زمانی که ناراحت و افسرده هستیم چه کاری انجام دهیم تا درونمان شاد شود؟
آیا برایتان لحظاتی پیش آمده است که نمی دانید چه کاری باید انجام دهید؟...
اما خوشگذرانی هم آدابی دارد که خیلی از ما نمیدانیم و با اینکه دلمان میخواهد خوشی بگذرانیم، بدتر حوصلهمان سر میرود و حالمان از هر چه مهمانی و سفر است به هم میخورد. خلاصه اگر میخواهید خوش بگذرانید و آدم خوشمشربی باشید، این پیشنهادها را به کار بگیرید!
• شوخیهای بهجا:
افراد خوشمشرب و اجتماعی اصل و قاعده شخصی مربوط به خودشان را دارند.
برای هر آدمی خوشگذرانی و خوش بودن در چارچوب خود آن آدم میگنجد. شاید شما در محیطهای خیلی شلوغ و پر از موسیقی احساس شادمانی کنید و من با دیدن تعداد آدم محدودی در طبیعت بدون هیچ سر و صدای اضافی!
و این نکته را به خاطر داشته باشید که آدمهای خوشمشرب شوخیها و رفتارشان را نسبت به زمان، مکان و شخص میسنجند.
• انتظارهای به جا:
آدمهای بامزه دوست داشتنی و جالباند. اما چرا؟
این انتظار را از خودتان داشتن – که شخصیتی جدی دارید- اشتباه و نشدنی است و اشتباهتر این است که بخواهید دیگران مثل همسر، پدر و ... دیگر نزدیکان شما اینگونه باشند. نمیتوان انتظار تغییر خیلی بزرگ را داشت، تغییری در حد تغییر شخصیت!
• کنار زدن میلههای پنجره:
خیلی از ما مدام در حال حفاظ درست کردن برای خودمان هستیم.
منظورم چیست؟ مثلا دلمان میخواهد لباسی برای خودمان بخریم و با اینکه خیلی هم دلمان میخواهد این خرید را انجام بدهیم اما فکر فردا و پس فردا و پسانداز هزینه نمیگذارد حتی یک خرید کوچک دلخوشکنک را برای خودمان انجام بدهیم.
ما از ترس دزد و برف و باران و توپ بچه همسایه، با چوب و آهن رویاش را پوشاندهایم، غافل از اینکه باز کردن این پنجره و آمدن هوا به داخل خانه، چهها که نمیتواند با حال ما بکند!
• بچگی کنید:
خوش بودن؛ خواهی، نخواهی با کمی حماقت و بچگی همراه است و با تیپ رسمی و خشک جور درنمیآید. اگر میخواهید خوش باشید، باید کمی از این موضعتان پایین بیایید.
• کمی بیپروا باشید:
یک بعد دیگر از شادمانی کردن و شاد بودن این است که کمی به طبیعتتان برگردید و خود حقیقیتان باشید. کمی جرأت و شهامت برای کارهایی که دوست دارید انجام دهید، داشته باشید، البته منظورمان این نیست که شروع کنید به رفتار جلف انجام دادن مثلا با صدای بلند در خیابان آواز خواندن یا دیگران را از پنجره خانه برای خنده، خیس کردن، بلکه منظورمان این است تنها کمی از آن حالت رسمیتان خارج شوید و کاری را که سالها است آرزویش را دارید یا هوساش به سرتان زده را انجام بدهید. مثلا دلتان میخواهد لباس اسپرت بپوشید!
یکی از راههای سادهتر هم این است که به گذشته خودتان که تا به حال با اخم نگاه میکردهاید، بخندید! به عشقهایی که از سر گذراندهاید، به دعواهای سر کار، به دوستیهایتان، به قهرهایتان. اگر واقعا از صمیم قلب بخواهید، میتوانید به تمام این جریانها از بعد دیگری نگاه کنید. شاید هم این هوس به سرتان زده که از دوست و فامیل قدیمی که اتفاقا دعوای مفصلی هم با او داشتهاید حالی بپرسید... چرا که نه؟! این کار را بکنید!
• آدم هیچکار و هیچ کجا نباشید:
دو راهکار برای شما که میخواهید از لاک تنهایی و غمزدگی بیرون بیایید وجود دارد:
• آدمی نباشید که هیچوقت نمیخواهد هیچ کار جدیدی را انجام بدهد!
• آدمی نباشید که اصولا نمیخواهد هیچ کار دنبالهداری را انجام بدهد و سکون را به همهچیز ترجیح میدهد.
• وقتی در جمعی هستید که دیگران با رفتن به سینما موافق هستند ساز مخالف کوک نکنید که نه! نرویم و هزار دلیل بیخود نیاورید! و اگر هم واقعا مخالف سینما هستید، یا دلیل موجهی بیاورید و یا حداقل جمع را مؤدبانه با دلیل قانعکننده خود ترک کنید و یا پیشنهاد بهتری رو کنید که دیگران آن را بپذیرند.
• عقبنشین نباشید:
آدمهای شاد پا پیش میگذارند تا بهشان خوش بگذرد و منتظر نمیمانند تا یکی از آسمان یا زمین بیاید و به آنها بگوید افتخار بدهید تا به شما هم خوش بگذرد. آنها خودشان سر صحبت را باز میکنند، پیشنهاد میدهند، از جا بلند میشوند و گاه به میزبان کمک میکنند. اگر نظری داشته باشند، میدهند و منفعل عمل نمیکنند!
• کمی بیتفاوت باشید:
اگر میخواهید واقعا خوش بگذرانید، باید کمی نسبت به حرف دیگران بیتفاوت باشید چون به هر حال و همیشه و همه جا افرادی پیدا میشوند که رفتار شما را نمیپسندند. آنها دلشان نمیخواهد شما بخندید، بحث کنید، نظر بدهید و خیلی چیزهای دیگر اما اگر میخواهید خوش باشید، کمی بیخیال آنها باشید!
منبع
پایگاه فرهنگی ایرانیان
علاقه مندی ها (Bookmarks)