به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 10
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 13 بهمن 91 [ 11:52]
    تاریخ عضویت
    1391-10-27
    نوشته ها
    3
    امتیاز
    90
    سطح
    1
    Points: 90, Level: 1
    Level completed: 80%, Points required for next Level: 10
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    31 days registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 2 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array

    فکر کنم مریض روحی ام . کمکم کنین. خواهشا بخونین.

    سلام. نمیدونم چطور باید مشکلم رو برای شما دوستان شرح بدم. تا به حال جایی مطرحش نکردم. لیسانسم رو گرفتم و دانشجوی ارشدم. شاغلم و سابقه کاری هم دارم. از نظر دیگران شرایط خیلی خوبی دارم. اما سراسر زندگیم پر از استرس هست. مخصوصا استرس کاری چون بعد از چند وقت هنوز نتونستم با کارم کنار بیام و احساس خنگی میکنم. باور کنین این حقیقت داره با این که دانشجوی بدی نبودم اما در محیط کار اصلا آدم موفق نیستم. از طرفی خیلی احساس تنهایی میکنم چون دوست صمیمی کم دارم و اونها هم برای خودشون دوست پسر دارن من تا الان احساس کمبودی از این نظر نمیکردم اما با این فشار کاری و درسی و احساس تنهایی دارم دیوونه میشم. هیچ چیز منو خوشحال نمیکنم. تصمیم دارم انصراف بدم. راستش چند وقته پیش از فرط تنهایی توی اینترنت با کسی شروع به گپ زدن کردم. اصلا فکر نمیکردم که ادامه دار بشه. من فقط قصد صحبت کردن و درد دل داشتم. راستش من هیچ چیز رو به اون آقا راست نگفتم. هیچ چیز. فقط میخواستم یه نفر باشه که باهاش حرف بزنم. از اسم و شغل و کار و خانواده و .... اما اون آقا ول نکرد هر شب پیام میداد خیلی مودب هست ما تقریبا هر شب چت میکردیم به زور شماره تماس من رو گرفت. خیلی ملاحظه کاره و هر موقع که من بگم زنگ میزنه. در نظر داشته باشین که من کلا همه چیز رو دروغ گفتم و دارم از عذاب وجدان میمیرم. میخوام ناگهانی قطع رابطه کنم اما میدونم که خیلی ناراحت میشه. راست رو هم نمیشه گفت چون بعد از دو سه ماه ... اصلا فکر میکنم که من یه مریض روانی ام که یه بنده خدا رو اینطور سر کار گذاشتم. ما همو چند بار بیرون دیدیم. بعدها متوجه شدم که او به همراه دوستاش اکثرا به یک کافی شاپ نزدیک محل کارم میان. هر روز میگم اگر منو ببینه چی کار کنم. دارم دق میکنم. دارم دق میکنم. برم پیش روان پزشک بگم سر مردم رو کلاه گذاشتم. از تنهایی دارم دق میکنم. از استرس کار و درس دارم دیونه میشم. کمکم کنین. ببخشید طولانی شد. بار اولمه توی این سایت مطلب میذارم. امیدم به کمک و راهنمایی شماهاست.

  2. کاربر روبرو از پست مفید صنوبر تشکرکرده است .

    seetareh (چهارشنبه 27 دی 91)

  3. #2
    Banned
    آخرین بازدید
    شنبه 19 دی 94 [ 18:27]
    تاریخ عضویت
    1390-10-12
    نوشته ها
    633
    امتیاز
    6,328
    سطح
    51
    Points: 6,328, Level: 51
    Level completed: 89%, Points required for next Level: 22
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    2,084

    تشکرشده 1,278 در 497 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: فکر کنم مریض روحی ام . کمکم کنین. خواهشا بخونین.

