به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 24 از 29 نخستنخست ... 414151617181920212223242526272829 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 231 تا 240 , از مجموع 283
  1. #231
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 04 مهر 91 [ 22:20]
    تاریخ عضویت
    1387-9-20
    نوشته ها
    74
    امتیاز
    3,774
    سطح
    38
    Points: 3,774, Level: 38
    Level completed: 83%, Points required for next Level: 26
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    36

    تشکرشده 36 در 21 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: نامه اي به همسر(دوستان لطفا نظر بدهيد)

    ببین می می عزیز یه ادمو نمیتونی به این سرعت عوض کنی من الان تقریبا داره میره تو4 سال که زیر یه سقف زندگی میکنیم حالا تازه داره تقریبا میشه اونی که من میخوام البته اینو بگم که من حرف اینجا رو خیلی عمل نکردم حتی اقای سنگتراشان منو راهنمایی کردن ولی من چون بادید عوض کردن حرکت میکردم به نتیجه نرسیدم من فکر میکردم به یه بار قراره مشکلم حل بشه و بعد اینکه دوباره به مشکل میخوردم روز از نو روزی از نو .بی خود نیست که میگن هرکه طاووس خواهد جور هندوستان کشد اگه خوب به دورو برت نگاه کنی هیچکی بی مشکل نیست یکی مشکلش واسه ما پیش پا افتادس یکی اونقدر وحشتناک که چشمامون از حدقه میزنه .باورت میکنم که مشکلت شخت وباعث میشه ناراحت بشی ولی قبول کن که شوهرتو خیلی دوس داری چون نخواستی ولش کنی و داری زندگی میکنی و اون انتخابت بوده پس راه بیا وهمونطور که بچه ها راهنماییت میکنن ادامه بدی مطمئن باش این نیز بگذرد خدارو شکر کن که شوهرت دوستت داره اونم زیاد چون نگران سلامتیت و شادیت ادم بدی نیست به نظرم اون زدنو فحش دادنم بخاطر اینه که زود از کوره در میری و جوابشو میدی اونم با کنایه .شوهرتم اگه دیدی بردت خونه داداشش نه بخاطر اینکه ناراحت بشی چون دوستت داره و دلش میخواسته کنارش باشی و خودتو تو دل خانوادش جا کنی اخه میدونی چیه بنظر من زن واسه مردش و مرد واسه زنش مثل کارنامه میمونه اگه خوب باشه همه تحسینش میکنن و اگه بد.شما همدیگرو انتخاب کردین حالا لازمه خودتونو با خانوادهتون سازگار کنید شوهرتم دوس داره همه بفهمن که خوبی و تحسینتون کنن .شندیم یه عروسی بوده با مادرشوهرش زندگی میکرده اینا باهم دعواشون بوده عروسه میره پیش یکی میگه دعا بنویس مادر شوهرم بمیره اونم یه چیزی مینویسه تو کاغذ بهش میده (همهی داستان یادم نیست )ولی میدونم در کل میگه مادرشوهرت تا یه هفته زنده هست تو این یه هفته باهاش راه بیا و هر کاری داره انجام بده بهش سخت نگیر این اخر عمری.بعد یه مدت با مادر شوهرهخوب میشه میره پیش این زنه میگه تورو خدا یه کار یکن نمیره میگه من تو کاغذ چیزی ننوشتم این خودت بودی که با رفتارت باعث شدی باهم خوب بشین .می می عزیزمیدونم که سخته اینو من بعد 3 سال فهمیم ولی الان تاسف میخورم کاش همون موقه که اومدم تو این سایت موبه موهرچی گفته بودنو عملی میکردم الان کم کمش یه سالو نیم زودتر به اینجا میرسیدم الانم مشکل دارم ولی خیلی خیلی کمرنگتر از قبل .اول از همه به این فکر کن که واقعا دوسش داری یا نه .اگه حرف مردم نبود چیکار میکردی.هیچکی رو نمیشه تغییر داد مگه خودش بخواد.پس باورش کن به حرف مردم فکر نکن سعی کن باهاش خوب رفتار کنی تا نتیجه بگیری بهش فرصت بده تا نیازاتو باورکنه و یه چیز دیگه که خودمم تجربهاینکه که بهش بگو چی میخوای به یه مرد باید بگی خواستت چیه از چی خوشت میاد از چی نه البته اروم و با زبون زنونه .ودوم باهاش در مورد نیازات حرف بزن من خیلی وقتا شده در مورد کاراش هزارو یکی فکر کردم اونم از نوع بدش ولی وقتی باهاش حرف زدم اونم کل قضیه رو گفته اروم شدم ( و من تا کجا واسش داستان ساخته بودم )خیلی وقتا ما بافکرامون زندگیمونو بدوبدتر میکنیم.خانومی یه کم صبور باش مطمئن باش این خسیسیشم درست میشه بدون شک اون تو خانوادهی با فشار بیشتر بزرگ شده و شما راحتر بودین بهش فرصت بده ولی صبور باش ببخشید اگه پر حرفی کردم و یا دخالت کردم شاید درست حرف نزدم فقط دوستت دارم و بازم منتظر تایپیکی شادت حستم وامیدوارم به حرف بچه ها گوش کنی و مثل من پشیمون نشی و بیخودی راهی رو مجبور نشی دوباره تکرار کنی شاد عزیز بهم گفت فکر منفی نتیجه منفی داره همیشه فکر کن یه ایینه جلوت هست هر کار کنی و هر جور باشی همونو بهت نشون میده دوستت دارم و ارزومند ارزوهاتم
    زمانیکه زن ومرد با شناخت تفاوتهای یکدیگر راه احترام متقابل را فراهم می اورند بی درنگ جوانه های عشق امکانی برای شکفتن پیدا می کند

