به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 5 از 5 نخستنخست 12345
نمایش نتایج: از شماره 41 تا 47 , از مجموع 47

موضوع: +خواهر شوهر

  1. #41
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 12 بهمن 90 [ 11:22]
    تاریخ عضویت
    1389-10-18
    نوشته ها
    80
    امتیاز
    1,969
    سطح
    26
    Points: 1,969, Level: 26
    Level completed: 69%, Points required for next Level: 31
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    95

    تشکرشده 96 در 44 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: +خواهر شوهر

    با سلام
    دوست عزیز اگه براتون مقدوره میشه کمی بیشتر توضیح بدید مثلا در چه اموری دخالت میکنه مسائل شخصی وخصوصی شما یا نه؟ شما هرچند وقت یک بار خواهر شوهرتون رو میبینید یا باهاش تماس دارید؟ از شما کوچیکتره یا بزرگتر؟ و...

  2. #42
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 29 بهمن 89 [ 16:09]
    تاریخ عضویت
    1389-9-25
    نوشته ها
    2
    امتیاز
    1,596
    سطح
    22
    Points: 1,596, Level: 22
    Level completed: 96%, Points required for next Level: 4
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: +خواهر شوهر

    دوست گرامی
    به نظر من بهتر است قبل از هر کاری کمی در مورد گذشته رابطه شوهر با خواهرش از او بپرسید .به نظر من کلید حل مشکل به گذشته برمیگردد .اگر در مورد گذشته رابطه توضیحاتی بدهید راحت تر میتوان مشکل را انالیز کرد.

    --------------------------------------------
    اگر 100 میلیون نفر هم به چیزی احمقانه اعتقاد داشته باشند
    باز هم آن چیز احمقانه خواهد بود.

  3. #43
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 23 دی 90 [ 22:18]
    تاریخ عضویت
    1390-2-12
    نوشته ها
    4
    امتیاز
    1,344
    سطح
    20
    Points: 1,344, Level: 20
    Level completed: 44%, Points required for next Level: 56
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array

    Post RE: +خواهر شوهر

    سلام من هم همین مشکل رو دارم ولی شدید تر وبه من کلی فحش داده.تازه دست از سرمون بر نمیداره ما داریم به جدایی فکر میکندم من 29 سالمه اون 39 سالشه و مجرده کسی توی فامیل نمونده که از اون فحش نخورده باشه هیچ کس باهاش برخورد نمیکنه اون هم فکر میکنه حق داره تو زندگی همه دخالت میکنه هیچ راه حلی هم بهش کارگر نیست .شده مایه عذاب من میخوام جلوش وایسم. یه بار با جاریم کتک کاری هم کرده.چطور از شرش جون بدر ببرم؟ من یه دختر 5 ماهه دارم . اون فکر میکنه مال خودشه. همش میگه بچمون بچمون. واسه بچه جاریم اونقدر اسباب بازی می خره بچه قابل کنترل نیست. من چکار کنم؟ اون با این کاراش افسار زندگی رو از دستمون در میاره. از ازدواج و بچه دار شدنم سخت پشیمونم....

  4. #44
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 17 آذر 90 [ 21:59]
    تاریخ عضویت
    1390-2-09
    نوشته ها
    13
    امتیاز
    1,525
    سطح
    22
    Points: 1,525, Level: 22
    Level completed: 25%, Points required for next Level: 75
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    134

    تشکرشده 124 در 25 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: +خواهر شوهر

    مثل اینکه این مشکل همگانیه

    ما به توصیه kashmar رابطه خیلی کمی با خواهرم داریم خیییییییییییییییلی کم
    اوضاع از عالی هم عالی تر شده ، هم اختلافی با هم نداریم ، و آزار هیچ کدوم مون هم به اون یکی نمی رسه ( البته ما آزاری نداشتیم ) الان هم کاملا محترمانه با هم برخورد میکنیم ( البته اگه برخوردی بکنیم )