    اشتباهاتی در گذشته انجام دادی ولی جلوی ضرر رو هر چه زودتر بگیری منفعته
    به نظرم یک دلیل محکم بیار و رابطتت رو باهاش تموم کن ، نه اون بنده خدا رو سر کار بگذار و نه خودت رو انقدر اذیت کن
    طوری دلیل بیار که هیچ راه برگشتی براش نگذاری .
    مثلا بگو پسر عموم چند ساله که خواستگارمه و داره میاد خواستگاری و دارم ازدواج میکنم ، و بگو تمام شرایطش برای ازدواج خوبه و تمام خانواده قبولش دارن .
    اصلا دیگه باهام تماس نگیر و بعدش گوشیت رو خاموش کن ، بعد از 1 هفته روشنش کن اگر زنگ زد بگو ما عقد کردیم دیگه با من تماس نگیر ، اگر دیدی باز تماس میگیره شمارت رو عوض کن .

  4. کاربر روبرو از پست مفید tamanaye man تشکرکرده است .

    tamanaye man (چهارشنبه 27 دی 91)

  5. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 13 بهمن 91 [ 11:52]
    تاریخ عضویت
    1391-10-27
    نوشته ها
    3
    امتیاز
    90
    سطح
    1
    Points: 90, Level: 1
    Level completed: 80%, Points required for next Level: 10
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    31 days registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 2 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: فکر کنم مریض روحی ام . کمکم کنین. خواهشا بخونین.

    خب آخه یه جورایی بهش اعتیاد پیدا کردم. فکر میکنه خیلی صادقم. نمیگه پس چرا تا الان نگفتی؟؟؟ من از روی تنهایی این کارو کردم. میتونم با یکی دوست بشم و این دفعه صادق باشم اما خانوادم اصلا تا به حال همچین چیزی ازم ندیدن. توی این شرایط اصلا نمیشه به ازدواج فکر کرد چون فکر میکنم که با ازدواج فقط یه نفر دیگه رو هم افسرده میکنم. ازم فراری میشه. فکر کنم مشکلم حادتر از این حرفاست. هر شب تا کلی گریه نکنم خوابم نمیبره. حوصله هیچ کاری رو ندارم. کارم تو اداره هر روز بدتر از دیروز پیش میره. البته مشکل اصلیم هم کارمه. چون احساس خنگی و بی سوادی میکنم گوشه گیر شدم. با کسی حرف نمیزنم سر کار. خیلی افسردم. یه راست از اداره میام خونه. خیلی بی حوصلم. روزهای جمعه از اتاق بیرون نمیام. فقط تو نت میچرخم. وقت تلف میکنم. درس هم نمیخونم. وای خدایااااا. اگر واقعیت رو بفهمه چیکار کنم؟ آبروم میره نه؟ خیلی خانواده با آبرویی دارم. واسه همین جرات ارتباط با کسی رو ندارم. من حتی با این سن 27 سال هنوز یه کافی شاپ با دوستام یا دوست پسرم نرفتم. باورتون میشه؟؟ لطفا کمکم کنین. پیش روانشناس یا روانپزشک نرم؟؟؟ وقتی برام یه خواستگار معرفی میشه باورتون نمیشه شاید اصلا نپسندمش اما برای رفع تنهایی میگم بذار باهاش بیشتر آشنا بشم. بعدن خودم پشیمون میشم که وقتی خوب نبود چرا از اول نگفتی الان هی دنبال بهونه ای؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!! اینم بگم که اصلا روابط اجتماعی خوبی ندارم که بخوام خودم کسی رو پیدا کنم. انگیزه ندارم. همیشه اضطراب دارم.
    تازه عضو سایت شدم. امیدوارم درست کار کردن رو با این سایت حداقل یاد بگیرم. منتظر راهنمایی شماهام.

  6. کاربر روبرو از پست مفید صنوبر تشکرکرده است .

    seetareh (چهارشنبه 27 دی 91)

  7. #4
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 18 بهمن 91 [ 09:47]
    تاریخ عضویت
    1391-10-21
    نوشته ها
    55
    امتیاز
    254
    سطح
    5
    Points: 254, Level: 5
    Level completed: 8%, Points required for next Level: 46
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    31 days registered250 Experience Points
    تشکرها
    19

    تشکرشده 55 در 32 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: فکر کنم مریض روحی ام . کمکم کنین. خواهشا بخونین.