  2. کاربر روبرو از پست مفید saba m تشکرکرده است .

    saba m (یکشنبه 03 مرداد 89)

  3. #232
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 23 دی 93 [ 13:21]
    تاریخ عضویت
    1388-8-13
    نوشته ها
    302
    امتیاز
    6,606
    سطح
    53
    Points: 6,606, Level: 53
    Level completed: 28%, Points required for next Level: 144
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second Class5000 Experience Points
    تشکرها
    396

    تشکرشده 407 در 170 پست

    Rep Power
    45
    Array

    RE: نامه اي به همسر(دوستان لطفا نظر بدهيد)

    سلام
    دوستان خوبم باور کنيد من تمام تلاشم رو ميکنم ولي...
    ديروز مامانم گفت شب ميايم خونتون شب نشيني،عصري همسرم رفته بود استخر يکي دو بار بهش زنگ زدم ولي هنوز بيرون نيومده بودن اس.ام.اس بهش زدم و گفتم که مهمون داريم و يه کم ميوه بخره،وقتي اومد فقط خربزه دستش بود قيافه اش معلوم ميکرد از قصد فقط اينو خريده و منتظره تا من چيزي بگم،ظرف بهش دادم تا خورد کنه و رفتم آشپزخونه مشغول شدم و آروم برگشتم بهش گفتم کاش حداقل سيب و هلوي يا خياري ميگرفتي که آشفته شد و گفت:مگه اين چشه ها؟گفتم:مگه من گفتم چش هست،ميگم کاش چيز ديگه اي هم ميخريدي گفت:احمق بي شعور به اين 4000 تومن دادم،مگه ميريم خونشون خودشون چي ميارن؟يه بار فقط هندونه،يه بار زرد آلو،يه بار فقط گيلاس.ديگه چيزي نگفتم،شروع کرد به زير لب فحش دادن"احمق بي شعور نفمهم ببين چه جوري اعصاب آدم رو خورد ميکنه؟"بهش گفتم:باز چي شد شروع کردي؟ساکت شد و گفت:بيا اينو ببر،برداشتم.داد زد چرا ميبري؟گفتم:خودت گفتي؟گفت:مگه کوري که همش رو درست نکردم يه ظرف بيار اينها رو توش بريزم،رفتم ظرف بيارم داد زد و گفت:اون رو گيج،گفتم:بابا پس کدوم؟رفتم سراغ اون يکي ها و يکي ديگه رو درآوردم و گفتم:اين؟گفت:آره،احمق فقط حرص ادم رو درمياره.شام رو آماده کردم و بهش گفتم بيا بخور گفت الان زوده و ميل ندارم،گفتم پاشو بيا بعدا وقت نميشه و رفتم سراغش باهاش شوخي کرم باهام سرد بود،باهام اومد تا غذا بخوريم،(دلمه درست کرده بودم)سر ميز بهش گفتم:بخور ولي حق نداري عيبي در بياري ها؟گفت:چرا؟گفتم:سر هر غذايي عيبي در مياري؟گفت:عيب در نيارم وقتي بعضي هاش مزخرفه؟گفتم:شروع کردم به گريه کردن و گفتم:واقعا بي انصافي،خوب هر چي بوده من اينو براي تو درست کردم تو جاي من بودي و يکي اينجوري باهات برخورد ميکرد چيکار ميکردي؟گفت:تو زني، من مردم،گفتم:خوب من زنم که چي؟با تو صبح از خونه بزنم بيرون و بعد هم بيا خونه و کاراي خونه؟گفت:بگرد ببين تو اداره تون شوهر کدومشون به زنش کمک ميکنه،گفتم :خيلي ها ميخواي بهت نشون بدم،گفت:شوهر کي ظرف ميشوره؟گفتم:خيلي ها،ببين من کاري به بقيه ندارم چون هم مردايي هستن که با بي انصافي تو خونه هيچ کاري نميکنن و حتي ليواني رو هم که آبشرو ميخورن بر نميدارن ولي در عوض زن خانه داري داريم که شوهرش تو خونه هر کاري ميکنه.گفت:شوهرهاي اونها زن ذليل اند و بي عرضه،گفتم:چرا؟