به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 5 از 5 نخستنخست 12345
نمایش نتایج: از شماره 41 تا 48 , از مجموع 48
  1. #41
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 04 مهر 91 [ 22:20]
    تاریخ عضویت
    1387-9-20
    نوشته ها
    74
    امتیاز
    3,774
    سطح
    38
    Points: 3,774, Level: 38
    Level completed: 83%, Points required for next Level: 26
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    36

    تشکرشده 36 در 21 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: میشه کمکم کنید بهم بگین چجوری باهاش برخورد کنم

    سلام نمیدونم چرا اینجوری میشه ولی من دارم تمام سعیمو میکنم نمیدونم کی نتیجه میگیرم تو این چند وقت که نبودم یه چندباری دعوامون شدو چند روز پیش روز تولدش رفتیم خونه مامانم منو گذاشتو رفت و شب بود که اومد دنبالم (ظهر بهم زنگ زد که کارام طول کشیده و واسه ناهار نمیام منم اسرار نکردم که به زور نیاد اونجا)وقتی خواستیم بریم دیدم ساعت خریده بهش گفتم کجا بوده گفت خریدم (به نظرم مشکوک بود)تو راه باهاش حرف نزدم (هم از اینکه ظهر نیومده بود ناراحت بودم هم بابت ساعت خودمو میخوردم)رسیدیم خونه .بهش گیر دادم که مواد مصرف میکنی اونم گفت اره و رفت.اخر شب که اومد بالا با عصبانیت گفت که من یک سالیه مواد مصرف میکنم سیگار میکشم چیزیم گیرم بیاد ....با کسی حرف میزنم چت میکنم اس ام میدم بیرون میرم به تو هم ربطی نداره همین که هست .منم چون میدونستم داره لجمو در میاره اصلا هیچی نگفتم اخه تابلو بود که سرش درد میکنه واسه اینکه باهاش دهن به دهن بشم.بهم گفت پاشو شام بیار واسش اوردم از بس ناراحت بودم اشتهام کور شده بود خودم رفتم جلو تلویزیون. اونم خوردو دوباره بهم گفت جم کن دید کم محلیش میکنم دوباره گفت منم جمع کردم دو سه روزی همینجوری با کم محلی ادامه دادم اونم بیشتر باهام حرف میزد دیروز باهاش حرف زدم و اشتی کردم باهاش ولی مثل قبل بهش نمیچسبم میخوام اونو بکشم طرف خودم ولی چیزی که هست ازش بابت اون حرفاش پرسیدم گفت همش دروغ بود بجز مواد .گفت یه سالیه شروع کرد(مغازه کار میکرد که یکی 30 میلیون سرش کلاه گذاشتو حالا طرفوگرفتنش .گفت که اون اولا در هفته چندبارو حالا اخرین بار 3 ماه پیش کشیده .نمیدونم کار درستی کردم یا نه ولی به روم نیاوردم میخوام کمکم کنید من اشتباه کردم اینجوری رفتار کردم باید چیکار میکردم .من دوسش دارم و دلم میخواد زندگیمو درس کنم دلم میخواد طرفم راست بگه حتی اگه برخلاف میلم باشه خیلیارو میشناسم که شوهراشون در ظاهر خوبنو ویواشکی کار خودشونو میکنن.همیشه خواستم باهام رو راست باشه میدونمم که خودم باعث شدم زندگیم اینجوری بشه اخه همیشه بهش گیر دادم وهیچ وقت تاییدش نکردم همیشه بهش مشکوک بودمو غر زدم و اونم بدتر شده تاحالا از هرچی بدم اومده واسم اتفاق افتاده(سیگار مواد.اس ام به دخترا .)نمیخوام اون یه کار دیگه رو بکنه.کمکم کنید چیکار کنم دارم سعیمو میکنم که همنجور که گفتین از وابستگیم بهش کم کنم خودمو مشغول کنم تا اون بیاد طرفم ولی بعضی وقتا واقعا کم میارم
    زمانیکه زن ومرد با شناخت تفاوتهای یکدیگر راه احترام متقابل را فراهم می اورند بی درنگ جوانه های عشق امکانی برای شکفتن پیدا می کند

