به حق چیزای ندیده ونشنیده!
یعنی میشه انقدر راحت مرد راجع به زن دیگه ای با همسرش صحبت کنه؟
حتما شوخی میکرده
تشکرشده 22 در 15 پست
به حق چیزای ندیده ونشنیده!
یعنی میشه انقدر راحت مرد راجع به زن دیگه ای با همسرش صحبت کنه؟
حتما شوخی میکرده
تشکرشده 0 در 0 پست
نوشته اصلی توسط ozv90
تشکرشده 21 در 16 پست
خب حالابشنوعزیزمنوشته اصلی توسط mozab
هیشه شوخی شوخی میگفت ولی ایندفعه جدی جدی شد
شوخی درکارنیست
من زیادبهش گیرندادم یابهتربگم چیزی بهش نمیگفتم
تشکرشده 0 در 0 پست
شوهرتون توی بد جور خودشو گرفتار کرده ، طلاق دان به این سادگی نیست باید با توافق طرفین باشه و دلیل محکمه پسندی داشته باشه ، زن گرفتن که خرید اشیاء نیست که اولش بگه میخوام و بعد مدتی بگه که دوست ندارم نمیخوام ، شما محکم باشید و جا نزنید و هیچوقت هم در این مورد باهاش صحبت نکنید ، و ترس و دلهره به خودتون راه ندید قانون اینقدر محکم هست که شوهرتونو سر جاش بنشونه ، اگه میدونید کار به جاهای باریک کشیده شده به دادگاه خانواده مراجعه کن و از هیچ چیز ابایی نداشته باش ، از حق خودت کاملا دفاع کن و هیچوقت عقب نشینی نکن مطمئن باش قانون با گرفتن تعهداتی محکم از شوهرتون اونو سر عقل میاره
تشکرشده 0 در 0 پست
طلاق دادن به این سادگی نیست باید دلیل محکمه پسندی داشته باشه ، هیچوقت عقب نشینی نکن ، به نظر من باید به دادگاه خانواده مراجعه کنی ومشکلاتی که برات پیش اومده اونجا مطرح کنی ، مطمئن باش قانونی هست که شوهرتو سر جاش بنشونه ، اصلا نگرانی هم به دلت راه نده ، اگه بخوای میتونی شوهرتو مدیریت کنی ظاهرا گفته هاش از پایین بودن سنشه و ادم احساسیه که به مرور و صبر خودت میتونی اصلاحش کنی
تشکرشده 35 در 18 پست
یعنی به دلش ننشستی باید بره یه زن دیگه بگیره ؟
از اول رفتار شوهرت چطوری بود ؟ از اول همینطوری برخورد می کرد ؟
چطور تو موقعی که عقد یا نامزد بودین نفهمید که شما به دلش ننشستی ؟ حالا که یکسال از ازدواجش گذشته فهمیده ؟
بنظر من عکس العمل شما اشتباهه ، چون شوهرت دیده تو چیزی نمی گی و اهمیتی نمی دی جری تر می شه ، قبح عمل زشتش هم که ریخته . زودتر بجنب وگرنه می بینی خدای نکرده کار از کار گذشت ها !
دوست خوبم نگران خانوادتی درست اما خدای نکرده پس فردا که کار به جاهای باریک رسید دیگه هیچ کس نمی تونه کاری کنه و خانوادتم بیشتر ناراحت میشن . خانوادت حق دارن در جریان باشن . زندگی و آینده و مشکلات تو روی اونا هم تاثیر می گذاره بعدها .
melisazand (یکشنبه 01 بهمن 91)
تشکرشده 1,278 در 497 پست
آخه عزیز من خودت رو زدی به کوچه عی چپ؟؟؟؟؟
یعنی چی که بهش گیر ندادم و طوری وانمود میکنم که برام مهم نیست ازم جدا شه؟؟؟؟!!!!!!!
یعنی عروسی کردی که به همین راحتی جدا شی؟
اتفاقا پدر و مادرت اگر روزی بفهمند که شما نشستی و دست روی دست گذاشتی و چیزی بهشون نگفتی خیلی خیلی بیشتر ناراحت میشن .
