به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 25
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 13 آبان 91 [ 16:31]
    تاریخ عضویت
    1386-10-19
    نوشته ها
    27
    امتیاز
    4,195
    سطح
    41
    Points: 4,195, Level: 41
    Level completed: 23%, Points required for next Level: 155
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    17

    تشکرشده 18 در 6 پست

    Rep Power
    0
    Array

    مادرم یه قدمم ور نمیداره!!

    با سلام
    متاسفانه مادرم با ازدواجم به طور کامل مخالفه.اما باید اینم بدونین که من با دختر مورد علاقه ام 4 سال تمام هست که با هم هستیم و فقط و فقط برای ازدواج با هم موندیم.اگه میخواین اطلاعات بیشتری داشته باشین به تموضوع 4 سال دلبستگی تو همین بخش یه سری بزنید.و اگر بخوام که اونو به همین راحتی کنار بزارم نامردیه محضه.با توجه به اینکه اونو دوستش دارم.به هر حال مادرم برای بار دوم اومد خواستگاری ولی بعد از انجام و تکمیل مراحل اولیه که اونا ما رو تایید کردن قرار بعدی رو گذاشتن اما از بخت بدم مادرم گفت من دیگه هیچ قدمی ور نمیدارم!!همون یه دفعه ام که اومدم از سر لطفم بوده.اما بعد کلی جر و بحث من با مادرم در حضور برادر بزرگم راضی شد تقریبا این دفعه ام بیاد اونم فقط به خاطر اینکه گفتم آبروی منو توی محیط کارم بخر که اومدن تحقیق خلاصه راضی شده اما حتی حاضر نیست که بخواد یه حلقه نشون واسم بره بخره.به نظرتون باید چی کار کنم؟

  2. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 25 اردیبهشت 92 [ 09:40]
    تاریخ عضویت
    1389-7-21
    نوشته ها
    715
    امتیاز
    7,206
    سطح
    56
    Points: 7,206, Level: 56
    Level completed: 28%, Points required for next Level: 144
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registeredTagger Second Class5000 Experience Points1000 Experience Points
    تشکرها
    1,662

    تشکرشده 1,673 در 522 پست

    Rep Power
    85
    Array

    RE: مادرم یه قدمم ور نمیداره!!

    میشه بگین مهمترین دلیل مخالفتشون چیه؟ با معیارهای ایشون متناسب نیستن؟
    در مورد مادرتون بیشتر بگین.
    [align=center]خدايا آن گونه زنده ام بدار كه نشكند دلي از زنده بودنم
    و آن گونه بميران كه كسي به وجد نيايد از نبودنم...
    [/align]

  3. #3
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 03 شهریور 99 [ 16:54]
    تاریخ عضویت
    1387-12-29
    نوشته ها
    359
    امتیاز
    14,355
    سطح
    77
    Points: 14,355, Level: 77
    Level completed: 77%, Points required for next Level: 95
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second Class10000 Experience Points
    تشکرها
    655

    تشکرشده 679 در 210 پست

    Rep Power
    52
    Array

    RE: مادرم یه قدمم ور نمیداره!!

    به نظر من از اقوام خيلي نزديك مثل خاله ها، مادر بزرگ يا هر كس ديگه اي كه با مادرتون رابطه ي خوبي داره، كمك بگيريد و اگه دلايل قابل قبولي براي ازدواج با دختر مورد علاقه تون داريد، سعي كنيد با كسب رضايت كامل مادرتون ازدواج كنيد.
    دليلهاي مخالفتشو بپرسيد، راجع به اونا حرف بزنيد. شايد اگه بنا به دلايلي روي مخالفت پافشاري بشه، اما مطمئن باشيد مادرتون روي دلايل شما هم فكر خواهد كرد. پس سعي كنيد اونا رو منطقي بگيد و همونطور كه گفتم از بقيه هم كمك بگيريد.
    البته اميدوارم انتخاب درستي كرده باشيد. چون "نامردي" بودن گذشتن از اين ازدواج دليل خوبي نيست.

  4. کاربر روبرو از پست مفید mostafun تشکرکرده است .

    mostafun (چهارشنبه 11 اسفند 89)

  5. #4
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 13 آبان 91 [ 16:31]
    تاریخ عضویت
    1386-10-19
    نوشته ها
    27
    امتیاز
    4,195
    سطح
    41
    Points: 4,195, Level: 41
    Level completed: 23%, Points required for next Level: 155
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    17

    تشکرشده 18 در 6 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: مادرم یه قدمم ور نمیداره!!

