سلام عزیزم
از دیروز که تاپیکتو خوندم یه لحظه هم خواب راحت نداشتم و مدام سردرد دارم
خیلی به مشکلت فکر کردم و این به نظرم رسید که بهت بگم امیدوارم از نظر مشاورای محترم حرفام مشکل دار نباشه
عزیزم من همه ی تاپیکایی رو که ایجاد کرده بودی رو خوندم و شاید حرفم تکراری باشه ولی باید اینو بگم که شوهر شما خیلی دوستون داره
اون الان بیشتر از شما داره عذاب میکشه شاید به روی خودش نیاره که البته این یکی خاصیتایه خیلی از مرداست ولی اون به خاطر علاقه ای که بهت داره خودش سراغ طلاق نرفته
درسته اون تو گذشته به عمه اش یه قولی داده و مجبور بوده بهش عمل کنه و وقتی که با شما ازدواج کرده به نوعی به عمه اش که وابستگی شدیدی بهم داشتن پشت کرده الان هم از طرف شما هم از طرف عمه اش تحت فشاره
میدونم و درکت میکنم که خیلی داری عذاب میکشی چون من خودم مشابه این قضیه رو تو زندگی یکی از بستگانمون دیدم
دایی و خواهر زاده عاشق هم بودن در حالی که اون دایی دو تا بچه هم داشت ولی بازم دلش پیش خواهر زاده اش بود
عزیزم اگه واقعا زندگیتو دوست داری و میخوای به حالت عادی برگرده خیلی بیشتر ازینا باید برای زندگیت تلاش کنی تو جوونیتو از سر راه نیاوردی که به پای یه مرد بریزی و فرداش بگه طلاق
باید زندگیتو با چنگ و دندون حفظ کنی
درسته که هیچ کدوم از نیازات برطرف نشده ولی شوهرت چون دوست داره و خودش نمیتونه و دلش نمیخواد که این زندگی تموم بشه سراغ طلاق نرفته خودتم تو یکی از پیام هات گفتی که خودش برگشته گفته من نمیخوام تو اینقدر سختی بکشی خودت تمومش کن وگرنه این زندگی بد تموم میشه
این یعنی اینکه خودشم مجبوره به جدایی وگرنه خواسته ی خودش نیست
نمیگم که بری ازش محبتو گدایی کنی
باید بهش نشون بدی که این زندگی رو به راحتی از دست نمیدی
به نظر من برگرد سر خونه زندگیت. به خودت برس به خونه زندگیت برس و سعی کن نشون بدی که انگار اتفاقی نیفتاده
بیشتر از همه به فکر روحیه ی خودت باش چون اگه خودت روحیه نداشته باشی هیچ کاری نمیتونی بکنی که موثر باشه
بالاخره خودت بیشتر شوهرتو میشناسی احتمالا میدونی به چه چیزایی علاقه داره همونا رو تو زندگیت عملیش کن بهش نگو که این کارو برای تو کردم هیچی نگو ولی انجامش بده
فضای خونه رو عوض کن تا برای خودت هم تنوعی بشه برای شاد شدن خودت هم که شده هر از چند گاهی یه شاخه گل بخر تو گلدون بذار تو آشپزخونه
ببخشید که این حرف رو میزنم ولی به نظرم هم شما هم شوهرتون از نظر اعتقادی یکم ضعیف شدین امیدوارم که حدسم اشتباه باشه
من و همسرم خیلی با هم اختلاف داشتیم جوری که با یه بچه هر روز آرزوی طلاق داشتم مطمئنا اگه دخترم نبود تا الان طلاق گرفته بودم ولی خدا رو شکر خدا خیلی دوسم داشت که تونستم زندگیمو نجات بدم
تو اون مدت که من و همسرم خیلی با هم اختلاف داشتیم اکثرا اوقات برای نماز صبح خواب میموندیم
همین نماز صبح خیلی تاثیر داره
اگه امکانشو داری تا اونجایی که میتونی هر روز تو خونتون قران بخون سوره مزمل. مدثر. ذاریات. خیلی سفارش شده برای بهتر شدن روابط زن و شوهر
سعی کن وقتی شوهرت هم خونه است قران بخونی
ببخشید که پر حرفی کردم دلم طاقت نیاورد ساکت بمونم و فقط نظاره گر باشم
انشالله هر چی که صلاحه پیش میاد
خیلی برات دعا میکنم
همیشه سخت ترین نمایش به بهترین بازیگر تعلق دارد...
شاکی سختی های دنیا نباش شاید تو بهترین بازیگر خدایی!!!!
موفق باشی
در پناه حق
علاقه مندی ها (Bookmarks)