به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 6 از 6 نخستنخست 123456
نمایش نتایج: از شماره 51 تا 56 , از مجموع 56
  1. #51
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 16 مرداد 92 [ 00:03]
    تاریخ عضویت
    1389-10-15
    نوشته ها
    600
    امتیاز
    6,453
    سطح
    52
    Points: 6,453, Level: 52
    Level completed: 52%, Points required for next Level: 97
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registeredTagger Second Class5000 Experience Points1000 Experience Points
    تشکرها
    1,919

    تشکرشده 1,958 در 415 پست

    Rep Power
    75
    Array

    RE: مسایل مالی در سرنوشت یک ازدواج چقدر دخیلند؟

    دوست خوبم اگه واقعا دوسش داري چرا به خودت و اون يه فرصت ديگه نمي دي ؟ يعني زندگيت انقدر ارزش نداره كه واسش بجنگي ؟
    فكر مي كني بعد طلاق چه اتفاقي قراره بيفته ؟ يه دفعه همه چي آروم ميشه ؟ يه دفعه همه مشكلاتت حل مي شن ؟
    تو وقتي اين تاپيكو باز كردي قرار بود بياي مشاوره بگيري واسه ساختن زندگيت . قرار بود صبر كني و تلاشتو بكني كه زندگيتو بسازي پس چرا همش وسط راه پشيمون ميشي و كم مي آري ؟

    شوهرت انقدر دوست داره . انقدر داره غرورشو زيرپا مي ذاره . با اينكه به قول تو عادت كرده بوده به پول گرفتن از تو ولي وقتي ديد تو بهش پول نمي دي حاضر شده بره پول قرض بگيره تا تو برگردي ؟ واقعا هيچكدوم از اينا رو نمي بيني يا برات ارزشي نداره ؟ ميگي مادرش پول نداشته بهش بده يعني 10 هزار تومنم نداشته يه خورده به پسرش كمك كنه ؟ آره شايد بقول تو 100 هزار تومن نداشته ولي اگه نمي خواست به تغيير زندگي تو و پسرش كمك نكنه از هر جايي شده بالاخره شده ده هزار تومنم جور مي كرد مي داد به پسرش تا يه گوشه اي از مشكلات پسرشو حل كنه . بالاخره مادره ديگه ...
    وقتي با شوهرت پاي تلفن جر و بحث كردين . وقتي ما ازت خواستيم غرورتو زيرپا بزاري و زنگ بزني بهش اينكارو نكردي و اون با اينكه يه مرده غرورشو شكست و بهت زنگ زد . فكر مي كني نمي تونست زنگ نزنه ؟ به خاطر تو و درست كردن زندگيتون پاشده رفته مشاوره . باور كن من حتي زماني كه با شوهرم ت يه خونه بوديم ازش مي خواستم بريم مشاوره نمي يومد و قبول نمي كرد . مي گفت من خودم از صدتا مشاوره بهتر مي فهمم مشكلم چيه ..
    شوهرت دوستت داشته كه داره اين همه كارو برات مي كنه .اون داره اينهمه كوتاه مياد و بقول خودت گريه مي كنه و غرورشو زيرپا مي ذاره اونوقت تو نمي خواي يه كمي صبر داشته باشي و تغيير كني ؟
    اصلا چرا باهاش ازدواج كردي ؟‌ اونموقع وضع ماليش خوب بود و الان نيست ؟ حالا كه وضع ماليش خوب نيست موندي چيكار كني و بهترين راهو طلاق مي دوني ؟
    وقتي ازدواج مي كنيم تعهد مي كنيم كه تو شرايط خوب و بد كنار همسرامون باشيم . تو ميموني يا ميري ؟
    هممون تو زندگيمون مشكل داريم . ولي بايد سعي كنيم ياد بگيريم چجوري از پس مشكلاتمون بربيايم . نه اينكه تا يه حرفي از شوهرت مي شنوي كه مورد پسندت نيست خسته و نااميد بشي ... يادت نره تو يه زن اميدواري
    خيلي خوبه كه 6 ماه به خودت فرصت دادي كه تلاشتو بكني ولي واقعا داري تلاش مي كني يا فقط داري صبر مي كني ؟ به شوهرت يه كمي بيشتر محبت كن تا اونم خسته نشه . كمكش كن كه اعتماد به نفس پيدا كنه و كم كم وضعيت ماليشو هم بهتر كنه .