  2. #42
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 25 خرداد 94 [ 14:42]
    تاریخ عضویت
    1387-6-22
    نوشته ها
    335
    امتیاز
    7,315
    سطح
    56
    Points: 7,315, Level: 56
    Level completed: 83%, Points required for next Level: 35
    Overall activity: 50.0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience PointsTagger Second Class
    تشکرها
    467

    تشکرشده 462 در 208 پست

    Rep Power
    49
    Array

    RE: میشه کمکم کنید بهم بگین چجوری باهاش برخورد کنم


    بخش بزرگی از زندگی شما شده شوهرتون، شما دوستی ندارین؟
    ورزش نمی کنین؟ کلاس نمی رین؟ مثل آدمهای آویزون عمل می کنین!
    ببخشید اگه اینقدر رک گفتم چون نگرانت هستم. هیچ مردی از یک زنه آویزون
    خوشش نمیاد.

    شما مدتی زندگیتون به نظر آرومه ولی این آرامش نیست ، شما درون ریزی
    می کنید و مشکل به جای خود باقی می مونه ، برای همینه که دوام کوتاهی داره و دوباره دعواتون می شه.

    فوکوستون رو از روی همسرتون بردارید ، اما باید چیزی رو به جای اون
    جایگزین کنین ، تا جایگزین نکنین خلاء همسرتون برای شما وجود خواهد داشت و
    همچنان توجه شدید شما به ایشون.
    کار یا فعالیت دیگه ای پیدا کنین که مقدار زیادی از تمرکزتون رو
    روی اون بگذارید . سینما، کتاب و ....... انسانها بعضی مواقع به تنهایی نیاز دارن و کمی فاصله گرفتن.


    در ضمن شما خیلی بی هیجان و بی تحرک به نظر میاین ، البته من با توجه
    به چیزهایی که گفتین نظر میدم ! همه آدمها از کسایی خوششون میاد که
    مثبتن ، پر شورن ، لبخند به لب دارن . یه کم اکتیو باشین .

    همسر شما گویا اعتیاد هم دارن که البته نمی دونیم تا چه حد و این موضوع رو مهم تر
    می کنه تا جایی که لازمه به مشاوره هم مراجعه کنید و در کنارش
    سعی کنین این روش ها رو هم روشون تست کنین شاید جواب داد .

    می خواید جلبش کنید؟ چند تا راه حل براتون دارم :

    1) پر شور و هیجان باشید، با زبان ابراز علاقه های آتشین بکنین و بعد به بهانه کارهای شخصی
    خودتون (مثل گردش با دوستان یا کلاس رفتن) ازش دور شید! (منظورم این نیست که به کل رهاش کنین)

    مثلاً : " وااااااااااااای عشـــــــــق من ، جذذذذذذذذاب ، خوش تیـــــــــپ [با خنده و اشتیاق] ،
    تا رفت تو حس ، بگید راستی ساعت چنده؟
    آخ آخ من دیرم شد ، با بچه ها قرار بیرون داشتم ، بای بای " و برید سراغ کارهای شخصیتون.
    اینطوری شما جلبش می کنی و حس کنجکاویشو تحریک می کنی. (البته مشکوک عمل نکنید)
    بگذارید کمی هم اون به چالش کشیده بشه (مردا اینو خیلی دوست دارن )

    2) بدون اون هم می تونید زندگی کنید :
    مثلاً بگید : "بیا بریم سینما ، اگر نیومد بگین:" آخ چه حیف
    ، حتماً با تو خیلی خوش می گذشت ، عیب نداره عزیزم خودم با بچه می رم [با لبخند و رضایت] "

    3) روش جایزه :
    چه چیزهایی دوست داره ، یا چه چیز جالبی دارید که براش رو کنید تا هیجان زده بشه؟
    لیستش رو بنویسید . مثلاً شبی که زود میاد خونه (در کل وقتی
    رفتاری رو انجام می ده که شما دوست دارین) یکی از اون کارهارو انجام بدین تا خوشحال بشه . 2-3 بار این کارو بکنید
    تا براش اینطور جا بیفته که "اگر زود برم خونه چیز جالب و خوشایندی اتفاق می افته"
    مثلاً :" تا حالا باهاش رقصیدین؟" "شام رمانتیک درست کردین؟ "
    البته این کارو رو به مرور زمان کم می کنین تا عادت نشه!