  5. #45
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 02 آذر 90 [ 14:04]
    تاریخ عضویت
    1390-5-13
    نوشته ها
    3
    امتیاز
    1,136
    سطح
    18
    Points: 1,136, Level: 18
    Level completed: 36%, Points required for next Level: 64
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    1
    تشکرشده 1 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array

    RE: +خواهر شوهر

    پوپک عزيز سلام،
    مطالبی رو که گفته بودی و جوابهایی رو که داده شده بود خواندم،اتفاقا خود من هم با مادرشوهرم مشکل دارم،اون هم بعضی وقت ها یه حرفایی می زنه که کفرم در میاد اوایل جوابش رو نمی دادم اما از حالت چهره ام میفهمید که ناراحت شدم و هرچی که من حرمتش رو حفظ میکردم فکر میکرد نمی توانم جوابش رو بدم،ادامه میداد،نمیخام حرفایی رو که بهم زده مطرح کنم فقط در همین حد بدون که هرچی برای من مهم بود رو کوچیک میکرد به سلیقم ایراد میگرفت،با تمسخر از کارها و اعمال من حرف میزد و...
    گفتم که اوایل جوابش رو نمیدادم و بعد با شوهرم که حرف میزدم گریه ام می افتاد، شوهرم هم اول ها دلداریم میداد که داره برات مادرشوهرگیری میکنه اما شاید پوپک جان باورت نشه که از زمانی که اختلافاتم با مادرشوهرم شروع شد تا همین دو سه هفته پیش هرشب من با شوهرم بحث میکردم براش خط و نشون میکشیدم میگفتم نمیام خونتون و... اما میدونی چی شد؟فهمیدم با این کاراک فقط دو تا اتفاق می افته:
    اول اینکه مادر شوهرم نقطه ضعف من و راه به هم زدن رابطه ام با شوهرم رو یاد میگیره
    و دوم اینکه در ذهن شوهرم من میشم یه دختر غرغروی ایرادگیر و تازه شوهرم هم به مرور مشکلاتی رو که با شوهرخواهرم داره پیش میکشه و ما هرشب که میریم باهم قدم بزنیم و خوش باشیم با لب خندون می ریم و با صورت اخمو برمیگردیم،یه بار شوهرم گفت:نشد ما دوتا یه شب بیایم بیرون و آخرش به دهنمون زهر نشه،من که با شوهرم اینقدر صمیمی بودم حالا شوهری رو در مقابل خودم میدیدم که عبوس و زودرنج شده بود، راستش یکبار هم مادرشوهرم گفت: شما باید برای خودتون ماشین بخرید اینطوری که ماشین ما رو بر میدارید و اینور واونور میرید ما اذیت میشیم،
    از اون روز من پامو تو ماشینشون نذاشتم، اما شوهرم عاشق سفر و گردش و.. بود،اما به خاطر اینکه حاضر نبودم سوار ماشین مامانش بشم از همه اینها باید میزد دیدم کم کم روحیات و احساسات اول عقد رو بروز نمیده،شاد نیست، کمتر میخنده،زود عصبی میشه، برام سخت تموم میشد چرا که با این دلخوری ها تنها کسی که ضرر میکرد ما بودیم،میدونی مادرشوهر من یه زن مستقل و پولداره که فکر ميکنه باید بچه هاش رو به وسیله حق السکوتی که بصورت کادوهای گرون و امتیازهای مالی وشغلی بهشون میده دور خودش نگه داره، برای همین نمی تونستم تحمل کنم که با منت هایی که میذاره دوباره برم خونشون یا سوار ماشینشون بشم یا ...
    اما یه روز مادرم گفت: اشتباه میکنی با این محدودیت هایی که برای خودت و شوهرت به وجود آوردی داری لذاتش رو ازش میگیری و این توی روحیه اش اثر داره.
    پوپک جان خلاصه اینکه اگر این امتیاز رو به خواهرشوهر یا مادرشوهرت بدهی که به واسطه حرفهاشون تو رو در مقابل شوهرت قرار بدهن و باعث بشن که تو خودت رو در مقابلشون کوچیک بدونی و برای خودت محدودیت درست کنی متضرر اول و آخرش خودت و شوهرت هستین، اتفاقا برو به عروسی و شاد باش، بگو و بخند و شادی کن، اینطوری بصورت کاملا غیر مستقیم بهش میفهمونی که تو کوچیکتر از اونی هستی که به خاطر تو از همراهی شوهرم خودداری کنم و اون تنها بیاد به عروسی،و اینکه حرفای تو اونقدر بی اهمیت بوده که اصلا نتونسته توی زندگی من خللی وارد کنه، من همچنان با شوهرم خوشم، یعنی دقیقا کاری که من کردم، اجازه دادم شوهرم ماشین مامانش رو برداره و رفتیم جای شما خالی به قم، انقدر خوش گذشت، بعد هم که برگشتیم با صورت خندون رفتم و بوسیدمش که از رفتارهای من بفهمه من توی زندگیم مشکلی ندار که ناراحت باشم.