به اين قضيه که ميرسه مرد زنش رو درک ميکنه و باهاش راه مياد ميشه زن ذليل،گفت:بله،منم ميخوام از اين به بعد مرد باشم و يه مردي هبت نشون بدم مني که هر کاري ميکنم با نکردنم فرقي نداره براي چي بکنم،بلند شد و بعد داد زد ميز جمع کن،بعد يه چايي برام دم کن،وسايل نايلون استخر که رفتم رو هم جابجا کن فهميدي؟هيچي نگفتم:رفت اون يکي اتاق و اومد داد زد گيج عوضي از کي کامپيوتر روشن مونده،پريدم و گفتم داشتم آنتي ويروس نصب ميکردم و رفتم اون اتاق اومد و ايستاد تا بالاخره گفت:شيطونه ميگه بزن لت و پارش کن ها،چرا روشن گذاشتي؟منم بهش توضيح دادم که اينقدر و براي اين کار که گفت:خفه شو براي من توجيح نيار،سر منو ميخواي شيره بمالي و من سکوت کردم و شروع کرد به نماز خوندن منم اونو خاموش کردم و اومدم آشپزخونه،وقتي اومد اتاق داد کشي که،احمق بي شعور مگه بهت نگفتم وسايل نايلون رو جمع کنفاومدم و گفتم چيه؟چي رو ميگي؟اومدم داخل اتاق و بعد جمعشون کردم و اونهم رفت رو مبل نشستو مشغول مطالعه شد تا اينکه مامانم اينا اومدن بارها و بارها تصميم گرفتم تا بهشون بگم و باهاشون برم خونشون و از دست همسرم راحت ششم ولي دلم به حالشون سوخت و جلوي خودم رو گرفتم،البته از سر و ضعم يه بوهايي بردن بخصوص مامانم که فقط به من زل زده بود و چيزي هم نميخورد تا اينکه اونها رفتن و من بعد از تموم شدن فيلم اومدم پيشش و گفتم:آقا بي زحمت پاشيد بريم بخوابيم،چيزي نگفت و باز و باز تکرار کردم ولي هيچي باهاش شوخي کردم چيزي نگفت:تا بالاخره گفت:چرا جلو مهمونها براي همه بشقاب گذاشتي ولي براي من نه؟گفتم:باور کن از روي عمد نبود ببخشيد من حواسم نبود من سه تا گذاشتم و فکر کردم براي تو هم گذاشتم،آشفته شد و گفت:کارت رو توجيه نکن ميزنم ناکارت ميکنم ها؟گفتم:نه باور کن،حق با توه ولي باور کن من نميخواستم بهت بي احترامي کنم و از روي عمد نبود،گفت:اگه از روي عمد بود که بشقاب رو سرت ميشکستم،گفتم:خوب ببخشيد،گفت:همين ديگه تموم شد؟گفتم:بابا تو چرا اينجوري ميکني؟از هر چيزي ناراحت ميشي و گذشت هم بلد نيستي بکني،گفت:ناراحت ميشم خوب هم ناراحت ميشم به تو هم ربطي نداره و به تو هم ديگه نميگم و خواهشا هم کاري نکن،گفتم:چرا به من ربطي نداره و،به من ربط داره و نبايد براي هر چي دلگير بشي و بعد يه کم باهاش شوخي کردم البته اون هم بدون جواب نميذاشت و يا دستم رو ميپيچوند يا نيشگون ميگرفت .بلند شديم بريم بخوابيم ولي باهام حرف نميزد.آهي کشيد و گفت:اي خدا،عجب آدم ديوانه و روانيه ها،گفتم:با کي بودي؟بلند شدم رفتم پيشش باهاش با شوخي حرف ميزدم و شوخي هم ميکردم ولي جوابي نداد اومدم سر جام که گفت:اخيش،راحت شدم ها،گفتم:چي گفتي؟جوابي نداد و بعد گرفتي خوابيديم،صبح که بلند شديم سلام نداد ولي من سلام دادم و بعد راه افتاديم بيايم اداره.
    راستش حس ميکنم خيلي آدم بدجنسيه و عمرم با زندگي با اون تباه خواهد شد نظرتون چيه،چيکار کنم باهاش؟نميتونم وقتي قهره باهاش حرف نزنم يا بي محلي کنم يا سکوت کنم چون بدتر ميکنه و از طرفي از ايينکه دلش رو بدست ميارم برام ناز ميکنه و اعصابم بيشتر خورد ميشه،بهم ميگه:تو خوب تربيت نشدي بايد تربيتت کنم اين واقعا اعصاب خورد کن نيست؟بعد تصور کنيد با اون وضع ميام اداره و اداره هم از يه طرف ديگه،مطمئنا يه روز ديونه ميشم از دستش....