    بهتره كه تو مسائل ماليش فعلا دخالتي نكني .... مي توني يه جور ديگه كمكش كني و اونم اينه كه وقتي پول نداشت با شرايط سختش بسازي ...

  2. کاربر روبرو از پست مفید saboktakin تشکرکرده است .

    saboktakin (دوشنبه 28 شهریور 90)

  3. #52
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 23 اسفند 92 [ 23:20]
    تاریخ عضویت
    1390-4-25
    نوشته ها
    643
    امتیاز
    4,583
    سطح
    43
    Points: 4,583, Level: 43
    Level completed: 17%, Points required for next Level: 167
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    2,779

    تشکرشده 2,844 در 585 پست

    Rep Power
    78
    Array

    RE: مسایل مالی در سرنوشت یک ازدواج چقدر دخیلند؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط saboktakin
    دوست خوبم اگه واقعا دوسش داري چرا به خودت و اون يه فرصت ديگه نمي دي ؟ يعني زندگيت انقدر ارزش نداره كه واسش بجنگي ؟
    فكر مي كني بعد طلاق چه اتفاقي قراره بيفته ؟ يه دفعه همه چي آروم ميشه ؟ يه دفعه همه مشكلاتت حل مي شن ؟
    تو وقتي اين تاپيكو باز كردي قرار بود بياي مشاوره بگيري واسه ساختن زندگيت . قرار بود صبر كني و تلاشتو بكني كه زندگيتو بسازي پس چرا همش وسط راه پشيمون ميشي و كم مي آري ؟

    میخام یه فرصت دیگه بدم .پشیمون هم نشدم


    شوهرت انقدر دوست داره . انقدر داره غرورشو زيرپا مي ذاره . با اينكه به قول تو عادت كرده بوده به پول گرفتن از تو ولي وقتي ديد تو بهش پول نمي دي حاضر شده بره پول قرض بگيره تا تو برگردي ؟ واقعا هيچكدوم از اينا رو نمي بيني يا برات ارزشي نداره ؟ ميگي مادرش پول نداشته بهش بده يعني 10 هزار تومنم نداشته يه خورده به پسرش كمك كنه ؟ آره شايد بقول تو 100 هزار تومن نداشته ولي اگه نمي خواست به تغيير زندگي تو و پسرش كمك نكنه از هر جايي شده بالاخره شده ده هزار تومنم جور مي كرد مي داد به پسرش تا يه گوشه اي از مشكلات پسرشو حل كنه . بالاخره مادره ديگه ...

    مادرش کلا خودشو کنار کشیده.حتی بارها و بارها به خود منم گفته ازدواج شما با پسرم اشتباه بوده و بهتره جدا شین.البته من هیچ وقت از دستش ناراحت نشدم اما مادری که این قدر راحت به عروسش میگه بهتره جدا شی!! به نظرت متوجه این موضوع میشه که با ندادن پول میتونه کمک به زندگی پسرش کنه؟؟؟



    وقتي با شوهرت پاي تلفن جر و بحث كردين . وقتي ما ازت خواستيم غرورتو زيرپا بزاري و زنگ بزني بهش اينكارو نكردي و اون با اينكه يه مرده غرورشو شكست و بهت زنگ زد . فكر مي كني نمي تونست زنگ نزنه ؟ به خاطر تو و درست كردن زندگيتون پاشده رفته مشاوره . باور كن من حتي زماني كه با شوهرم ت يه خونه بوديم ازش مي خواستم بريم مشاوره نمي يومد و قبول نمي كرد . مي گفت من خودم از صدتا مشاوره بهتر مي فهمم مشكلم چيه ..
    شوهرت دوستت داشته كه داره اين همه كارو برات مي كنه .اون داره اينهمه كوتاه مياد و بقول خودت گريه مي كنه و غرورشو زيرپا مي ذاره اونوقت تو نمي خواي يه كمي صبر داشته باشي و تغيير كني ؟

    حاضرم صبر کنم و تغییر کنم اما موافق این نیستم که آینده ی هر دومونو نابود کنم.


    اصلا چرا باهاش ازدواج كردي ؟‌ اونموقع وضع ماليش خوب بود و الان نيست ؟ حالا كه وضع ماليش خوب نيست موندي چيكار كني و بهترين راهو طلاق مي دوني ؟
    نه عزیزم اون موقع هم وضع مالیش خوب نبود و کاملا عادیه عادی بود.و بزرگترین اشتباه منم این بود که به خاطر عشق چشم رو همه چی بستم.


