سلام دوستان خوب تالار همدردی :)
دوستان مشکل من برای خودم به نظر لاینحل میاد .. در اینترنت مشغول سرچ بودم که به اینجا برخوردم وتصمیم گرفتم از شما کمک بخوام
من پسری 31 ساله . ترم اخر کارشناسی ارشد مهندسی برق هستم و چندین ساله که شاغلم
تعریف از خود نباشه فرد پخته وعاقلو منطقی هستم
من اصلا اهل دوستی با جنس مخالف به شکل رایجش نیستم
حدود 1 سال پیش بادختری آشنا شدم وخیلی معمولی در مورد مسائل روزمره حرف زدیم واصلا قصد ادامه نداشتیم اما هر چی که جلوتر رفتیم
متوجه شدیم در مورد خیلی مسائل اتفاق نظر داریم ... کم کم یه رابطه سالم عاشقانه شکل گرفت وباهم آرامش پیدا کردیم
همه چیمون به هم میخوره
وارد جزئیات نمیشم ....
بعد از کلی فکر و تحلیل به این نتیجه رسیدم برای آشناشدن باخانوادش ... خانوادمو راضی کنم تا برای دیدنشون بریم
اما مادرم گفت برات زوده که ازدواج کنی !!!!!!!!!!!!!! در حالی که من همه شرایط ازدواجو دارم
باهاش چندین بار صحبت کردم اما حتی یک بار نگفت اون دختر کیه ؟ چطور اشنا شدی؟ برم ببینمش !
مدام حرف خودشو تکرار جوری که دیگه خسته شدمو به حالت قهر از خونه رفتم
اما عشقم گفت برگرد خونه پیش خانوادت این راهش نیست
من کارم خیلی زیاده گاهی و وقت زیادی ندارم اما توهمین فرصت مدام منطقی باهاشون صحبت کردم
اما جوری برخورد میکنن انگار من بچم وهیچ ارزشی برای حرفم قائل نشدن
با خواهرم صحبت کردم
گفت کمکت میکنم فقط آدرس بگیر تا اول تحقیق کنم .. منم به زور ادرسشونو گرفتم
خواهرم گفت تحقیق کردم همه ازشون خیلی زیاد تعریف کردن
اما تو باید از یه خانواده پولدار و باکلاس دختر بگیری ( در حالی که ما کاملا هم سطحیم ) واونا ازمون کم نیستن
باهاش منطقی حرف زدم اما کم کم به دعوا کشید و گفت برو هرکار میخوای بکن ما خواستگاری اون دختر نمیایم
تو نمیفهمی ... پول خیلی مهمه !!!!
من همه راهارو رفتم دوستان به نظرتون میشه این خانواده رو راضی کرد؟ من پدر ندارم و فقط دو تا خواهر دارم
وهیچ شخصی ندارم که واسطه بکنمش
ممنون میشم نظراتتونو بدونم ببخشید اگر صحبتم طولانی شد
علاقه مندی ها (Bookmarks)