  4. #233
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 27 دی 92 [ 02:28]
    تاریخ عضویت
    1389-2-06
    نوشته ها
    513
    امتیاز
    5,622
    سطح
    48
    Points: 5,622, Level: 48
    Level completed: 36%, Points required for next Level: 128
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    1,129

    تشکرشده 1,123 در 399 پست

    Rep Power
    66
    Array

    RE: نامه اي به همسر(دوستان لطفا نظر بدهيد)

    می می
    عزیزم،بارها بهت گفتیم وقتی اینقدر رفتارهای بد همسرت رو میبینی این ناز کشی ها و شوخی های تو فقط بمعنی تائید و باعث تشویقش میشه تا باز تکرار کنه
    بهت که گفتم،نیازی نیست قهر کنی،سکوت و کم محلی هم نکن اگه مطمئنی برات بد میشه.طبیعی باهاش رفتار کن.همونطور که تو دعوای اخیرتون یه صبح تا شب باهاش رفتار طبیعی داشتی،نازشم نکشیدی اما مشکلی پیش نیومد.
    تو با این شوخی کردنات اونو وقیح تر میکنی و باعث تحقیر شخصیت خودت میشی.یعنی چی اون هرچی فحش بارت میکنه هر چی کتک میزنه میری سراغش باهاش شوخی میکنی؟
    یه مدت به پیشنهادم عمل کن ضرر نمیکنی.دقیقا خودت باعث شدی همسرت باهات اینکارا رو بکنه.تو علنا براش مجوز صادر میکنی هر کاری دلش خواست باهات بکنه هر چی فحش خواست بده و بدونه آخرسر قراره نازشم بکشی.
    دختر کمی به گفته های ما عمل کن.یه مدت مثلا حداقل یه ماه.ببین نتیجه میگیری یا نه.
    دوستت دارم

