با سلام به همه ي دوستان عزيز.من اولين باره كه تو اين سايت پيام ميذارم ودرواقع عضو تازه وارد اين انجمن هستم.و ميدونم كه تو اين سايت اينقدر شماها ماه ومهربونيد كه هواي تازه وارد ها رو داريد،يه مشكلي دارم كه شايد از ديدگاه من بزرگ باشه و از ديدگاه شما چيز تازه اي نباشه ولي واقعا خسته شدم پس از همه ي شما خواهش ميكنم كه كمكم كنيد:
من سه ساله كه ازدواج كردم و مثل بيشتر عروس ها مشكل حاد مادرشوهردارم.ببينيد دوستاي عزيز من همه يا بيشتر مطالب دوستاني كه با مادر شوهرشون مشكل داشتند رو خوندم همينطور راهنمايي هاي دوستان رو.همي كسايي كه ميگند مادرشوهر مثل مادر آدمه وبايد با اون مثل مامان خودت رفتار كي رو قبول دارم.ولي شما بگيد من تو اين سه سال كه همش برخورد سرد و توهين آميز مادر شوهرم رو ديدم ولي باز به خاطر شوهرم و رضاي خدا قدم اول رو بر ميداشتم تا خانواده و جوش از سردي در بياد و همه باهم خوب باشند خصوصا شوهرم و مادرش چرا باز بايد من آدم بده باشم.هميشه سوءتفاهم هميشه ظن بد.بي احترامي و بي حرمتي به من، خصوصا خانوادم.توجه نداشتن. و اينكه فكر ميكنه من باعث جدايي هستم و با تمام توضيحات من و همسرم و حتي پدر همسرم باز هم منو بد ميدونه و پيش همه خرابم ميكنه طوري كه همه حتي پدرشوهرم هم من رو حالا مقصر ميدونه.چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ؟از اول با كوچكترين حركتي از من ازم ناراحت ميشد بهم بي احترامي ميكرد به خونوادم خصوصا مادرم خيلي حرفا زده كه واقعا تو دلم بغض سنگيني هست باور كنيد جواب من فقط سكوت بود و احترام حق من اينه..مثلا مادرشوهرم با شوهرم حرفش ميشه سر يه مساله ي پيش پا افتاده ولي مادر شوهرم علت اين رفتارش رو از من ميدونه و ميگه تو با پسرم اينجوري كردي اونم وقتي كه من تازه دو ماه نامزد بودم باهاش به نظر شما من ميتونم به پسرش بگم كه اينجوري رفتار كن.ما تهران زندگي ميكنيم و اونا شهرستان هستند وقتي ميريم انگار كسي نيومده سرده، روبوسي نميكنه.چي بگم بايد بپرسيد تا كتاب غصه هامو براتون باز كنم.ولي دوستان مشكل ما خيلي زياده اگه دوست داشته باشيد يه دونه يه دونش رو براتون ميگم تا ببينم شما بوديد چه برخوردي ميكرديد.البته تو اين مدت اگه راهنمايي ها و كمك همسر عزيزم نبود از پا مي افتادم و زندگيم رو رها ميكردم.به من بگيد شما بوديد چي كار ميكرديد با اين مادرشوهر مغرور..........
علاقه مندی ها (Bookmarks)