RE: میخوام برم اون دنیا
سلام عزیزم
من قصد سرزنش شما رو نداشتم زندگی تو اوایل زندگی خودم رو جلوی چشمام تداعی میکنه
خیلی از چیزایی که میگی رو با جون و دل چشیدم (مادرشوهر و میگم)و حس کردم منم حساس بودم و الان هم هستم شاید بیشتر از تو ولی همین حساسیت های من زندگی منو به بازی گرفت و بهترین روزای زندگین رو تبدیل به بدترین روزا کرد
الان که فکر می کنم به گذشته به خودم میگم آخه چرا به خاطر یه آدم زندگیمو خراب کردم
رفتار های مادر شوهرت به خودش ربط داره و شوهرت نباید پاسخگو باشه و بهش ربطی نداره
سعی کن شادی و غم و ناراحتی و حرفای خانواده شوهرت برات مهم نباشه و تاثیری توی رابطه قشنگت با همسرت نذاره اون یه آدم با فکرای خودش رهاش کن بذار واسه خودش باشه
اینا رو خواهرانه بهت میگم
من نمی گیم کار همسرت درست بوده خیلی هم اشتباه بوده
به نظر من اون می خواد تو خانوادش نشون بده که همسرش به حرفشه تو با محبت کردن به اون و خانواده اش تو جمع اون ها می تونی همسرت رو به خواسته اش برسونی و اصلا هم حساسیت نشون نده
به خدا می دونم بی تفاوت بودن خیلی سخته ولی تنها راهشه چون تغییر دادن دیگران واقعا سخته
فقط به آرامش خودت فکر کن و به این فکر کن چه طور می تونی از لحظه لحظه های بودنت با همسرت لذت ببری
راستی حرفای sci را حتما حتما گوش بده به من و شمیم بهاری عزیز که خیلی کمک کرده
[align=center]خوشبخت کسی نیست که مشکلی ندارد
بلکه کسی است که با مشکلاتش مشکلی ندارد .[/align]
علاقه مندی ها (Bookmarks)