    متاسفانه مادرم ظاهر رو دلیل مخالفتش عنوان میکنه اون اعتقاد داره که من از اون خیلی ظاهر بهتری دارم و میتونم با موارد خیلی بهتری ازدواج کنم و گرنه هیچ مشکلی با خانواده و خودش نداره.و اینکه علاقه ای نداره که من ازش جدا شم چون کاملا فکر میکنه تنها میشه اما اصلا اینطور نیست من تموم فکر و ذکرم مادرمه ولی مادرم فکر میکنه من به راحتی ازش دارم میگذرم.

    نقل قول نوشته اصلی توسط mostafun
    به نظر من از اقوام خيلي نزديك مثل خاله ها، مادر بزرگ يا هر كس ديگه اي كه با مادرتون رابطه ي خوبي داره، كمك بگيريد و اگه دلايل قابل قبولي براي ازدواج با دختر مورد علاقه تون داريد، سعي كنيد با كسب رضايت كامل مادرتون ازدواج كنيد.
    دليلهاي مخالفتشو بپرسيد، راجع به اونا حرف بزنيد. شايد اگه بنا به دلايلي روي مخالفت پافشاري بشه، اما مطمئن باشيد مادرتون روي دلايل شما هم فكر خواهد كرد. پس سعي كنيد اونا رو منطقي بگيد و همونطور كه گفتم از بقيه هم كمك بگيريد.
    البته اميدوارم انتخاب درستي كرده باشيد. چون "نامردي" بودن گذشتن از اين ازدواج دليل خوبي نيست.
    متاسفانه مادرم حرف هیچ کس رو قبول نداره!!با کسی هم زیاد رابطه خوبی نداره.

  6. #5
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 04 بهمن 91 [ 14:15]
    تاریخ عضویت
    1389-9-28
    نوشته ها
    662
    امتیاز
    4,847
    سطح
    44
    Points: 4,847, Level: 44
    Level completed: 49%, Points required for next Level: 103
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    1,967

    تشکرشده 1,971 در 570 پست

    Rep Power
    80
    Array

    RE: مادرم یه قدمم ور نمیداره!!

    دوست عزیز
    من ماجرای شما رو تو تاپیک دیگه نخوندم اما در کل میگم :
    اگه علاقه تون از سر وابستگی و عادت به با هم بودن نیست(یعنی مطمئن باشی ) و اون خانم رو بر اساس معیارهایی که دلری برای ازدواح میخوای، باید اینو محترمانه و با رعایت ادب و احترام به مادر و خانواده ات بگی.

    مثلا اگه مطمئنی که خودت هم مدتی بعد نظرت راجع به ظاهر اون خانم عوض نمیشه و نمیگی " من بهترم و میتونستم یه دختر زیباتر رو انتخاب میکردم" پس اینو باید به مادرت طوری بگی که مطمئن بشه تو زندگیت ظاهر انقدرها برات مهم نیست که به خاطرش شخصیت یه دختر رو نادیده بگیری.

    بهشون بگو اگه این دختر هم نباشه من نمیرم با یه دختر که صرفا زیبا باشه ازدواج کنم چون ملاکهای مهمتری برای ازدواج دارم!
    درهر صورت جلب رضایت خانواده برای ازدئاج خیلی مهمه و نمیشه بدون در نظر گرفتن پدر و مادر به این کار اقدام کرد چون از زندگی حذف کردنی نیستند به هیچ وجه!

    شما باید صبر کنید و اؤوم آروم و با منطق و دلیل مادرت رو راضی کنی.

    شما باید با رفنارت بهشون نشون بدی که قصد نداری تنهاش بذاری و ایشون هم بخواد شما نمیتونی چون مادرت جزئی از زندگیته.بهشون بگید که هرکسی جای خودش رو داره و مادر و همسر هرکدام حق و حقوق مخصوص و جایگاه خودشون رو دارن و شما تمام سعیت رو میکنی که به هردو طوری که حقشون هست رسیدگی کنی.

    موفق باشید

  7. کاربر روبرو از پست مفید فرانک1389 تشکرکرده است .

    فرانک1389 (شنبه 30 بهمن 89)

  8. #6
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 13 آبان 91 [ 16:31]
    تاریخ عضویت
    1386-10-19
    نوشته ها
    27
    امتیاز
    4,195
    سطح
    41
    Points: 4,195, Level: 41
    Level completed: 23%, Points required for next Level: 155
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    17

    تشکرشده 18 در 6 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: مادرم یه قدمم ور نمیداره!!

