سلام
پاسخ به سابينا
به فرض من آدمه جالبي نيستم شخصيتم پر از اشكاله آدمي كه از شيطان اطاعت ميكنه و داره به قعر چاه مي افته. ولي اين آدم يا بهتر بگم انسان، با اين همه اشتباهش از انسان هايي كه ادعاي همدردي و درك افراد رو دارن كمك ميخواد كه حداقل باش حرف بزنن ، حرفهاشو گوش كنن. شايد اين مشكل از نظر شما كوچيك باشه ولي به اينهم فكر كنيد كه ادمها با هم فرق ميكنن يكي مثل من اينقد حساسه كه اينجور مشكلي اونو از پا درمياره. يا در اين مواقع نياز داره كسي باش حرف بزنه البته من تنها نيستم و دوستايي دارم كه باشون حرف بزنم ولي فكر كردم تجربه اعضاي اين تالار بيشتره.
من خيلي خام و بي تجربه ام ولي بايد بگم لحن نوشته هاي شما اصلا براي مشاوره مناسب نيست . هر چه قدر هم از حرفها و رفتارهاي من عصباني هستيد ولي نبايد اينجوري راهنمايي كنيد .
يه نكته ديگه.....[/align]
من اون روز توي خونه تنها بودم وقتي فهميدم داره مياد اينقد اينور اونور زنگ زدم تا مادرم رو كشوندم خونه تا باش مواجه نشم . تا اينكه خودش خواست . اگه ديدمش به اين دلايل بود:
1- نخواستم فكر كنه من نتونستم با خودم كنار بيام 2- گفتم ميدم برات بيارن ولي اون گفت امتحان داره3- مادرم اصرار داشت براش پيداش كنم.
ولي دليل اصليم همون اولي بود نه چيزايي كه شما فكر مي كنيد.
هميشه حرف دل آدما منطقي نيست دله ديگه بي منطق و سركش ولي بايد كنترل شه . من اينجا رو جايي ديدم كه ميتونم حرف دلمو بي غل و غش و رياكاري بنويسم و حرفهايي دريافت كنم كه اروم شم .
راستي ميدونيد اسم اين ماجرا رو چي گذاشتم :كوته دراز آلود
حالا.....
تصميم گرفتم با اين تالار خداحافظي كنم در حالي كه بغض گلومو گرفته .
خداحافظ تالار تنهايي من[align=center][b]
علاقه مندی ها (Bookmarks)