به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 9 , از مجموع 9

Threaded View

  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 14 مرداد 93 [ 12:35]
    تاریخ عضویت
    1391-7-12
    نوشته ها
    90
    امتیاز
    1,935
    سطح
    26
    Points: 1,935, Level: 26
    Level completed: 35%, Points required for next Level: 65
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    271

    تشکرشده 287 در 48 پست

    Rep Power
    0
    Array

    بزرگترین گذشت و بزرگواری همسرتون نسبت به شما

    اوایل ازدواجمون من درگیر مشکلات روحی روانی زیادی بودم من بعد از پایان یک رابطه 4 ساله در فاصله کمتر از یک ماه با همسرم ازدواج کردم. اونموقع تو شرایط روحی وحشتناکی بودم. هر شب خواب عشق سابقم رو میدیدم.
    تنها که میشدم گریه میکردم بهانه های بیجا می آوردم و شرط و شروط سخت و غیر منطقی واسه همسرم تعیین میکردم اما اینم بگم به همسرم علاقه مند شده بودم و رابطه قبلیم هم مثله یه بار سنگین رو دوشم سنگینی میکرد. دوست داشتم پیش همسرم اعتراف کنم تا شاید از عذاب وجدانم کم بشه. واسه همین بعد از دو ماه نامزدی و یک ماه قبل از عقد رسمیمون با اضطراب زیادی همه چیز رو واسه اش تعریف کردم و ازش خواستم منو ببخشه. همسرم وقتی موضوع رو فهمید خیلی ناراحت شد و گریه کرد. گفت که دوست داشته که عشق اول من باشه همونطور که من عشق اول اونم. منم که انگار فراموش کرده بودم این مرد همسر منه و من نباید اینجوری غرورش رو بشکنم شروع به دردودل کردم. انگار یه سنگ صبور پیدا کرده بودم و میخواستم این غصه 4ساله رو بیرون بریزم.
    ولی همسرم هیچ وقت به خاطر این موضوع منو سرزنش نکرد، هیچ وقت رفتارش با من عوض نشد، حتی یه لحظه هم به خاطرش باهام قهر نکرد بلکه مثله یه دوست دستم رو گرفت از جا بلندم کرد. منو از قعر چاه تنهایی خودم بیرون آورد. خنده فراموش شده رو دوباره رو لبای من نشوند :) اعتماد از دست رفته ام رو به من برگردوند. کمکم کرد تا خاطره تلخی که داشت منو عذاب میداد رو ذره ذره فراموش کنم. خلاصه کلام منو به زنگی برگردوند. حتی بهم قول داد هرگز تو زندگیمون این اشتباه منو به رخم نکشه و تا به امروز که نزدیک به چهار سال از زندگیمون میگذره به قولش وفادار بوده
    و تا به امروز من شرمنده گذشت و بزرگواریش هستم و خواهم بود
    بزرگواری که هرگز از پس جبرانش برنخواهم آمد

    تو قبله منی ؛ من دیوانه وار تو را میپرستم....
    خدایا مواظبش باش

  2. 21 کاربر از پست مفید ستاره تنها تشکرکرده اند .

    پژمان1348 (چهارشنبه 27 فروردین 93), ستاره تنها (یکشنبه 07 آبان 91)


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 7
    آخرين نوشته: دوشنبه 26 بهمن 94, 19:57
  2. (توهم همه چیز دانی ) استفاده نادرست از شبکه های اجتماعی و توهم دانش
    توسط مدیرهمدردی در انجمن مهارتهای ارتباطی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: شنبه 10 بهمن 94, 17:26
  3. پاسخ ها: 31
    آخرين نوشته: چهارشنبه 09 مرداد 92, 19:59
  4. +تاریخچهٔ جنسی‌ همسر آیندتون چقدر براتون مهمه
    توسط kamran2007 در انجمن سایر سئوالات مربوط به ازدواج
    پاسخ ها: 88
    آخرين نوشته: سه شنبه 28 مهر 88, 11:08

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 04:56 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.