  5. 3 کاربر از پست مفید lvlahtab تشکرکرده اند .

    lvlahtab (دوشنبه 04 مرداد 89)

  6. #234
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 16 آبان 91 [ 19:19]
    تاریخ عضویت
    1389-5-04
    نوشته ها
    35
    امتیاز
    1,948
    سطح
    26
    Points: 1,948, Level: 26
    Level completed: 48%, Points required for next Level: 52
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    92

    تشکرشده 94 در 33 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: نامه اي به همسر(دوستان لطفا نظر بدهيد)

    سلام خانوم می می
    راستش من یه یک سالی هست با این فروم آشنا شدم و همیشه میومدم و مطالبش رو می خوندم ولی تا امروز ثبت نام نکرده بودم ولی با خوندن تاپیک شما دیگه نتونستم ثبت نام نکنم ...خواهر من بعضی از آدمه ها هستند که دید اشتباهی نسبت با خانوم ها دارن مثلا یه عده معتقدن که بعضی موقع ها اگه دست رو زنت بلند کنی زنت بیشتر دوستت خواهد داشت و از این جور مزخرفات...میدونین دلیلش چیه؟؟؟ دلیلش خود زنها هستن(البته یه تعداشون)که خیلی راحت کوتاه میان و سریع بعد از این که همسرشون چنین کاری باهاشون میکنه حتی منتش رو میکشن....خواهر من مطمئن باشید همسر شما داره همین کارهایی که با شما میکنه رو به دیگرون تدریس هم میکنه!!!چرا؟؟؟ چون میبینه با همه این کارا شما با عرض معذرت باز آویزونش میشین.......... از چی میترسین؟ باور کنید طلاق اون قدر ها هم بد نیست. من نمیگم طلاق بگیرین ولی ازش نترسید و از امروز تصمیم بگیرین که اگه یکبار دیگه همسرتون شخصیتتون رو خورد کرد برید پیش پدر مادرتون..... یا همسرتون میفهمه چه اشتباهی کرده و میاد دنبالتون (و مطمئن باشید بعد اون روابطش حداقل کمی بهتر خواهد شد )یا نمیاد پیشتون چون نمیخواد درست بشه ودر این صورت چه بهتر که ازش جدا بشید ..... آدما ازدواج میکنن تا به آرامش برسن تا شخصیت اجتماعی و درونیشون ارتقا پیدا کنه نه این که فحش بشنون کتک بخورن و عذاب بکشن و همون اندازه آرامشی هم که قبلا داشتن رو از دست بدن...... لطفا دیگه به این شکل ادامه ندید ببینید دارم خواهش میکنم چون اینجا بحث سر عزت نفس آدمهاست باور کنید شما با کوتاه اومدنهاتون دارید به دیگران هم خیانت میکنید.
    [size=medium]********************** زیبایی در سادگیست ********************[/size]

  7. 4 کاربر از پست مفید matrix_14 تشکرکرده اند .

    matrix_14 (جمعه 08 مرداد 89)

  8. #235
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 25 مرداد 89 [ 23:34]
    تاریخ عضویت
    1389-5-06
    نوشته ها
    1
    امتیاز
    1,876
    سطح
    25
    Points: 1,876, Level: 25
    Level completed: 76%, Points required for next Level: 24
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    2
    تشکرشده 2 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array