    از مدیریت محترم خواهش میکنم که من رو راهنمایی کنن چون دیگه تموم انگیزه هام واسه بودن داره ته میکشه!!

  9. #7
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 23 دی 00 [ 03:31]
    تاریخ عضویت
    1388-2-21
    نوشته ها
    1,176
    امتیاز
    30,655
    سطح
    100
    Points: 30,655, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranSocial25000 Experience Points
    تشکرها
    6,022

    تشکرشده 6,300 در 1,292 پست

    Rep Power
    139
    Array

    RE: مادرم یه قدمم ور نمیداره!!

    سلام

    چند سالتون هست و همینطور دخترخانم ؟
    آیا تا به حال مادرتون کسی رو برای ازدواج به شما پیشنهاد داده؟


    ببینید دقیقا جر و بحث و درگیری باعث میشه که مادرتون بیشتر با تصمیم شما مخالفت کنه .

    الان در نظر مادرتون شما دارید به خاطر دختری با اون مخالفت میکنید و ........... بنابراین مادرتون هم حس بدی نسبت به دختر موردنظر شما پیدا میکنه هم مخالفتش بیشتر میشه چون فکر میکنه قطعا الان که به خاطر اون دختر مادرت رو زیرپامیذاری بعدا چه خواهد شد...........

    سعی کنید با محبت و صمیمیت کار رو درست کنید . یعنی در عین احترام و محبت خواست خودتون رو مطرح کنید .

    به مادرتون بگید که من نمیخوام بدون رضایت شما جلو برم و این برام مهمه اما انتخابم رو هم کردم و دوست دارم که شما مثل تمام لحظات در زندگیم که کنارم بودین الان هم کنارم باشین و حمایتم کنید اما اجازه بدین خودم برای آیندم تصمیم بگیرم و مطمئن باشید که هیچ وقت نقش شما در زندگی من کمرنگ نخواهد شد و همیشه قدردان زحمت هاتون هستم و دوست دارم در این مرحله هم کنارم باشید تا دلگرم بشم و اگر تا به امروز بحث و جدلی بوده به همین دلیل بوده که می خواستم با رضایت شما جلو برم و برام سخته که شما من رو تنها بگذارید اما اگر برخوردم بد بوده یا شما حس کردین که دارم با شما مقابله میکنم من رو ببخشید .

    سعی کنید هم محبت و احترام داشته باشید هم قاطعیت که یعنی تصمیم خود رو گرفتید و انتخابتون رو کردید مثل حرفهای بالا

  10. 4 کاربر از پست مفید baran.68 تشکرکرده اند .

    baran.68 (دوشنبه 26 اردیبهشت 90)

  11. #8
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 13 آبان 91 [ 16:31]
    تاریخ عضویت
    1386-10-19
    نوشته ها
    27
    امتیاز
    4,195
    سطح
    41
    Points: 4,195, Level: 41
    Level completed: 23%, Points required for next Level: 155
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    17

    تشکرشده 18 در 6 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: مادرم یه قدمم ور نمیداره!!

    نقل قول نوشته اصلی توسط baran.68
    سلام

    چند سالتون هست و همینطور دخترخانم ؟
    آیا تا به حال مادرتون کسی رو برای ازدواج به شما پیشنهاد داده؟


    ببینید دقیقا جر و بحث و درگیری باعث میشه که مادرتون بیشتر با تصمیم شما مخالفت کنه .

    الان در نظر مادرتون شما دارید به خاطر دختری با اون مخالفت میکنید و ........... بنابراین مادرتون هم حس بدی نسبت به دختر موردنظر شما پیدا میکنه هم مخالفتش بیشتر میشه چون فکر میکنه قطعا الان که به خاطر اون دختر مادرت رو زیرپامیذاری بعدا چه خواهد شد...........

    سعی کنید با محبت و صمیمیت کار رو درست کنید . یعنی در عین احترام و محبت خواست خودتون رو مطرح کنید .

