به نظر من اين يك سرنوشت قديمي و يك اشتباه قديمي . و همش به خاطر اينه كه شما ميخاستين از كسي حرف نشنوين ولي هر كاري بكنيد همه حرفشون رو ميزنن پس درست يا غلط رو خودتون تعيين كنيد و اشتباهي رو كه من كردم تكرار نكيد
تشکرشده 5 در 5 پست
به نظر من اين يك سرنوشت قديمي و يك اشتباه قديمي . و همش به خاطر اينه كه شما ميخاستين از كسي حرف نشنوين ولي هر كاري بكنيد همه حرفشون رو ميزنن پس درست يا غلط رو خودتون تعيين كنيد و اشتباهي رو كه من كردم تكرار نكيد
تشکرشده 992 در 530 پست
هستي زماني جان
فكر مي كنم شما كل تاپيك را نخوانديد.
تشکرشده 281 در 126 پست
سلام. دانه عزیزم. خوبی ؟ با شرایط جدید کنار اومدی ؟
روی هر پله که بایستی خدا یک پله ازت بالاتره. نه به خاطر اینکه خداست. به خاطره اینکه دستتو بگیره...
هر شب درانتهای شب نگرانیهایت را به خدا واگذار کن و آسوده بخواب. به هر حال او در تمام شب بیدار است ...
تشکرشده 281 در 126 پست
دانه عزیزچرا سر نمی زنی عزیزم. از احوال خودت ما رو بی خبر نذار خانمی. الان همه چی خوبه ؟ حالت خوبه ؟ امن و امان همه چی ؟
روی هر پله که بایستی خدا یک پله ازت بالاتره. نه به خاطر اینکه خداست. به خاطره اینکه دستتو بگیره...
هر شب درانتهای شب نگرانیهایت را به خدا واگذار کن و آسوده بخواب. به هر حال او در تمام شب بیدار است ...
تشکرشده 992 در 530 پست
اوضاع خيلي هم بد نيست.
اوايل گاهي اوقات مرد مورد علاقه ام به من زنگ مي زد و يا من به او زنگ مي زدم و حالي از هم مي پرسيديم
اما الان همه تمركزم را روي نامزدم گذاشته ام و سعي مي كنم تماس يا ديداري نداشته باشم تا بتوانم به وضعيت موجود خيلي زود عادت كنم.
دلم نمي خواهد همسر خيانت كاري باشم.چون اينطور بار نيامده ام. همه تلاشم را مي كنم
خوشبختانه نامزد من مرد خوبي است. همه تلاشش را براي فراهم كردن رضايت من مي كند. تا به حال هر چه كه خواستم برايم انجام داده و دائما در تلاش است اما اقرار مي كنم كه من هم گاهي نيمه خالي ليوان را مي بينم و گاهي گيرهاي كوچكي به او ميدهم البته خيلي سريع سعي مي كنم با محبت كردن و قربان و صدقه رفتن رفتار اشتباه خودم را بپوشانم و جبران كنم.
مادر من خيلي به من كمك مي كند. اصلا اجازه نمي دهد كه وارد فضاي مقايسه شوم.
گاهي اوقات كه تنها مي شوم به فكر و خيال مي روم اما دائم در تلاشم كه كمتر تنها شوم.
تنها كسي كه در وهله اول مي تواند به من كمك كند خودم هستم.
براي همين همه تلاشهايم را مي كنم.
دانه (یکشنبه 11 تیر 91)
تشکرشده 992 در 530 پست
اعتراف مي كنم كه اوضاع خوب است اما من از لحاظ اعصاب موقعيت بدي دارم. دائم اعصابم خورد است. باور كنيد خندتان مي گيرد اما خانواده ام فكر مي كنند من ديوانه شده ام با يك جمله حرف اينقدر از لحاظ روحي به هم مي ريزم كه خودم را مي زنم، جيغ مي كشم ،گريه مي كنم،دست و پايم مي لرزد، تب و لرز مي كنم، حالت تهوع مي گيرم
خلاصه اينكه به ديگران سپرده ام كه مرا مدتي به حال خودم بگذارند تا بتوانم بهتر شوم. شرايط بد روحي برايم پيش آمده البته هنوز اجازه نداده ام نامزدم متوجه شود و جلوي او به بهترين وجه ممكن رفتار مي كنم. البته همين مسئله هم خيلي ناراحتم مي كند. احساس مي كنم او نمي تواند شريك غمها و مشكلات و ناراحتي هاي من باشد و دنياي او با دنياي من دور است.
دانه (چهارشنبه 03 خرداد 91)
تشکرشده 498 در 242 پست
مطمئنم که همسر بسیار خوب و وفاداری برای شوهرت خواهی بود دانه جان
این رویه ای که پیش گرفتی برای فراموش کردن خیلی خوبه .
درد من حصار برکه نیست درد من زیستن با ماهیانی است که فکر دریا به ذهنشان خطور
نکرده است\"
تشکرشده 281 در 126 پست
دانه خوبم . دوست مهربون آرام باش گلم. به خودت فرصت بده عزیزم. تو شرایط بدی رو پشت سر گذاشتی . خسته ای الان. فکر نمی کنی یک مسافرت خوب بتونه کمکت کنه ؟؟؟
روی هر پله که بایستی خدا یک پله ازت بالاتره. نه به خاطر اینکه خداست. به خاطره اینکه دستتو بگیره...
هر شب درانتهای شب نگرانیهایت را به خدا واگذار کن و آسوده بخواب. به هر حال او در تمام شب بیدار است ...
تشکرشده 992 در 530 پست
از زماني كه نامزد كردم يكبار خواهرم افتاد بيمارستان. مدتي خودم مريض شدم افتادم خونه. دو هفته پيش عموي مامانم فوت كرد.امروز هم پدر عمل قلب داره . از نگراني از صبح نتوانستم با كسي صحبت كنم.
حالا در نظر بگيريد ببينيد كه چه حال و روزي دارم. هر روز هم عقد من به بهانه اي عقب مي يفته. باور كنيد هنوز فرصت نكردم كه كمي استراحت كنم.
نامزد من هم خيلي سعي مي كنه كه كمك كنه تا من بتونم مشكلات را تحمل كنم. من هم ظاهرا به حرفش گوش مي دم اما اون نمي دونه كه من چه مشكلاتي را پشت سر داشتم و در نهايت با او ازدواج كردم. دلم هم نمي خواهد او را درگير كنم چون او پاك است و هيچيك از اتفاقات گذشته من به او مربوط نمي شود. دلم مي خواهد براي او بهترين باشم.
دانه (چهارشنبه 03 خرداد 91)
تشکرشده 281 در 126 پست
... و مطمئنا تو می تونی بهترین باشی عزیزم. مثل همیشه صبور باش. بابت تمام اتفاق های بدی که برات افتاده متاسفم. امیدوارم عمل پدرت به خوبی انجام بشه.
دانه ی مهربون سعی کن مثل همیشه آرامشتو حفظ کنی. من مطمئنم یک روزی توی این تالار شاهد خنده های قشنگت هستیم و تو از شیرینی خوشبختیت برای ما صحبت می کنی.
مواظب خودت باش عزیزم.
روی هر پله که بایستی خدا یک پله ازت بالاتره. نه به خاطر اینکه خداست. به خاطره اینکه دستتو بگیره...
هر شب درانتهای شب نگرانیهایت را به خدا واگذار کن و آسوده بخواب. به هر حال او در تمام شب بیدار است ...
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)