به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 5 نخستنخست 12345 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 43
  1. #11
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 21 آذر 91 [ 01:48]
    تاریخ عضویت
    1391-5-28
    نوشته ها
    73
    امتیاز
    751
    سطح
    14
    Points: 751, Level: 14
    Level completed: 51%, Points required for next Level: 49
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    26

    تشکرشده 43 در 28 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: مشکلات زندگیم مرا در مورد ازدواجم پشیمان کرده است

    خانم فرشته مهربون و بهار عزیز

    نوشته هایتان ر ابارها و بارها خواندم
    هر دو قابل استفاده بودند و آرامم میکردند
    حق با شماست
    شاید ضعف روحی شدیدم که نتیجه بیماری پدرم بود
    بعد هم اتفاقات بسیار بد و ملتهب کننده قبل از ازدواجم
    و دی عین حال مسایی بعد ازدواج همه و همه دست به دست هم داد که هر تیشه ای روحم را زخمی کند و زخمم هر روز نمک پاشیده شود تا به این نقطه برسم
    و درست در لحظاتی که حس میکردم زندگیم تا حدودی رنگ آرامش گرفته این موضوع اتفاق افتاد
    شاید هم چون خانواده خودم اصلا و ابدا چنین سیستمی را در قبال بجه هایشان ندارند از رفتار های سر و بی رحمانه خانواده همسرم شوکه شده ام

    بله
    همه مشکلات یا به عبارت بهتر مسایل راه حل داد
    من هم زندگی راحتی نداشتم و در تمام دوران زندگیم برای مسایلم جنگیدم و تلاش کردم
    اما خوب بیشتر مواقع تنها و یک تنه و همین باعث شده که حالا دچار نوعی خستگی و ناتوانی شوم
    راستش را بخواهید همسر سابق شوهرم رنج زیادی را در زندگی با او و خانواده اش تحمل کرده و حالا هم که خبر ازدواج همسرم را شنیده نرمال است که چنین رفتاری داشته باشد
    اما من بیش از خودم نگران شوهسرم هستم
    اینکه دوباره چطور با او در دادگاه حاضر شود
    چطور در عین مظلومیت نصف داراییش را که با هزار زحمت بدست آورده به او بدهد

    از طرفی زندگی جدیدش در ابتدا با خانواده اش لرزیده و الان دوباره لرزه های جدیدی را دارد تجربه میکند
    نمیدانم

    گاها فکر میکنم من که این مسایی را میدانستم
    تک تک این موارد را
    نمیدانم چرا با این همه نتوانستم قید همسرم را در دوستی بزنم چون دوستش داشتم و از طرفی واقعا نمیتوانستم او را تنها بگذارم

    حالا هم موضوع خربزه خوردن است و سر لرز نشستن

    اما چه باید کرد
    قسمت من هم این است

    اشتباه دوارن جوانی ازدواجی را برایم رقم زد که مادی و معنوی در ان متضرر شدم
    و ازدواج دومم هرچند هم به ظاهر عالی باشد و همه را به حیرت اندازد مشکلاتی را در پس خود دارد که کسی از آن با خبر نیست

    بله
    باید خودم را جمع و جور کنم
    دعایم کنید

    میدایند افکار وسواس گونه ای به سراغم می اید
    با خود میگویم نکنم دوباره شوهرم به همسر سابقش علاقه مند شود
    و یا او از روی حسادت بخواهد به نوعی همسرم را دوباره به سمت خود جلب کند

    موضوع صحبت با خواهرشان را همانطور که گفتید مدیریت خواهم کرد اما اگر رو شود
    اما به نظر ما بهتر نیست شخصا قبل از همه چیز به شوهرم این موضوع را بگویم
    و یا نه این کار را نکنم و منتظر باشم تا ببینم اوضاع از چه قرار است

    مرا از راهنمایی های خوب خود بی بهره نگذاریذ

  2. 2 کاربر از پست مفید mehri_bahari تشکرکرده اند .

    mehri_bahari (چهارشنبه 08 آذر 91)

  3. #12
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 17 فروردین 93 [ 13:46]
    تاریخ عضویت
    1391-3-10
    نوشته ها
    298
    امتیاز
    2,164
    سطح
    28
    Points: 2,164, Level: 28
    Level completed: 10%, Points required for next Level: 136
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    1,619

    تشکرشده 1,636 در 313 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: مشکلات زندگیم مرا در مورد ازدواجم پشیمان کرده است


    مهری عزیزم؛ شرایطه سختی اما مطمئنا تاب و توان تو از تحمل این شرایط بیشتره که این اتفاقات داره برات پیش میاد.
    تا باشه مشکلات مالی باشه... خداروشکر که تن سالمی دارین و می تونین زندگیتون رو بسازین، خداروشکر که عشق بین تو و همسرت وجود داره و عبور از این مسیر سخت رو برات سهل و آسون می کنه.

