به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 72

Threaded View

  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 30 آذر 91 [ 14:54]
    تاریخ عضویت
    1390-10-19
    نوشته ها
    147
    امتیاز
    1,391
    سطح
    20
    Points: 1,391, Level: 20
    Level completed: 91%, Points required for next Level: 9
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    611

    تشکرشده 614 در 130 پست

    Rep Power
    0
    Array

    همسرم بهم خیانت کرده ولی من نمیدونم چی بوه و تا چه حد بوده!

    روز اولی که کاملا اتفاقی پام به این سایت باز شد، دنبال راهی برای جدایی بودم (کاربریم یه چیز دیگه بود). ولی الان فقط و فقط به ساختن فکر میکنم و این رو مدیون شما دوستای خوبم و این سایت هستم.
    یه مرد 30 ساله هستم، همسرم 28 سالشه و 5 ساله ازدواج کردیم و بچه نداریم.
    ماه هاست که یه نقاب روی صورتم کشیدم تا کسی نفهمه درونم چه خبره.
    مجبور بودم این کارو بکنم، چون نا آروم بودم، درونم غوغا بود و یاد گرفتم توی این مواقع تصمیمی نگیرم و حرکتی انجام ندم. این نقاب بیشتر برای کمک به خودم بود، برای اینکه بتونم خودم رو کنترل کنم.
    یه مدته آرومترم و فکر می کنم باید به خودم برسم وگرنه نابود میشم.
    چند ماهی بود که همسرم خیلی تغییر کرده بود. نسبت به من بی تفاوت و سرد شده بود. عصبی شده بود و با خشونت باهام حرف میزد.
    هرچقدر هم باهاش صحبت میکردم که چی شده، فقط میگفت درسام خیلی زیاد شده. فشار درساست. ولی من حس می کردم داره از یه چیزی عذاب میکشه. عاقبت یه صبح که اوضاع از همیشه بدتر بود، باهاش مفصل صحبت کردم و گفتم حس میکنم داری از یه چیزی عذاب میکشی، عذاب وجدان داری. انکار کرد ولی آخرش زد زیر گریه و فقط میگفت خدایا منو ببخش و گریه میکرد.
    گفت که این مدت یکی از هم دانشگاهیام بهم پیشنهاد داده و چند بار با هم صحبت کردیم و
    من توی فکر همین قضایا بودم و عذاب وجدان داشتم و . . .
    منم شروع کردم به سوال جواب که دقیقا چه پیشنهادی بوده، چند بار صحبت کردین، کجا، چی گفتین و . . . و وقتی دیدم جوابهای ضد و نقیض میده گفتم همین فردا جدا میشیم تا با هرکسی که دوست داری زندگی کنی.
    گریه و التماس میکرد و خودش و طرف رو نفرین میکرد که زندگیشو خراب کرده و میگفت پشیمونم غلط کردم زندگیمو دوس دارم.
    خواهش کرد که یک ماه فرصت بدم ولی من گفتم نه و اون گفت اگه می خوایی جدا بشیم با پدرم صحبت کن و من گفتم پس کل ماجرا رو براش تعریف میکنم و اون هم قبول کرد.
    فرداش با پدرش صحبت کردم و خیلی عصبانی شد و گفت اگه این طور باشه دیگه دختر من نیست و . . .
    اصلا فکرشو نمیکرد به پدرش بگم و وقتی فهمید، زد زیر همه چی و گفت من دروغ گفتم، فقط می خواستم ببینم چیکار میکنی.
    توی همین حین یکی از فامیل های نزدیک من فوت کرد و قضیه مسکوت موند.
    نهایتا تصمیم گرفتم تا چند ماه اقدامی نکنم تا آرومتر بشم و قضایا برام روشنتر بشه.
    چند بار باهاش راجع به این قضیه صحبت کردم ولی هر بار یه چیزی میگه. یه بار میگه هیچی نبوده الکی گفتم، یه بار میگه اون پیشنهاد داده من رد کردم. یه بار میگه چند بار صحبت کردیم، یه بار میگه دانشگاه نبوده توی محل کارم بوده و . . .
    سالگرد ازدواجمون گریه میکرد و میگفت کاش زمان یک سال به عقب برگرده و هرچی میگفتم چرا فقط گریه میکرد.
    الان خیلی منطقی ترم، ولی از درون دارم داغون میشم.
    هر کسی میاد خونه مون فکر میکنم این فرد بوده، فکر میکنم الان دارن به ریش من میخندن، فکر میکنم دارن به اون دوران فکر میکنن، چه کارایی کردن؟
    چرا همش اون هدیه ای رو که همکارش بهش داده می پوشه؟ چرا هدیه ای رو که من دادم نمیپوشه؟ نکنه این همکارش همون فرده؟ و . . .
    این فکرها تمومی نداره. هر چند همه شو زیر اون نقاب پنهان کردم و نمیذارم حرکت ناشایستی ازم سر بزنه.
    تقریبا مطمئن شدم که قضیه ای اتفاق افتاده و باز هم مطمئن شدم که هیچ وقت نخواهم فهمید که واقعیت قضیه چی بود.
    از طرفی همسرم رو دوس دارم و اون هم اظهار پشیمونی کرده (هر چند بعضی وقت ها میزنه زیر همه چی و میگه دروغ بوده).
    از طرفی این فکرها خیلی اذیتم میکنه و بعضی وقت ها تا مرز جنون پیش میره.
    الان من باید چی کار کنم؟ چه طور خودم رو آروم کنم چطور درست تصمیم بگیرم.
    از کجا بفهمم این ها همش بازی نیست و الان با کسی در ارتباطه. خیلی سر در گمم.

  2. 9 کاربر از پست مفید hamdardi1390 تشکرکرده اند .

    hamdardi1390 (چهارشنبه 30 فروردین 91)


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 18:44 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.