    RE: نامه اي به همسر(دوستان لطفا نظر بدهيد)

    سلام خواهر گلم
    من تو این چند روزه نوشته هاتو خوب خوندم
    باید بگم خیلی ناراحت شدم و تو این 3 روزه ذهنم خیلی بخاطرت مشغول بود,با اینکه باید خودمو برای امتحان ارشد اماده کنم(دعا کنید حتما قبول بشم)
    ولی باور کن نتونستم تو این 3 روزه درس بخونم, قصد نصیحت کردن ندارم چوت خیلی برای اینکار کوچیکم
    اما وقتی برای من تو زندگیم مشکل پیش میاد خودمو از بیرون میبینم به عنوان یه شخص ثالث,بعد خوب میفهمم که باید چیکار کنم..
    ازت میخوام بیای یه بار از اول به عنوان یه شخص دیگه همه نوشته هاتو بخونی ..اونموقع بهتر میفهمی باید چیکار کنی..فرض کن من مشکل تو رو دارم بهم چیمیگی...بهم چی میگی تا مشکلم حل بشه... هیچ کس مثل خودت نمی تونه به خودت کمکنه.. همه ما از نوشته هات زندگیتو میبینیم و دلسوزانه نظر میدیم تا زندگیت حل بشه..اما این تو هستی که تو زندگیت هستی... و خودت فقط میتونی زندگیتو قشنگ کنی
    از اینکه همسرت روت دست بلند میکنه واقعا متاسفم...
    تو همه نوشته هات نوشتی که هم تو هم همسرت نماز خونید اما باید بگم رفتاراتون مثل زنا شوهرای نماز خون نیست, چقد حدیث داریم که مردی که با همسر و خانوادش اخلاقش خوب نیست نمازش فبول نمیشه...اما نمیدونم چرا همسرت اینارو رعایت نمیکنه
    نمی خوام زیاد تو ای تایپیک حرف بزنم چون اگه بخوام همه حرفامو یه جا بگم شاید حوصله خوندنش نباشه و خیلی از حرفام هدر بره...
    اما نه تو همسرداری رو بلدی نه مرد زندگیت..
    توقعتون هردو از زندگی بالا ست اما هیچ کاری برای هم نمیکنید
    یه ایراد بزرگی که داری اینه که تا شوهرت بهت محبت نکنه بهش محبت نمیکنی یا اگه اول تو محبت کنی توقعت بالاست که زود اونو جواب بده...
    بقیه ایراداتونو بعدا میگم.......................................... .............
    ازت خواهش میکنم که از وقتی که این تایپیکو خوندی قول بدی که همه فکرای منفی رو برای یه مدت کنار بذاری هروقت خواستی فکر ناامید کننده کنی یا می خواست دعواتون بشه سریع یه استعاذه کنی یه بسم الله بگی به سمت خودت و شوهرت فوت کنی...باور کن خیلی تاثیر داره,امتحانش ضرری نداره
    منم قول میدم بگردم ببینم برای ر فع اختلافتون تو احادیث چه راهکارایی پیشنهاد شده بهت بگم...
    اون روزو میبینم که به قول خودت تو تایپیک ادمای خوشبخت بلند فریاد زدی که منم کنار همسرم یه ادم خوشبختم:311
    یه خورده توکل کن یه خورده هم صبر

  9. 2 کاربر از پست مفید مجنون دیوانه تشکرکرده اند .