    سلام صنوبر جان.خواهر من رابطه اي مثل تو داشت اما اگه ادامه بدي همسر خوبي گيرت نمياد.شايدم در نظر ديگران خوب باشه اما هيچوقت ازش راضي نميشي.اينو خواهرانه ميگم چون چند موردو از نزديك ديدم.اميدوارم با يك تلنگر به خودت بياي واز اين كار متنفر بشي.

  8. #5
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 16 بهمن 91 [ 18:47]
    تاریخ عضویت
    1391-10-28
    نوشته ها
    21
    امتیاز
    139
    سطح
    2
    Points: 139, Level: 2
    Level completed: 78%, Points required for next Level: 11
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    31 days registered100 Experience Points
    تشکرها
    11

    تشکرشده 25 در 17 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: فکر کنم مریض روحی ام . کمکم کنین. خواهشا بخونین.

    مرگ یه بار شیون هم یه بار ازش جدا شو یه بهونه بیار و جدا شو . به فکر خودت باش میبینی که تجربیات دیگران میگه که پایان خوبی نداره
    بعدشم یه فکری برا تنهاییت کن. در این زمینه من کاملا درکت میکنم.
    خودتو سرزنش نکن چون اینکار واقعا داغونت میکنه

  9. کاربر روبرو از پست مفید ساناز1160 تشکرکرده است .

    negi (جمعه 29 دی 91)

  10. #6
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 19 بهمن 91 [ 14:00]
    تاریخ عضویت
    1391-2-28
    نوشته ها
    312
    امتیاز
    1,518
    سطح
    22
    Points: 1,518, Level: 22
    Level completed: 18%, Points required for next Level: 82
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    925

    تشکرشده 957 در 224 پست

    Rep Power
    44
    Array

    RE: فکر کنم مریض روحی ام . کمکم کنین. خواهشا بخونین.

    نقل قول نوشته اصلی توسط صنوبر
    توی این شرایط اصلا نمیشه به ازدواج فکر کرد چون فکر میکنم که با ازدواج فقط یه نفر دیگه رو هم افسرده میکنم. ازم فراری میشه. فکر کنم مشکلم حادتر از این حرفاست. هر شب تا کلی گریه نکنم خوابم نمیبره. حوصله هیچ کاری رو ندارم. کارم تو اداره هر روز بدتر از دیروز پیش میره. البته مشکل اصلیم هم کارمه. چون احساس خنگی و بی سوادی میکنم گوشه گیر شدم. با کسی حرف نمیزنم سر کار. خیلی افسردم. یه راست از اداره میام خونه. خیلی بی حوصلم. روزهای جمعه از اتاق بیرون نمیام. فقط تو نت میچرخم. وقت تلف میکنم. درس هم نمیخونم. وای خدایااااا. اگر واقعیت رو بفهمه چیکار کنم؟ آبروم میره نه؟ خیلی خانواده با آبرویی دارم. واسه همین جرات ارتباط با کسی رو ندارم. من حتی با این سن 27 سال هنوز یه کافی شاپ با دوستام یا دوست پسرم نرفتم. باورتون میشه؟؟ لطفا کمکم کنین. پیش روانشناس یا روانپزشک نرم؟؟؟ وقتی برام یه خواستگار معرفی میشه باورتون نمیشه شاید اصلا نپسندمش اما برای رفع تنهایی میگم بذار باهاش بیشتر آشنا بشم. بعدن خودم پشیمون میشم که وقتی خوب نبود چرا از اول نگفتی الان هی دنبال بهونه ای؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!! اینم بگم که اصلا روابط اجتماعی خوبی ندارم که بخوام خودم کسی رو پیدا کنم. انگیزه ندارم. همیشه اضطراب دارم.
    تازه عضو سایت شدم. امیدوارم درست کار کردن رو با این سایت حداقل یاد بگیرم. منتظر راهنمایی شماهام.
    صنوبر جان سلام ..
    عزیزم قبل از اینکه سرکار بری هم احساس خنگی و بی سوادی میکردی ؟ تو دوران دانشگاه و مدرسه روابطت با بقیه چطور بود ؟
    کلا قبل از اینکه مشغول به کار شی زندگیت چطور میگذشت ؟

