به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 9 از 9 نخستنخست 123456789
نمایش نتایج: از شماره 81 تا 86 , از مجموع 86
  1. #81
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 19 بهمن 91 [ 11:51]
    تاریخ عضویت
    1391-5-10
    نوشته ها
    54
    امتیاز
    533
    سطح
    10
    Points: 533, Level: 10
    Level completed: 66%, Points required for next Level: 17
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    93

    تشکرشده 94 در 44 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: تلاش برای روبه راه کردن یه زندگی زخم خورده ولی با استرس زیاد

    میدونم خیلی سخته صبر و بی خبری.... حالا تازه 4 روزه...حالا حالاها باید صبر کنی! اخه می دونی چیه؟خوبی صبر اینه که ادم و از خر شیطون میاره پایین...ببین اگه می خواد بره که بالاخره میره اما ترسم از اینه که اگه سر لج افتاده باشه بعد تو که بری دنبالش وضع بدتر بشه توی لج و لج بازی یه چیزی اون بگه یه چیزی تو کار ازینم خراب تر بشه...خونواده هاتون روشون به هم باز بشه بیشتر از این...باز اگه صبر کنی ابها از اسیاب بیفته بهتره..خودتو برای یه دوره 4 5 ماهه اماده کن عزیزم

  2. #82
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 24 تیر 93 [ 09:39]
    تاریخ عضویت
    1390-10-15
    نوشته ها
    224
    امتیاز
    3,034
    سطح
    33
    Points: 3,034, Level: 33
    Level completed: 90%, Points required for next Level: 16
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registeredTagger Second Class1000 Experience Points
    تشکرها
    450

    تشکرشده 491 در 147 پست

    Rep Power
    35
    Array

    RE: تلاش برای روبه راه کردن یه زندگی زخم خورده ولی با استرس زیاد

    مرسی مریم جان، دیشب دقیقا دم افطار خواهرم چندتا اسمس معمولی بهش داد که خوب اونم جواب داد. خودمم میخواستم اسمس بدم که باز پشیمون شدم ولی همه ش توی ذهنم بود این کار ، تا اینکه شب که رادیو 7 میخواست فال بگیره من از ته دل از خدا خواستم جوابم رو توی این تفعل بده، مجری برنامه هم گفت برای نیتی که توی ذهنتون بود تعلل و این دست اون دست نکنید اگر امکانش هست همین الان اقدام کنید، منم به اعتماد همین اتفاق دقیقا ساعت 12 یه اسمس تقریبا عاشقانه براش فرستادم که خوب جواب نداد. و امروزم هیچ خبری ازش نیست.
    نمیدونم کارم درست بود یا نه ولی به دلم اعتماد کردم
    برای 28 شهریور تالار گرفتن واسه مراسم عروسی پس صبر 5 ماهه معنی نمیده فکر کنم. نمیدونم میخواد چی رو ثابت کنه؟ داره با این زندگی بدجوری بازی میکنه .
    واقعا از کارشناسای تالار برای 20 امین بار تمنا میکنم یه چیزی برام بنویسن که توی این شرایط بهترین کار چیه؟

  3. کاربر روبرو از پست مفید maryam1363 تشکرکرده است .

    maryam1363 (پنجشنبه 12 مرداد 91)

  4. #83
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 19 بهمن 91 [ 11:51]
    تاریخ عضویت
    1391-5-10
    نوشته ها
    54
    امتیاز
    533
    سطح
    10
    Points: 533, Level: 10
    Level completed: 66%, Points required for next Level: 17
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    93

    تشکرشده 94 در 44 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: تلاش برای روبه راه کردن یه زندگی زخم خورده ولی با استرس زیاد

    ای خدا ازشون نگذره ببین با روح و روان ادم چه می کنن ها...ببین نمی تونی با مادرش ارتباط بگیری...مثلا بگو 28 ام مراسم داریم من نمی تونم لباس انتخاب کنم می شه شما بیاین با من کمکم کنین؟...یا خواهراش؟؟؟ ببین نمی دونم حرفم درسته یا نه ایکاش یکی دیگه هم بیاد نظر بده......یا چمیدونم می خوام جهیزیه بگیرم خودم نمی تونم انتخاب کنم میشه کمکم کنین؟......ولی باز به حرفای من اعتبار نیستااا!!! من اگه بلد بودم زندگی خودمو جمع می کردم!!!! ایکاش یه چند نفر بیان نظر بدن