    4) کمی کارهای خونه رو به ایشون محول کنین ، مهمونی رفتن رو زیاد
    کنین و ... که وقت آزادشون کمتر بشه

    در کل برای همسرتون یه دوست درجه یک باشین ، باهاش فوتبال ببینین،
    بدمینتون بازی کنین، بهترین رفیقش باشین تا موقع گردش شما رو انتخاب کنه!

    ایشون هم تقصیراتی دارن ، همه رو از جانب خودتون نبینید و خودتون رو سرزنش نکنید.
    شخصیت قوی تری رو از خودتون به نمایش بگذارید و اعتماد به نفستون رو بیشتر کنید


  3. 2 کاربر از پست مفید *nadia* تشکرکرده اند .

    *nadia* (سه شنبه 26 مرداد 89)

  4. #43
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 04 مهر 91 [ 22:20]
    تاریخ عضویت
    1387-9-20
    نوشته ها
    74
    امتیاز
    3,774
    سطح
    38
    Points: 3,774, Level: 38
    Level completed: 83%, Points required for next Level: 26
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    36

    تشکرشده 36 در 21 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: میشه کمکم کنید بهم بگین چجوری باهاش برخورد کنم

    نادیا عزیز ممنون
    خیلی دارم سعی میکنم و فکر میکنم این تنها راه که باید انجامش بدم .اره راست میگین من خیلی شرو شور ندارم یعنی ما زود بچه دار شدیم و من کاملا افتادم تو زندگی و اصلا یادم رفت که منم هستم تا یه مدت پیش فقط تو این فکر بودم که چیکار کنم اون خوشحال بشه همه کارارو خودم میکردم تا بهش عشقو نشون بدم ولی بعدا فهمیدم که همین باعث شده فکر کنه واسم سنگ تموم گذاشته تمام عمرمو به اون و اینکه داره چیکار میکنه گذروندم.من خیلی ارایش نمیکنم و لباسام تنوع نداشت وبرعکس اون چندبار خواسته که به خودم برسم .الان یه مدتیه که شروع کرد و باورتون نمیشه اونقدر خوشحال میشه که تعجبو از تو چشماش میخونم .معلومه که واسش تکراری شده بودم .به این دلیله که میگم خودم باعث شدم ازم فاطله بگیره والان این مشکلاتو داشته باشم . حالا میخوام درست زندگی کنم ولی مشکلم اینجاست که حدو اندازه ابراز علاقه رو نمیدونم یه جاهایی میمونم که الان باید محبت کنم یا نه کی باید قطعش کنم یه جا خوندم که خواسته هاتونو بگین من بارها شده از یه چیز خوشم اومده وخواستمش شوهرم میگفت اینو الان لازم نداری و پشت سرش اگه میخوای بخرش و من موندم که باید از خواستهام بگذرم یا نه.و یه سوال دیگه که داشتم اینکه مواقعی که ناراحتم و کم محلی میکنم قبلا اگه حرف میزد منم در مورد ناراحتیم بهش میگفتم و اونم بهونه میاوردو اوضاع بدترمیشد (میخواست بیخیال بشمو بگذرم)و الان دیگه چیزی نمیگه ونیازشو برطرف میکنه و میره کنار تا من برگردم .میدونم که کارم اشتباه ولی میخواستم بدونم اگه من اجازه ندم بدتر نمیشه .ممنون از راهنماییتون تا حدودی راهکارا اومد تو دستم میخوام عملیشون کنم
    زمانیکه زن ومرد با شناخت تفاوتهای یکدیگر راه احترام متقابل را فراهم می اورند بی درنگ جوانه های عشق امکانی برای شکفتن پیدا می کند

  5. کاربر روبرو از پست مفید saba m تشکرکرده است .

    saba m (جمعه 22 مرداد 89)

  6. #44
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 25 خرداد 94 [ 14:42]
    تاریخ عضویت
    1387-6-22
    نوشته ها
    335
    امتیاز
    7,315
    سطح
    56
    Points: 7,315, Level: 56
    Level completed: 83%, Points required for next Level: 35
    Overall activity: 50.0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience PointsTagger Second Class
    تشکرها
    467

    تشکرشده 462 در 208 پست

    Rep Power
    49
    Array

    RE: میشه کمکم کنید بهم بگین چجوری باهاش برخورد کنم




    شما خودتون رو هلاک می کنین تا عشق بگیرین ،
    اما با همون روش های ساده و کمی رسیدگی به خود و سرزنده تر
    بودن ، به سادگی می تونید تغییراتی مثبت ایجاد کنین.