    من احساس میکنم تمام مشکلاتت به خاطر کمبود اعتماد به نفسته .. نه مریض هستی و نه روانی .. فقط اعتماد به نفست خیلی خیلی پایینه .. که احساس میکنم از وقتی مشغول به کار شدی کمتر هم شده .. چون تو هر دو تا پستت اشاره کردی به مشکلت تو محل کار ..
    اگر میتونی کارت رو عوض کن و کاری که انجام میدی مرتبط با رشته ت باشه و توش تخصص داشته باشی و بهش علاقه داشته باشی ..

    در رابطه با اون اقا .. یه رابطه ی دو سه ماهه ی اینترنتی بوده ! که کلا اصل این جور روابط اینترنتی غلطه .. حالا چه دروغ گفته باشی چه نگفته باشی .. فکر کن که راستش رو میگفتی و اون اقا ادم بدی از اب در میومد و میخواست اذیتت کنه !!
    رابطه رو تموم کن .. عذاب وجدان نداشته باش ..
    روی خودت و اعتماد به نفست کار کن .. الان خودت از همه چیز مهم تری ..

  11. 2 کاربر از پست مفید الف-ح تشکرکرده اند .

    الف-ح (دوشنبه 02 بهمن 91)

  12. #7
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 21 دی 93 [ 23:45]
    تاریخ عضویت
    1391-5-23
    نوشته ها
    535
    امتیاز
    3,418
    سطح
    36
    Points: 3,418, Level: 36
    Level completed: 46%, Points required for next Level: 82
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    573

    تشکرشده 935 در 360 پست

    Rep Power
    65
    Array

    RE: فکر کنم مریض روحی ام . کمکم کنین. خواهشا بخونین.

    خواهرگلم
    به هیچ وجه این رابطه روادامه نده چه دروغ گفته باشی چه راستش رو این رابطه ازپایه واساس اشتباهه
    خواهرم اشتباه من روتکرارنکن کاری نکن که روزی هزاربارازخودت متنفربشی که چرااینکارروکردم چرامن؟؟؟
    شب وروزم گریه شدحتی الان هم بخاطراشتباهم گریه میکنم
    بعدگذشت یه مدتی
    فکرهای مختلفی به سراغتون میاد
    من که تاامروزبه طرف هیچ کس نرفته بودم چراسراغ اینترنت رفتم ووارددوستی شدم؟
    و...
    رابطتون روهرچه زودترقطع کنیدواحساس گناه هم نکنیدچون حقتونه که به فکرخودتون وایندتون وابروتون باشید
    برای قطع رابطه هم واسه خودتون دلیل تراشی نکنیدکه اگه قطع رابطه کنم ال میشه بل میشه نه چیزی نمیشه فقط همه اینهایه دلایلی برای اروم کردن خودمونه درحالیکه واقعیت نداره
    من هم به حرف دیگران گوش ندادم وهی دلیل تراشی کردم که یه روزدیگه یه هفته دیگه خودم چوبش روخوردم نه کس دیگه
    خواهرم اگه شمااین رابطه روتموم نکنید
    باورکنیدوقتی که این اقاازوابستگی شماباخبرشدبدون اینکه کوچکترین حرفی بزنه به پیامهاوزنگهای شماجواب نمیده میذاره میره
    فکرنکنیدکه همینطوری اینارونوشتم وقتی تاپیک شماروخوندم یادخودم افتادم فقط یه تفاوت بین من وشماوجودداشت اون هم این بودکه من اسم ومشخصات واقعی داده بودم ازهمون اول قصدمون ازدواج بوداخه توسایت همسریابی اشناشده بودیم باخانواده اشناشدولی چی شدبدون هیچ حرفی رفت
    خواهرم یه دلیل محکم بیاربراحتی بگونمیخوام ادامه بدم پشیمون شدم ابروی من ازهرچیزی برام مهمتره ازاولش اشتباه کردم ودیگه به پیامهاوزنگهاش جواب نده
    خواهرم کاری نکن که وابسته شی که جدایی واست سخت میشه حتی اگه جداشی میشکنی بفکراین نباش که تنهام ،همین فکراباعث لغزش میشه بلکه سعی کن خودت روسرگرم کنی یه دوست ازجنس خودت انتخاب کن کسی که باهاش راحت باشی وبتونی حرفات روبهش بگی
    به درس خوندنت ادامه بده واین فکرای واهی روازخودت دورکن که میخوام انصراف بدم بلکه اینده شمادرگرودرس خوندن وکارشماست
    یه سری توتالاربزنی متوجه میشی که چقدرتاپیکهایی درباره وابستگی واشنایی اینترنتی هست که پشیمون شدند
    بعدش خوداین تالارخیلی به ادم کمک میکنه باعث میشه دیدت بازتربشه بتونی بادیگران درارتباط باشی وقتی میبینی اعضای تالاربدون هیچ چشم داشتی به دیگران راهنمایی میدن خودش به ادم انگیزه میده
    موفق باشی