    پوپک عزيز سلام،
    مطالبی رو که گفته بودی و جوابهایی رو که داده شده بود خواندم،اتفاقا خود من هم با مادرشوهرم مشکل دارم،اون هم بعضی وقت ها یه حرفایی می زنه که کفرم در میاد اوایل جوابش رو نمی دادم اما از حالت چهره ام میفهمید که ناراحت شدم و هرچی که من حرمتش رو حفظ میکردم فکر میکرد نمی توانم جوابش رو بدم،ادامه میداد،نمیخام حرفایی رو که بهم زده مطرح کنم فقط در همین حد بدون که هرچی برای من مهم بود رو کوچیک میکرد به سلیقم ایراد میگرفت،با تمسخر از کارها و اعمال من حرف میزد و...
    گفتم که اوایل جوابش رو نمیدادم و بعد با شوهرم که حرف میزدم گریه ام می افتاد، شوهرم هم اول ها دلداریم میداد که داره برات مادرشوهرگیری میکنه اما شاید پوپک جان باورت نشه که از زمانی که اختلافاتم با مادرشوهرم شروع شد تا همین دو سه هفته پیش هرشب من با شوهرم بحث میکردم براش خط و نشون میکشیدم میگفتم نمیام خونتون و... اما میدونی چی شد؟فهمیدم با این کارها فقط دو تا اتفاق می افته:
    اول اینکه مادر شوهرم نقطه ضعف من و راه به هم زدن رابطه ام با شوهرم رو یاد میگیره
    و دوم اینکه در ذهن شوهرم من میشم یه دختر غرغروی ایرادگیر و تازه شوهرم هم به مرور مشکلاتی رو که با شوهرخواهرم داره پیش میکشه و ما هرشب که میریم باهم قدم بزنیم و خوش باشیم با لب خندون می ریم و با صورت اخمو برمیگردیم،یه بار شوهرم گفت:نشد ما دوتا یه شب بیایم بیرون و آخرش به دهنمون زهر نشه،من که با شوهرم اینقدر صمیمی بودم حالا شوهری رو در مقابل خودم میدیدم که عبوس و زودرنج شده بود، راستش یکبار هم مادرشوهرم گفت: شما باید برای خودتون ماشین بخرید اینطوری که ماشین ما رو بر میدارید و اینور واونور میرید ما اذیت میشیم،
    از اون روز من پامو تو ماشینشون نذاشتم، اما شوهرم عاشق سفر و گردش و.. بود،اما به خاطر اینکه حاضر نبودم سوار ماشین مامانش بشم از همه اینها باید میزد دیدم کم کم روحیات و احساسات اول عقد رو بروز نمیده،شاد نیست، کمتر میخنده،زود عصبی میشه، برام سخت تموم میشد چرا که با این دلخوری ها تنها کسی که ضرر میکرد ما بودیم،میدونی مادرشوهر من یه زن مستقل و پولداره که فکر ميکنه باید بچه هاش رو به وسیله حق السکوتی که بصورت کادوهای گرون و امتیازهای مالی وشغلی بهشون میده دور خودش نگه داره، برای همین نمی تونستم تحمل کنم که با منت هایی که میذاره دوباره برم خونشون یا سوار ماشینشون بشم یا ...
    اما یه روز مادرم گفت: اشتباه میکنی با این محدودیت هایی که برای خودت و شوهرت به وجود آوردی داری لذاتش رو ازش میگیری و این توی روحیه اش اثر داره.
    پوپک جان خلاصه اینکه اگر این امتیاز رو به خواهرشوهر یا مادرشوهرت بدهی که به واسطه حرفهاشون تو رو در مقابل شوهرت قرار بدهن و باعث بشن که تو خودت رو در مقابلشون کوچیک بدونی و برای خودت محدودیت درست کنی متضرر اول و آخرش خودت و شوهرت هستین، اتفاقا برو به عروسی و شاد باش، بگو و بخند و شادی کن، اینطوری بصورت کاملا غیر مستقیم بهش میفهمونی که تو کوچیکتر از اونی هستی که به خاطر تو از همراهی شوهرم خودداری کنم و اون تنها بیاد به عروسی،و اینکه حرفای تو اونقدر بی اهمیت بوده که اصلا نتونسته توی زندگی من خللی وارد کنه، من همچنان با شوهرم خوشم، یعنی دقیقا کاری که من کردم، اجازه دادم شوهرم ماشین مامانش رو برداره و رفتیم جای شما خالی به قم، انقدر خوش گذشت، بعد هم که برگشتیم با صورت خندون رفتم و بوسیدمش که از رفتارهای من بفهمه من توی زندگیم مشکلی ندارم که ناراحت باشم.