    چون خیلی وابستگی به ایشون پیدا کردین (به جای علاقه درست) از نظر فکری
    خیلی درگیر شدین و اندازه ها از دستتون خارج شده برای همین توصیه کردم (به عنوان یک غیر مشاور)
    برای خودتون فعالیت های دیگه ای فراهم کنید و تمرکزتون رو روی چیزهای دیگه
    پخش کنین ، بعد ، کم کم دستتون میاد کجا گذشت و کجا ابراز علاقه کنین .

    اگر چیزی رو واقعاً احتیاج دارین و به همسر و زندگیتون از لحاظ مالی ضربه نمی زنه
    ، تهیه کنید ، نیازی به گذشت نیست. چرا مدام می خواید ایثار کنید؟ (هر چیز در جای خود نیکوست)
    زندگی فقط گذشت و ابراز عشق و علاقه از جانب شما نیست ، ایشون هم
    وظایفی دارن . کمی هم نیاز به مطالعه در این زمینه دارین.

    مسئله اعتیاد ایشون هم نیاز به مشاوره گرفتن داره




  7. 3 کاربر از پست مفید *nadia* تشکرکرده اند .

    *nadia* (سه شنبه 26 مرداد 89)

  8. #45
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 04 مهر 91 [ 22:20]
    تاریخ عضویت
    1387-9-20
    نوشته ها
    74
    امتیاز
    3,774
    سطح
    38
    Points: 3,774, Level: 38
    Level completed: 83%, Points required for next Level: 26
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    36

    تشکرشده 36 در 21 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: میشه کمکم کنید بهم بگین چجوری باهاش برخورد کنم

    یه سوال .میخوام به ایمیلش یه نامه بفرستم که توش مودب همه مشکلاتمون ونیازامو وناراحتیامو بگم یه جورایی هرچی تو دلمه بهش بگم .چند بار خواستم با نامه بهش بگم ولی اخر کار پشیمون شدمو پارش کردم ولی با این وجود نمیتونم زبونی همه حرفامو بزنم . بنظرتون انجام بدم کارم درسته یا نه
    زمانیکه زن ومرد با شناخت تفاوتهای یکدیگر راه احترام متقابل را فراهم می اورند بی درنگ جوانه های عشق امکانی برای شکفتن پیدا می کند

  9. کاربر روبرو از پست مفید saba m تشکرکرده است .

    saba m (دوشنبه 25 مرداد 89)

  10. #46
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 06 مهر 90 [ 10:04]
    تاریخ عضویت
    1388-10-03
    نوشته ها
    269
    امتیاز
    3,717
    سطح
    38
    Points: 3,717, Level: 38
    Level completed: 45%, Points required for next Level: 83
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    890

    تشکرشده 902 در 220 پست

    Rep Power
    41
    Array

    RE: میشه کمکم کنید بهم بگین چجوری باهاش برخورد کنم

    سلام

    من تجربه زندگي مشترك ندارم اما به نظرم كار خوبيه. با اين كار ايشون هم فرصت بيشتري براي فكر كردن دارن و با آرامش بيشتر مي تونن جواب بدن.

    فقط فكر مي كنم بهتره كه تنها در مورد ناراحتي ها و نيازهاي خودتون بگين، بدون اينكه بخوايد مقصرشون كنيد و ازشون انتقاد يا گله كنيد.