شما الان بهتره که جلوی همسرت گریه کنی و ناراحتی خودت رو بهش نشون بدی و بهش بگی که دوستش داری و نمیخوای مال کس دیگه ای جز خودت باشه و بهش محبت کنی ...............به جای همه این کارها خودت رو زدی به کوچه عی چپ و نشستی که ببینی چه اتفاقی میفته ؟؟؟؟؟
اتفاق دیگه از این بالاتر که همسرت ، شریک زندگیت داره میره با کس دیگه ای ازدواج کنه ؟
فکر میکنی اون خانمی که با همسرت در ارتباطه همین کار ها رو کرده مثل تو که تونسته دل شوهر شما رو به دست بیاره ؟ نه عزیزم ...سخت در اشتباهی
اون خانم تا تونسته به همسرت محبت کرده و بهش نشون داده که برام از هر چیزی با اهمیت تری و حاضر نیستم از دستت بدم ، که همسر شما هم این طور دلشیفته خانم شدن
مردها مثل یک بچه تشنه محبت هستند
دقیقا داری کار عکس انجام میدی
فقط و فقط داری اشتباه میکنی
اشتباه پشت اشتباه
باید زندگیت رو با چنگ و دندون بگیری
tamanaye man(یکشنبه 01 بهمن 91)
تشکرشده 3,442 در 1,036 پست
تو به اندازه کافی فرصت دادی و بیشتر از این فرصت بدی کار از کار می گذره
زندگیتو داری از دست می دی ولی بازم داری ملاحظه فامیلیتونو می کنی!!!!!!!!!!
اولین کاری که می کنی میری پیش پدر و مادرت و اونارو کامل در جریان می ذاری لطفا کوتاهی نکن و نگو حالا ببینم چی میشه
دختر خوب اونا دیدن تو دم نمی زنی و هیچ حرفی هم به کسی نمی زنی دارند ازت سوء استفاده می کنند.
خواهش می کنم کمی محکم تر باش و اینقدر ساده لوحانه و بچه گانه رفتار نکن و نذار اینقدر ازت سوئ استفاده بشه
واقع بین باش...................
eghlima (یکشنبه 01 بهمن 91)
تشکرشده 21 در 16 پست
خیلی باهام خوب بوداصلاطاقت دوری منونداشت گاهی مثل بچه بچه هاقهرمیکردوفحش میدادوبازمعذرت خواهی میکردنوشته اصلی توسط melisazand
میگه توعقدمشکل زیادداشتم که فکرکنم توخوبی یانه
مثلاشمامیگی چیکارکنم؟
دوستای عزیزم دعام کنیدسردو راهی تحمل وطلاق موندم
نمیتونم بهش محبت کنم وقتی همش میادپیشم بیخیال ازدختره حرف میزنه یابهش پیام میده یاهم تلفنی صحبت میکنه دیگه داره ازش بدم میاد
وهنوزانتظارداره مهرموببخشم
واصلاروم نمیشه به خانوادش بگم نمیتونم تحمل کنم وبرم همش.منونصیحت میکنن
شمابگیدچکارکنم
التماس دعا
تشکرشده 11,395 در 3,444 پست
درود بانو
<strike>میخوای ناراحتم بشی به درک پشیزی واسم ارزش نداره ولی جنابعالی یه فرد بی اراده ای که اصلا اعتماد به نفس نداره ملت بیکار نیستن بیان واست وقت بزارن نظراتشون رو بیان کنن کلی هستن از بقیه بچه ها که روزها منتظرن تا کسی بیاد واسشون نظر بزاره
بنظر من بچه ها کسی به ایشون کاری نداشته باشه چون شوربختانه باید بگم انسان بی اراده و ضعیفی هستی پس بشین هر بلایی که دوس دارن سرت بیارن چون لیاقتت همینه
</strike>
بدرود
(مدیر همدردی دادا هرچی دوس داری منفی بده بده و تذکر بهم ولی لیاقت این خانوم همینی بود که نوشتم )
ویرایش مدیر همدردی: به خاطر اهانت های عمدی به مراجع و همچنین آمادگی پذیرش تبعات این رفتار خلاف قوانین همدردی از فعالیت در تالار همدردی محروم شدید.
ozv90 گرامی بنده به جای ایشون از اهانتی که به شما کردند معذرت خواهی می کنم. موفق باشید
دوتعریف جدید و جالب ﮐﻪ خوب است به عمقش فکر کنیم:
ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺗﻨﺒﯿﻪ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
ﮐﯿﻨﻪ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺯﻫﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺸﺘﻦ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
ﻫﯿﭻ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﻧﻤﯽ ﺭﺳﺪ،
ﻣﮕﺮ ﺁﻧﮑﻪ ﺩﻭ ﺑﺎﺭ ﺯﺍﺩﻩ ﺷﻮﺩ:
ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﺍﺯ ﻣﺎﺩﺭ خویش
ﻭ ﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ
ﺍﺯ خویشتن ﺧﻮﯾش ،ﺗﺎ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺩﺭﻭﻧﺶ ،
در زﺍﯾﺶ ﺩﻭﻡ، ﻫﻮﯾﺪﺍ ﺷﻮﺩ
ﻭ ﺣﯿﺎﺕ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺍﻭ ﺁﻏﺎﺯ ﮔﺮﺩﺩ !
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)