    وقتي ازدواج مي كنيم تعهد مي كنيم كه تو شرايط خوب و بد كنار همسرامون باشيم . تو ميموني يا ميري ؟
    تا حالا که موندم


    هممون تو زندگيمون مشكل داريم . ولي بايد سعي كنيم ياد بگيريم چجوري از پس مشكلاتمون بربيايم . نه اينكه تا يه حرفي از شوهرت مي شنوي كه مورد پسندت نيست خسته و نااميد بشي ... يادت نره تو يه زن اميدواري
    خيلي خوبه كه 6 ماه به خودت فرصت دادي كه تلاشتو بكني ولي واقعا داري تلاش مي كني يا فقط داري صبر مي كني ؟ به شوهرت يه كمي بيشتر محبت كن تا اونم خسته نشه . كمكش كن كه اعتماد به نفس پيدا كنه و كم كم وضعيت ماليشو هم بهتر كنه .
    بهش محبت مبکنم بهش اعتماد به نفس میدم .تلاشی به جز این از دستم بر نمیاد.اما خودشم به این نتیجه رسیده که با دیپلم کاری بیشتر از کاری که الان داره(و من حتی روم نمیشه بگم چیه) هیچ وقت گیرش نمیاد و اشتباه من بوده که از اول قبول کردم نباید تردید کنم؟


    بهتره كه تو مسائل ماليش فعلا دخالتي نكني .... مي توني يه جور ديگه كمكش كني و اونم اينه كه وقتي پول نداشت با شرايط سختش بسازي ...
    فکر میکنم بهتر باشه دیگه این بحث رو تو این تاپیک ادامه ندم چون به این نتیجه رسیدم که چون نمیشه تمام زوایای زندگی افراد رو در محیط مجازی شناسایی کرده راهنماییهایی هم که داده میشه نمیتونه صد در صد درست باشه.
    نتایج کلی که من از این بحثم گرفتم(چون تقریبا چند پست آخرش شبیه به یک بحث اخلاقی شده) اینها بود که امیدوارم به بقیه ی دوستان هم کمک کنه:
    1.خودت را بشناس و بعد تصمصم بگیر.
    2.آگهی هایت را پیش از ازدواج تا حد ممکن بالا ببر چون ممکن است پس از ازدواج با مسایلی رو به رو شوی که اگر آگاهانه تر تصمیم میگرفتی برایت اتفاق نمیافتاد.
    3.محبت بی دریغ و عشق خالصانه لازمه ی هر ازدواج موفق است اما برای موفق شدن یک ازدواج کافی نیست.
    4.چشم پوشی از خطا های همسرتان یک اصل است اما این موضوع کاملا بستگی به ظرفیت شما دارد.
    5.تا حد ممکن از دخالت خانواده ها در هر امری و به هر شکلی پس از ازدواج باید جلوگیری کرد.

    از سبکتکین عزیز بالهای صداقت و بقیه دوستانی که نظر دادن هم ممنونم.فکر میکنم این پست اون کمکی رو که قرار بود به من بکنه کرد


  4. #53
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 01 مهر 90 [ 03:38]
    تاریخ عضویت
    1390-7-01
    نوشته ها
    1
    امتیاز
    1,033
    سطح
    17
    Points: 1,033, Level: 17
    Level completed: 33%, Points required for next Level: 67
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    1
    تشکرشده 1 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array