    تو فقط زن باش... خدایی رو به خدا و مردانگی رو به همسرت بسپر.

    خواستم برات حرف بزنم؛ بگم منم هستم... بگم دردت رو می فهمم که بهار شادی گرامی حق مطلب رو ادا کردن.

  4. 2 کاربر از پست مفید gole kaghazi تشکرکرده اند .

    gole kaghazi (دوشنبه 29 آبان 91)

  5. #13
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 23 اسفند 92 [ 23:20]
    تاریخ عضویت
    1390-4-25
    نوشته ها
    643
    امتیاز
    4,583
    سطح
    43
    Points: 4,583, Level: 43
    Level completed: 17%, Points required for next Level: 167
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    2,779

    تشکرشده 2,844 در 585 پست

    Rep Power
    78
    Array

    RE: مشکلات زندگیم مرا در مورد ازدواجم پشیمان کرده است

    mehri_bahari عزیز...
    سلام،امیدوارم با صحبتهای به جا و درست دوستان علی الخصوص فرشته مهربان و bahar_shadi تا حدود زیادی حالت بهتره شده باشه و آرومتر شده باشی...

    و اما...با این پیش فرض که الان شما موضوع رو از زاویه ی جدیدی نگاه میکنید، به جای عینک بزرگ بینی عینک کوچک بینی و ساده انگاری به چشمانتون زدید و مشکل رو به مساله تبدیل کردید،دلم میخاد به عنوان کاربری که مدتهاست تاپیکهای مختلف شما رو از مادر شوهرم مثل آوار بر سرم ریخت تا این تاپیک اخیرتونو دنبال میکنه نظر شخصیمو بگم،

    دوست عزیز...به هر حال در طول زندگی برای همه ی ما اتفاقات ناخوشایند زیادی افتاده،خیلیهاشون در گذشته بوده،خیلیهاشون رو حالا داریم تجربه میکنیم و از اینده هم فقط خدا عالمه که چه در پیش رو داریم،این که فقط در زمان ایجاد بحران به فکر راه حل اون باشیم خوبه اما کافی نیست،باید یاد بگیریم تا با حوادث در هم نریزیم و مثل دریا که یک روز طوفانیه و یک روز آرام مدام در افت و خیز نباشیم،یعنی به یک استایل و شیوه ی مناسب در زندگیمون دست پیدا کنیم.و لازمه این امر اینه که خودمون رو با کنکاش قابل توجهی بیشتر و بهتر بشناسیم.وقتی ذهن من ناآرامه،وقتی مدام میترسم،وقتی احساس سرخوردگی و یاس دارم مسلمه که با هر اتفاقی بهم میریزم،حالا این اتفاق میتونه مادرشوهرم باشه،میتونه مشکلات مالی و کاری همسرم باشه یا حتی افکار وسواس گونه ی خودم...پس باید اول این ذهن آرام بشه،

    حرف برای گفتن زیاد دارم،اما لب مطلب اینه سعی کن به جای این که حوادث سکان زندگیتو در دست بگیره تو سکان حوادث رو در دست بگیری.و برای این کار لازمه که انسانی مثبت اندیش،امیدوار و از نظر ذهنی و روحی سالم و کارآمد باشی.

    نمیدونم تا حالا به مشاور مراجعه کردی یا نه،امکانشو داری یا نه،حتی اگر امکانشو هم نداری میتونی با مطالعه مقالات و مطالب این سایت و سایتهای مشابه شناخت بهتری نسبت به خودت و نقاط ضعفت پیدا کنی.کتابهای زیادی هم در این زمینه وجود داره....

    برات آرزوی موفقیت میکنم

  6. 3 کاربر از پست مفید یک زن امیدوار تشکرکرده اند .