    به مادرتون بگید که من نمیخوام بدون رضایت شما جلو برم و این برام مهمه اما انتخابم رو هم کردم و دوست دارم که شما مثل تمام لحظات در زندگیم که کنارم بودین الان هم کنارم باشین و حمایتم کنید اما اجازه بدین خودم برای آیندم تصمیم بگیرم و مطمئن باشید که هیچ وقت نقش شما در زندگی من کمرنگ نخواهد شد و همیشه قدردان زحمت هاتون هستم و دوست دارم در این مرحله هم کنارم باشید تا دلگرم بشم و اگر تا به امروز بحث و جدلی بوده به همین دلیل بوده که می خواستم با رضایت شما جلو برم و برام سخته که شما من رو تنها بگذارید اما اگر برخوردم بد بوده یا شما حس کردین که دارم با شما مقابله میکنم من رو ببخشید .

    سعی کنید هم محبت و احترام داشته باشید هم قاطعیت که یعنی تصمیم خود رو گرفتید و انتخابتون رو کردید مثل حرفهای بالا
    من هم سلام عرض می کنم خدمت شما
    من 26 ساله و ایشون 27 ساله
    مادرم به هیچ وجه در مورد این مسائل با من حرف نمیزنه حتی یک نفر هم برای من انتخاب نکردند.من تمام این 26 سال رو توی تنهایی های خودم بودم بدون اینکه کسی باشه با من حرف بزنه!
    من تمام این حرفهارو با مادرم زدم.من آدم خیلی صبوری هستم ولی من رو با وعده های الکی به مرز جنون رسوندند.نمیدونین چقدر سکوت کردم و هیچی نگفتم تا شاید مادرم خودش بهم یه چیزی بگه ولی....
    الان تموم صبوری هام تبدیل شده به جنون و خشم.اینقدر فکرم خسته و داغونه که دیگه از همه چی خسته شدم.من توی این شهر چند میلیونی حتی یک نفر که بخوام بهش تکیه کنم رو ندارم و تمام این مدت بار تموم مشکلاتم رو خودم به دوش کشیدم و خم به ابرو نیاودرم ولی الان دیگه تحملم تموم شده.
    میدونم که میگین اون یک سال از من یزرگتره ولی دیگه بعد از پنج سال راه برگشتی احساس میکنم ندارم ولی توی زندگی برام معیار های دیگه خیلی مهمتر از زیبایی و کم سنو سالیه طرف مقابلمه.


  12. #9
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 08 تیر 98 [ 05:40]
    تاریخ عضویت
    1389-9-30
    نوشته ها
    1,362
    امتیاز
    19,687
    سطح
    88
    Points: 19,687, Level: 88
    Level completed: 68%, Points required for next Level: 163
    Overall activity: 25.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger Second Class1000 Experience PointsVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    7,910

    تشکرشده 7,657 در 1,487 پست

    Rep Power
    151
    Array

    RE: مادرم یه قدمم ور نمیداره!!

    سلام. من فکر میکنم مادرتون قاطعیت شما رو حس نکردن و امیدوارانه منتظرن یا شما یا اون دختر خانم منصرف بشین.
    بنظرم چند بار دیگه با مادرتون صحبت کنید. البته قاطعیت با عصبانیت فرق داره ها. مثلا میتونید همه حرفاتون رو بزنید و آخرش مادرتون رو ببوسید و بهشون بگید "من دلم نمیخواد روی حرف شما حرفی بزنم اما بدونید توی این وضعیت دارم اذیت میشم. یه کم به آسایش منم فکر کنید." اگه احساس مادرانشون نسبت به خودتون رو بیدار کنید، شاید یه کم منطقی تر راجع به این موضوع فکر کنن.
    امیدوارم موفق بشین

  13. کاربر روبرو از پست مفید دختر مهربون تشکرکرده است .

    دختر مهربون (یکشنبه 08 اسفند 89)

  14. #10
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 13 آبان 91 [ 16:31]
    تاریخ عضویت
    1386-10-19
    نوشته ها
    27
    امتیاز
    4,195
    سطح
    41
    Points: 4,195, Level: 41
    Level completed: 23%, Points required for next Level: 155
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    17

    تشکرشده 18 در 6 پست

    Rep Power
    0
    Array

    Red face RE: مادرم یه قدمم ور نمیداره!!

    سلام به همه
    خدا رو شکر مشکلم تقریبا حل شد و مادرمم هم اومد ولی نه با رضایت کامل!ولی داره درست میشه خدا رو شکر داریم کم کم کارهای آزمایشگاه رو انجام میدیم.از همتون ممنونم.آرزوی خوشبختی برای همتون دارم.اللخصوص مدیریت محترم سایت

  15. 3 کاربر از پست مفید ashoob تشکرکرده اند .

    ashoob (یکشنبه 08 اسفند 89)


 
صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 17:06 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.