[/color][/font]24 سال دارم و 2 سال پیش با همسر مهربانم ازداواج کردم از بچه دار نشدن به شدت می ترسیدم (چون خوهرم 7 سال است ازدواج کرده و بچه دار نشده است) همیشه به همسرم می گفتم اگه من یه روزی بچه دار نشم چیکار میکنم. ولی همه این تصورات اشتباه بود من حامله شده بودم و موجود کوچولوی زیبایی را داشتم پرورش می دادم وای که چقدر خوشحال بودم باور کردنش مشکل بود هم اشک می ریختم هم می خندیدم حالا دختری دارم به قشنگی مهتاب. که تا حد جان می پرستمش با گریه هاش می گریم با خنده هاش می خندم . الان هم دلم براش داره پر می زنه آخه شاغل هم هستم دوریش برام غیر ممکن. واین بهترین هدیه خداوند بود نسبت به من. فرزندی سالم و خندان .
خدایا ازت ممونم و هزار مرتبه شکر شکر شکر
علاقه مندی ها (Bookmarks)