    یک زن امیدوار (دوشنبه 29 آبان 91)

  7. #14
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 25 دی 91 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1390-11-14
    نوشته ها
    548
    امتیاز
    1,860
    سطح
    25
    Points: 1,860, Level: 25
    Level completed: 60%, Points required for next Level: 40
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    1,833

    تشکرشده 1,864 در 493 پست

    Rep Power
    67
    Array

    RE: مشکلات زندگیم مرا در مورد ازدواجم پشیمان کرده است

    مهری خانم

    سعی کن آروم باشی. از همین جا شروع کن.
    پست هات را توی تاپیکهای مختلفت تکرار نکن.
    با فونت و قلم معمولی بنویس.

    در مورد مشکل همسرت هم اجازه بده خودش مشکلش را حل کنه.
    به هر حال حق اون خانم هست و باید بهش بده.

  8. 2 کاربر از پست مفید پیدا تشکرکرده اند .

    پیدا (دوشنبه 29 آبان 91)

  9. #15
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 21 آذر 91 [ 01:48]
    تاریخ عضویت
    1391-5-28
    نوشته ها
    73
    امتیاز
    751
    سطح
    14
    Points: 751, Level: 14
    Level completed: 51%, Points required for next Level: 49
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    26

    تشکرشده 43 در 28 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: مشکلات زندگیم مرا در مورد ازدواجم پشیمان کرده است

    دوستان خوبم
    باور کنید از بس گریه کردم که از سردرد دارم میمیرم
    شاید بگید این دخترجقدر پر حرفه
    اما اگر شما هم تو غربت بودید و صبح 6 و نیم سر کار میرفتید و بعد هم که می اومدید تو خوابگاه و تو یک چهار دیواری تنها میموندید و کسی رو نداشتید که برایش بگید از درداتون شاید همین قدر پر جرف میشدید

    راستش
    امروز شورم پیش وکیل رفته
    اونم گفته که خانمش محقه و سهمش رو خواهد گرفت اما میشه کمی کشش داد که حداقل بلکه به راحتی این املاک رو از دست نده
    و شوهرم هم ناچار شده مبلغ 4 میلیون در ابتدای کار به وکیل بده
    ما به زور یک وام گرفته بودیم برای این که بعضی مصارف و بدهی های شوهرم رو حل کنیم
    با اقساط ماهیانه 400 هزار تومان
    الان بیش از نصفی از وام برای وکیل از دست رفت
    نصف دیگر هم مربوط به بدهی های همسرمه
    باور کنید کلافه ام
    شوهرم در حال حاضر به زور ماهیانه 800 هزار حقوق دارد ما چطور از پس این مخارج بر خواهیم آمد نمیدانم
    از طرفی وکیل گفته که دادگاه حدودا یکسال زمان خواهد بردو بعد یکسال هم امکان دارد برای دادن نصف منزل و مطب مجبور به تخلیه و از دست دادن خانه هم بشویم
    میدانید که شوهرم از نظر سنی نسبتا بالاست
    ما تصمیم داشتیم که بعد برگشت من کم کم نسبت به بجه اقدام کنیم اما با این وضعیت همه چیز بهم ریخته
    نمیدانید چه حالیم
    روزهای تلخ زندگی اولم را به خاظر می آورم
    مانده ام چه کنم
    شوهرم انجا تنهاست
    من مجبورم برای اتمام درسهایم حداقل دو ماه و نیم اینجا باشم
    نمیدانم چه کنم
    خانواده همسرم هم مدام از او بدگویی میکنند و رسما او را طرد کرده اند
    از سوی دیگر برای کار کرد همسرم باید دوره هایی را سپری کند وگرنه امتیاز کارش از او سلب میشود
    در یک کشتی طوفان زده ام هر لحظه ممکن سات غرق شویم
    خیلی سردرگمم
    تو رو به این ماه مبارک محرم کمکم کنید
    فکر کنید خواهر تنهایی همستم در غربت


  10. #16
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 23 اسفند 92 [ 23:20]
    تاریخ عضویت
    1390-4-25
    نوشته ها
    643
    امتیاز
    4,583
    سطح
    43
    Points: 4,583, Level: 43
    Level completed: 17%, Points required for next Level: 167
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    2,779