    مجنون دیوانه (پنجشنبه 07 مرداد 89)

  10. #236
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 23 دی 93 [ 13:21]
    تاریخ عضویت
    1388-8-13
    نوشته ها
    302
    امتیاز
    6,606
    سطح
    53
    Points: 6,606, Level: 53
    Level completed: 28%, Points required for next Level: 144
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second Class5000 Experience Points
    تشکرها
    396

    تشکرشده 407 در 170 پست

    Rep Power
    45
    Array

    RE: نامه اي به همسر(دوستان لطفا نظر بدهيد)

    سلام دوستان خوبم،اميدوارم همگي خوب باشيد
    خواستم بگم اوضاع خوبه و دارم براي خوبتر شدنش تلاش ميکنم،نميگم فعلا اوضاع خوبه چون اينجوري اينطور بهم القا ميشه که حتما بعدش اتفاق بدي خواهد افتاد و ناخود اگاه بايد خودم رو براي دعوا آماده کنم و اون موقع است که ترس و دلهره تمام وجودم رو پر ميکنه و ذهنم و روحم رو درگير خودش ميکنه، در ضمن منظورم از خوب بودن اين نيست که از دست هم ناراحت نشديم يا بحثي نداشتيم نه بلکه يه سري تجربيات خوبي بدست اوردم البته هنوز کلي کار دارم ولي خوب همين يکي دوتايي که تو اين مدت بدست آوردم نشونه خوبيه،سر فرصت براتون دونه به دونش رو خواهم گفت،اين رو هم بگم دو سه روزي بود که از طرف اداره برامون کلاس روانشناسي گذاشته بودن که مربوط به ارتباط با ديگران و از جمله همسران بود،با اينکه شايد مشاور تکي بهتر باشه ولي اونجا هم استاد چيزايي ميگفت که فکر ميکنم خيلي به دردم بخوره،استاد خوبي بود و حرفاي خوبي ميزد،3 تا جمله که تو کلاس گفت و خيلي تحت تاثيرم گذاشت رو براتون مينويسم اميدوارم به درد شما هم تو زندگيتون بخوره:

    ارسطو: عصباني شدن کار سختي نيست همه مي توانند عصباني شوند،اما عصباني شدن در برابر شخص مناسب،به ميزان مناسب،در زمان مناسب،به دليل مناسب و به روش مناسب آسان نيست.


    آرزو نکن کارها بهتر باشد بلکه آرزو کن تو بهتر باشي.

    شکست در برنامه ريزي يعني برنامه ريزي در شکست.

  11. 2 کاربر از پست مفید مي مي تشکرکرده اند .

    مي مي (چهارشنبه 13 مرداد 89)

  12. #237
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 27 دی 92 [ 02:28]
    تاریخ عضویت
    1389-2-06
    نوشته ها
    513
    امتیاز
    5,622
    سطح
    48
    Points: 5,622, Level: 48
    Level completed: 36%, Points required for next Level: 128
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    1,129

    تشکرشده 1,123 در 399 پست

    Rep Power
    66
    Array

    RE: نامه اي به همسر(دوستان لطفا نظر بدهيد)

    آفرین می می
    اتفاقا دیروز بیادت بودم
    قصد داشتم امروز سراغتو بگیرم
    که خودت اومدی

    می می
    یادت نره تا میتونی رای جمع کنی واسه سایت
    اصلا رای دادی؟

  13. کاربر روبرو از پست مفید lvlahtab تشکرکرده است .

    lvlahtab (چهارشنبه 13 مرداد 89)

  14. #238
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 23 دی 93 [ 13:21]
    تاریخ عضویت
    1388-8-13
    نوشته ها
    302
    امتیاز
    6,606
    سطح
    53
    Points: 6,606, Level: 53
    Level completed: 28%, Points required for next Level: 144
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second Class5000 Experience Points
    تشکرها
    396

    تشکرشده 407 در 170 پست

    Rep Power
    45
    Array

    RE: نامه اي به همسر(دوستان لطفا نظر بدهيد)

    ممنونم عزيزم،ميخواستم زياد بنويسم ولي فعلا وقت نيست و تازه بايد حواسم رو براي نوشتن جمع کنم که الان نميتونم،حتما شرکت ميکنم،اتفاقا ديده بودم و قصد داشتم به تالارمون راي بدم.
    راستي يه سوال: من چطوري ميتونم براي عنوان تايپيکم تصوير ضميمه کنم مثل شما؟