  13. کاربر روبرو از پست مفید roseflower تشکرکرده است .

    roseflower (جمعه 29 دی 91)

  14. #8
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 13 بهمن 91 [ 11:52]
    تاریخ عضویت
    1391-10-27
    نوشته ها
    3
    امتیاز
    90
    سطح
    1
    Points: 90, Level: 1
    Level completed: 80%, Points required for next Level: 10
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    31 days registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 2 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: فکر کنم مریض روحی ام . کمکم کنین. خواهشا بخونین.

    الف - ح عزیز خیلی ممنون که حوصله خرج دادین و خوندین. نه من قبل از اینکه کار برم اصلا اینجوری نبودم. اما از روزی که سرکار رفتم هر روز بدتر از دیروز میشم. امکان تغییر کار ندارم. خودتون که میدونین با این وضع کار کار عوض کردن خیلی ریسکه. چند بار خودم خواستم این کارو کنم اما به هر کی میگم به عقلم شک میکنه اما چیکار کنم که این کارو دوست ندارم. البته اینم بگم الان تو این وضعیت که هیچ چیز منو راضی نمیکنه حتی اگر بهترین کار رو هم به من بدم میترسم باز هم ناراضی باشم. الان که فکر میکنم می بینم آشنایی با این آقا هم خیلی دردی ازم دوا نکرده که هیچ چون همش هم دروغ گفتم بیشتر استرس بهم وارد کرده. مخصوصا از وقتی که بهم گفته بیشتر با دوستاش کجا میرن. گفتم که تازه فهمیدم بیشتر همون اطراف محل کار من میچرخن. اون بنده خدا اصلا نمیدونه که من همچین کاری دارم. همیشه میگم اگر خدا نکرده منو اونجا ببینه چیکار کنم. خودمو بزنم به نشناختن. خیلی ضایع هست. اگر اینکارو نکنم چیکار کنم.وای از دست خودم. فقط میخوام از واقعیت فرار کنم. بیشتر راهنماییم کنین دوستان . فکر کنین چند بار باهاش رفتم بیرون از اول تا آخر دروغ سر هم کردم. اصلا خودم هم نمیدونم چرا باید اینقدر دروغ بگم. به خودم میگم چه مرگته آخه اینقدر دروغ میگی. در صورتی که اون همه چیز رو راست گفته. از دانشگاه. کار . درس . همه رو. از اول هم گفته که قصد ازدواج نداره. از من چند ماه کوچکتره در صورتیکه فکر میکنه 2 سال بزرگتره. یه چیزهایی گفتم که اصلا روم نمیشه برای شما بگم. دوست دارم یه ماه مرخصی بگیرم فقط بمونم تو خونه. بیرون هم نرم. از بس که استرس و اضطراب دارم و احساس تنهایی میکنم. یه دوست خیلی صمیمی داشتم که بعد از ده سال از هم جدا شدیم. چون اخلاقمون به هم نمیخورد. ببخشید خیلی پرت و پلا گفتم. میگم چون تفریحم کمه و همش مشغول درس و کارم اینطوری شدم. بعد تصمیم میگیرم که بیشتر تفریح کنم. اما باورتون نمیشه که حوصله ندارم موهامو شونه کنم چه برسه برم دنبال برنامه های فوق برنامه و تفریحی. یک بار مادرم به شوخی و جدی بهم گفت اگر کسی تو رو بگیره یه هفته ای پست میاره از بس بی حوصله و شلخته و افسرده و نا امید و منفی هستی. منتظر کمک بیشتر هستم ها.