    تشکرشده 2,844 در 585 پست

    Rep Power
    78
    Array

    RE: مشکلات زندگیم مرا در مورد ازدواجم پشیمان کرده است

    mehri_bahari عزیز...
    خیلی دوست داشتم از این راه دور کاری ازم برمیومد (حتی حرفی) که بتونه آرومت کنه یا از درد و رنجت کم کنه اما حقیقت اینه که در این لحظه از دست هیچ کس و هیچ چیز کاری بر نمیاد،نه به این خاطر که مشکلاتت بزرگ و لاینحله بلکه به خاطر این که وقتی ذهن فرد یک مشکل رو بزرگ و بزرگ و بزرگتر میکنه و مدام بهش پر و بال میده کاری از دست دیگران بر نمیاد،فقط خود اون فرده که میتونه حلال مشکلاتش باشه...
    درک میکنم شرایط سختی رو تجربه میکنی،اما اون چیزی که بیش از خود بحران داره بهت اسیب میزنه ترس از این بحرانه!
    یک بار دیگه توصیه ی فرشته مهربان رو بخون(خواهشا فقط تشکر نزن پاش ،با دقت بخون،با دید کاربردی،چندین و چند بار بخون)
    ساده سازی هم که bahar shadi از مسائلت کرده بود رو بخون....

    ذهنت رو آروم کن،هر جور که آروم میشی،با دعا،با خواب،با تمرینات تنفس،با پیاده روی،اول از همه لازمه آرامش داشته باشی...
    فعلا نمیخاد به این که قراره در آینده چه اتفاقی بیافته،و دوره های همسرت، و زمان بچه دار شدن و غیره فکر کنی...

    ببین گلم،اگر قرار باشه با هر اتفاقی ما بشینیم و تا آخرشو حدس بزنیم(حدسهایی که عموما همراه با منفی بافی و ترسه)که همه از پا میافتن!
    الان به نظر شما تنها با چند مساله دست به گریبانی،اما با بزرگ بینی و پیچیده کردنشون داری خودتو اذیت میکنی:
    1.موضوع سهم خانم سابق همسرت
    2.مشکلاتت با خانواده ی همسرت
    3.دوری و دلتنگی و غم غربت هم ناراحتیت رو مضاعف کرده.

    اگر به نظر خودت هم اهم مسائلت همین سه مورده،سعی کن فقط روی همین سه مورد فوکوس کنی،در مورد سهم اون خانم که در هر صورت باید پرداخت بشه،پس در نتیجه بهترین راه اینه که با همسرت بشینی و در مورد این که چطور میشه از مبلغ باقی مانده از اون مطب و واحد استفاده بهینه کرد برنامه ریزی کنی.لازم نیست حرص بخوری،غصه بخوری،فقط و فقط روی همین موضع فوکوس کن و در موردش با همسرت به نتیجه برس و بعد هم دیگه پرونده اش رو ببند،به جای ناراحتی و غصه خوردن الان باید در عمل و رفتار پشتیبان همسرت باشی،با حرفهات بهش دلگرمی بدی،ازش حمایت معنوی کنی تا اونو به تکیه گاه امنی برای تمام عمرت(که مسلما فراتر از این چند ماه و چند سال توام با مشکلاته) تبدیل کنی.

    وقتی همسرت پشتش به تو گرم باشه مطمئن باش خیلی راحت تر میتونه اوضاع رو کنترل و مدیریت کنه...

    فعلا تا همین جا رو داشته باش(چون پستم خیلی طولانی میشه) تا بعد
    ببینم اثرات حرفهای من و دوستان چطور در پستهای بعدیت نمایان میشه
    موفق باشی

  11. کاربر روبرو از پست مفید یک زن امیدوار تشکرکرده است .

    یک زن امیدوار (دوشنبه 29 آبان 91)

  12. #17
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 21 آذر 91 [ 01:48]
    تاریخ عضویت
    1391-5-28
    نوشته ها
    73
    امتیاز
    751
    سطح
    14
    Points: 751, Level: 14
    Level completed: 51%, Points required for next Level: 49
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    26

    تشکرشده 43 در 28 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: مشکلات زندگیم مرا در مورد ازدواجم پشیمان کرده است

    خانم امیدوار
    فکر میکنید نخوانده ام
    بارها و بارها خوانده ام شاید حتی حفظ باشم
    بله شاید من روی یک دور تسلسل معیوب افتادم اما مگر دست منه
    به هر جا که نگاه میکنم داغونه
    اینجا یک کار خوب دارم و محیطی که دوستش دارم و دوستان زیادی در آن دارم
    الان در شرایطی که دانشجوی دکترا هستم و شغل خوبی هم دارم و حتی جای نسبتا خوبی برای اقامت مجبورم برگردم

    اونجا پیدا کردن کار دشواره
    تازه هر چه قدر هم موفق بشم کار پیدا کنم در آمد این جا رو نخواهم داشت
    دارم می ایم به دریای مشکلات
    بی خانمانی
    بی پولی
    بیکاری