  15. #239
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 27 دی 92 [ 02:28]
    تاریخ عضویت
    1389-2-06
    نوشته ها
    513
    امتیاز
    5,622
    سطح
    48
    Points: 5,622, Level: 48
    Level completed: 36%, Points required for next Level: 128
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    1,129

    تشکرشده 1,123 در 399 پست

    Rep Power
    66
    Array

    RE: نامه اي به همسر(دوستان لطفا نظر بدهيد)

    منظورت تصویریه که زیر اسممه؟

    برای اینکار باید به پروفایلت دسترسی داشته باشی و برای اینم باید به حساب تالار پول واریز کنی تا عضویتت فعال بشه
    راستی می می
    اگه میخوای رای بدی دست بجنبون
    فردا روز آخره ها

  16. کاربر روبرو از پست مفید lvlahtab تشکرکرده است .

    lvlahtab (چهارشنبه 13 مرداد 89)

  17. #240
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 23 دی 93 [ 13:21]
    تاریخ عضویت
    1388-8-13
    نوشته ها
    302
    امتیاز
    6,606
    سطح
    53
    Points: 6,606, Level: 53
    Level completed: 28%, Points required for next Level: 144
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second Class5000 Experience Points
    تشکرها
    396

    تشکرشده 407 در 170 پست

    Rep Power
    45
    Array

    RE: نامه اي به همسر(دوستان لطفا نظر بدهيد)

    دوستان سلام
    اولا تبريک ميگم بين تارها سوم شديم ولي نميدونم اين نظر سنجي براي چي بود و به چه دردي ميخوره؟ولي به نظر من تارمون اوله چون من با اجازتون به اون يکي تالارها هم سر زدم و فکر ميکنم تالار ما هميشه اول خواهد بود.
    [align=center]
    اما در مورد خودم بايد بگم حرفهاي شما رو گوش دادم و دارم تمرين ميکنم حداقل يک ماه بتونم بر هيجاناتم غلبه کنم و به قولي سنجيده و به جا رفتار کنم الان 14 روز از آخرين دعواي بدمون گذشته،اميدوارم بتونم،دارم سعي ميکنم همسرم رو درک کنم خودم رو بشناسم و تو جايي که لازمه راحت با همسرم حرف بزنم،تو حرفام همسرم رو سرزنش نکنم و حرفام رو با نيش و کنايه و کوبوندن شخصيت همسرم نزنم،چون اين اواخر ديدم که اين جواب نميده چون ميفته تو دنده لج و دلسرد ميشه،عصباني ميشد و بهم ميگفت:چه فرقي هست بين انجام دادن و ندادنم؟در هر صورت همش ميگي دوستم نداري،هيچ وقت منو درک نميکني،هچ وقت برام نميکني و... در صورتي که لازمه حرفام با بيان نکات مثبتش همراه باشه نه همش منفي،خيلي بي تجربه ام خيلي ،خدا کمک کنه تا راه درست رو فوت آب بشم تا زندگي ام رو بهتر و بهتر ميکنه تا اينهمه دچار سردرگمي نشم.

  18. 3 کاربر از پست مفید مي مي تشکرکرده اند .

    مي مي (یکشنبه 17 مرداد 89)


 
صفحه 24 از 29 نخستنخست ... 414151617181920212223242526272829 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 7
    آخرين نوشته: شنبه 07 بهمن 96, 00:37
  2. پاسخ ها: 9
    آخرين نوشته: سه شنبه 04 فروردین 94, 19:00
  3. چرا همه دوستام باهام قهر میکنند؟
    توسط کیت کت در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 16
    آخرين نوشته: شنبه 16 اسفند 93, 19:33
  4. دوستان کمک یه مشاور میخوام برا دوستام معتاد به استمناء (جلق) شدن
    توسط infodltube در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 7
    آخرين نوشته: سه شنبه 10 اردیبهشت 92, 00:07
  5. من و دوستام
    توسط بالهای صداقت در انجمن داستان و حکایت آموزنده
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: پنجشنبه 06 آبان 89, 12:39

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 17:01 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.