  15. #9
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 11 بهمن 91 [ 23:30]
    تاریخ عضویت
    1391-9-04
    نوشته ها
    45
    امتیاز
    339
    سطح
    6
    Points: 339, Level: 6
    Level completed: 78%, Points required for next Level: 11
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    31 days registered250 Experience Points
    تشکرها
    108

    تشکرشده 115 در 37 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: فکر کنم مریض روحی ام . کمکم کنین. خواهشا بخونین.

    سلام

    خوش امدید

    من هم برخی از مسایل شما رو با یه درصدی تو خودم میبینم.
    مشکل اول و بزرگترین مشکل.شما اعتماد به نفست در حد صفره.وقتی شما خودت رو خنگ میدونی وای بر دیگران.قطعا این طرز فکر رو تو رفتاراتون یه جورایی بروز می دین.و بقیه هم می فهمن و چه بسا علیه خودتون استفاده کنن.

    داشتن دوست پسر یا دختر چیزی نیست که مشکل تنهایی امثال من و شما رو حل کنه.منم رفتم دنبال دوست اینترنتی.تمام تجربم رو تو یه جمله بهتون میگم.این دوستی ها هیچی بهتون اضافه نمیکنه.

    در مورد اون بنده خدا هم بهتر هر چی سریعتر ایشون رو از توهم در بیارید.میتونید اگه سختتونه از همون سیستم چت استفاده کنید.یا اف بذارید که مجبور نشید بخشی از واقعیت رو نگید.

    اینکه دارید دق می کنید جای امیدواری که مریض مریضم نیستید و امیدی بهتون هست

    فکر نکنم نیاز به روانپزشک باشه.شما یه اشتباهی کردی و کاملا بهش واقفی و مهمتر اینکه پشیمونی.فقط دیگه نکن از این کارا خانم محترم

    یا علی

  16. #10
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 18 مرداد 92 [ 02:05]
    تاریخ عضویت
    1391-10-05
    نوشته ها
    30
    امتیاز
    434
    سطح
    8
    Points: 434, Level: 8
    Level completed: 68%, Points required for next Level: 16
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered250 Experience Points
    تشکرها
    5

    تشکرشده 37 در 21 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: فکر کنم مریض روحی ام . کمکم کنین. خواهشا بخونین.

    سلام خانم صنوبر،
    لازم است برای آگاهی از وجود اختلال شخصیت و یا بیماری های روانی به دفاتر مشاوره مراجعه نمایید و درخواست آزمون MMPI دهید.
    آزمون MMPI یک آزمون علمی است که به شما در مورد وجود بیماریهای روانی آگاهی می دهد . خوشبختانه با پیشرفت علم درمان اکثر بیماریهای روانی میسر بوده و امکان پذیر می باشد فقط لازم است اواقع بینانه با آن برخورد نمود و در صورت آگاهی از وجود آنها مراحل درمانی را طی نمود.
    برای آگاهی بیشتر به تاپیک http://www.hamdardi.net/thread-26940.html مراجعه فرمایید


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 23:43 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.