    RE: مسایل مالی در سرنوشت یک ازدواج چقدر دخیلند؟

    سلام به همه دوستان،
    زندگی شما درست خواهد شد چرا که مورد شما و شوهرتان دقیقا مانند خواهر من و شوهرش است. آنها هم تا مرز طلاق رفتند ولی الان دارند به خوبی زندگی می کنند. خواهرم تحصیلکرده و شوهر خواهرم زیر دیپلم است.
    زندگی شما تماما بخاطر یک چیز در هم تابیده است: تفاوت شخصیتی شما با او و همچنین عدم رشد شخصیتی شوهرتان. شوهر شما چیزهایی را درست می پندارد (و در ساختار شخصیتی او که تحصیل نکرده است منطقا درست به نظر می آیند نه اینکه عمدا بخودش بقبولاند)که شاید از دید یک مرد دیگر مثل من هم درست نباشد. مثال واقعی اینست که شوهر شما به اندازه کافی روی مستقل بودن شماها تاکید ندارد(که از نظر عموم مردها بد است)؛ اصرار به کمک مالی از طرف خانواده شما دارد(و باز هم ازنظر عموم مرد ها بد است). اینها در ذهنش اصلا اشتباه به نظر نمی آیند بلکه او بدلیل تجربه کم اصلا فکر نمی کند که اینها اشتباه باشند و فکر می کند که درست و منطقی هستند.
    ازدواج شما مانند پیوند دو نیمه سیب بزرگ (شما) و کوچک (شوهرتان) از لحاظ شخصیتی است. نه به این منظور که او بد است. به این معنی که هنوز کامل رشد نکرده است. یک مرد کاملا رشد کرده چنان است که از زیر سنگ هم پول در می اورد ولی از خانواده همسرش پول قبول نمی کند. نگران نباشید.
    راه حل عملی:
    ۱- شوهر شما در درجه اول باید برای ارتقا مهارت شغلی خودش تلاش کند. شما با ملایمت کامل از او بخواهید که به مراکز آموزش فنی حرفه ای سری بزند و در دوره های رایگان آنجا ثبت نام کند. من خودم آنجا درس می دادم. تمامی دوره ها وجود دارد مثل تعمیر تخصصی موبایل که بسیار با کلاس هم هست، دوره پرورش قارچ صدفی که درآمد خوبی دارد و در منزل هم قابل انجام است، دوره های PLC که بسیار برای کار در کارخانه مناسب است، دوره های لوله کشی گاز و جوشکاری که بسیار پر درامد هستند و بقیه موارد. باید خود شوهرتان یکی را که دوست دارد انتخاب کند. شاید در شهر شما بعضی از دوره ها رایگان نباشد ولی باید به مراکز دیگر هم مراجعه کنید. در بسیاری از شهر ها مثل شهری که من ساکن آن هستم این دوره ها کاملا رایگان است و به هنرجو امکانات رفاهی مانند خوابگاه و وعده های غذایی کاملا رایگان داده می شود. باید دوربرتان را بگردید. مراکزفنی حرفه ای خصوصی چنین نیستند ولی شاید ارزششان بیشتر از دولتی ها باشد و هنر جو بیشتر یاد بگیرد. ممکن است بعضی دوره ها تا ۵ ماه طول بکشد ولی دوره ها معمولا بیشتر از یک ماه نیستند مثل تعمیر موبایل و PLC. دوره ها معمولا از صبح تا ۲ بعد از ظهر است.
    ۲- شوهر شما یک مغازه دار است (من چنین درک کردم) در عین حال که مغازه فعلی اش را دارد می تواند در تعمیر موبایل ثبت نام کند و بعد از یادگیری این مهارت تغییر شغل به ٬تعمیر تخصصی موبایل٬ بدهد. شاید با کمی کار بتواند درامدی پس انداز کند و در کنار تعمیر، کار خرید و فروش موبایل را هم انجام دهد. شوهر خواهرم در ابتدا وضع مالی بسیار بدی داشت ولی با یک تغییر شغل مناسب (به خرازی و عروسک فروشی) دگرگون شد. حواستان باشد توکل به خدا کنید و یک دوره خوب را برگزینید. ابتدا راجع به بازار شغلی تحقیق کنید. در دوره ای بدون آینده شغلی، ثبت نام نکنید. ثبت نام در یک دوره حداقل به او امیدواری خواهد داد. به شما هم همینطور.حداقل فکرش سرگرم خواهد بود. این تغییر شغل برای شوهر شما ضروری است. اینکه چه شغلی داشته باشد بگردید و بهترین را انتخاب کنیدکه نیاز به سرمایه اولیه زیاد نداشته باشد (مثل پرورش قارچ و تعمیر موبایل و پیرایشگری). پیرایشگری هم بد نیست حداقل در تهران بسیار پردرامد است. بگردید و بهترین را انتخاب کنید. به او در پیدا کردن با پرس و جو از دوستانتان کمک کنید. اول کارهایی که در این زمینه کرده اید را برای او باز گو کنید و سپس از او گزارش پیشرفت بخواهید.
    ۳- از نقطه ضعف مردها کمال استفاده را ببرید. آنها می خواهند احساس مهم بودن داشته باشند. شوهر شما احتمالا از اینکه تحصیلات کمتری نسبت به شما دارد رنج می برد. قسم می خورم، قسم می خورم، قسم می خورم او در عالم خودش یک زندگی مرفه را برای شما ترتیب داده است چون جور دیگری توان خود نمایی ندارد(منظورم تحصیلات و سطح خانواده است) و چون نمی تواند به آن رویا ها برسد به اینجا کشیده شده است. شما باید این احساس را به او تزریق کنید و در عین حال کم کم شخصیت او را رشد دهید.بعد از به آرامی درمیان گذاشتن این مطالب با او(اگر سروصدا کرد شما ساکت باشید. )(این جمله را هیچوقت نگویید که تو باید تغییر کنی!)در آخر به او بگویید که :(جمله ها را پس و پیش نکنید. با دقت زیادی برای یک مرد!!! چیده شده اند..)
    > ببین من نمی خوام از خانواده ام پول بگیرم.من می خوام به تو فقط وابسته باشم. پول کمی که تو برای زندگی خودمون بیاری ازیک میلیارد از طرف خانواده ام شیرینتره. اکتیو باش و خسته نشو چون من از اکتیو بودن تو لذت می برم. اگه می خوای من خوشحال باشم، سرزنده باش.
    مرد ها می خواهند مدیر هم باشند و از اینکه کار ها را مدیریت کنند لذت می برند. در ادامه به او بگویید.
    > من زندگی با تو را ترجیح می دهم به تمامی مردهای دیگه. من می خوام با تو باشم. به من کمک کن که فقط با تو باشم(این جمله را ملتمسانه به او بگویید وآنرا سه بار تکرار کنید.). زندگی رو در دست بگیر و هدایتش کن. تو میتونی.
    بعد از این مکالمه (هر دو سری جمله ها را پشت سر هم ولی به آرامی بگویید.)تنهاش بگذارید. بگذارید هر کار می خواهد بکند. بعد از این تزریق او به غار تنهایی خود خواهد رفت. مغز او ریست خواهد شد و بعد یک انرژی بی نهایت در وجودش آزاد خواهد شد تا کارو تلاش را از سر بگیرد. در این هنگام ریست شدن(شاید یک روز طول بکشد شاید یک هفته) هیچ کاری، هیچ کاری، به او نداشته باشید. بگذارید که او زنگ بزند. او وقتی که از غار تنهایی خود بیرون آید،زنگ خواهد زد. وقتی زنگ زد خودتان را ناراحت بگیرید. نه ناراحتی منت وار منظور اینست که یک ناراحتی از اینکه کسی دیگر شما را اذیت کرده و حالا شما می خواهید از شوهرتان آرامش و امنیت بگیرید. احوال او را بپرسید و بگویید که چقدر به او و آغوش او نیاز دارید. همین. هیچ پیگیری نکنید. او خودش دست به کار خواهد شد. بعید است کاری نکند(مثلا برای ثبت نام در دوره و جستجو).