  5. کاربر روبرو از پست مفید maryam_jj12 تشکرکرده است .

    maryam_jj12 (شنبه 14 مرداد 91)

  6. #84
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 19 بهمن 91 [ 15:37]
    تاریخ عضویت
    1391-5-01
    نوشته ها
    42
    امتیاز
    612
    سطح
    12
    Points: 612, Level: 12
    Level completed: 24%, Points required for next Level: 38
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    49

    تشکرشده 49 در 22 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: تلاش برای روبه راه کردن یه زندگی زخم خورده ولی با استرس زیاد

    شما هیچ حرکتی نشون نده، ببین خودشون تصمیمشون چی؟ اصلان برنامشون چی؟ زورکی که نمیتونی کسی و وادار به زندگی کنی.صبر کن ببین خودش تصمیمش چی چه کار میکنه . همینجا میتونی امتحانش کنی ببینی این آدم تو بالا پاین زندگی در آینده هم میخاد همینجوری قهر کنه بره خبری ازش نشه

  7. کاربر روبرو از پست مفید Freedom79 تشکرکرده است .

    Freedom79 (پنجشنبه 12 مرداد 91)

  8. #85
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    جمعه 19 تیر 94 [ 19:52]
    تاریخ عضویت
    1390-7-30
    نوشته ها
    1,886
    امتیاز
    17,095
    سطح
    83
    Points: 17,095, Level: 83
    Level completed: 49%, Points required for next Level: 255
    Overall activity: 61.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocial1000 Experience Points10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    9,194

    تشکرشده 9,663 در 1,930 پست

    Rep Power
    212
    Array

    RE: تلاش برای روبه راه کردن یه زندگی زخم خورده ولی با استرس زیاد

    سلام مریم عزیز..امیدوارم ایام به کامت باشه.

    این ایام به کام بودن به نظر من 90 درصدش دست خود ادمه.
    من این تاپیکتا خوندم و چیزی که برام جالب بود اینه که با اینکه الان صفحه دهم شده تاپیکت و از اون اول تا الان خیلیا راهنمایی های خوبی کردن تو همش میگی خواهش میکنم کارشناسا به تاپیکم سر بزنن..برای باز سوم،پنجم ،دهم و انم میخوام که بیان به تاپیکم.
    نظر شخصی من اینه که این یه جور بی حرمتیهست به عزیزان دیگه ای که برات نوشتن..تو جواب هر کدومشون گفتی مرسی فلانی عزیز اما...و دوباره شروع کردی به مرثیه سرایی احساسی...
    اینجا قرار نیست صرفا درددل کنی..اگه هم قراره اوضاع تغییری کنه همش با خودته..کارشناسا هم بیان معجزه که نمیکنن..خودت باید انجام بدی..اگه نیازبه راهنمایی کارشناسا داری تاپیکای مشابه رو بخون.

    ناراحت نشو ولی خیلی اهل گریه و زاری و ننه من غریبم بازی هستی.بانک احساسی تو بشدت وابسته به دیگرانه.
    اگه شوهرت خوب بود یا اگه دیگران بات همدردی کنن تو خوبی اگه نه حالت بد میشه.

    اما نقطه ثقلت اول خدا و بعد خودت باید باشی.
    پاشو خودت همت کن..تو یه کار ساده مثل سرچ و استفاده ازراهنمایی کارشناسا تو بقیه تاپیکا رو انجام نمیدی(نگو که خوندم اگه خوندی چه اصراری به حضورشون داری) اونوقت چه توقعیه که واسه زندگیت تلاش کنی..

    اینجا خودت باید زرنگ باشی..من به شخصه گاهی ازافراد تازه وارد چیزایی یاد گرفتم که عمرا به ذهن خودم میرسید.

    حالا شما ازاول برگرد تاپیکتو بخووون..چندتا شکلک گذاشتی؟این تاپیک تا چند وقت دیگه برقراره؟تو که نمیتونی تا اخر عمرت ریزاتفاقایی که میافته رو بنویسی و بپرسی چیکار کنم؟

    راهنماییهای کلی بهت شده..دیگه این هنر خودته که استفاده کنی.


