنه و بهشون لقب گدا ميده
    خواهر بزرگترم مدام نصيحتش ميكنه ولي به گوشش نميره
    كاملا رواني شدم حس ميكنم شوهرم هم داره خسته ميشه ولي به روم نمياره . خونواده م واقعا دارن اذيتش ميكنن ديگه خسته شدم گاهي وقتا به سرم ميزنه خودمو بكشم

  2. 2 کاربر از پست مفید goli_poul تشکرکرده اند .

    rozaneh (سه شنبه 20 فروردین 92), roze sepid (سه شنبه 20 فروردین 92)


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 02:25 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.