    موفق باشيد
    [size=medium]فراغ و وصل چه باشد، رضای دوست طلب *** که حیف باشد از او غیر از او تمنایی[/size]

  11. 2 کاربر از پست مفید green تشکرکرده اند .

    green (چهارشنبه 27 مرداد 89)

  12. #47
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    سه شنبه 17 اسفند 89 [ 12:53]
    تاریخ عضویت
    1387-8-01
    نوشته ها
    503
    امتیاز
    4,483
    سطح
    42
    Points: 4,483, Level: 42
    Level completed: 67%, Points required for next Level: 67
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    69

    تشکرشده 73 در 47 پست

    Rep Power
    66
    Array

    RE: میشه کمکم کنید بهم بگین چجوری باهاش برخورد کنم

    سلام صبا جان . امیدوارم که زندگیت بهبود پیدا کرده باشه. به نظر منم بهترین کاری است که می خواهی بکنی. براش از همه چیز بنویس. بنویس که دلت از چی گرفته و توقعاتت از او تا چه حد و اندازه است. ازش بپرس که تو دوست داری من چگونه باشم؟ امیدوارم که موفق بشی و ما را از نتیجه اش با خبر کن. برات حتماً دعا می کنم.

  13. کاربر روبرو از پست مفید harfedel تشکرکرده است .

    harfedel (سه شنبه 02 شهریور 89)

  14. #48
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 04 مهر 91 [ 22:20]
    تاریخ عضویت
    1387-9-20
    نوشته ها
    74
    امتیاز
    3,774
    سطح
    38
    Points: 3,774, Level: 38
    Level completed: 83%, Points required for next Level: 26
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    36

    تشکرشده 36 در 21 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: میشه کمکم کنید بهم بگین چجوری باهاش برخورد کنم

    سلام ممنون ار همه
    واسش نامه نوشتم وهمه خواستهامو نوشتم اونم فرداش جلوم خوندم خوابید چیزی نگفت اون چند روزم گذشت و نمیدونم روش اثر داشته یا .دیشب خونه مامانم بودیم و بعد افطار به دوستش زنگ زد و رفت بیرون (ساعت 9)بمن نگفت کجا میره فقط گفت میام تقریبا 1ساعت بعد بود که یه دفعه دنونم بدجور درد گرفت.اس ام دادم یچیزی واسه دندونم بگیر اونم اس ام داد باشه از اون ساعت تا10:30بود هرچی اس ام و زنگ زدم جواب نداد اس ام دادم الان که بهت احتیاج دارم نیستی اون موقعه زنگ زد که دارم میام دارو خونه بسته میرم تو شهر شبانه روزی گفتم باشه و قطع کردم اخرش اقا بعد دوبار دیگه که بهش تک زدم ساعت 11 تشریف اوردن از بس گریه کرده بودم چشمام باز نمیشد (دندون درد و بیمعرفت بودنش)خلاصه اومدیم خونه دیشب باهاش کم محلی کردم و اون بنظرم وقتی کم محلی میکنم اونم خودشو بیتفاوت نشون میده امروز وقتی یه سر اومد بهش گفتم کجا بودی دیشب خندید و گفت بیرون میچرخیدیم بهش گفتم چیزی کشیدی (بهش شک کردم )اخه میدونین وقتی کار اشتباهی میکنه پشت میکنه طرفمو میخوابه که من شک نکنم.بعد چندبار انکار گفت اره بهش گفتم از این به بعد درستت میکنم و باید تمام حقوقتو بهم بدی مثل اینکه هرچی من کوتاه میام بدتر میشی. اونم ناراحت شد بهم گفت خفه شو رفت .چیکار کنم روز به روز داغونتر میشم کمکم کنید چجوری ترکش بدم البته زیاد نمیکشه اونجور که من میدونم ولی من با این چیزا مخالفم میتونم کاری بکنم که دست برداره بمونم با این مسائل بجنگم یا برم .خونوادم اصلا مشکلاتمو نمیدونن وفقط میدونن که خیلی بلند پروازه .نمیخوام طلاق بگیرم واز طرفی اگه برم خونوادم میفهمن و دیگه نمیذارن برگردم (باوجود کارای شوهرم )من چیکار باید میکردم که نکردم نیاز به همفکریتون دارم
    زمانیکه زن ومرد با شناخت تفاوتهای یکدیگر راه احترام متقابل را فراهم می اورند بی درنگ جوانه های عشق امکانی برای شکفتن پیدا می کند


 
صفحه 5 از 5 نخستنخست 12345

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 20:39 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.