    مریم به خدا هزار جور مشکلات جورواجور دارن که همه شهر ورد زبونشونه همین مونده زنشم طلاق بده، خواهرم میگه وقتی اون با این اوضاع خیتش ترسی از جدایی نداره تو چرا میترسی؟
    این دیدگاه یه زن به شوهرش نمیتونه باشه..اون انتخاب خودت بوده و الان شوهرته و هر توهینی به اون و خونوادش توهین به تو محسوب میشه..اما تو هنوزخودتو و شوهرتو با هم نمیبینی و هنوز نشستی خودتو و خونوادتو با اونا قیاس میکنی و میگی ما بهتریم.

    تا همینجاش برای داغون شدن زندگیتون کافیه....

    اگه میخوای ادامه بدی باید بپذیری و احترام بذاری...یعنی شاید قرار باشه بعد عروسیت یه روزکامل با خونواده همسرت باشی و مجبور باشیبه حرفاشون راجب متراژ خونه و ... گوش بدی.
    تو زندگی خودمونم همین اتفاقا میفته..خیلی وقتا عمو و خاله بحثایی می کنن که باب میل و مورد علاقه ما نیست.دلیل نمیشه بلند شیم صدا کنیم که لطفا ساکت..یا راجب یه چی دیگه حرف بزنید...

    این خودش توهینه..

    تا وقتی فکر کنی ما بهتریم ما برتریم ما بالاتریم..هیچی درست نمیشه..هیچ وقت هم ملاکای ظاهری مثل تحصیلات و .. باعث برتری نمیشه..ممکنه باعث اختلاف بشه اما برتری نه.

    تو قراره زن خونه بشی..زندگی بچه بازی نیست که زود قهر کنی و ...

    ازاین به بعد اگه ناراحت میشی اول بنویس و بنویس و گریه کن و خودتو تخلیه کن..یا وقتی تنهایی داد بزن و بعد روینوشته هاتو خط بزن و بنویس بخشیدم و فراموش کردم و بسوزونشون.

    وقتی میخوای با شوهرت حرف بزنی باید درجه احساست پایین اومده باشه و گرنه اینطور میشه که اول قهر و داد و بی دادو بعد معذرت خواهی و منت کشی..که هیچکدوم تعادل نیست.

    برای ادامه یا جدایی خودت باید تصمیم بگیری اما وقتی اینکارو کن که تب احساست فروکش کرده باشه.

    موفق باشی

  9. 3 کاربر از پست مفید بهار.زندگی تشکرکرده اند .

    بهار.زندگی (یکشنبه 15 مرداد 91)

  10. #86
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 24 خرداد 00 [ 00:30]
    تاریخ عضویت
    1387-6-17
    محل سکونت
    سنندج
    نوشته ها
    2,798
    امتیاز
    71,961
    سطح
    100
    Points: 71,961, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran50000 Experience PointsSocialTagger First Class
    تشکرها
    9,001

    تشکرشده 10,163 در 2,191 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: تلاش برای روبه راه کردن یه زندگی زخم خورده ولی با استرس زیاد

    با سلام
    تعداد ارسال های این تاپیک بیش از حد مجاز است.بدین خاطر قفل میشود.
    لطفا" جهت پیگیری مشکل خود تاپیک جدید ایجاد کنید.
    با تشکر

  11. 2 کاربر از پست مفید keyvan تشکرکرده اند .

    keyvan (شنبه 14 مرداد 91)


 
صفحه 9 از 9 نخستنخست 123456789

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. استرس شدید -تنبلی زیاد -بی حوصلگی زیاد باعث شده همه اش بخورم
    توسط پونه در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 10
    آخرين نوشته: چهارشنبه 11 دی 92, 23:06
  2. فکر می کنم استرس های زندگی ام زیاد شده این من رو بیحال می کنه چی کار کنم
    توسط sare jo0on در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 17
    آخرين نوشته: چهارشنبه 11 بهمن 91, 10:50
  3. پاسخ ها: 26
    آخرين نوشته: یکشنبه 04 اسفند 87, 10:26
  4. داستانی زیبا
    توسط Nilofar در انجمن داستان و حکایت آموزنده
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: پنجشنبه 24 بهمن 87, 20:44

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 09:42 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.