    شاید شما بگید که باب این دختر چقدر منفیه
    اما اینطور نیست من موقعیت های وحشتناکی رو پشت سر گذاشتم اما دیگر بریدم
    بابا مثلا تازه عروسم اما شما وضعیت من رو ببینید
    پدرم بیماره
    شزایط خانوادگی خانواده ام به هم ریخته شده
    وضعیت خودم را هم که میبینید
    سردرگمم
    داغونم
    توان هیچ کاری ندارم
    فقط از فرط عصبی بودن غذا میخورم و از سیری خبری نیست
    شوهرم در کارهای مالی باز هم سرخود عمل میکند و تتمه آن گریبان مرا میگرد
    یعنی شما فکر کنید من چند ماه است که ازدواج کرده ام اما تا حالا یک جفت جوراب هم با شوهرم نخریدیم
    در توانش نیست
    یک پزشک که باید اصولا همه چیز میداشت هیچ ندارد
    حتی ماشین زیر پایش هم مال خودش نیست
    خانه را با همسر سابق شریک است و مکان کاریش بلااستفاده است
    کلی بدهی دارد
    و تنها امیدش منم
    اما من حس میکنم دیگر توان ندارم

  13. #18
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 21 آذر 91 [ 01:48]
    تاریخ عضویت
    1391-5-28
    نوشته ها
    73
    امتیاز
    751
    سطح
    14
    Points: 751, Level: 14
    Level completed: 51%, Points required for next Level: 49
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    26

    تشکرشده 43 در 28 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: مشکلات زندگیم مرا در مورد ازدواجم پشیمان کرده است

    دوستان من در همدردی سلام

    متاسفانه چند روزی است چنان بهم ریخته ام که حتی داخل اینترنت هم نیامدم
    دادگاه اول با حضور وکیل همسر سابق شوهرم ...شوهرم و وکیل ایشان انجام شد
    اما ما باز هم شوکه شدیم
    چون همسر ایشان طی این شکایت طالب ملک نبوده بلکه برای هر رو ملک از بابت این 5 سال به اندازه سهم خود اجاره میخواهد که خود حساب کنید چه مبلغی میشود
    ظاهرا قاضی به همسرم گفته سعی کنید دوستانه حل کنید
    یعنی امیدوار نبوده
    یعنی علاوه بر نصف اون اموال شوهرم باید مبلغ هنگفتی نیز پرداخت کند
    جالب اینجاست که واحد تجاری تمام این مدت خالی هم بوده است

    باور کنید حس میکنم بریدم
    حی میکنم باید تاوان اشتباهات همسرم را من هم بدهم
    راستش بی اندازه دلگیر و عصبی بودم
    حتی نمیوخاستم با همسرم حرف بزنم
    هزاران بار فکر طلاق به سراغم آمد

    مادرم بارها با من تماس گرفت و خواست تا آرام باشم
    گفت بهتر است همسرم را همراهی کنم و در این شرایط تنهایش نگذارم
    اما خواهش میکنم یک لحظه خود را جای من بگذارید

    همه چیزمان دارد از دستمان میرود
    خانه
    مطب
    پول
    آن هم در اول زندگی و با این شرایطی که میدانید
    از طرف دیگر خانواده همسرم کاملا کنارکشیده اند و عملا او را طرد کرده اند و علت ان نمیتوانم فقط من باشم چون میتوانند با من ارتباطی نداشته باشد اما دست کم پسر خودشان را کمک کنند

    در حال حاضر بر سر ر دو راهی بزرگی گیر کرده ام
    ایا همراه همسرم باشم و یا کنار بکشم تا خودش کارها که راست و نیست شد سراغ من بیاید

    آیا اگر این اتفاقات برای من می افتاد همسرم و خانواده اش نیز مثل ما برخورد میکردند

    ایا من باید تاوان زندگی گذشته و بذل و بخشش های همسرم را بدهم

    به کمکتان به شدت نیاز دارم

  14. کاربر روبرو از پست مفید mehri_bahari تشکرکرده است .

    mehri_bahari (چهارشنبه 08 آذر 91)

  15. #19
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    سه شنبه 28 فروردین 03 [ 01:56]
    تاریخ عضویت
    1390-10-11
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    2,483
    امتیاز
    37,786
    سطح
    100
    Points: 37,786, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsRecommendation Second ClassVeteranOverdriveTagger Second Class
    تشکرها
    8,332

    تشکرشده 10,024 در 2,339 پست

    حالت من
    Ashegh
    Rep Power
    372
    Array

    RE: مشکلات زندگیم مرا در مورد ازدواجم پشیمان کرده است

    سلام مهری جان

    همسرت رو تنها نگذار.هنر زن در اینه که در روزهای سخت هم کنار همسرش باشه

    نه اینکه بگذاره تا کارها راست و نیست بشه بعد دوباره برگرده سر خونه و زندگیش !