  6. کاربر روبرو از پست مفید اطلسی تشکرکرده است .

    اطلسی (یکشنبه 13 آذر 90)

  7. #46
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 23 دی 90 [ 22:18]
    تاریخ عضویت
    1390-2-12
    نوشته ها
    4
    امتیاز
    1,344
    سطح
    20
    Points: 1,344, Level: 20
    Level completed: 44%, Points required for next Level: 56
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: +خواهر شوهر

    سلام اظلسی خوشحالم که به نتیجه رسیدی ولی من هنوز بعد از 4 سال کلی مشکل دارم زو مدام به طلاق فکر میکنم

  8. #47
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 02 آذر 90 [ 14:04]
    تاریخ عضویت
    1390-5-13
    نوشته ها
    3
    امتیاز
    1,136
    سطح
    18
    Points: 1,136, Level: 18
    Level completed: 36%, Points required for next Level: 64
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    1
    تشکرشده 1 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array

    RE: +خواهر شوهر

    باران عزیز سلام
    خیلی ناراحت شدم بله واقعا میفهمم چی میگی بالاخره هر آدمی این رو حق طبیعی خودش میدونه که برای زندگیش تصمیم گیرنده باشه
    ولی اینطوری نیست که فکر کنی طلاق و جدایی تو از شوهرت و از هم پاشیدن خانوادت آخربن راه حله تو فکر میکنی دنیا همیشه ایده آله؟
    اگر اینطوری بود بهشت معنایی نداشت تو با هرکس دیگه ای هم که ازدواج میکردی به هر حال مثل اغلب دخترها با خانواده شوهرت مشکل پیدا میکردی این عادیه
    فکر نکن من هم خیلی راحت به اینجا رسیدم نمیدونی چه چیزایی رو به خودمون حروم کردیم تا منتی رویسرمون نباشه نمیدونی چه فشارایی که رومون بود چقدر اعصابمون داغون شد خدا فقط میدونه و بس
    اگر با شوهرت مشکلی نداری به خاطر خانواده ای که تو یکی از ستون هاش هستی تحمل کن
    تحمل که نه منظورم اینه که راه برخورد درست رو باهاشون یاد بگیر تا در عین حال که به زندگیت ادامه میدی شاد باشی و کسی از بیرون نتونه تو رو اذیت کنه
    شادی تو به تلاش خودت بستگی داره و بس
    خوب فکر کن مثل من که ماهها فکرم درگیر بود وبعد بهترین سیاست رو پیش بگیر
    از ته دلم دعا میکنم موفق باشی


 
صفحه 5 از 5 نخستنخست 12345

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 16:23 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.