    اگر بعد از مدتی (این مدت شاید دو هفته باشد شاید خیلی کمتر) آثار بهبودی رفتاری و تلاشی در او پیدا نشد مکالمه را عینا تکرار کنید. اگر گفت تکراری است بگویید مهمترین چیزها در زندگی من اینهاست.بگویید:
    >من تو رو به اندازه جونم می خوام تو چقدر؟ها؟؟! (و منتظر جواب باشید و هیچ نگویید)
    در این نقطه شما احساس سر بلندی خواهید کرد. چون شما برای او کم نگذاشته اید. او اگر وجدان داشته باشد (حتی این که شما را چقدر دوست داشته باشد به کنار) قطعا بیدار خواهد شد و یک اقدام از خود نشان خواهد داد. مثلا در تماسهای بعدی به شما خواهد گفت که میخواهم فلان کار را بکنم. این یعنی بهبود و تغییر. حواستان باشد او احتمالا به تغییر می اندیشد ولی هر چیز درون مغزش را به شما نخواهد گفت فقط در آخر خواهد گفت که مثلا می خوام ثبت نام کنم. این جمله حاصل شاید یک هفته درگیری او با خود او و سکوت او باشد. پس دخالت نکنید صبور باشید و فقط احوالش را بپرسید.
    اگر بعد از صبر کافی بهبودی حاصل نشد برای طلاق اقدام کنید چون لیاقت شما را اصلا ندارد و دیگر هم به او فکر نکنید. برای هر دو شما بهتر خواهد بود. ولی از روی آنچه که شما از او در اینجا نوشته اید من اطمینان به شما می دهم که او شما را خیلی خیلی دوست دارد. او دچار کمبود جایگاهی شده است. می خواهد برای شما کاری انجام دهد ولی نمی تواند. مرد ها هر کاری را که در ذهن دارند به زبان نمی آورند. عصبانیت او به معنای کم اهمیت بودن شما اصلا نیست. از دست روزگار اعصابش خیلی خورد است. قول می دهم. کمتر کسی حاضر است یک طرفه به مشاوره برود. او زمانی که گریه کرده است آنچنان خود را مستاصل دیده که نتوانسته جلوی خودش را بگیرد. اگر مردی فقط بخودش فکر کند هیچ وقت گریه نمی کند. گریه شکست غرور اوست. من او را خوب درک میکنم. آخ که بمیرم واسش....