    زندگی همه از این پستی و بلندیها داره.

    مطمئن باش اگر کنار همسرت باشی فردا روزی که انشالله مشکلات حل شد قدر میدونه و جبران میکنه

    اما اگر تنهاش بذاری ...

    به هر حال الان این اقایی که در گذشته بذل و بخشش و ...کرده همسر شماست الان.

    خوشیها و غمتون هردو برای جفتتونه.ربطی به گشذته و اینده نداره

    من جای شما بودم تنهاش نمیذاشتم.

    این فرصت بسیار خوبیست تانیت خیرت رو به همسرت نشون بدی و بهش ثابت کنی در حالیکه همه حتی خانوادش طردش کردن اما شما کنارشی

    موفق باشی

  16. 3 کاربر از پست مفید maryam123 تشکرکرده اند .

    maryam123 (چهارشنبه 08 آذر 91)

  17. #20
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 21 آذر 91 [ 01:48]
    تاریخ عضویت
    1391-5-28
    نوشته ها
    73
    امتیاز
    751
    سطح
    14
    Points: 751, Level: 14
    Level completed: 51%, Points required for next Level: 49
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    26

    تشکرشده 43 در 28 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: مشکلات زندگیم مرا در مورد ازدواجم پشیمان کرده است

    مریم جان

    ممنونم که نظر خود را دادی

    میدونی خانم من در زندگی قبلیم خیلی برای همسرم فداکاری کردم
    کارهایی که شاید اصلا در ذهن شما نگنجد
    اما بعد ها به جای اینکه در صدد جبران بر آید چنان مصیبت هایی بر سرم آورد که باور نخواهید کرد

    اینبار هم میترسم
    بدینی شدیدی دارم
    مخصوصا که همسرم بر عکس تحصیلات و سنش بسیار تنبل
    سهل انگار و منفعل است

    خودش هم تمام این موارد را به عنوان خوش قلبی یاد میکند

    حالا این اموال را داده
    بماند که چقدر هم طلا و جواهر و پول و وسایلش را خانم قبلیش برده است

    از سوی دیگر تو ضیح دادم که برای تمدید پروانه کارش نیاز به سپری کردن دوره های حضوری و غیر حضوری دارد
    هم اکنون کمتر از 6 ماه زمان دارد اما مدام وقت خود را به فکر کردن
    به گوش کردن به اخبار و کارهای بیهوده میگذراند

    میترسم تمام این موارد در آینده گریبان مرا بگیرد
    مخصوصا که پشتیبانی هم ندارد

    امروز ظاهرا برادرش باری همسر جدیدش مهمانی ترتیب داده بود و او را هم دعوت کرده بود اما همسرم نرفته و گفته خانمم اینجا نیست و من نمی آیم

    مدام نگراانم
    با این اوصاف خانه و محل کارش را از دست خواهد داد
    کلی هم اجاره بابت این 5 سال
    جوان هم نیست که بگویم زمان دارد
    یعنی 4 5 سال دیگر یک مرد 50 ساله است

    با تمام این شرایط فکر میکنید باز هم بمانم

    از دوستان دیگر هم طلب یاری دارم


 
صفحه 2 از 5 نخستنخست 12345 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 9
    آخرين نوشته: چهارشنبه 14 تیر 96, 19:57
  2. استفاده از سایت همسریابی برای آشنایی و ازدواج درست هست
    توسط شمیم بهار در انجمن طـــــــــــرح مشکلات ازدواج: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 18
    آخرين نوشته: پنجشنبه 14 فروردین 93, 17:30
  3. پاسخ ها: 37
    آخرين نوشته: چهارشنبه 13 فروردین 93, 16:14
  4. پاسخ ها: 14
    آخرين نوشته: سه شنبه 28 شهریور 91, 23:34
  5. پسری که دنبال تصاویر جنسی تو نت هست ممکنه مشکل درست کنه برای اطرافیانش؟
    توسط بهار.زندگی در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 14
    آخرين نوشته: جمعه 12 اسفند 90, 15:20

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 18:52 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.