سلام دوستان
من دختری ۲۵ساله هستم و از لحاظ ظاهری هم چیزی کم ندارم ببینید من ۵سال پیش با پسری اشنا شدم همان موقع هم نیت ازدواج داشت
قبل از من و اینکه عاشق یک دختر بوده اما چون خانواده ها باهم مچ نبودن ازدواج نکردن و ان خانم ازدواج کرد یک بچه داره. من کمکش کردم دوران تلخ جدای تحمل کرد تا پارسال امدند با خانواده منزل ما برای خواستگاری شب بله برون دیدم موبایلش مدام زنگ میخوره واین یا رد تماس میده یا میره تو اطاق من صحبت میکنه گفتم کیه گفت دوستم فهمیدم دروغ میگه فرداش دیدم باز همان اش و همان کاسه است ازش خواستم با ان دختره کات کنه گفت باباش فوت کرده خواستم بهش تسلیت بگم که فهمیدم بچه دار شده خواسته اسم پسرش مثل من بزاره شوهرش فهمیده احمق زدتش میگه اگر جواب من ندی خودم میکشم یکبارم کرده بخدا منم نمیخوام گفتم اوکی خط عوض کن اینکار هم من براش کردم بخدا سر دو ماه دیدم باز سر کله ان پیدا شده همه چی بهم زدم. اما اینبار خودش خط عوض کرد گفت داداشم شماره داد بهشان گفتم انها هم دعواش کردن اما به خانوادم حرفی نزدم فقط گفتم دعوا کردیم من بهم زدم خیلی سخت بود دوری ازش من 5سال عمرم بابتش گذاشتم حالا باز امد خواستگاری رفتیم تو اطاق حرف بزنیم گفت به سارا گفتم من زن دارم نمیخوام اذیتش کنم تمام شد این خط سومم که خریدم به نام تو خریدم خیالت راحت اما مادرش هم فوت کرده فقط اگر شنیدی من تو مسجد دیدن بدان واسه چی بوده گفتم اخه چرا رفتی ان بچه داره بزار زندگیش کنه دست روی قران گذاشت که ان به من زنگ میزنه بخدا من نمیزنم باور کنید همان لحظه زد و در عین ناباوری جواب داد حالا به من میگه باورت با خودته من نمیخوام تورو از دست بدم اما ان شوهرش عوضی میزنتش دکتر نمیره مادر هم نداره میدانم واسه تو هم سخته که بدانی من با کسی دیگه حرف میزنم اما تورو میشناسم تو درک میکنی ان یتیم پشت و پناهی نداره تازه روی من هم غیرت داره پدر من در میاره حق ندارم حتی پشت خط نگهش دارم تو میگی با هاش چکار کنم گفتم نمیدانم اما تو امید واهی اونی دلم هم سوخت میگه دختر گفته فقط باهام حرف بزن بزار درد دل کنم قول داده فقط یک ماه کمکش کنه حالا من چکار کنم نه طاقت دوریش دارم نه اینکارش به قولش اعتماد کنم باز؟به نظر شما چکار میتونم کنم تا اون کلا فراموش کنه؟در ضمن با ان دختر ۹سال دوست بوده ایشون الا ۳۲ساله است بخدا وقتی گفت تو درک میکنی قدرت نفس کشیدن نداشتم چرا من باید درک کنم اگر منم بودم ان درک میکرد من چکار کنم از این برزخ نجاتم بدید درد جدایی میتونم تحمل کنم؟بعید میدانم مرسی
علاقه مندی ها (Bookmarks)