  5. کاربر روبرو از پست مفید Amirhossein تشکرکرده است .

    Amirhossein (جمعه 01 مهر 90)

  6. #54
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 23 اسفند 92 [ 23:20]
    تاریخ عضویت
    1390-4-25
    نوشته ها
    643
    امتیاز
    4,583
    سطح
    43
    Points: 4,583, Level: 43
    Level completed: 17%, Points required for next Level: 167
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    2,779

    تشکرشده 2,844 در 585 پست

    Rep Power
    78
    Array

    RE: مسایل مالی در سرنوشت یک ازدواج چقدر دخیلند؟

    آقای امیر حسین ممنون از راهنماییتون.و خوشحالم که سرانجام یک نفر به من گفت که او هم مشکل دارد(من منکر اشتباهات خودم نیستم) البته ما تقریبا سر این موضوع به توافقاتی رسیدیم و در حال تغییریم

  7. #55
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    سه شنبه 02 دی 93 [ 01:58]
    تاریخ عضویت
    1390-7-08
    نوشته ها
    352
    امتیاز
    3,876
    سطح
    39
    Points: 3,876, Level: 39
    Level completed: 51%, Points required for next Level: 74
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First ClassVeteran
    تشکرها
    555

    تشکرشده 496 در 196 پست

    Rep Power
    48
    Array

    RE: مسایل مالی در سرنوشت یک ازدواج چقدر دخیلند؟

    من هم تو این فرصت تاپیک شما رو مطالعه کردم عزیزم اگه شرایط منو داشتی چیکار میکردی من با اینکه شوهرم حاضر نیت بره سرکار و با این همه مشکلات ریزو درشت که داره میلی به طلاق ندارم و تا جای ممکن سعی میکنم که برگردیم سر زندگیمون و مسایلمون رو حل کنیم کاش همه چیز مشکل مالی بود بخدا اینا مشکل نیست خانمم
    یه خورده هم مثل من خودت مقصری تو جای نابجا کمک کردی و تو جاش جا خالی دادی لهش نکن دیگه
    من اینکارو کردم که الان اوضام اینه شوهرتو بپرست الانم اگه کم محبته بخاطر مشکلاتشه و ناراحتیش بخاطر اینه که نمیخواسته تو سختی بکشی و الان اینجوری شده اون مرده درکش کن مردونگی این مدلیه خداوکیلی اشتباهه منو تکرار نکن

    اگه اشتباهاتتو ادامه بدی میشی بدتر از من
    اینجوری دوست داری؟!
    زندگی زیباست ای زیبا پسند

  8. #56
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 23 اسفند 92 [ 23:20]
    تاریخ عضویت
    1390-4-25
    نوشته ها
    643
    امتیاز
    4,583
    سطح
    43
    Points: 4,583, Level: 43
    Level completed: 17%, Points required for next Level: 167
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    2,779

    تشکرشده 2,844 در 585 پست

    Rep Power
    78
    Array

    RE: مسایل مالی در سرنوشت یک ازدواج چقدر دخیلند؟

    عزیزم ممنون که تاپیک منو مطالعه کردی.اما من دیگه این مراحل رو پشت سر گذاشتم وخوشبختانه الان در مرحله ی تغییر هستم و نتایج مثبتی هم دیدم.شرح این تغییرات و حال و هوای این روزهای من توی این تاپیک هست
    http://www.hamdardi.net/thread-18311.html


 
صفحه 6 از 6 نخستنخست 123456

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 13:50 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.